کد خبر: ۱۲۳۰۸۴
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۷
روایت شهدا
شهید حسن یزدانی
وقتی وارد سنگر دیدبانی شدم، او را دیدم داشت با دوربین منطقه را نگاه می کرد.

سلام کردم، جوابم را داد، بدون این که به من نگاه کند. با خنده گفتم: 

«منم ،محمد مهدی، تحویل بگیر.»

بدون اینکه نگاهش را برگرداند، گفت :

«مهدی جان ناراحت نشو، نمی توانم چشم از منطقه و دشمن بردارم.»

تازه فهمیدم که چرا گزارش های دیده بانی او این قدر مورد توجه فرماندهان قرار می گرفت،  ساعتها بدون حرکت، در سنگر می نشست و تحرکات دشمن را زیر نظر می گرفت.

حتی برای اینکه مواضع دشمن را  بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود، تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد.

راوی: همرزم شهید حسن یزدانی
نام:
ایمیل:
* نظر: