پنجشنبه ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۰۳:۰۶:۳۲
کد خبر: ۴۰۰۱۴
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۴
وصیت و زندگی نامه شهید معلم و مهندس حیدر نوروزی
وصیت و زندگی نامه شهید معلم و مهندس حیدر نوروزی
وصیت و زندگی نامه شهید معلم و مهندس حیدر نوروزی:


وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
شهیدوالامقام حیدرنوروزی درسال1336شمسی درخانواده ای مومن ومذهبی درحاجی آباد بدنیا آمد.دوران دبستان وراهنمایی رادرشهرودوران متوسطه راهی شهرلارشدودیپلم گرفت.علاقه شدیداوبه کسب علم وادامه دانش ،وازطرفی استعدادخدادادی ووصف ناپذیراو،بارتبه عالی  دانشگاه قبول شدودررشته ریاضی فزیک شاخه برق  الکترونیک دانشگاه شیراز لیسانس گرفت ودرکواردردبیرستانی مشغول تدریس شد.همه شیفته اخلاق والای شهیدحیدربودند.اماازطرفی دشمنان قسم خورده ،به میهن اسلامی حمله کرده بودوحضرت امام فرمان دفاع داده بودهمه ازمهندس ومعلم ودانش آموزوکارگرگرفته تاخلبانان ودکتران وورزشکاران وروحانیون همه وهمه بسیج شدند.

حیدرنوروزی که مقلدامام خمینی بود مشتاقانه لباس رزم پوشید وباآنکه وجودنازنینش درمدرسه لازم وضروری بود،ولی روانه جبهه شدهمه چیزرارهاکرد.اومدتی درشیرازدرکناردرس وتدریس،مغازه ی کوچکی اجاره کرده بود ولوازم برقی می فروخت .مغازه وکسب وکارراهم رهانمودوهمه راکنارگذاشت وگمنام اماشجاعانه درعملیات بزرگ بیت المقدس درتاریخ 10اردیبهشت1361شرکت نمودوفیلم رشادتهای این رزمنده جندالله هنوزیاداورغیرت وشهامت فرزندی دلاورازخطه زرین دشت است.بعدازعملیات خرمشهرمدتی به مرخصی آمد.عملیات رمضان درپیش بود روح شهیدحیدرکه ازهمرزمان شهیدش عقب افتاده بود،آرام نداشت .خودش نیزاینبارمی دانست به شهادت می رسدحالت عجیبی داشت مثل هربارکه می آمدسریع به منزل اقوام وخاله ودایی وفامیل دیگرمی رفت امااینبارکمی غمگین بنظرمی رسیدلحظات سخت جدایی فرارسیدبااقوام خداحافظی کردپیرزنی ازهمسایه هاجلوآمدنگاهی به قدوبالای رشیدحیدرانداخت وگفت :مشهدی حیدرنروکشته میشوی.حیدرلبخندی زدوگفت این راه مادر،راه امام حسین است خون من ازخون علی اکبراورنگین ترنیست دعاکن که شهیدشوم .پیرزن چیزدیگر ، می گفت و چیزدیگری شنیدناچاراشک ریزان به کناری رفت .خداوندگلچین،حیدررابرای شهادت انتخاب کرده بود

آخرین لحظه ،شهیدحیدردست درمیله های پنجره خانه انداخت وگفت خداحافظ ای خانه .ای اطاق .من رفتم دیگربرنمیگردم .شایدآن لحظه پنجره واطاق وخانه همه گریه کردندوقطعا هم همین جوراست درروایت است که حضرت رسول میفرماید:موقع خداحافظی رزمنده همه چیزاطراف حتی دیوارمنزل ودرب منزل گریه میکندامابایدچشم حقیقت داشت .شهیدبرای بارآخرهمه رابوسیددست وپیشانی مادررابوسیدوخداحافظی کرداو درهمان عملیات پیروزمندانه رمضان بعدازرشادتهای فراوان وقلع وقمع بعثیان کافر،ازناحیه سینه وقلب هدف چندترکش خمپاره قرارگرفت . امدادگران اوراابتدابه اهوازوسپس اصفهان انتقال دادندوچندروز نیزدربیمارستان تهران بودتااینکه بعداز8روزازمجروحیت، روح بلندش به سوی آسمانهاپرکشید تادرجواررسول خدا(ص)قرارگیرد.

بالاخره عشق حسین بن علی (ع) او را کربلایی کرد و در29تیر1361درایستگاه حسینیه عملیات رمضان برابربا27رمضان ازناحیه قلب وشکم مجروح شد

و درتاریخ 5 / 5 / 1361 در تهران درسن 24سالگی به آرزوی دیرینه

خویش رسیدبدن مطهراین شهیدپس ازتشیع بسیار باشکوه

درجوارهمرزم شهیدش محرم پرویزی آرمیددوستان وعلاقه مندان 

وخویسان این شهیدتاسه شبانه روزروبروی منزل شهید حجله ای درست کرده

وغمگین وناراحت به منزل نمی رفتند

آخرین دست نوشته شهید این عبارت زیبابودکه:

برسینه ات نشست زخم عمیق کاری دشمن

اما،اما،ای سروایستاده، نیافتادی

این رسم توست، که ایستاده بمیری


روزچهلم شهید،معلمی که هم اتاق اوبودازکازرون به منزل امدازشهیدخیلی تعریف کردوگفت حق بزرگی گردن من داشت همه چیزرااومیخرید وبمن میگفت تومتاهلی بایدحقوق معلمی رابه منزل ببری ولی من مجردم وخرجم کمترازتواست.

اتفاقا تصمیم گرفته شده بودمدرسه ای به نام شهیدحیدرشود(مدرسه فردوسی سابق-یعنی مدرسه راهنمایی شهیدنوروزی فعلی)که اون بنده خداگفت  من میخواهم پول تابلواین مدرسه رابدهم

به مادرشهید(خانم محرابی)گفتم چه احساسی داری؟بلافاصله گفت:

شکر، الحمدلله مال خودش بوده وخودش هم برده من ناراحت نیستم .

چون روزهای اول کمی ناراحتی کردم که یک شب حیدربه خوابم آمدوگفت :

ننه جان اصلا ناراحت نباش من بهترین جاهستم وخیلی سرافرازم بدان بهترین راه رفته ام

همه لیاقت ندارندراه ماشهدابروند.نگران نباش .

بعدازآن عده ای ملامت می کردندکه

مادرشهیدچراناراحتی وگریه  نمی کندومن میدانم که

قبل ازپروازپسرم،خداصبرهجرانش رابه ماداده است

 

یکروزحیدربه منزل آمددرحالی که ازلاله ی گوشش خون می آمدامادیدم لبخندبرچهره داردسروصداکردم. گفت: مادرچیزی نیست .گفتم چی شده.گفت:درباغ اقای ....باتیرکمان انداخت وسنگ به گوش من خورد.گفتم بروم بااودعواکنم .گفت نه مادرجان .اشتباهی بمن زدومقصرنیست

شهیدحیدرواقعافروتن ومهربان وباگذشت بودهیچ کس ازدست اوناراحت نشد به همه کمک میکردوتمام وسائلی که درکواربه اوهدیه کرده بودند،بخشید.مقداری ازدرآمدش درشیرازرابه جبهه کمک کردوبقیه راوصیت نمودبه مادرم دهید.

 

گفتم کجا؟ گفتا بخون / گفتم چرا؟ گفتا جنون / گفتم كه كي؟ گفتا كنون / گفتم مرو - خندید و رفت ...


از خصوصیات بارز اخلاقی شهید توجه و علاقه زیاد ایشان به ائمه معصومین (ع)،

خواندن قرآن، نماز ، حفظ ارزشهای اسلامی و اخلاق نیکو و اسلامی وی،تواضع وفروتنی

که سرمشق و الگوی دیگران بوده و هست.

بااینکه حیدرنوروزی سالهای اول جنگ شهیدشد، امابیشترین حضوردرجبهه نسبت به

رزمندگان حاجی اباد،تاآن زمان داشت





نام:
ایمیل:
* نظر: