کد خبر: ۱۰۰۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۲
از لحظه‌ای که به زوجی خبر می‌دهند بزودی پدر و مادر خواهند شد، آرمان‌ها و آرزوهایی در ذهن آنها بارور می‌شود. این آرمان‌ها و آرزوهای رنگارنگ، روز به روز بزرگ‌تر می‌شود و خیلی زود با مفهومی به نام آموزش گره می‌خورد.

آنچه امروزه به نام آموزش در جامعه ما جریان دارد، نوعی فرزندکشی است. از نگاه روان‌شناختی، هوش عاطفی کودک هشت یا 9 ساله باید در کنار خانواده پرورش یابد، اما نظام آموزشی امروز، این کودک را نزدیک به نیمی از شبانه‌روز، در محیط مدرسه و دور از خانواده، تحت آموزش فشرده قرار می‌دهد؛ آموزش‌هایی که حتی به فرض کاربردی بودن، روح کودک را آزرده می‌کند و شادابی کودکی‌اش را از او می‌ستاند. حداقل آسیب این روند، از بین رفتن خلاقیت کودک است.

مخاطب این جملات صرفا مدیران تصمیم‌ساز نیستند بلکه والدین، مخاطب اصلی محسوب می‌شوند. آنچه امروز در نظام آموزشی ما در جریان است، ازنوعی رقابت آموزشی حکایت دارد که والدین در آن نقش اساسی ایفا می‌کنند. به فرض اجتناب ناپذیربودن ساختار رقابت محور مدارس، این رقابت قابل تفکیک و تعدیل است. اگر 12 سال حضور فرزندمان در مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را به یک رقابت ورزشی مثل دو و میدانی تشبیه کنیم، این رقابت قطعا با توجه به بازه زمانی طولانی آن از نوع دوی سرعت نخواهد بود و در قالب دوی ماراتن ملموس‌تر است.

وضع فرزندان ما در دوران تحصیل شبیه وضع دونده ماراتنی است که قرار است مسیر 42 کیلومتری مسابقه را بپیماید و به خط پایان برسد. تصور کنید، این دونده برای پیمودن چنین مسافت طولانی که مستلزم برنامه‌ریزی، تمرین و استقامت بالاست، همه توان و انرژی خود را مثل یک دونده دوی سرعت در 800 متر اول با سرعت بالا مصرف کند. بی‌شک چنین دونده‌ای قادر نخواهد بود این مسیر طولانی را به سلامت به پایان ببرد.

در دهه گذشته ساعات آموزشی بویژه درمدارس غیرانتفاعی کشور با شیب زیادی افزایش پیدا کرده و این روند در مدارس ابتدایی روند نگران‌کننده یافته است. برخی مدارس دولتی نیز با مدارس غیردولتی وارد رقابت شده‌اند و در بیشتر مناطق شهر تهران، کودکان مقطع ابتدایی ساعات نسبتا طولانی در مدارس محبوس می‌شوند. اگر مدت زمانی را که کودک در مسیر مدرسه تا خانه است، به این ساعت‌ها اضافه کنیم، این زمان به 10 تا 12 ساعت افزایش پیدا می‌کند، حال آن که برخی والدین پا را فراتر می‌گذارند و فرزندانشان را در مدارسی که بسیار دور از محل سکونتشان است، ثبت‌نام می‌کنند و رفت و آمدی چند ساعته را به فرزندشان تحمیل می‌کنند.

خـــوشبختـــــانه ساعت‌های تحصیل اجباری در بیشتر مدارس دولتی با استانداردهای جهانی اختلاف زیادی ندارد و در طول یک سال تحصیلی، دانش‌آموزان مدارس ابتدایی دولتی در ایران 910 ساعت آموزشی ـ با احتساب ساعت‌های فوق‌برنامه ـ می‌گذرانند که از متوسط اتحادیه اروپا ـ 759 ساعت ـ کمی بالاتر است. قسمت غم‌انگیز این مبحث در مدارس ابتدایی غیرانتفاعی ایران رخ می‌دهد که در اغلب آنها ساعات آموزشی برای یک سال از 1275 ساعت تجاوز می‌کند و عموم خانواده‌ها به دست خود در رقابتی بی‌منطق و احساسی فرزندانشان را به این مراکز می‌سپارند. کافی است، این مدت زمان آموزشی را با کشوری مثل فنلاند با متوسط 608 ساعت در سال و کره جنوبی با مدت زمان 612 ساعت در سال مقایسه کنیم و به عمق مشکل پی ببریم.

آنچه امروز کشور ما در زمینه آموزش به آن دچار شده، یادآور حکایت 17 باب هفتم گلستان سعدی است که در سفری همراه جوانی بود که در ظاهر علوم جنگاوری و زورآوری را آموزش‌دیده بود، اما در اولین تجربه عملی، عرصه را می‌بازد.

با توجه به بررسی‌های تطبیقی فوق و نتایج تحقیق‌های علمی منتشر شده باید گفت، تاثیر ساعات طولانی آموزش بر یادگیری دانش‌آموزان بویژه کودکان مخرب است. نظام آموزش که متشکل از خانواده و نهادهای تصمیم‌ساز دولتی است، باید همواره در نظر داشته باشند کودکی نباید دوران محبوس شدن در مدرسه باشد بلکه در این دوران پرورش انسان سالم و شاداب از نظر روحی و جسمی باید در اولویت قرار گیرد. کودکانی که شادی و شادابی از آنها گرفته شود، در بزرگسالی انسان‌های موفق و سالمی نخواهند شد.

ساعت‌های آموزشی زیاد به فرض فراهم کردن معلمان آموزش‌دیده و شرایط عاری از اضطراب، قابل تحمل است، حال آن که آنچه در بیشتر مدارس ابتدایی غیردولتی رخ می‌دهد، شرایط تنش‌زا و مدرسان کم‌تجربه است که وقتی با ساعت‌های آموزشی طولانی همراه می‌شود، می‌توان تصور کرد چه فشار شدیدی به کودکان هفت تا 11 سال مدارس غیرانتفاعی کشورمان تحمیل می‌شود.

آمار ساعت‌های حضور کودکان در مدارس ابتدایی غیردولتی ما از ساعت‌های آموزشی کشورهای صنعتی برای دانش‌آموزان دوره دبیرستان با متوسط 907 ساعت در سال هم بیشتراست در حالی که توانایی کودکان ابتدایی با نوجوانان دبیرستانی قابل مقایسه نیست. متوسط ساعات آموزشی برای دانش‌آموزان دبیرستانی در ایتالیا 1089، در فنلاند 856 و در ایالات متحده آمریکا 1146 است که نشان می‌دهد، آمار ساعت‌های حضور کودکان دبستانی مدارس غیردولتی کشور ما حتی از دبیرستان‌های آمریکا که بالاترین ساعت آموزشی در بین کشورهای صنعتی را داراست، بیشتر است.

مطالعاتی که در کشورهای مختلف درباره ساعات حضور دانش‌آموزان در مدارس انجام شده، نشان می‌دهد دانش‌آموزانی که ساعات کمتری در مدارس حضور دارند، عملکرد بهتری در آزمون‌های مهم بین‌المللی از خود نشان می‌دهند.

طبق گزارش سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه اروپا و کشورهای صنعتی در سه کشور نروژ، کانادا و فنلاند، دانش‌آموزان شش ساعت یا کمتر در مدرسه حضور دارند که به نسبت بقیه کشورهای اروپایی و آمریکایی که دانش‌آموزانشان ساعات بیشتری در مدرسه هستند، نتایج بهتری در آزمون‌های مهم بین‌المللی کسب کرده‌اند.

با توجه به یافته‌های علمی، ساعت‌های آموزشی بیشتر نه‌تنها به توانایی و یادگیری بیشتر ختم نمی‌شود بلکه ممکن است نتایج بدی بویژه در میان کودکان مقطع ابتدایی داشته باشد. موضوع مهم دیگری که در کشور ما کمتر شناخته شده، سندرم کمبود تمرکز است که نوعی نارسایی ژنتیک است و در برخی کودکان باید شناسایی شود.

نوع خفیفی از این سندرم موسوم به کمبود تمرکز بعد از ناهار وجود دارد که اغلب کودکان را که بعد از خوردن ناهار در کلاس مجبور به آموزش می‌شوند، تحت تاثیر قرار می‌دهد و یادگیری آنها را بشدت کاهش می‌دهد. چیزی که در ساعات انتهایی آموزش روزانه برای کودکان اتفاق می‌افتد، چپاندن اطلاعات است، نه یادگیری.

امید خزانی

دانشجوی دکترای تخصصی آموزش

منبع: جام جم آنلاین


 


نام:
ایمیل:
* نظر: