دکتر احسان کیان خواه: اینستاگرام در اقدامی که برای برخی غیره منتظره بود، صفحات تعدادی از فرماندهان را بست و اتفاقاً وزارت CIT و وزیر محترم که بیشتر زیست توییتری دارد، موضع خاصی نگرفت، چون قاعده بازی (انفعالی) سایبر را میداند!!!!
۱) موضوع علم سایبرپلیتیک، قدرت در جغرافیای سایبر است. در تعریف قدرت آمده است، توانایی اِعمال اراده، اِعمال اراده، برای دستیابی به نقطه مطلوبی است که فاعلِ قدرت در پی دستیابی به آن بوده و حیات و بقاء خود را در وادار کردن دیگران بهمنظور دستیابی به منافع خود میبیند. در تعریف فلسفی، قدرت مفهومی مُشَکَّک و ذومراتب دارد، یعنی قدرت بر اساس توان فاعل، غایت مورد انتظار و ساحتهای اِعمال آن، دارای شدت و ضعف است. قدرت در هر فضایی چه زمین باشد چه دریا، هوا یا فضا و چه در مفهوم نوپدید و چندساحتی همانند سایبر، همین معنا را دارد. بنابراین سادهنگری به قدرت و گذر با تسامح از کنار آن دو حالت بیشتر نمیتواند داشته باشد، یا همسوی این قدرت باشی و خویشتن را در پناه آن انگاری و یا حداقل به هر دلیل این فضا را علیه خود نپنداری . اگرچه شق سومی هم باید به آن افزود و آن سادهنگری در نداشت بصیرت در تحلیل این قدرت با موضع خود است که این هم آفت بزرگی است که درمانش زمانبر و خطرش گاه ویرانکننده است.
۲) همانگونه که جغرافیا دارای قله، قعر و فلات است، سایبر نیز دارای مفاهیم مشابه بوده و بر اساس منافع، منابع و گسترهی انسانی، علوم متنوعی نظیر جغرافیای انسانی و سیاسی و... بری آن قابل شکلگیری است. در نگاه سطحی در سایبر، پلتفرمها عوارض طبیعی سایبر، زمینشناسی دربردارندهی زیرساخت فناورانه و انسانها بر اساس موقعیتهای منفعتخیزِ زمینِ سایبر، در عوارض (پلتفرمها) آن به مسکنگزینی و پذیرش قواعد و بازی بر اساس قواعد میپردازند. حال در این عرصهی سایبری برخی به شهرنشینی روی میآورند و برخی طبیعت بکر سایبری را آباد میکنند و برخی تنها گزین هستند.
۳) اینکه قدرت در این مصنوع چندساحتی بشر چیست ، سؤالی است که میتوان اینگونه به آن پاسخ داد . در یک نگاه ماهوی به این فضا، سایبر سه ساحتی است، ساحتی از آن کالبَد و فناورانه است، ساحتی مناسباتی و انسانی-اجتماعی است و بالاخره ساحتی حاکمیتی و جهت دهنده است. ساحت کالبد از زیرساخت ارتباطی، رایانش و محتوا تشکیلشده و ساحت مناسباتی از تعاملات ، زیست و هویت شکل یافته و ساحت حاکمیت از استانداردسازی کالبَد، هنجار سازی مناسبات و کنترل و جهتدهی شکلگرفته است. با این نگاه چندساحتی میتوان قدرت سایبری را بهصورت مُشَکَّک بر اساس غایات مورد انتظار از سایبر ترسیم نمود. با این نگاه ماهوی و مقول به تشکیک دانستن قدرت سایبری میتوان غایتُ الْاَعلی قدرت سایبر را تحقق عوالم سایبر دانست و غایت دانی آن را ابزار گونگی تعریف نمود. حال اگر بپذیریم اعلی مرتبه قدرت سایبر تحقق عوالم سایبری است، کسی در سایبر اعلی مراتب قدرت را دارد که بتواند عالم سایبری و همه ملزومات دانی آن را خلق کند. در غیر این صورت بازیگر دستگردانی خواهی بود که حول محور قدرتمدار به چرخش درآمده و خواسته و یا ناخواسته برای تحقق آرمانهای او تلاش میکند. کسی اعلی مراتب قدرت سایبری را دارد که بتواند عالم سایبری و همه ملزومات دانی آن را خلق کند، از زیرساخت ارتباطی، سیستمعامل و پلتفرم تا فرهنگ و سبک زندگی.
حال با توجه به چند گزارهی فوق از قدرت سایبری میتوان مسئله اینستاگرام و موارد مشابه را تحلیل کرد. اینستاگرام در زمینی سایبری، بنایی اینچنین را با قواعدی خاص ساخته همانند هر کشور به افرادی که قواعد او را بپذیرد اجازهی اقامت میدهد .کسانی که آن قواعد را نپذیرند یا وارد نمیشوند و یا وقتی ایدههای متمایز خود را در چنین فضایی بیان کند، قدرت سایبری ایجادکننده این عالم سایبری پس از مدتی حکم اخراجش را صادر خواهد کرد. چون نهتنها از وجودش سودی نخواهد برد، بلکه پذیرشش، معارض منافع و حیات او خواهد بود . اینستاگرامهای نوعی نیز از کسی دعوت نکرده و فرش قرمز هم برای کسی پهن نکرده است، بلکه افرادی برای زیست این عالم سایبری را برگزیدهاند. این قدرت سایبری با معیارهای خود هنجار سازی کرده و شهروندهایش را انتخاب، کنترل و هدایت میکند (بهعبارتدیگر بهزور نمیتوان شهروند یک کشور شد). البته مانند عالم واقعی اگر شهروندی را پذیرفته و درگذر زمان ناسازگار با خود مشاهده کند از او سلب تابعیت کرده و صفحهاش را چهار قفله میکند. حال در این فضا و با این مقدمات به یک سؤال معقول پاسخ دهید، درحالیکه غربیه از راه رسیدهای هستی و معارض شهر حصار کشیده هم باشی میتوانی، انتظار پذیرایی و اعطای شهروندی در این شهر را داشته باشی . به قول عبید زاکانی «یا بیا پایتخت در خدمت یا که آمادهباش جنگانا». اگر فردی دوست دارد شهروند یک کشور سایبری باشد، ضوابط آن را پذیرفته و رعایت میکند و چون میخواهد شهروند آن بماند باید همواره این ضوابط را رعایت کند. اگرچه با همهی معیارهای هویتی و فرهنگی مکانْزیست اولیهاش در تضاد باشد. پس به توییتر و اینستاگرام و فیسبوک و... نمیتوان خورده گرفت. آری این طبیعی است که گوگل با ساخت سیستمعامل اندروید یا مایکروسافت یا ویندوز، پنجره ارتباطی کاربر با فضای سایبر را مدیریت میکند یا مرورگر فایرفاکس و کروم هرکدام امیال خود را دنبال میکنند و عاشق و واله ما نیستند و با کسب درجهایی از قدرت سایبری را خلق کرده برای ما بهظاهر سفره و البته دام میگسترانند .
مسئله اصلی در کشور ما فهم قدرت سایبری است. که متأسفانه درست به آن توجه نمیشود . و هرچه زمان میگذرد کار را مشکلتر میسازد، سادهاندیشی است که تصور شود در زمین سایبری دشمن، در عین مصرفکننده بودن میتوان با قواعد عالم سایبری او مخالفت ورزیده و در عین حال تولیدکننده هم بود.
برای تحول سایبری کشور نیاز به «جهاد همهجانبه» است. ذهن سیاستگذاران و مجریان کشور باید از وابستگی سایبری خالی شود. پذیرش مدلهای بهظاهر خالی از اندیشه و فرهنگ همانند مدل «آمادگی برای جهان شبکهشده» یا مدل «توسعه پایدار سازمان ملل موسوم به ۲۰۳۰» که با الفاظ زیبا آراستهشده یا بیانیهای که وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۱۵ منتشر کرده و ضمن آن وظیفهی خود را حفظ آزادی بیان، حریم خصوصی، خلاقیت و.. در فضای سایبر عنوان کرده، بی کموکاست سادهانگاری است. دشمن، دشمن است، چه با دست مخملین نمود کند و چه با گذر زمان چه واقعی دست چدنی خود را از زیر دستکش مخملین بیمحابا هویدا سازد. فهم این مسئله از طرف سیاستگذار فوقالعاده مهم است. متأسفانه برخی از سیاستگذاران ما چه در نسل جدید و چه در نسل قدیم کشور مجذوب و یا حتی مرعوب تکنولوژی هستند (دهه شصتی و غیر دهه شصتی هم نمیشناسد) و با این نگرش خود را درحالتوسعه و رسیدن به کشورهای توسعهیافته میدانند، و خواسته و ناخواسته هم در مسیر و هم در هدف غربزده بوده (تقیزادههای سایبری) و فقط از اسلام، ظواهر را مینگرند (البته در دیانتِشان شکی نیست ولی البته این گروه برای تصمیمسازی و تصمیمگیری در این مورد مناسب به نظر نمیرسند ). ابتناء سیاستگذاری در فضای سایبر باید بر قاعده فقهی نفی سبیل باشد. فهم این قاعده فقهی برای سیاستگذار سایبر هم به لحاظ مفهوم فقهی و هم انطباق با موضوع بسیار مهم است (شاید فقیهی قاعده را دقیق بداند ولی قدرت تطبیق نداشته باشد). از طرفی ممکن است مدیر در اجرا بسیار قوی و توانمند باشد اما در سیاستگذاری با انگاره، مقدمات و منطق نادرست کشور و سرمایههای آن را به بیراهه برد.
کشور به یک جهاد همهجانبه برای تحقق فضای سایبر مطلوب انقلاب اسلامی نیاز دارد. این جهاد همهجانبه باید مبتنی بر نقشهی راهی باشد تا قدرت سایبری انقلاب اسلامی که همان تمدن سازی جهانی است را تضمین کند. توانمندی سایبری کشور در ابعاد مختلف زیرساخت، پلتفرم، سبک زندگی، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی مستلزم احصاء همجهتسازی است (بهطور مثال فرماندهان میتواند محور شبکهی اجتماعی جهانی انقلابی باشند، این ظرفیتها را در برند سازی سایبری نباید دستکم گرفت). در قدم اول باید به خودباوری رسید و مرعوب فناوریهای بههمپیچیدهی جوامع مدرن نشد. کالبَد فضای سایبر از فناوری موشکی پیچیدهتر نیست . انقلاب اسلامی، این فناوری را باروحیهی انقلابی و جهاد همهجانبه به دست آورد، مهم این است که نقشهی راه چندساحتی برای ترسیم عالم نوپدید مبتنی بر اسلام ناب شکل گیرد و در پدیدآوران آن دامن همت به کمر زد . آری بهطور حتمی «ما میتوانیم» . باید جهاد گونه تلاش کرد.