کد خبر: ۱۰۱۹۲۷
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷
قابل تامل
به گزارش تنویر ، ميخائيل گورباچف در 11 مارس سال 1985 و در سن 54 سالگي به عنوان دبيركل حزب كمونيست اتحاد جماهير شوروي انتخاب شد. گورباچف اولين رهبر حزب بود كه در زمان انقلاب اكتبر هنوز متولد نشده بود. گورباچف زماني رهبري شوروي را بر عهده گرفت كه مشكلات و بحران‌هاي ساختاري، ابرقدرت شرق را در مسير فروپاشي قرار داده بود. در چنين فضايي ايشان نجات كمونيسم و اتحاد جماهير شوروي را رسالت خود تلقي مي‌كرد. گورباچف براي نجات شوروي از سقوط و فروريختن، پرچم اصلاحات را برافراشت و در كنگره بيست و هفتم حزب كمونيست اتحاد شوروي در فوريه سال 1986، اركان اصلاحات خود را در سه عنوان روسي گلاسنوست (گشايش)، پرسترويكا (دوباره سازي) و اسكورين (شتاب در توسعه اقتصادي) عرضه كرد.

‌ميخائيل گورباچف بسيار اميدوار بود كه برنامه‌هاي اصلاحات او، باعث بهبود سطح زندگي مردم در داخل و قدرتمند شدن شوروي در عرصه بين‌المللي شود. اما اين اصلاحات، بلوك شرق و شوروي در حال فرو ريختن را، نه تنها نجات نداد، بلكه بر شتاب سقوط آن افزود و نقش مهمي در پايان دادن به سلطه كمونيسم در اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي ايفا نمود. آقاي گورباچف از زمان به دست گرفتن قدرت رهبري حزب كمونيست شوروي، بسيار متفاوت از رهبران پيشين اتحاد جماهير شوروي ظاهر شد.

اكنون اين داستان به گونه‌اي ديگر، در بلوك غرب در حال اجرا شدن است. غرب در مسير زوال تمدني و پايان سلطه شيطاني چندصد ساله خود، با سرعت به پيش مي‌رود. امريكا به عنوان پرچمدار ليبرال دموكراسي غربي و محور نظام سلطه، با بحران‌هاي جدي ساختاري، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي روبه‌رو شده است. بحران‌هاي داخلي از يك طرف و شكست‌هاي راهبردي در صحنه بين‌الملل به ويژه در منطقه غرب آسيا از طرف ديگر، نظام سرمايه‌داري حاكم بر ايالات متحده را با چالش‌هاي اساسي مواجه كرده است.

هر‌كس كه از مشكلات واقعي امريكا با‌خبر باشد، تعجب مي‌كند كه چرا اين قدرت هنوز وجود دارد. بدهي بيش از 20تريليون دلاري كه روزانه 2/5 ميليارد دلار بر آن افزوده مي‌شود، يك بدهي غيرقابل كنترل و اصلاح است. مشكلات مالي و اقتصادي امريكا، به حدي است كه اين كشور قادر به بازسازي، نوسازي و روزآمد كردن ارتش خود هم نيست. بر اساس گزارش سي‌ان‌ان، بيش از نيمي از جنگنده‌هاي امريكا به دليل مشكلات فني قادر به پرواز نيستند. انسجام ملي در امريكا با اوج‌گيري قدرت جنبش‌هاي جدايي‌طلب، به شدت آسيب ديده و روند جدايي ايالت‌ها شكل گرفته است.

شكاف طبقاتي، فقر و محروميت، نارضايتي‌هاي اجتماعي، به يك معضل اساسي براي نظام سرمايه‌داري حاكم بر امريكا تبديل شده است. اتحاديه اروپا ديگر منافع خود در تمامي حوزه‌ها را از طريق همكاري راهبردي با ايالات متحده جست‌و‌جو نمي‌كند. در مناسبات بين‌المللي چين به عنوان يك غول اقتصادي خواب را از چشمان رهبران نظام سرمايه‌داري امريكا ربوده است. روسيه در مسير بازگشت به عرصه بين‌الملل به عنوان يك قدرت اصلي در حركت است.

قدرت‌هاي نوظهوري چون ايران و پديدآيي محور مقاومت و جريان بيداري اسلامي در پرتو انقلاب اسلامي در منطقه راهبردي غرب آسيا، پشت امريكا را در اين منطقه با ضربه فني به خاك چسبانده است. امريكا در هيچ مقطعي از زمان به مانند امروز، مورد تنفر مسلمانان و ملل مظلوم و مستضعف نبوده است. ظرفيت‌هاي مقابله با نظام ظالم و مستكبر امريكا در گوشه و كنار جهان روزافزون شده است. آري، اين مختصات كشوري است كه رهبران آن تا چند سال پيش، به دنبال به دست‌گيري مديريت بين‌المللي و حاكم ساختن امريكا بر جهان بودند. اكنون اين كشور مدعي رهبري جهان در قالب نظم نوين جهاني، در مسير فروپاشي قطعي در حال حركت است. برخي از مختصات امريكاي كنوني، شباهت بسيار با شوروي سابق در زمان به قدرت رسيدن آقاي ميخائيل گورباچف دارد. گورباچف آمد تا با انجام اصلاحات در چندين حوزه، اتحاد جماهير شوروي را از خطر فروريختن و چندپارچه شدن نجات دهد اما واقعيت‌هاي بلوك شرق شوروي سابق، به گونه‌اي بود كه با دست بردن به تيغ جراحي براي اصلاح سياست رويه‌هاي سابق، فروپاشي شتاب گرفت و اكنون، ديگر آن اتحاد جماهير شوروي وجود خارجي ندارد.
اكنون آقاي ترامپ، رسالت نجات امريكا را براي خود تعريف كرده است. او واقعيات امريكا، مشكلات و فسادهاي نظام سرمايه‌داري را، بهتر از هركس ديگري مي‌داند و بخش‌هايي از اين واقعيات را، بر زبان آورده است. اما آيا او مي‌تواند امريكا را از خطر فروپاشي رهانيده و به موقعيت سابق برگرداند؟ يا اينكه او همانند گورباچف، به فروپاشي امريكا از طريق انجام اقدامات غيرمتعارف و مغاير با رويه‌هاي پيشين، شتاب مي‌بخشد؟

شعارهاي اصلي ترامپ مانند: «اول امريكا» يا «بياييد امريكا را دومرتبه شكوهمند سازيم»، نشان مي‌دهد امريكا در چه مسيري قرار دارد. مسير، مسير فروپاشي، افت قدرت و از دست رفتن موقعيت سابق ايالات متحده است. واكنش‌هاي داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي به سياست‌هاي ايالات متحده بسيار وخيم‌تر از آن است كه رئيس‌جمهور پر سر و صداي اين كشور، بتواند به بهبود آن كمك نمايد. اين سروصداها و خط و نشان كشيدن‌ها، نه تنها مشكلاتي را از امريكا كم نخواهد كرد، بلكه بر مشكلات اين كشور خواهد افزود. دغدغه‌هاي اصلي ترامپ كه در واقع دغدغه‌هاي اصلي نظام سرمايه‌داري حاكم بر ايالات متحده است؛ در حوزه‌هاي اقتصادي، امنيتي و اجتماعي است. فرمان‌هاي اجرايي چون منع مهاجرت، ديوار‌كشي، جلوگيري از ورود پناهجويان، تأكيد بر ملي‌گرايي اقتصادي بر خلاف رويه پيشين تجارت آزاد و جهاني‌سازي اقتصاد، واكنش‌هايي را به همراه داشت كه نشان مي‌دهد، اين سياست‌ها و فرمان‌هاي اجرايي، امكان پياده‌سازي با توجه به شرايط را ندارد. واكنش چيني‌ها، كره‌اي‌ها و اتحاديه اروپا به برخي از فرمان‌هاي ترامپ، نشان مي‌دهد كه هياهوهاي ترامپ، چيزي جز كوبيدن بر طبل توخالي نيست. معناي اين سخن آن است كه، آقاي ترامپ از جهت سرعت بخشي به فروپاشي ايالات متحده امريكا، همان نقش گورباچف در شتاب بخشي به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را بازي خواهد كرد.
نام:
ایمیل:
* نظر: