کد خبر: ۸۶۹۶۴
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۲
در تمام لحظه های زندگی مهم ترین اصل برایم این بود که خداوند از من به عنوان یک دخترخانواده ،همسری همراه ،معلم پرورشی مدرسه و شهروند یک کشور،راضی باشد

به گزارش بسیج جامعه زنان استان فارس:من رقیه رضایی هستم در بیست و دومین روز از فروردین سال 1344در خانواده ای مذهبی متولد شدم ، پدرم در کار تجارت چوب بودو مادرم خانه دار، مهر ماه سال 1349پشت میز و نیمکت مدرسه نشستم و این ، آغازی برای رشد توانایی ها و شکوفایی استعدادهایم شد.

دوران نوجوانیم با سال های مبارزه ی ملت ایران علیه رژیم ظالم ستم شاهی مصادف شده بود در شهر من قزوین ، جوانان زیادی به تکاپو افتاده بودند و من از طریق خانواده پشتوانه فرهنگی و معنوی خوب و قوی برای درک خواسته های ملت ایران ، تحت رهبری امام خمینی (ره)داشتم .علاوه براین که دانش آموزتلاشگری درتحصیل بودم ،گام های انقلابی و جهادی در مبارزه علیه مظاهر فساد و بی بند و باری نظام شاهنشاهی برداشتم و به عنوان یک نوجوان انقلابی شناخته شدم .در این اندیشه من عفت مداری در زندگی با همه ی ابعاد آن سازنده ترین نقش را در راستای تضمین سعادت مندی دنیا و آخرت ایفا می کرد.

در سال های 56و 57،اوج دوران نوجوانی را می گذراندم ،با شرکت در برنامه های مذهبی و خواندن کتاب و جزوه های انقلابیون،با تحول عظیم فکری و معنوی مواجه شدم از شاگردان ممتاز دبیرستان محسوب می شدم از این رو در رشته پزشکی قبول شدم؛با خود فکر کردم خیلی خوب است که با تحصیل در این رشته به درمان دردهای جسم مردم بپردازم واین کار بسیار ارزشمندی است ولیکن وقتی در مورد شرایط زندگی مردم و وضعیت جامعه با دقت اندیشیدم به این نتیجه رسیدم در این اوضاع بهتر است راهی را پیش بگیرم که درمانگر قلبها و اندیشه های مردم باشم به همین علت با عزمی راسخ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفتم تا با کسب معارف علوم دینی و توشه اعتقادی قوی تر به دیار خود بازگردم .

مسائل فرهنگی و اعتقادی مردم همیشه برایم دغدغه بود و با تمام وجود ،نگران پیشرفت فرهنگی و اعتقادی مردم بودم .در جستجوی مناسب ترین جا برای خدمت به مردم بودم که بعد از بررسی در خصوص نقاط مختلف کشور و مشورت با افراد مطلع برای خدمت در کسوت معلمی به عنوان معلم پرورشی عازم کردستان شدم و به همراه دوستانم مشغول خدمت به مردم شدیم ، تربیت شاگردان توانمند و بابصیرت هدف مهمی بود که به فضل خداوند در کنار دختران کردستان به آن رسیدم،بعد از مدتی به علت شروع بیماری مادرم مجبور شدم به قزوین بازگردم .

بعد از مدتی از طریق آشنایان با همسرم که فردی مومن و ولایتمداربودند آشنا شدم و ایشان را از نظر فکری واعتقادی بسیار به خود نزدیک یافتم ،با اطمینان کامل به ایشان جواب مثبت داده و با مهریه ای شامل چهارده سکه بهار آزادی ویک سفر حج به عقد ایشان در آمدم .بدون هیچ قید و شرطی پذیرفتم که در کنار ایشان همراه و همدل به اسلام و کشور خدمت کنیم .در ادامه با هم به سیستان و بلوچستان سفر کردیم واین اولین سفر من با همسرم بود .در تمام لحظه های زندگی مهم ترین اصل برایم این بود که خداوند از من به عنوان یک دخترخانواده ،همسری همراه ،معلم پرورشی مدرسه و شهروند یک کشور،راضی باشد.می دانستم اگر رضای خداونددر همه ی امور زندگی ام مهم ترین اصل نباشد در هیچ کدام از مسئولیت های خود راه به جایی نخواهم برد وبه عنوان معلم زمانی حرفم به دل دانش آموزان می نشیند که قلبی مانوس با خداوند داشته باشم .

همچنین مهرورزی من به همسرم زمانی احساس خوشبختی واقعی را به او می دهد که این مهر ،ریشه در مهر خداوند به بندگانش داشته باشد .

در ادامه راه زندگی سعی وافر کردم که از هیچ وظیفه ای که به عهده گرفته ام کوتاهی نکنم فعالیت های اجتماعی خود را در کنار همسرداری وخدمت به خانواده ام ادامه دادم .

ناگاه خبر رسید که خداوند موهبت سفر حج را نصیبم کرده است با اشتیاق فراوان آماده سفر شدم در حالی که شوق پرواز به سمت معبود تمام وجودم را فراگرفته بود از ابتدا می دانستم محبت به حق و برائت از شیاطین ومستکبرین در کنار هم ستودنی است و شرکت در مراسم برائت از مشرکین به فرمان رهبرم صورت می گرفت برایم بخشی از اعمال حج محسوب می شد.با شوق فراوان بعد از غسل شهادت در مراسم شرکت کردم .

آنجا بود که به دستور خاندان خبیث سعودی ، حاجیان در حرم امن الهی به خاک و خون کشیده شدند و تعداد زیادی از حجاج بیت الله الحرام در قربانگاه آل سعود به شهادت رسیدند ودر این میان کبوتر خونین بال حرم ،شهید رقیه رضایی نیز اجر معامله خودبا خداوند را با موهبت شهادت دریافت کرد.

انتها /224224


برچسب ها: شهید ، رقیه ، رضایی ، آل سعود ، حادثه ، منا
نام:
ایمیل:
* نظر: