گزارش
22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
bolet22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
bolet22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
کد خبر: ۸۴۳۱
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۰:۳۶
بازبینی صحبت های امام خامنه ای در استان فارس:
اکنون نیز عده ای از روی جهل و بی خردی با تبیلغ باستان گرایی و باستان پرستی دقیقاً همان روش پهلویان را دنبال می کنند. که البته نباید از نظر دور داشت که پشت پرده این نوع ملی گرایی، وطن پرستان سلطنت طلب، و پشت این باستان گراییِ باستان پرستی نیز همان خاندان پهلوی قرار دارند.

به گزارش بسیج رسانه فارس؛ باستانگرایی یعنی چی؟ باستان یعنی دوران کهن. معمولاً به دوران "پیش از تاریخ" میگویند؛ و تاریخ را از زمانی "پس از تاریخ" میگویند که زمانی برای سنجش روزها، هفتهها و سالها و قرنها بوجود آمد.

سالهای چینی خیلی بیشتر از سالهای دیگر کشورها هستند. سپس سالهای یهودی، و بعد غربی یا مسیحی که از میلاد مسیح شروع میشود.

سالهای شمسی: این سالها بر اساس حرکت خورشید به دور زمین (البته در قدیم و اکنون بر اساس حرکت فصلی زمین به دور خورشید محاسبه میشوند و به همین دلیل دقت بیشتری دارند.) است.

سالهای قمری: سالهای اسلامی که نقطه شروع آن از هجرت پیامبر اعظم(ص) شروع میشود گونهای دیگر از محاسبه تاریخ است. این سالها به دو شکل وجود دارند: سالهای شمسی و قمری. سالهای قمری معمولاً در کشورهای عربی و سالهای شمسی معمولاً در کشورهای غیر عربی (هرچند اکنون به زبان عربی سخن گویند) رایج است.

تاریخ باستان معمولاً در همه دنیا با افسانههای زیادی گره خورده است.

در کشور ما معمولاً دوران باستان به پیش از اسلام اطلاق میگردد.

وقتی نگاه کنیم میبینیم در چند دوره باستانگرایی و نگاه به گذشته البته با دیدگاههای مختلف توسط خود حاکمیت وقت ترویج شده است.

در تاریخ ما شاید اولین کسانی که باستانگرایی را تبلیغ کردند، ساسانیان بودند؛ با دیدگاه زرتشتی و مذهبی و با مطرح نمودن دوران هخامنشیان و این که آن دوران خیلی خوب بوده است و ما وارثان آن هستیم و کوروش بخواب که ما بیداریم. البته آنها به دنبال برگرداندن اقتدار و عظمت و شکوفایی ایران بودند و هدفشان از مطرح کردن این مسئله آن بود که حس وطندوستی را در ایرانیان برای حمایت از خویش برانگیزانند. حسی که در سه دوره مطرح شدن باستانگرایی وجود عینی داشت.

در عین حال ساسانیان چونان هخامنشیان عمل میکردند و توانستند در مدت زمانی اندک بر یک سوم کره خاکی استیلا یابند. شاید همچون دوران کوروش، شاهنشاهی بزرگوار نداشتند؛ اما ایران و ایرانی به عنوان ابرقدرتی در دنیا شناخته میشد.

کشوری پیشرفته، قدرتمند، متدین، متخلق به اخلاق حسنه با داشتن کرامت و شرافت. البته نباید این نکته را نادیده گرفت که این شاهان هر کدام فردی متکبر و زورگو و مستبد بود که جنایاتی را نیز در راه برپایی و تثبیت حکومت انجام داد. این امر در سالهای پایانی دوران ساسانیان اوج گرفت به طوری که در سه سال آخر، چندین شاه پیدرپی و با کودتاهای خونین به حکومت رسیدند.

با حمله اعراب به ایران و فرار یزدگرد سوم شاه ایران، سپاه رستم فرخزاد از هم پاشید و شکست ابتدایی شکل گرفت. اما این امر پایان کار نبود و مقاومتهای مردمی شکل گرفت. این مقاومتها به دلیل عدم تمرکز، 4 قرن طول کشید. در طول این مدت ایرانیان با اسلام ناب محمدی توسط فرزندان پیامبر آشنا شدند و گروه گروه به اسلام گرویدند. هر چند آن بزرگواران به دلایل سیاسی مجبور به تقیه میشدند.

قرن 4 هجری با خروج اعراب و شکل گرفتن حکومتهای بومی در مناطق مختلف، ایرانیان دسته دسته به اسلام وارد شدند و اکثرا مذهب شافعی که پیروان یکی از ائمه اهل سنت بود را پذیرفتند.

از این زمان فضا برای تبلیغ دین به صورت آزادانه به وجود آمد و از این زمان مردم ایران به سوی تشیع گرایش پیدا کردند

با ورود مغول و شکل گیری مبارزات و مقاومت های مردمی روبروی آنان کم کم در مدت بسیار کمی استیلای مغول در تمام ابعاد فروکش نمود و بار دیگر حکومت هایی بومی در نقاط مختلف به عناوین متفاوت شکل گرفت.

در قرن هشتم، و با گسترش مذهب تشیع در ایران، شاه اسماعیل صفوی بار دیگر با برانگیختن حس مذهبی و ملی، با این عنوان که ما از فرزندان ساسانیان(که ساسانیان خود را فرزندان کوروش می دانستند) از یک سوی و فرزندان اهل بیت از سوی دیگر هستیم، توانستند حکومت خود را برپا سازند و قرون متمادی با شیوه ای که نسبت به بقیه شاهان در نزد ایرانیان برتر بود حکومت کنند. در این دوران نیز صفویه با این دیدگاه به دوران باستان می نگریست که باید ایرانی آباد، بزرگ، پیشرفته و مقتدر در دنیا باشیم. و همین سیاست را دنبال می کردند.

اما در دوران معاصر با ظهور رضاخان میر پنج که خود را پهلوی می خواند، بار دیگر باستان گرایی ترویج شد. اما این باستان گرایی با دوره های قبل بسیار متفاوت بود. زیرا عنصر مذهب در کنار ان نبود. این باسنان گرایی عاملی برای پیشرفت، اقتدار، بزرگی و ... نبود. بلکه عاملی تخدیری بود که تنها مردم را به دوران باستان دعوت می کرد و مذهب را در مقابل آن قرار می داد. تبلیغ این باستان گرایی یا باستان پرستی (سجده بر قبر کورش که عین خرافه و جهل است) ایران را نه تنها در مقابل دشمنان قدرتمند نکرد که حتی شاهان پهلوی را اجنبیان می آوردند و می بردند. حتی رضاخان.

اکنون نیز عده ای از روی جهل و بی خردی با تبیلغ باستان گرایی و باستان پرستی دقیقاً همان روش پهلویان را دنبال می کنند. که البته نباید از نظر دور داشت که پشت پرده این نوع ملی گرایی، وطن پرستان سلطنت طلب، و پشت این باستان گراییِ باستان پرستی نیز همان خاندان پهلوی قرار دارند.

و این امر بسیار روشن و واضحی است.

نگاه ما بایستی به دوران باستان آن گونه نباشد بلکه باید این گونه باشد:

«من همين‌جا اشاره بكنم به اين بناهاى باستانىِ مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشيد و بقيه‌ى چيزهائى كه در اين استان هست. انسان از دو نظر ممكن است به اين مراكز باستانى نگاه كند؛ اينها را بايد از هم تفكيك كرد. يك نگاه اين است كه اينها متعلق به جباران تاريخ بوده. هر كدامى كه نگاه ميكنيم، به يك نحوى به يكى از جباران تاريخ و طاغوتهاى بشرى ارتباط پيدا ميكند. بله، از اين جهت نگاه منفى به اينها هست. غالب متدينين و انسانهائى كه نفرت طبيعى از استبداد و از جباريت دارند، با اين ديد وقتى به اين بناهاى باستانى نگاه ميكنند، طبعاً براى آنها جاذبه‌اى ندارد. ليكن يك جنبه‌ى ديگر هم وجود دارد و آن اين است كه اين بناها محصول سرپنجه‌ى هنرمند ايرانى است؛ محصول فكر راقى و روشن‌بين ايرانى است در سالها و قرنها پيش از اين؛ اين جنبه‌ى مثبت قضيه است. همه‌ى بناهائى كه از لحاظ تاريخى - چه در اينجا، چه در اصفهان، چه در بقيه‌ى نقاط كشور - وجود دارد، از اين قبيل است. درست است كه جباران استفاده كردند، اما خالق و آفريننده‌ى اين مجموعه‌ها كيست؟ ذهن ايرانى است، سرانگشت هنرمند ايرانى است، روحيه‌ى بلندنظر ايرانى است، ابتكار و ذوق ايرانى است؛ اين براى يك ملت افتخار است. با اين ديد وقتى نگاه بكنيم، مى‌بينيم اينها مثبت است؛ چه تخت جمشيد، چه بقيه‌ى مناطق ديگر. اينها را نشان بدهيد.

در دنيا از چيزهائى كه جنبه‌ى افتخارآميز هم خيلى ندارد، گاهى اوقات به عنوان مفاخر تاريخى استفاده ميكنند. آن كسانى كه مفاخر تاريخى را ندارند، براى خودشان خلق ميكنند! ما اين همه مفاخر تاريخى داريم، اين همه چيزهائى كه مايه‌ى تفاخر تاريخى ملت ايران است، اعتماد به نفس ملت ايران است؛ چرا اينها را نشان ندهيم؟

يك نفرى براى من نقل ميكرد، ميگفت رفته بوديم يونان؛ ما را به مراكز گردشگرى گوناگون ميبردند و آنها را به ما نشان ميدادند؛ از جمله به نقطه‌اى بردند، گفتند اينجا همان‌جائى است كه سپاهيان ايرانى آمدند اينجا، از ما شكست خوردند. مردم را به يك بيابان خالى ميبرند و نشان ميدهند كه اينجا آنجائى است كه ايرانى‌ها در آن دوره لشكركشى كردند و در اينجا شكست خوردند. يك فضاى خالى را نشان ميدهند، يك ماده‌هاى تاريخى را با يك فضاى خالى اثبات ميكنند. خوب، اينجا نزديكى كازرون - آنطورى كه شنيدم - مجسمه‌ى والرين است، امپراتور روم، كه زانو زده در مقابل پادشاه ايران. خيلى خوب، اينجا را برويد نشان بدهيد؛ اين به آن در! اين همه نقاط مثبتى كه ميتواند گذشته‌ى ما را نشان بدهد.

من البته به شما عرض بكنم؛ اعتقاد راسخ و جازم و علمى دارم كه آنچه ايرانى بعد از آمدن اسلام كرده، اصلاً قابل مقايسه نيست با آنچه در طول تاريخ گذشته‌ى خودش داشته. ايران در دوران اسلامى، در قرن سوم و چهارم و پنجم هجرى، در قله‌ى دانش و تمدن و سياست و اقتصاد جهانى قرار داشته. هيچ جاى دنيا - از شرق و غرب، از آسيا و اروپا - در اين حد نبودند؛ اين به بركت اسلام بوده. ايران قبل از آن هرگز چنين اوجى را نداشته. در دوران سلسله‌هاى گوناگون ايرانى - از آل بويه بگيريد تا غزنويان و سلجوقيان و بقيه، تا دوره‌ى صفويه - اين بخش از تاريخ ايران قابل مقايسه نيست؛ اما آن بخش ديگر تاريخ ايران هم، تاريخ ماست؛ آن هم ايران است؛ حالا يك حاكم طاغوتى در رأسش بوده، سنتهاى غلط و آئينهاى باطلى در آنها وجود داشته؛ آن به جاى خود، امر ديگرى است؛ اما هنر ايرانى است. به هر حال روى مسئله‌ى گردشگرى حتماً بايستى كار شود؛ هم در زمينه‌ى مزارات اسلامى كه بهترينش را شما در اينجا داريد، هم به وسيله‌ى مفاخر ادبى و هنرى ما كه شما عالى‌ترينش - يعنى حافظ و سعدى - را اينجا داريد، هم در زمينه‌ى آنچه كه در گذشته‌ى تاريخ وجود داشته است.« 1

منبع:1-بیانات امام خامنه ای در دیدار با مسئولان فارس 18 /02 /87

نام:
ایمیل:
* نظر: