سه‌شنبه ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۲۱:۱۸:۰۶
کد خبر: ۲۰۱۰۴
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶:۴۱
دعا و قرآن را زیاد بخوانید که دعا سدی است محکم بین انسان و شیاطین برادرم،خواهرم!بدان که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا.

روزهای آخر زمستان 1342 بود. سرما از نفس افتاده بود و درختان نارنج شیراز در انتظار آمدن بهار لحظه شماری می کردند اما بهار خانواده نعمت الله امیری روز اول اسفند ماه از راه رسید.

نهالی شکوفا گشت که بعدها درخت تناوری شد تا در سایه سار حماسه آفرینی اش مردم میهن احساس امنیت و آرامش کنند.نامش را عزیز نهادند.

روزها می گذشت و عزیز در پرتو هدایتهای پدر به مقصد مبارک ایمان نزدیک تر می شد و در نزد همه عزیز و عزیزتر.

تحصیل او در دوره راهنمایی همزمان با روزهای قیام مردم علیه رژیم ستم شاهی بود و او که جانی آماده پرکشیدن در آسمان ایثار و حماسه داشت،خیلی زود در وصف مبارزه قرار گرفت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد تا از چشمه سار معارف اسلامی سیراب گردد.با آغاز درگیری در کردستان احساس کرد باید درس را رها کند و برای حفظ آرمانهای انقلاب اسلامی در کلاس رزم حاضر شود.

روزهای آتش و خون و حماسه را در جبهه گذرانید.بارها نمک زخم چشید ولی بعد از بهبودی دوباره به جبهه بازگشت به علت اطلاعات نظامی در سطح بالا مسئولیتهای مختلفی را به او محول می کردند و او با تمام وجود در انجام آنها تلاش می کرد.

روزهای آخر زمستان 64 وقتی درختان نارنج در التهاب رسیدن قاصد بهار بی قراری می کردند و منطقه فاو در عطش گامهای سبز پاسداران آرمانهای انقلاب اسلامی شعله ور بود به عزیز که دوسال بود قامتش را با لباس سبز پاسداری آذین بسته بود،مژده دیدار یار داده شد وجان بی قرارش به دیار معبود پرکشید.

**متن گفتگو گرروه خبری بسیج طلاب فارس با خانواده روحانی شهید عزیز امیری**

متن گفتگو با پدر روحانی شهید عزیز امیری:

بنده نعمت الله امیری پدر روحانی شهید عزیز امیری هستم.این روحانی شهید در دوران قبل از شهادتش در فعالیت های مسجد و همچنین در تظاهرات حضور پررنگی داشت.همچنین زمانی که آیت الله دستغیب در مسجد جامع عتیق مراسم دعای کمیل داشتند حضور داشتیم .

خاطره ایی از این روحانی شهید بیان می کنم که خالی از لطف نیست.شغلی که بنده در آن مشغول بودم کارگری ساختمان بود؛در آن زمان عزیز همراه من برای کمک در کارهای ساختمانی می آمدند و کارگری می کردند؛در محل کار کارگری به همراه ما کار می کردند به نام محمد چشم زاغ که آداب خواندن نماز را فرا نگرفته بود و با نماز آشنایی نداشت.عزیز به او خواندن نماز را آموزش داد و طوری شد که کسی که نماز خواندن را نمی دانست عازم جبهه های جنگ شد و به فیض شهادت نائل شد.

متن گفتگو با مادر روحانی شهید عزیز امیری:

عزیز پسر بسیار فهمیده و مظلومی بود و تا زمانی که در کنار ما بود با هیچ شخصی از اعضای خانواده و یا بیرون هیچگونه جدل و مناقشه ایی نداشت.زمانی که عزیز متولد شد پدربزرگ عزیز که پدر بنده می شدند نام عزیز را برایش انتخاب کرد و چون پدربزرگش پیش نماز مسجد بود دعا کرد که مانند خودش در حوزه علمیه درس بخواند و طلبه شود و همچون هم شد.

متن گفتگو با برادر روحانی شهید عزیز امیری:

بنده امین امیری هستم برادر روحانی پاسدار عزیزامیری.خانواده ما خانواده ای هشت نفری بود و ما شش فرزند بودیم که عزیز فرزند سوم خانواده بود.عزیز از دوران کودکی مشخص بود که تفاوتهای خاصی از لحاظ معنوی و اخلاقی دارد و اعجوبه ایی بود و خداوند به ما لطف کرد و عزیز را به عنوان راهنما و الگوی ما قرار داد.

پدربزرگ بنده روحانی بودند؛ایشان دارای تعداد زیادی نوه بودند اما زمانی که عزیز متولد شدند گفت این نوزاد میتواند جانشین بسیار خوبی برای من باشد،این در حالی بود که درمورد هیچ کدام از نوه ها و فرزندان اطرافشان اینگونه سخنی را نگفتند و همین گونه هم شد و با توجه به علاقه و استعدادی که داشت وارد حوزه علمیه دستغیب با مدیریت شهید محراب دستغیب شد و شروع به خواندن دروس حوزوی شد؛پس از آن وارد حوزه علمیه گلپایگان در قم شد و ادامه تحصیل داد.

ایشان به دلیل داشتن روحیه انقلابی و خستگی ناپذیر در فعالیت های انقلابی حضوری چشمگیر داشتند .وی همانطور که در فعالیت های انقلابی حضور داشتند در جنگ ایران و عراق نیز حضور داشتند و چندین بار مجروح شدند.

از لحاظ اخلاقی عزیز زبانزد اطرافیان و همچنین هم کلاسی های خودش بود و همیشه اخلاق و رفتار ایشان مورد ستایش دیگران و اطرافیان قرار می گرفت.

عزیز همیشه دارای روحیه بسیجی وار بود و اعتقاد داشت در کسوت بسیجی راحت تر می توان خدمت کرد و در نهایت وارد لباس مقدس پاسداری شد.

وی در زمان جنگ هم به وظیفه تبلیغی خود به خوبی عمل می کرد و به روشنگری و تبلیغ می پرداخت و نسبت به وظیفه تبلیغی خود و آرمان های روحانیت احساس مسئولیت می کرد.

**گزیده ایی از وصیت نامه شهید**

«دعا و قرآن را زیاد بخوانید که دعا سدی است محکم بین انسان و شیاطین برادرم،خواهرم!بدان که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا.

برای زندگی ابدی نه برای زندگی موقت.باید هرانسانی هجرت کند از این دنیای فانی،پس بترس از این که مرگ تو را دریابد و در حال گناه باشی.

**متن کامل وصیت نامه روحانی شهیدعزیز امیری**

باسلام به پیشگاه با عظمت حجه ابن الحسن و با درود به امام امت بت شکن زمان، پیر جماران و باسلام به خانواده های شهداء و باسلام به پدر و مادرم امروز که این چند جمله را بعنوان وصیت نامه می نویسم اول ماه محرم است ماه قیام علیه ظلم و کفر ، ماه شهادت و ماه حسین ابن علی(ع) وحال یاران امام خمینی چون اصحاب امام حسین(ع) گرد شمع وجود رهبری جمع شدند و به پیروی از سرور شهیدان با یزیدیان زمان در حال جنگند و الحمدالله من نیز از اوایل این نبرد افتخار شرکت در این راه داشته ام ولی تا به حال لیاقت شهادت در راه خداوند را نداشتیم و طبق آیه فوق منتظر ماندم و حال چند کلامی با شما حرف دارم.

برادرانم بدانید که شک است در رختخواب ذلت مرد و لبیک گویید به ندای هل من ناصر ینصرنی سالار شهیدان و به جبهه ها روی آورید و بدانید که نصرت و پیروزی خدا نزدیک است.

خواهرانم متوجه باشید که حجاب شما از خون برادر حفظ اسلام موثرتر است بی حجابان را حفظ کنید،خواهران و برادران نماز را به جماعت بخوانید و تقوا پیشه کنید دعا و قرآن را زیاد بخوانید که دعا سدی است محکم بین انسان شیطان برادرم،خواهرم بدان که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا برای زندگی ابدی نه برای زندگی موقت و باید هر انسانی هجرت کند از این دنیای فانی پس بترس از اینکه مرگ تو را دریابد و در آن گناه باشی.

ای پدر و مادرم از شما عاجزانه طلب بخشش می کنم و از شما می خواهم که در شهادتم گریه و زاری نکنید.

و بر علی علیه السلام که اول مظلو م عالم است و بر حسین ابن علی اشک بریزید که مظلومانه شهید شد و از همه کسانی که بنحوی با من سروکار داشته اند می خواهم که مرا عفو کنند و از خدا برایم مغفرت کنند.

علاقه من به شهادت مانند تشنه ایی است که به آب برسد و با آنکه پس از جستجوی زیادی که کرده ام اگر گم شده ام را بیابم مرگ سرخ را در آغوش خواهم کشید و تنها امید شهادت مایه آرامش خاطر من است.


انتهای پیام/224224

منبع:سازمان بسیج طلاب فارس

نام:
ایمیل:
* نظر: