آخرین اخبار
کد خبر: ۷۸۵۹
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۷:۵۷
سخنان مقام معظم رهبري در مشهد مقدس مبني بر اينكه انتخابات مربوط به همه سلايق وابسته به نظام است، بعضي را دچار توهم ساخت و تلاش مي‌كنند از سخنان مذكور كلاهي براي خود بدوزند. لذا لازم است مرز بين اختلافات سليقه‌اي با اختلافات مبنايي و اصولي مبتني بر انديشه بنيان‌گذار انقلاب اسلامي تبيين شود.
روزي كه امام راحل با شكل‌گيري جريان چپ در سال ۱۳۶۷ موافقت كردند، با صراحت فرمودند: «اختلافات اگر اصولي شد موجب تضعيف نظام خواهد شد.» اما اختلافات سليقه را امري طبيعي و موجب رشد دانستند. 

آيا اكنون مي‌توان وضعيت كشور را همانند زمستان ۱۳۶۶ (در آستانه مجلس سوم) ديد كه جريان چپ با شعارهاي ضدامريكايي وارد مجلس سوم شد؟ بنيان‌گذاران جريان چپ در نامه ۲۵/۱/۱۳۶۷ به امام راحل مي‌نويسند: «خط مشي ما از اصولي است كه به طور جامع در پيام حج سال گذشته (حج خونين ۱۳۶۶) كه به حق «منشور انقلاب» نام گرفت مي‌باشد، خط مشي‌اي كه در نامه‌ها و پيام‌هاي پس از آن به ويژه در تبيين اسلام ناب محمدي (ص) و بيان مرز‌ها و تفكيك‌ آن از اسلام امريكايي آمده است، ترسيم فرموده‌ايد و اميد و اطمينان داريم كه با اين ميثاق الهي و در اين تشكل جديد بهتر به وظيفه اسلامي خود عمل كنيم و ديني كه به انقلاب و اسلام و ملت فداكار و مجاهد ايران و شهداي عزيز داريم ادا نماييم (صحيفه امام جلد ۲۱، ۲۵/۱/۱۳۶۷).» 

آيا نويسندگان اين نامه اكنون مي‌توانند بگويند كه به «بيان مرز‌ها و تفكيك آن (اسلام ناب) با اسلام امريكايي» معتقدند؟ آيا آنان اكنون به پيام حج ۱۳۶۶ امام باور دارند؟ اگر دارند چگونه از قاتلان فرزندان امام در حج آن سال براي انتخابات ۱۳۸۸ پول گرفتند و اگر مخالف اسلام امريكايي هستند، چگونه در مقابل اين جمله اوباما كه «موسوي نماينده بخشي از هموطنانش است كه به دنبال گشايشي به سمت غرب هستند» سكوت كردند؟ امام در جوابيه آنان مي‌فرمايند «انشعاب تشكيلاتي براي اظهارنظر عقيده مستقل و ايجاد تشكيلات جديد به معناي اختلاف نيست. 

اختلاف در آن موقعي است كه خداي ناكرده هر كس براي پيشبرد نظرات خود به ديگري پرخاش كند.» (همان ص ۲۸) آيا مجمع روحانيون مبارز براي پيشبرد اهداف خود با صدور بيانيه جهت راهپيمايي ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ (يك روز بعد از خطبه معروف ولي فقيه زمان) تن به خشونت و پرخاش نداد؟ آيا دستي در خون كشته‌شدگان روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در تهران ندارد؟ همه همت امام اين بود كه جامعيت اسلام در ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي،‌اقتصادي را نمايان كند و حقانيت آن را همچون دري ناب در قالب «اسلام ناب محمدي (ص)» براي جهانيان تبيين نمايد: آيا مجمع روحانيون هماني است كه انديشه امام براي اداره كشور را كافي و راه‌گشا ندانيم و هابرماس را به ايران بياوريم و كتاب «سرمايه اجتماعي» ‌ تا جنبش را توسط دولت وقت ترجمه نماييم و تئوري‌هاي جين شارپ را مبناي رسيدن به قدرت بدانيم. اختلاف اصولي آن است كه در ماه‌هاي منتهي به انتخابات رياست جمهوري ۱۳۸۸ در محافل و منازل خود طراحي نماييم كه بايد در اين انتخابات كاري كنيم كه رهبري كمر راست نكند. 

بنابر اين اكنون اختلافات با كساني كه مغضوبين امام (نهضت آزادي) را با شعار «ايران براي همه ايرانيان» به بازي گرفتند، در كنگره‌‌هاي آنان حضور يافتند و يا دعوت كردند تا از سخنان امام عبور نمايند جدي است. به اعضاي نهضت آزادي گفتند اسمتان را عوض كنيد تا بتوانيد فعاليت نماييد تا خود نيز بتوانند از سخنان ثبت شده امام عبور نمايند. 

اختلاف سليقه حتي مي‌تواند در سطح راهبردي هم باشد و اشكالي ندارد. مثلاً ممكن است جرياني بگويد حمايت از محرومان و مستضعفان كه در قانون اساسي آمده در آفريقا بايد دنبال شود و جرياني ديگر بگويد بايد به امريكاي لاتين توجه كرد. ممكن است جرياني بگويد توليد مهم‌تر از يارانه دادن است، ارتباط با هند بهتر از چين است، فلان كار رئيس‌جمهور خسران‌آفرين است و... اما اختلاف در فهم از اصول انقلاب امر ديگري است كه بخشي از اصلاح‌طلبان هيچ جاي دفاع براي خود نگذاشتند.
 
بسياري از اصلاح‌طلبان در هيبت دموكراسي خواهان چند آتشه، فصل الخطابي در كشور به رسميت نمي‌شناسند بنابر‌اين چگونه مي‌گويند ما نظام را قبول داريم؟ نظام يك موجود مادي- فيزيكي يا يك داستان تعريف شده در كتاب نيست، نظام اجزاي زنده و پويايي دارد كه معنابخش آن هستند. اين كه امام را طوري تفسير كنيم كه با دموكراسي ساز‌گار گردد، اعتقاد به نظام جمهوري اسلامي است؟ اعتقاد و باور عملي به امام، قانون اساسي، ولايت فقيه، سياست‌هاي كلي نظام و نوع نظام مستقر، اصول انقلاب اسلامي هستند، اگر اصلاح‌طلبان به نظام نوع مستقر (جمهوري اسلامي نه يك كلمه كم و نه زياد) اعتقاد دارند، چرا حاكميت دو‌گانه طرح كردند؟ 

اگر اصلاح‌طلبان صرفاً نقاد هستند چرا بريدگان‌شان صرفاً امريكا را براي ادامه حيات انتخاب مي‌كنند؟ چرا پس از قهر با جمهوري اسلامي به يك كشور بي‌طرف يا اسلامي نمي‌روند؟ آيا اين همان مرز‌بندي با اسلام امريكايي است كه به امام نوشتند؟ مي‌شود گفت اينان جزو همان دسته‌اي هستند كه امام در آخر وصيت‌نامه خود نوشتند «به واسطه سالوس‌گري مرا اغفال كردند؟» اكنون بعد از ۲۵ سال مي‌توانيم بگوييم بنيان‌گذاران ساختاري جريان اصلاحات از روي هويت‌خواهي تشكلي، به امام دروغ گفتند؟
 
اكنون مي‌توان حركت آنان در فتنه شش ماهه سال ۱۳۸۸ را مصداق «بغي» در انديشه ديني دانست‌ كه آنان با استفاده از ادبيات مدرن آن را «نافرماني مدني» تفسير كردند؟ آيا آنان كه با استفاده از نظرات «هابر ماس» و «ماكس و بر» سند تأملات پنج ساله حزب مشاركت در سال ۱۳۸۷ را نوشتند جزو خانواده نظام بودند و صرفاً در حوزه اختلاف سليقه سير مي‌كنند؟ آيا آنان كه از سال ۱۳۶۸ در ماهنامه كيان تلاش نمودند معرفت ديني را بشري نمايند و جوهره اعتقادي شيعه را ويران نمايند، همان مسير ترسيم شده توسط امام را رفته‌اند؟ بنابر‌اين اكنون بخشي از مدعيان حضور در انتخابات نه تنها اختلاف سليقه ندارند كه در آرزوي نبود نظام جمهوري اسلامي يا استحاله آن به سر مي‌برند و اين را بار‌ها ثابت نموده‌اند، اكنون معلوم نيست غير از قدرت‌طلبي چه حجتي براي ورود دارند.
نام:
ایمیل:
* نظر: