کد خبر: ۱۰۷۰۰۰
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۲
مداح اهل بیت (ع) شهید مدافع حرم عباس عبدالهی از استان آذربایجان شرقی به عنوان شهید شاخص سازمان بسیج مداحان کشور درسال 96 معرفی شد.

 شهید شاخص سازمان بسیج مداحان کشور درسال 96

مداح اهل بیت (ع) شهید مدافع حرم عباس عبدالهی از استان آذربایجان شرقی به عنوان شهید شاخص سازمان بسیج مداحان کشور درسال 96 معرفی شد.


به گزارش خبرنگار بسیج مداحان، زندگینامه و گزیده هایی از خواندن و تصاویر شهید منتشر شده است.   بسم رب الشهداء و الصديقين معرفی شهید نام و نام خانوادگی : عباس عبدالهی نام پدر:  عبدالله محل تولد: مرند تاریخ شهادت: 23/11/93 محل شهادت: درعا، سوریه محل دفن: جاويد الاثر وصعبت تاهل: متاهل تعداد فرزندان : 3     زندگینامه سردار شهید حاج عباس عبدالهی سردار شهید حاج عباس عبدالهی اهل شهر مرند در آذربایجان شرقی در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهه های جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود. فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان لشکر ۳۱ عاشورای سپاه پاسداران در ۲۳ بهمن ۹۳ در کفرناسج در استان درعای سوریه بدست زیرشاخه ارتش آزاد(گروه الویه الفرقان) شهید شد و پیکر پاک و مطهرش که در دستان ناپاک فرزندان خلف معاویه و یزید لعنت الله علیه در سوریه باقی ماند. شهید عبدالهی بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود . حاج عباس عبداللهی در سوریه و در دفاع از حرم اهلبیت(ع) جام شیرین شهادت را سر کشید.وی بازنشسته سپاه و برنده ورزش های رزمی ارتش های جهان بود که سالها به عنوان یک بسیجی مخلص در مناطق مختلف عملیاتی کشور حضور داشته و همچنین یکی از راویان ۸ سال دفاع مقدس در کاروان های راهیان نور بود .چنان با شهدا عجین بود که در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند. حاج عباس عبدالهی همواره در سخنرانیهایش مي گفت: جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.” او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت. عبدالهی تاکید کرد: مردم و مسئولان باید شهدا را در این راه فراموش نکنند چراکه امام خمینی(ره) گفته: پیر ما گفت شهادت هنر مردان است/ عقل نامرد در این دایره سرگردان است نباشد از شهادت دور گردیم/ به ذلت رهسپار گور گردیم عباس عبدالهی از سال ۶۳ تا پایان جنگ به مدت ۶۴ ماه در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضور داشته که در عملیات های کربلای ۵ و والفجر ۸ به ترتیب از ناحیه دست و پا مجروح شده و به درجه جانبازی رسیده و سرانجام ۲۳بهمن سال 93 به آرزوی قلبی خود که شهادت در راه خدا بود، نایل شد. حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی  باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید   خاطرات همسر شهید: پدرشوهرم وصیت‌نامه‌اش را برده بود تا او بنویسد. وصیت‌نامه را نوشت و در وصیت‌نامه اسم خودش را نوشت و گفت: «اگر من نباشم، امیر به‌جای من کار اجرای وصیت پدرم را انجام دهد». وصیت‌نامه پدرشوهرم را نوشت و تمام کرد و وصیت‌نامه خود را از کیفش درآورد و گفت: «ماشاءالله، چقدر هم مفصل نوشته‌ام!» مرتب حرف پیش کشید تا من وصیت‌نامه را بخوانم. گفتم: «من وصیت‌نامه را نمی‌خوانم. از وصیت و شهادت حرف نزن.» گفت: «برای زنده و مرده وصیت‌نامه لازم است. الآن تو نیز باید وصیت‌نامه داشته باشی. حتی پدرم نیز الآن باید وصیت‌نامه داشته باشد.» گفتم: «می‌دانم می‌خواهی من وصیت‌نامه را بخوانم، ولی من آن را نمی‌خوانم». الآن با خودم می‌گویم که حیف شد؛ ای‌کاش آن را می‌خواندم. وصیت‌نامه‌اش هم برنگشت. وسایلش را آوردند ولی وصیت‌نامه‌اش نبود. خاطره ديگري از همسر شهید: یکی از برادرانم شهید شده و یکی هم جانباز است. پسر دختردایی و پسرخاله‌ام، شوهر دخترخاله‌ام، همگی شهید هستند. ما زیاد شهید داریم. امیر شش یا هفت‌ماهه بود که برادر من که چندین سال مفقود الجسد بود، پیکرش بازگشت. برادرم در سال ۶۱ و در عملیات مسلم بن عقیل شهید شده بود. ما با شهادت انس گرفته‌ایم؛ ولی شهادت حاج عباس بالاتر از همه آن‌ها شد. خیلی سخت بود. قابل توصیف نیست. اصلاً باور نمی‌کردم. هنوز هم باور نکرده‌ام. الآن هم می‌گویم که در سوریه است. ده ماه است که شهید شده، ولی ما هنوز باور نکرده‌ایم. نه من، نه اسراء، نه زهرا و نه امیر؛ هیچ‌کداممان باور نکرده‌ایم.   خاطره از شهید عباس عبدالهی به نقل از پسرش : پدرم همیشه از شهدا و راه آن ها می گفت و پیش از شهادتش بیان می کرد که امسال (سال ۹۴) برای جنوب برنامه دیگری دارد و تصمیم داشت چیزهای ناگفته جدیدی از شهدا بگوید که ناگفته خود نیز به خیل آن ها پیوست. وی هدف از سفر به مناطق عملیاتی را قدردانی از شهدا عنوان و بیان کرد: هشتمین سال است که عازم این مناطق می شوم و هرسال حداقل یکبار از این مناطق بازدید کرده ام و شده سالی سه بار نیز بروم چراکه شهدا بر گردن ما حق دارند و بازدید از مزار آن ها تنها کاری است که می توانم در قدردانی از آن ها انجام دهم. عبدالهی با تاکید به اینکه همه چیز خود را از شهدا دارم و نبوده چیزی از شهدا بخواهم و دست خالی برگردم، یادمان مورد علاقه خود را طلائیه دانست و خاطرنشان کرد: پدرم همیشه به طلائیه ارادت خاصی داشت و حرف های زیادی از شهدا در این منطقه نقل می کرد که حضور در این منطقه، حضور و روایتگری های پدرم را تداعی خواهد کرد. * در یکی از این یادمان ها نقل می کرد که هنگام رفتن به عملیات ها به همراه همرزمانش در یک چادر می خوابیدند و هنگام برگشت از عملیات نمی توانستند وارد چادر شوند چراکه از آن خیل جمعیت تنها چند نفر زنده مانده و شهید نشده بودند که با شهادتش به آرزوی قلبی خود رسید. * پدرم با اشاره به نیت خدایی رزمندگان دوران دفاع مقدس و فرمانبرداری آن ها از فرماندهان و امام راحل(ره) نقل می کرد؛ دوران دفاع مقدس، در یکی از عملیات ها و در اروندکنار می خواستیم خط را که در طرف عراقی ها، خاکریزی بود که یکی از رزمنده های آن ها با اسلحه ژ۳ کسانی که از این معبر عبور می کردند مورد اصابت گلوله قرار می داد و درجا شهید می کرد، قایقی بود که فرمانده هدف کنترل کننده این قایق را زدن آن خاکریز و خاموش کردن ژ۳ تعیین کرده بود و این رزمنده با ارتباطی که با خدا برقرار کرده بود چون به هیچ طریق نمی توانست آن خاکریز را با گلوله بزند، با قایق خود را به آن خاکریز رسانده و با عملیات انتحاری خود، آتش آن خاکریز را خاموش کرده بود چراکه این تنها راه خاموش کردن ژ۳ بود. درست یک سال پیش(نوروز ۹۳)، روز سوم فروردین بود که با پدر امیر عبدالهی(عباس عبدالهی)، آخرین مصاحبه را گرفتیم که متن زیر حاصل آن گفتگوست؛ شهید عبدالهی پیش از اعزام به مناطق عملیاتی جنوب کشور به عنوان یکی از راویان کاروان راهیان نور حوزه شهید زوار، حضور در این کاروان را توفیق الهی خواند و گفت: با حضور در چنین کاروان هایی درس می گیرم و امیدوارم ذره ای از توفیقات الهی که شامل شهدا شده، نصیب ما نیز بشود. وی با بیان اینکه ما توفیق شهادت نداشتیم، افزود: به مناطق جنوب می رویم تا شهدا را یاد کنیم چراکه گفتند شهدا را یاد کنید با ذکر صلواتی بر محمد و آل او. شهید مدافع حرم با اشاره به نام گذاری امسال از سوی رهبر فرزانه انقلاب، اظهار کرد: ما باید با پیروی از فرامین رهبری که چراغ راه ما هستند و با تاسی از امام راحل(ره) که به ما شعور دادند، کاری کنیم که حماسه فرهنگی و اقتصادی مدنظر رهبری همچون حماسه های سیاسی سال گذشته محقق شود    آخرین عکس از شهید حاج عباس عبدالهی در مرند گرفته شد   این عکس توسط یکی از عکاسان شهر ستان مرند که خودش هم در عرصه خبرنگاری فعالیت می کند در هنگام خاتمه نماز عید سعید فطر سال ۹۳هفتم مرداد ماه رو ز سه شنبه ،همراه برادر خانمش ستار موسایی جانباز ۷۰ در صد شهید زنده جلو درب مسجد جامع مرند گرفته شده . این عکاس و خبرنگار در مورد این میگویید به حاج عباس گفتم عباس جان چهره ات نورانی تر شده مثل اینکه خبرهای هست ، بوی بهشت میدهی ،شهید حاج عباس گفت آقای خبرنگار دوربینت را آماده کن شاید خبرهای باشد ، گفتم حاج عباس میشه یه مصاحبه داشته باشیم ایشان با همان لبخند تبسم خالصانه اش گفت ،از من چرا من هم دوربینت و تصویرت را خراب میکنم از آقای ستار مصاحبه کن که شهید زنده است ،ما لیاقت نداریم و با کمی گپ ،خدا قبول کنه التماس دعا و بالاخره خواهش مرا پذیرفت تا این عکس را بگیریم . چون برای بنده الهام شده بود که آن خلوصی و معرفتی که شهید عبدالهی داشت و این را همه رزمنده گان و همسنگران این شهید والا مقام می دانستند ، حاج عباس با شهداءهمیشه در ارتباط بود ،از کجا عرض کنم خاطراتی  که در کاروران راهیان نور باز گو میکرد ،یا در مراسم یاد واره های شهدا ،گویا هشت سال دفاع مقدس را حاج عباس ترسیم کرده بود ، و اقعا هم همینطور است .
نام:
ایمیل:
* نظر: