به گزارش تنویر ،
توصيف رهبرمعظم انقلاب اسلامي از انقلابيگري برخي از افراد منتسب به
جريانهاي سياسي در سالهاي نخست انقلاب اسلامي نشان ميدهد مخالفت برخي از
افراد با سياستهاي امريكا در بحبوحه انقلاب اسلامي در دهه 60 بر مبناي
احساسي و نه عقلانيت و دشمن شناسي بوده است.
انقلابيگري بر
مبناي احساس دائمي و پايدار نيست و با هر تغيير و تحول اجتماعي - سياسي
تغيير كرده و حتي قابليت آن را دارد كه به ضد خود نيز تبديل شود تاجايي كه
برخي از تسخيركنندگان لانه جاسوسي امريكا در سال 58 به صورت مكرر در طول
سالهاي اخير از رفتار خود در آن واقعه تاريخي(انقلاب دوم) اظهار پشيماني
كرده اند، در مقابل انقلابيگري بر مبناي عقلانيت و دشمنشناسي مناسب نه
تنها ثبات رفتار و موضعگيري متوازن و متناسب را به دنبال دارد بلكه به
ضديت با انقلاب و اسلام در طول تحولات سياسي ختم نخواهد شد، به طوري كه
تعداد انگشت شماري از افراد را ميتوان در طول 40 سال گذشته ياد كرد كه
انقلابيگري بر اساس تفكر و درايت را اتخاذ كردهاند اما در طول رخدادهاي
سياسي در مقابل نظام و انقلاب ايستاده باشند.
رهبرمعظم انقلاب
اسلامي اخيراً با اشاره به رابطه مستقيم انقلابيگري و احساسيگري تأكيد
ميكنند كه برخي از انقلابيون سابق، اسير هيجانات ناشي از فضاي انقلابي صدر
انقلاب شدهاند و به همين علت طي سالهاي اخير نسبت به رفتار گذشته خود
اظهار پشيماني ميكنند: « جوان نسل اوّل، كساني بودند كه از روي احساسات،
از روي هيجان[كار كردند]، احساسات بود، احساسات خوبي هم بود... امّا غالباً
دانهدانه افراد- نميگويم همه- از روي احساسات لانه جاسوسي را آن روز
رفتند و با شجاعت تمام گرفتند، اما بعداً رفتند با امريكاييها صحبت كردند و
عذرخواهي كردند.»
ايشان در ادامه ميفرمايند: «... اين ناشي از
چيست؟ ناشي از كمعمق بودنِ آن انگيزه است. آن انگيزه متّكي به يك زيرساخت
محكم نبود، انگيزه بود، اما زيرساختش محكم نبود. جوانهاي امروز -
[هرچند] بعضي [از آنها] هستند كه بيخيال در خيابان راه ميروند، زمان جنگ
هم بودند، نه اينكه نبودند - امّا آن [جواني] كه دنبال وظيفه ميرود،
ميفهمد چهكار دارد ميكند. يك نمونهاش همين حججي است و صدها نمونه، بلكه
هزارها نمونه از اين قبيل وجود دارد.»
ايشان پيش از اين نيز
از انقلابيهاي پشيمان سخن به ميان آوردند و در ديدار با دانشجويان و
دانشآموزان كه به مناسبت 13آبان و روز استكبارستيزي برگزار شده بود با
اشاره به اينكه دشمن به دنبال القاي تعصبي بودن تفكر مبارزه با امريكا و
همچنين حل مشكلات اقتصادي كشور از طريق سازش با امريكاست، دو دسته افراد را
به عنوان انتشار دهنده اين افكار در جامعه معرفي كردند و فرمودند: «
بعضيشان وابسته به تشكيلات سرويسهاي جاسوسي يا سياسي يا مراكز خاص
امريكايي هستند، بعضيشان هم نه، وابستگي ندارند، ازنفسافتادهها،
پشيمانشدهها، بوي لذت دنيا به مشامشان رسيدهها.»
فاقد
زيرساخت محكم نبودن انگيزه برخي از انقلابيون صدر انقلاب در حالي به عنوان
عامل اصلي رنگ پذيري برخي از شخصيتهاي برجسته سياسي داخل كشور ياد ميشود
كه طي چند سال اخير نيز همين افراد بدون توجه به حجم دشمني غرب با جمهوري
اسلامي ايران از لزوم ايجاد رابطه مستقيم با امريكا سخن به ميان آورده و
نظام اسلامي را متهم به تندروي در مقابل نظام سلطه و به ويژه امريكاييها
ميكنند در حالي كه تجربه حداقل پنج سال اخير نشان ميدهد تعديل مواضع در
برابر غرب جز دامنه دارتر شدن دشمنيها با جامعه ايراني دستاورد ديگري به
دنبال نخواهد داشت.
تناقض آشكار
اظهارات
ضد و نقيض درباره رابطه با امريكا يا سياستهاي اين كشور در عرصه منطقهاي
مركز ثقل دوگانگي انقلابيون سابق است. يكي از چهرههاي مشهوردر دهه 60
میگوید:«مرگ بر امريكا را ضعيف و كم نكنيد، آن شعار بزرگي است كه ميدهيد
و داريد با همين شعار دنيا را تكان ميدهيد» يا در سخنراني مشابهي در همان
سالها ميگويد: « تا هنگامي كه امريكا از اسرائيل حمايت ميكند، دشمني ما
به قوت خود با امريكا باقي است. »
وي در موضعگيري كاملاً
متناقض و در سال 91 عنوان ميكند: «بالاخره سبكي كه الان داريم كه با
امريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم، قابل تداوم نيست. امريكا قدرت
برتر دنياست.»
جريان مورد اشاره دشمني امريكا با ايران را
همواره سانسور كرده و در مقابل ملاطفتهاي مقطعي را برجسته ميكند آن هم در
شرايطي كه دشمني امريكا با جامعه ايراني در پسا برجام به اوج خود رسيده
است و هر روز سند و اطلاعات جديدي از تلاشهاي محوري
غربي- عربي براي تضعيف جمهوري اسلامي ايران منتشر ميشود.
در
يكي از آخرين اين تلاشها ميتوان به مدير اجرايي انديشكده امريكايي
«شوراي منفعت ملي» اشاره كرد، مايك فيليپ مدير اجرايي انديشكده امريكايي
«شوراي منفعت ملي» مينويسد: سيا در ايران جاسوس ندارد اما ميتواند
اعتراضات موجود را تحريك و جهتدهي كند.
وي در ادامه از دو منظر
دليل ناآراميهاي ايران را بازگو ميكند: «نخست: نارضايتي گسترده از
سوءمديريت اقتصاد كشور كه به ويژه به اقشار فقير صدمه زده است، در ايران
وجود دارد. فيليپ ميگويد اين روايت، دلخواه دولت و حاكميت ايران نيست و
ديگري: اكنون شاهد تكرار اتفاقات ۱۹۵۳ و سرنگوني محمد مصدق هستيم كه در آن
زمان از سوي سيا و امآيسيكس مديريت شد.»
اظهار زبوني مقابل غرب
جريان
مورد اشاره نه تنها انگيزهاي براي نديدن دشمنيهاي گسترده غرب عليه جامعه
ايران نداشته است بلكه تلاش ميكند توان و ظرفيت مقابله ايران با غرب را
نيز به شدت تقليل دهد و اينگونه وانمود كند كه جمهوري اسلامي ايران
نميتواند در مقابل رويكردهاي تلافي جويانه غرب دوام بياورد و ناچار به
تسليم است.
اين ادعا در حالي است كه با بررسي سير پرونده
هستهاي ايران اين مسئله مبرهن ميشود كه امريكا را به پاي ميز مذاكرات
هستهاي كشاند. اقتدار جمهوري اسلامي ايران در عرصه مختلف
نظامي-
سياسي بود كمااينكه امريكاييها پيششرط خود براي حاضر شدن در مذاكرات
مستقيم با ايران درباره مسئله هستهاي را غنيسازي صفردرصد ايران
ميدانستند و ارتقاي سطح غنيسازي به 20 درصد و پيشرفتهاي چشمگير كشورمان
در عرصه هستهاي امريكا را وادار به حضور در مذاكرات و پذيرش تعهدات در
مقابل ايران کرد، هر چند تعهدات اين كشور به دليل ضعفهاي مشهود حقوقي، فني
و سياسي مندرج در متن برجام هيچ گاه به مرحله اجرايي نرسيده و تنها روي
كاغذ باقي مانده است و ايران نتوانسته از نتايج برجام منتفع شود اما آنچه
در وهله نخست مهم ميباشد اين مسئله است كه اقتدار ايران در عرصههاي مختلف
امريكا را به تعديل مواضع در برابر مذاكرات هستهاي كشاند.
اظهار
ضعف و ناتواني جريان خوشبین به غرب يا همان پشيمان شدگان از انقلاب در
حالي در طول سالهاي اخير به اوج خود رسيده است كه در يكي از اعترافات بزرگ
درباره شكست امريكا در مقابل قدرت ايران ميتوان به گزارش اخير روزنامه
تركيهاي ديلي صباح مبني بر« امريكا بعد از شكست از ايران، به دشمن تركيه
مبدل شده است» اشاره كرد.
اين روزنامه نزديك به دولت تركيه
مينويسد: «امريكا بعد از مغلوب شدن از سوي ايران، اينك به دشمن تركيه مبدل
شده است. قدرتهاي غربي پيش بيني كرده بودند سقوط حكومت ايران منجر به
سقوط حزب بعث سوريه خواهد شد، اما ايران با مهارت خود عليه آرمانهاي سياسي
قدرتهاي غربي در منطقه حضور يافته است... همانطور كه هر كشوري به طور
طبيعي امنيت خود را اولويتبندي ميكند، تركيه نيز با هر سازمان تروريستي
كه تهديدي براي امنيت و منافع ملي آن باشد، خواهد جنگيد.»
خروجي
نگاه انقلابيون احساسي، تنها به سانسور دشمني ها و تزريق احساس
خودكوچكبيني در جامعه ختم نخواهد شد بلكه تفكرات حاكم بر اين جريان و نوع
رويكرد آنها ميتواند تمام مؤلفههاي اقتدار كشور را در عرصه داخلي و
بينالمللي از بين ببرد و ايران را در معرض حملات نظامي نظير آنچه در عراق و
ليبي صورت گرفت، قرار دهد.