جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
berooz
۲۳:۳۰:۴۱
کد خبر: ۳۹۵۵۰
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۵



شهیدسید شجاع الدین رضوی

بیوگرافی.......

شهید سید شجاع الدین رضوی سروستانی فرزند سید معزالدین در سال 1332 در شهر شیراز متولد شد. وی دوران تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در شیراز گذراند. از همان دوران کودکی روحیه ساده زیستی و کمک به محرومین در ایشان وجود داشت و بسیار پایبند به احکام و قوانین دینی بودند. از هفت سالگی نماز می­خواند. اطرافیان خود را به ساده­زیستی و دوری ازتجمل و اسراف سفارش می­کردند و خودشان هم هرگز راضی نبودند که از پوشاک گران قیمت و حتی نو استفاده کنند و بهترین وسایل خود از قبیل پوشاک و کفش و ... را به فقرا و محرومین
می­بخشیدند. در سال 1354 به آمریکا رفتند و در رشته مهندسی نساجی مشغول به تحصیل شدند. ایشان در آمریکا هم از فعالیت­های اسلامی دست نکشیدند و در انجمن اسلامی آنجا مشغول فعالیت شدند.

همزمان با فعالیت­های انقلابی ملت ایران ایشان تحصیل در آمریکا را نیمه تمام رها کردند و به فرانسه نزد امام رفتند و با پیروزی انقلاب چند روز بعد از آمدن امام به وطن، ایشان هم به ایران آمدند و در تهران جزء کسانی بودند که به تشکیل هسته اولیه سپاه پرداختند. پس از مدتی به شیراز بازگشتند و بنا به توصیه امام که محرومیت زدایی و مبارزه با بی­سوادی بود به تشکیل نهضت سواد آموزی کمک کرده و خود نیز به تدریس در این نهضت مشغول شدند. ایشان به مناطق محروم شیراز مرتب سر می­زدند و خانواده­های محروم و بی سرپرست زیادی را تحت سرپرستی داشتند. در زمان آغاز جنگ تحمیلی به سپاه تهران برگشته و از آنجا به اهواز اعزام شدند و در منطقه گلف اهواز مشغول آموزش فنون نظامی به رزمندگان بودند که در تاریخ 15/10/59 بر اثر اصابت ترکش نارنجک به سرشان به شهادت رسیدند.

وصیت نامه سراسر تواضع این شهید عزیز را بخوانید...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم پدر عزیز، مادر دلسوز، دوستان گرامی...

عزیزانم مرا شهید ننامید که شهید شاهد است، شاهد لزوما عادل و عادل به کسی می­گویند که هر چیز را در جای اصلی و حقیقی خود قرار دهد. و من قلبم، این خانه کوچک گران قیمت را نه گران که ارزان، نه به نور الله که به وجود کثیف و شوم شیطان سپردم و این بی­عدالتی محض است بنابراین من عادل نیستم لذا شاهد هم نمی­توانم باشم و شهید هم نیز.

آری مرا شهید نگویید که دیگران گمان نبرند که شهیدان مثل من قلبی سیاه از ظلمت گناه دارند من راه یافته نبودم که به دنبال راه می­گشتم به همین خاطر هرگز نتواستم آنچه امام عزیز از امت توقع داشت همان باشم و عاملش قلب سیاهم بود که اجازه نمی­­داد او را نیک بشناسم. از شما تقاضا دارم در مجالس ترحیم حضرت صاحب زمان را به نایب عزیزش قسم دهید که پیش خدا شفیع من شود تا مورد عفوم قرار دهد. شما عزیزان را هم سفارش می­کنم که در وجود امام عزیز دقت بیشتری کنید، راهش را با شناخت طی نمایید و حرفش را با تمام وجود بپذیرید و از دل و جان به آن عمل کنید. والسلام

«در تشییع جنازه من فقط بگوئید ما همه سرباز توئیم خمینی»


نام:
ایمیل:
* نظر: