با خود فکر میکنم کتاب دختر شینا، بیشتر خانم قدم خیرمحمدی را معرفی می کند یا شهید ستار ابراهیمی را؟؟!! این دونفر زندگی مشترک داشته اند و خاطرات و زندگی آنها نیز مشترک است.
لطفأ بیایید چند خط از کتاب را با هم بخوانیم:
صمد مشغول بستن ساکش بودکه مهدی بیدارشد.بعد هم سمیه وزهرا. صمد کمی با بچه ها بازی کرد. بعد خداحافظی کرد. اما مهدی پشت سرش دوید. آن قدر به در زد و گریه کرد که صمد دوباره برگشت. مهدی را بوسید. بردش آن اتاق. اسباب بازیهایش را ریخت جلویش. همین که سرگرم شد، بلند شد که برود..........
شهید ابراهیمی مثل همه شهدا ارادت خاص به امام راحل داشته اند. خانم ضرابی زاده نویسند کتاب در فصل نهم آورده است: « صمد با خوشحالی تمام امد. از آن وقتی که وارد خانه شد،شروع کرد به تعریف کردن. می گفت: از دعای خیر تو بود حتمأ. توی آن شلوغی و جمعیت خودم را به امام رساندم.یک پارچه نور است امام.نمی دانی چقدر مهربان است. قدم! باورت می شود امام روی سرم دست کشید.......»
خواندن این کتاب تلنگری است به همه کسانیکه شوهرشان خدمت به نظام اسلامی را انتخاب کرده اند.
کتاب دختر شینا. ( خاطرات قدم خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی)
نویسنده: بهناز ضرابی زاده