کد خبر: ۸۰۳۳۰
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۲
برادر محمد حسین امیری از نیروهای مخابرات تیپ 33المهدی بود.که مخابرات خط تحویل این برادر و دیگر عزیزان شد.


در سال 1363 اولین نیرویی از بچه های سپاه که داخل خط اروند کنار رفتند بچه های گردان کمیل بودند.این خط را لشکر المهدی از برادران ژاندارمری تحویل گرفتند.برادر محمد حسین امیری از نیروهای مخابرات تیپ 33المهدی بود.که مخابرات خط تحویل این برادر و دیگر عزیزان واحد مخابرات شد.یک روز بنده کاری با مخابرات داشتم که با تلفن های هندلی آن زمان به مخابرات زنگ زدم برادر امیری وقتی گوشی را برداشت من رو با برادران مخابرات تیپ المهدی اشتباه گرفت و بعد از احوالپرسی شروع به دادن اطلاعات در مورد عملیاتی که قرار بود طی چند روز آینده انجام شود کردند.و در حین دادن اطلاعات ابراز علاقه به شرکت در عملیات می کرد و در خواست می کرد که اگر می شود فردی را به جای ایشان در مقر مخابرات جایگزین کنند تا او هم بتواند همراه بچه های دیگر در عملیات شرکت کند.در ضمن این شهید صوت بسیار دلنشینی هم داشتعد از پایان گفته های این شهید عزیز بنده به او گفتم:محمد حسین داری این حرفها را به کی می زنی؟یک دفعه شهید امیری جا خورد و با تعجب پرسید:تو دیگه کی هستی ؟من هم با خنده خودم رو معرفی کردم و گفتم:محمد حسین منم احمد ،که وقتی این جمله رو شنید نفس را حتی کشید و گفت:احمد چرا خودت رو معرفی نکردی؟و من در جواب گفتم تو امان دادی که من حرف بزنم و با تماس من شروع به حرف زدن کردی و خود شهید علت این امر را ذوق و شوق عملیات ذکر کرد و گفت:که من از بس که در فکر عملیات و شرکت در عملیات بودم متوجه نشدم و می خواستم هر چه زودتر تکلیف من روشن شود.که بعد از این ماجرا کلی خندیدیم و خدا را شکر کردیم که پشت خط از نیروهای دشمن یا منافقین نبود و این ماجرا درسی شد برای شهید امیری که در مواقع خطر هیچ گاه به تلفن اعتماد نکند و تا مطمئن نشده که چه کسی پشت خط است ،حرفهای خودمانی و اطلاعاتی نزند ،البته ناگفته نماند که همه ی این اتفاقات ناشی از ذوق و شوق این شهید عزیز برای شرکت در عملیات و کمک به اعتلای اسلام و مسلمین بوده است.


شوق و ذوق عملیات

این خاطره مربوط به بهار سال 63 می باشد که قرار شد تعدادی از نیروهای تیپ المهدی آموزش هلی برد ببیند و خود را برای یک عملیات گسترده آماده کنند.این عملیات به قدری مهم بود که اگر اجرا می شد ،شهر های فاو ،بصره و چند شهر مرزی دیگر عراق به تصرف نیروهای اسلام در می آمد.خلاصه با این وضعیت تعدادی از گردان های تیپ المهدی از جمله گردان کمیل انتخاب شدند که من و محمد حسین هم جزءآنها بودیم بعد از آن ما را به پادگان الغدیر اصفهان منتقل کردند و آموزش ها شروع شد.آموزش به این صورت بود که در حوالی باطلاق گاو خونی که نزدیکی پادگان بود،منطقه عملیاتی ،را که قرار بود در آن عملیات انجام شود به صورت کوچکتر شبیه سازی کرده بودند ونیروها به وسیله هلی کوپتر به منطقه می رفتند و در آنجا هلی کوپتر فاصله خود را با زمین کم می کرد (حدود 1/5 الی 2 متر)سپس نیروها از داخل هلی کوپتر با تجهیزات پائین می پریدند و موضع می گرفتند.در یکی از این تمرین های هلی برد،وقتی خلبان روی منطقه موضع گرفت خلبان دستور هلی برد را داد ،برادر امیری بلافاصله درب هلی کوپتر را باز کرد و با تصور اینکه مثل همیشه نزدیک زمین است از هلی کوپتر پائین پرید ،وقتی من نگاه کردم که بعد از محمد حسین بپرم دیدم که فاصله هلی کوپتر با زمین بیش از حد معمول است و من نپریدم.محمد حسین با همین پرش به زمین برخورد کرد و روی زمین افتاد.ما از خلبان خواستیم که به زمین نزدیک شود وقتی نزدیک تر شد و ما پریدیم سراغ محمد حسین رفتیم و دیدم که قادر به بلند شدن از جایش نیست .همانجا بود که فهمیدیم پای محمد حسین شکسته و بواسطه ی همین مشکل نتوانست در عملیات شرکت کند.خودش در تعریف این ماجرا می گفت:وقتی از هلی کوپتر پائین پریدم دیدم که هر چه صبر می کنم به زمین نمی رسم و تازه متوجه شده بودم که ای داد بی داد .چه اشتباهی کردم و در همین حین محکم به زمین برخورد کردم و با درد شدیدی که احساس کردم متوجه شدم که پایم شکسته الآن فقط ناراحتی من برای این است که نمی توانم در عملیات شرکت کنم.البته ناگفته نماند که نمی دانم به دعای محمد حسین بود یا مصلحت خداوندی که عملیات فوق لو رفته و عملیات انجام نشده.


شهید محمد حسین امیری در سال 1344  در روستای لاله گون از توابع شهرستان اقلید به دنیا آمد سرانجام  در 28 بهمن ماه  سال 1364در عملیات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید.

برای اطلاعات بیشتر به زندگی نامه شهید مراجعه کنید.

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: