گزارش
نشست روشنگری و بصیرتی
نشست
boletنشست روشنگری و بصیرتی
حوزه امام جواد(ع)سرچهان
یادداشت و گفتگو
همیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
دل نوشت مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان فارس؛
boletهمیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
سالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
مصاحبه با همسر اولین طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور
boletسالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
کد خبر: ۸۸۲۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۷
شب عاشورای سال 1292 شمسی (تقریبا صد سال پیش) تو شیراز به دنیا اومد. به خاطر عاشورا اسمش شد عبد الحسین و عبد حسین هم شد.
قبل از همه چیز،سلام بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم، رسیدن به بعضی هدف ها یا بعضی درجه ها غیر ممکنه. حتی فکر رسیدن به اون هدف هم برام سخته؛ چه برسه به این که بخوام برای رسیدن به اون هدف تلاش کنم. برای شما هم اتفاق افتاده؟
بذارین یه جور دیگه بگم: فک می کنید از نردبون بالا بلند پیشرفت ما چن تا پله رو می تونیم بالا بریم؟
بعضی ها این پله ها رو دو تا دوتا میرن و تو آسمون نقطه میشن؛ ولی من این پایین فقط تماشا می کنم.مگه ستاره ها از همون اول ستاره بودن؟ چی باعث شد اونا بالا نشین بشن؟
زندگی بعضیا رو که نیگا می کنم می فهمم درسته که پرنده خیال به گرد بال زدنشون هم نمیرسه ولی با این وجود ریشه تو همین خاکی دارن که ما روش زندگی می کنیم.
به مدد خدا این بخش به زندگی کسانی می پردازه که امانت دارای خدا رو زمین[1]  همونایی که مسیر سعادتو طی کردن.
آره این بخش من و شما رو با زندگی علما و مراجع شیعه آشنا می کنه.
شماره اول:
 لاله محراب (فرازی از زندگانی شهید آیت الله دستغیب)
1.عبد الحسین
شب عاشورای سال 1292 شمسی (تقریبا صد سال پیش) تو شیراز به دنیا اومد. به خاطر عاشورا اسمش شد عبد الحسین و عبد حسین هم شد.خونشون کوچیک و محقر بود، کنار بازار مرغ (بچه های شیراز،الان میگن خیابون احمدی).
پدرش سید محمد تقی اون تو کربلا عزادار آقا سیدالشهدا بود . خاندان دستغیب از سادات بزرگ و قدیمی شیراز هستن که حدود هفت هشت قرنه که تو شیراز هستن و علمای بزرگی رو به شیعه تحویل دادن. نسب آقا سید عبدالحسین، با 32 واسطه به جناب زید، فرزند امام زین العابدین (علیه اسلام) می رسه.      
2. آبیاری وجود:
تحصیلات رو با درسای مکتب شروع کرد. بعد از اون طلبه شد و شروع به خوندن درسای حوزه شد. تو دروس مقدماتی شاگرد پدر بود ولی 11 سالش بود که از این نعمت محروم شد و به دره یتیمی افتاد. بعد از اون به مدرسه خان رفت، مدرسه ای که ملاصدرا رو به دنیا هدیه داده بود. تو این مدرسه مقدمات و سطح رو تموم کرد.
همزمان با پیگیری درس و بحث وارد گود مبارزه ی فرهنگی هم شده بود. تموم کردن دروس سطح با غائله کشف حجاب که رضا خان راه انداخته بود همزمان شد. به خاطر تکلیفی که از طرف خدا داشت بی پروا به جنگ این قانون رفت. و همین باعث خشم حکومت شد. طوری شد که تهدیدش کردن که باید از روحانیت بری و لباس روحانی نپوشی . اون هم برای فرار از این مخمصه بار و بنه رو بست و رفت به طرف شهر جدش آقا امیر المومنین.

[1] العلماء امناء الله علی خلقه. منتخب میزان الحکمه ص 453 ح 4527
لطفا تا شماره بعد منتظر بمونید...

انتهای پیام/224224
نام:
ایمیل:
* نظر: