سه‌شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳
berooz
۲۱:۱۲:۰۹
کد خبر: ۴۹۲۱۸
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰



ايزد از بحر ولايت گهر آورده برون

يا كه از برج امامت ، قَمَر آورده برون

از سپهر نبوى گشت عيان خورشيدى

كه ز خفّاش وَشان ديده درآورده برون

با فروغ حسنى ، نرجس زيبا ز بطن

پسرى ثانى والا پدر آورده برون

به تماشاى گل عسكرى و نرجس بين

ماهى از آب و مه از چرخ سر آورده برون

ز طلوع رخ آن حجت دين جان بشر

مرغ بى بال و پرى بود پَر آورده برون

گر تو بر عيسَويان حقّ ز فلك عيسى را

به تماشاى رخش جلوه گر آورده برون

ايزد از بحر ولايت گهر آورده برون

يا كه از برج امامت قَمَر آورده برون

***********

امروز دیگر سامرا مثل یتیمی
امروز دیگر سامرا آقا نداری
در آسمان آفتابی نگاهت
آن گنبدی که داشتی حالا نداری
**
دیروز از بال و پر پروانه تو
دیدیم زیر خاک ها خاکسترش را
عیبی ندارد مرقدت گنبد ندارد
جبریل می سازد برایت بهترش را
**
ای کاش در اینجا مجالی دست می داد
پای گلوی بی صدای تو بمیرم
یک حجره و یک بستر و یک باغ لاله
خیلی دلم میخواست جای تو بمیرم
**
با چشم هایی که کبود و تار هستند
روی پسر را بیش از این دیدن محال است
ای تشنه لب با لرزش دستی که داری
آب از لب این ظرف نوشیدن محال است
**
وقتی لب این کاسه پر آب آقا
بر آستان تشنه ی دندانتان خورد
از شدت برخورد این ظرف سفالی
انگار لب های کبودت خیزران خورد

انتهای مطلب/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: