سوگ نوشته ای به قلم مسعود انصاری برای شهید مدافع حرم...
بهاری خزان زده در فراق محسن..
هنوز هم میگویم دلنوشته های محسن بوی شهادت میداد...
آسمان بغضش وا می شود و یک نفس برای محسن سرافراز، مثنوی اشک سرازیر میشود .
محسن عزیز تو شاهد غزل شیرین حافظ
شیراز بودی که به حماسه بلند حلب ختم شدی .
معنای روان " میان معرکه
لبخند می زنی به عشق / حماسه چون به غزل ختم می شود زیباست/ تو بودی
.
غزلی که آموزگارت سرور و سالار شهیدان بود . غزل پایداری، از تبار
همان غزلیهایی که دیگر برادرانت، محمد صاحبکرم و قدرت ماندنی، منظوم و منثورش را استادانه میسراید . و
این بار تو خودت حماسه ای شدی که بیت بیت آن رشادت را فریاد می زند و ما هم،
همه مرثیه ایم تا در رثای تو سوگمندانه ناله بسراییم. سوگنامه ای که پر
از نالش اما سرشار از نازش است.
سپیدان به خود مینازد که فرشته ای بر
ستارگان شهیدش افزوده شد. سپیدان باید به خود ببالد چون فروغش فروزان ترشد.
محسن جان! آسمانی شدنت فرخنده باد.
انتهای پیام/مسعود انصاری. با سپاس از عنایت محمودی