آخرین اخبار
کد خبر: ۴۱۳۷۲
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۲
و تو ، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو...

تنویر/ «قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: كل یوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... این سخنی است كه پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد»

... و تو ، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست و انتظار می كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازمان و لامكان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان ، خود را به قافله سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی... یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . آدم نیز در این قافله ملازم ركاب حسین است ، كه او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای كه خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند...

...اكنون هنگام آن است كه در قافله امام، صف اصحاب عاشورایی از فرصت طلبان ابن الوقت و بادگرایان جدا شود، چرا كه دیگر همه می دانند كوفه در تسخیر ابن زیاد است.از كوفه نسیم مرگ می وزد، نسیمی كه بوی خون گرفته است... اما هنوز راه های بازگشت مسدود نیست و بیابان ، وادی حیرتی است كه از اختیار انسان تا جبروت حق گسترده است. برای آنان كه دل به امام نسپرده اند، این وادی ، عرصه بی فردای دهشتی طاقت فرساست. اما برای اصحاب عاشورایی امام عشق ... آنها دركوی دوست منزل گرفته اند واینچنین ،از زمان و مكان و جبر واختیار گذشته اند ... این باد نیست كه بر آنان می وزد؛ آنها هستند كه برباد می وزند . آنها از اختیار خویش گذشته اند تا جز آنچه او می فرماید اراده ای نكنند و چون اینچنین شد ، جبروت حق از آیینه اختیار تو ساطع می شود . آیینه را رسم این است كه « انا الشمس » بگوید ، اما تو او را اذن مده تا این « انا » را حجاب «هو» كند .

...درمنزلگاه زباله ، امام حسین(ع) كاروان را گردآورد و عهد خویش را از آنان برداشت و آنان را به اختیارخویش واگذاشت كه بروند یا بمانند . آمده است كه در اینجا مردم با شتاب از كنار او پراكنده شدند و رفتند و جز همان اصحاب عاشورایی ـ كه می شناسی ـ دیگر كسی با او نماند.

راوی

...ای دل! تو چه می كنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار كه تو را از حسین جدا كند ! این چه اختیاری است كه برای روی آوردن بدان باید پشت به اراده حق نهاد ؟ ای دل! نیك بنگر تا قلاّده دنیا را برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را ، كه در دست شیطان است . آنان می انگارند كه این راه را به اختیار خویش می روند ، غافل كه شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی كه در نفس خویش دارند می فریبد. قافله عشق ازمنزلگاه  « شَراف » نیز گذشت. اولِ روز را كه آزار گرما كمتر است ، همچنان رفتند . نزدیك ظهر ، امام شنید كه یكی از یارانش تكبیر می گوید. فرمود: « الله اكبر، اما تو برای چه تكبیر گفتی؟» گفت : « نخلستانی به چشمم رسیده است .»... اما آنچه او دیده بود ، نخلستان نبود؛ «حر بن یزید ریاحی » بود همراه به هزار سوار كه می آمد تا راه بر كاروان ببندد. چیزی نگذشت كه گردن اسبان نمودار شد . نیزه هایشان گویی شاخ زنبورهای سرخ ، و پرچم هایشان گویی بال سیاه غُراب بود.

راوی

...این حسین است، سرسلسله تشنگان ، كه دشمن راسیراب می كند... اما هنوز ، گاه آن نرسیده است كه غزل تشنه كامی كربلاییان را بسراییم... حربن یزید نشان داده است كه دروغگو نیست . او در جواب امام كه خورجین آكنده از نامه های مردم كوفه را در برابر او ریخته بود ، می گوید : « ما از زمره آنان نیستیم كه این نامه ها را نوشته اند !» حُر را در همه روایات مربوط به واقعه كربلا باصفاتی چون صداقت، شجاعت ، ادب و حفظ حرمت اهل بیت و مخصوصاً فاطمه زهرا(س) ستوده اند... و اصلاً وقایع كربلا خود شاهدی است برآنكه چراغ فطرت آزادگی و حق جویی هنوز در باطن حر، محجوب تیرگی گناه نگشته است و به خاموشی نگراییده . اما هنوز جای این پرسش باقی است كه انسانی اینچنین را با دستگاه حكومتی ارباب جور چه كار؟ چگونه می توان به منصبی كه حُر در دارالاماره كوفه داشت راه یافت وباز آنچنان ماند كه حُر مانده بود‌؟ « آزادگی » كه با پذیرش ولایت ظالمان در یك جا جمع نمی شود!

راوی

اگر كسی بینگارد كه جدایی دین از سیاست تفكری است خاص این عصر ، دراشتباه است. بیاید و ببیند كه اینجا نیز، نیم قرنی پس از حجه الوداع ، همان انگار باطل حاكم است. حكام جور را در همه طول تاریخ چاره ای نیست جز آنكه داعیه دار این اندیشه باشند، اگر نه ، مردم فطرتاً پیشوایان دین را به حكومت می پذیرند و حق هم همین است . اما در اینجا نكته ظریف دیگری نیز هست. ظاهرِ دین ، منفكّ ازحقیقت آن ،هرگز ابا ندارد كه با كفر و شرك نیز جمع شود و اصلاً وقتی كه دین از باطن خویش جدا شود، لاجرم به راهی اینچنین خواهد رفت .

 راوی

قافله عشق به سرمنزل جاودان خویش نزدیك می شود... واین عاقبت كار عشق است . موكب امام به هر سوی كه می رفت ، به سوی دیگرش سوق می دادند تا روز پنجشبه دوم محرم سال شصت و یكم هجری به كربلا رسید.

*قسمتی از مقاله«قافله عشق درسفر تاریخ» شهید آوینی
نام:
ایمیل:
* نظر: