آخرین اخبار
کد خبر: ۱۲۶۳۷۵
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۷
منیره افشین‌پور
پس از انتخابات 88 شاهد وقوع اتفاقاتی تلخ در کشور بودیم. معترضان به نتیجه دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران به خیابان ها ریختند و رسانه های غربی که به شدت به دنبال نمادسازی و تصویر سازی از اوضاع ایران بودند با کشته شدن ندا آقاسلطان سوژه خود را یافته بودند.
منیره افشین پور، مدیریت واحد خواهران ناحیه بسیج دانشجویی فارس طی یادداشتی نوشت:


دموکراسی به سبک آمریکایی


پس از انتخابات 88 شاهد وقوع اتفاقاتی تلخ در کشور بودیم.

 معترضان به نتیجه دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران به خیابان ها ریختند و رسانه های غربی که به شدت به دنبال نمادسازی و تصویر سازی از اوضاع ایران بودند با کشته شدن ندا آقاسلطان سوژه خود را یافته بودند.

کشته شدن یک دختر جوان در خیابان های تهران، دستاویز لازم را برای سوء استفاده علیه جمهوری اسلامی فراهم کرد. 

این نماد سازی آن قدر قوت گرفت، که تصاویر لحظه کشته شدن ندا، به عنوان یکی از پربیننده ترین تصاویر در شبکه های اجتماعی جهان ثبت شد. 

پرتیراژترین رسانه های غربی اخبار و پرتره های او را تیتر اول خود کردند و در وصفش قلم فرسایی کردند.


بیش از ده سال از این برجسته سازی عظیم رسانه ای گذشت، تا زمانی که در آغازین روزهای سال 2021برخی از مردم آمریکا نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری را نپذیرفتند و در اعتراض به این نتایج به خیابان ها ریختند. 


به دنبال درگیری های ایجاد شده در ساختمان کنگره آمریکا و ورود هواداران معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، بر اثر تیراندازی پلیس یک زن به نام اشلی بابیت کشته شد. 


این زن که سال ها در نیروی هوایی ایالات متحده خدمت کرده بود، حال به جرم اعتراض آن هم در کشوری که خود را سردمدار آزادی بیان می داند، کشته شد.


آن چه که در این مجال محل بحث است؛ توجه به روشی است که در علم رسانه به آن روش برجسته‌سازی و تقویت افتراقی می گویند، در این روش تلاش می شود فارغ از اصل ماجرا و صحت و سقم آن، از راهبرد شکل دهی به افکار عمومی در جهت بهره برداری سیاسی استفاده شود. 


این راهکار در مورد قتل ندا آقا سلطان تا آن جا پیش رفت که، یافته های یک پژوهش معتبر نشان داد، در بازه‌ی زمانی یک ساله (مابین خرداد88تا 89) خبر کشته شدن ندا مجموعا1359 بار فقط در روزنامه های معتبر آمریکا (غیر از سایر کشورها) بازتاب خبری داشته است. 


روزنامه پرتیراژ تایمز به پیروی از همین فرمول در همان روزها تیتر زد، «من ندا هستم، چهره ی غمگین ایران»!! آن ها با جریحه دار کردن افکار عمومی، ایران را به نقض حقوق بشر و محدود کردن آزادی های اجتماعی متهم کردند و تا توانستند با سوء استفاده از این جریان بر موج رسانه هایشان سوار شدند. 



بر خلاف این جریان سازی، آن چه که امروز شاهدش هستیم این است که، با وجودی که اشلی بابیت یک زن جوان معترض و قربانی بود که به ضرب گلوله مستقیم پلیس کشته شد، تصاویر لحظه‌ی کشته شدنش قابلیت دیده شدن و پرداخت رسانه ای داشت اما آنچنان که باید و شاید در رسانه های غربی و در میان افکارعمومی بازتاب داده نشد! 


علت چنین خوانش دوگانه ای از یک حادثه چه چیزی می تواند باشد غیر از سیاست آمریکایی و دموکراسی به سبک غربی؟ دردنیای امروز که دنیای حکمرانی رسانه هاست، سیاست های یک بام و دو هوای آنان تصمیم می گیرد که کدام شخص دیده شود و کدام دیده نشود! 


گویی آن ها هستند که تصمیم می گیرند که مردم ما به چه چیزی بیاندیشند و از کنار چه مواردی به آسانی بگذرند!


آنچه که به نظر مهم می رسد این است که، دراین میان حواسمان به پوشش های رسانه ای باشد. 


در پیشامدها نقشی منفعلانه بازی نکنیم تا بتوانیم به این سلطه ی رسانه ای پایان دهیم. 


باید در این نبرد فرهنگی هوشمندانه اقدام کنیم. وقت آن رسیده که با هدف مقابله به مثل فرهنگی و به عنوان مبارزه با نماد فرهنگیِ سیاست آمریکایی این جریان را فضاسازی رسانه ای کنیم.
 


و امروز... کاش می توانستیم برای اشلی مستند بسازیم! تمبر یادبود چاپ کنیم! به یادش بورسیه تحصیلی بدهیم و مسابقه ورزشی برگزار کنیم! نمایندگان مجلسمان عکسش را قاب بگیرند! یا کاش... می توانستیم خیابانی را به نام اشلی بابیت کنیم!


به خاطر داشته باشیم، ما درگیر یک نظام تبلیغاتی متبحرانه هستیم که برای مقابله با آن باید قوی شویم.


کاش روزنامه های ایران فردا تیتر بزنند: «من اشلی هستم، چهره ی غمگین آمریکا»
نام:
ایمیل:
* نظر: