چنین براورد می شود که تحولات فرهنگی، اجتماعی، و تکنولوژیک دهه های گذشته تاثیرهای عمیقی در خانواده بر جای نهاده و آن را به لحاظ کارکردی تضعیف، و از مدیریت موقعیت های جدید ناتوان کرده است. در این نگاه، خانواده ایرانی همچون خانواده در دیگر نقاط جهان در بابر هجوم ارزش های جدید خودباخته شده و در روند خطی پیوسته ای از موضع خود عقب می نشیند و میدان را به رقیبان می سپارد. اما با دقت بیشتر روشن می شود که خانواده ایرانی به مثابه موجودی زنده، در برابر این حوادث گاه مقاومت می کند، گاه تسلیم می شود، گاه عناصری را جذب و با اجزا و عناصر خود ترکیب می کند و به واکنشی جدید می رسد، و گاه نیز خواسته های خود را بر حوزه های دیگر تحمیل می کند. برای مثال، رواج فرهنگ مادی که به دگرگونی الگوهای سبک زندگی و رواج مصرف گرایی انجامید، در کنار افزایش مشکلات اقتصادی، خانواده ایرانی را در حرکتی انفعالی به سمت کاهش شمار فرزندان سوق داده است.
اما در همین وضعیت، با جذب عناصری از فرهنگ جدید و ترکیب آن با ویژگی های فرهنگ ایرانی – اسلامی با تکثیر مراسم هایی چون میهمانی حج و عتبات و حمایت های اقتصادی بیشتر از فرزندان کوشیده است با تقویت جنبه هایی از پیوند خویشاوندی در برابر تحولات، مقاومت کند و همین زمان فشار خواسته های خود را در حمایت از کیان خویش و فرزندان، بر حوزه اقتصاد وارد آورده است تا با افزایش مرخصی زایمان و مرخصی شیردهی وضع خود را بهبود بخشد.
چنین نمونه هایی نشان می دهند که خانواده در حال باز تولید است؛ به این معنا که در تحولات موجود در پی صیانت از قدرت و امتیازات اجتماعی خود در میان طبقات جامعه و انتقال این قدرت و اعتبار به نسل آینده است و همچون موجودی زنده گاه هوشیارانه و بجا رفتار می کند، گاه باز می ایستد و متحیر و گیج می شود گاه نیز گمراه می گردد. بنابراین در تحولات خانواده باید به این نکته اذعان کرد که این مجموعه را به دلیل آنکه برآیند انسان های مختار است، همچون موجودی شعورمند و خودآگاه می دانیم، و به همین دلیل می توانیم درباره احساسات ، نگرش ها و رفتارهای آن داوری کنیم.
از آنجا که خانواده در ایران کانون تولید فرهنگ، قدرت، اخلاق و زندگی اجتماعی است، می توان با مطالعه آن به تمایلات جامعه پی برد و دگرگونی های اجتماعی را پیش بینی کرد؛ چنان که فضاهای گوناگون اجتماعی، از جمله فضاهای عمومی دانشگاهی و خوابگاه های دانشجویی و رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نسل جوان، بازتابی از تحولات خانواده اند.
از سوی دیگر، دگرگونی های خانواده در رابطه ای دو سویه، هم از تحول در هویت و نقش های جنسی اثر می پذیرد، و هم از موثرترین عوامل شکل گیری شخصیت زنان است.
بنابراین دگرگونی های اجتماعی، از جمله تحول در نقش های جنسیتی زنان و تغییر موقعیت آنان در تحولات فرهنگی-اجتماعی، می تواند ضرورت بررسی دگرگونی های خانواده ایرانی را در مسیر بازتولید، تبیین کند.
دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
اتمام متن/