محمّد باقر عباسی[1]
چکیده
انقلاب اسلامی ایران بر پایۀ فرهنگ و ارزشهای اسلام شکل گرفته است بنابراین در شناخت سیر مراحل پیشرفت و آسیب شناسی آن، میتوان از تحلیل و تطبیق حوادث ابتدای رشد اسلام بهرهبرداری کرد.
حادثۀ عظیم «عاشورا» به عنوان بزرگترین فاجعۀ تاریخ اسلام در ذهن همۀ مسلمانان ثبت شده است. تحلیل این حادثه در شناخت فتنهها، نفاقها و آسیبهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیار مفید است.
بنابراین برای پرهیز از تکرار حوادث تلخ تاریخ، شناسایی جریان نفاق و روشهای خنثی نمودن آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. توجه به بیانات و رهنمودهای ولایت فقیه بهعنوان امام مسلمین و دیگر علمای دینی در خنثیسازی هر نوع ترفند و فتنهای مؤثر خواهد بود.
واژگان کلیدی: حماسۀ عاشورا، حماسۀ نهم دی، فتنه، بصیرت، نفاق.
مقدمه
افزایش بصیرت سیاسی نهتنها باید به عنوان یک اصل بلکه به عنوان نیاز اساسی کشور در زمان حال و آینده نهادینه شود؛ آن آرمانی که تمامی افراد جامعه به طور روزمره خود را با آن میسنجند و بینش و بصیرت خود را تقویت، هوشیاری و آگاهی خود را نیز حفظ میکنند و اقدامات و اهداف و ابتکارات خود را با آن مطابقت میدهند. در جامعه ما داشتن بینش و نگرش عاشورایی و مهدوی و ایجاد چنین بینش و نگرش در بدنۀ جامعه میتواند به عنوان فرهنگ بنیادین سیاسی نه احساس و عاطفه زود گذر در تمام صحنههای تهاجم و دفاع و بازدارندگی را متحول کند و همۀ مردم جامعه را هوشیار و بیدار و آگاه نگه دارد و ابتکار عمل نو را در هر عرصهای از آن خود سازد. این نوع دفاع و تأمین امنیّت همه جانبه نیازمند پشتوانۀ نیروهای اجتماعی است. حضور مردم در تمام عرصهها از جمله عرصۀ سیاسی (رویایی با فتنۀ آمریکایی - صهیونیستی 1388 که به حماسۀ بزرگ نهم دی ختم شد) نشان داد که میتواند بازدارندۀ هر تهدید و توطئه و جنگروانی و رسانهای باشد. باید از هرگونه غفلت در برابر اختلافات، غفلت در مقابل خودخواهی به معنای وسیع کلمه، غفلت از خدمت به مردم از مبانی و موجبات اقتدار ملّی و غفلت از دشمن و توطئههایش بپرهیزیم. با توجه به شباهتهای زیاد فتنۀ 88 با فتنۀ عاشورا، در این مقاله این واقعه از دوران پیامبر تا حماسۀ بزرگ کربلا، جریان سقیفه و حرکت سیاستبازان و تخطی آنان از فرمان صریح و روشن پیامبر(ص) دربارۀ رهبری اُمت اسلام تحلیل میشود به گونهای که زمینهساز و واسطۀ انتقال قدرت به بنیامیّه شدند و جریان نفاقی در لایههای زیرین جامعه به وجود آوردند که این جریان، رهبری اُمت اسلامی را از خاندان وحی جدا کردند که در طول دو دهه حکومت بنیاُمیّه بزرگترین ضربات را بر پیکر اسلام و اُمت اسلامی وارد کردند. ایجاد انسداد فرهنگی، جلوگیری از تفسیر قرآن و نقل حدیث، زیر پا گذاشتن اُصول و محکمات مورد تأکید قرآن و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، گسترش فرهنگ تسامح و اباحهگری و ترویج و تحکیم جدایی دین از سیاست، تغییر ذائقه مردم در جهت عدول از ارزشهای دینی و جایگزینی خرافات ارزشهای جاهلی و تصنعی، تخریب باورها و معتقدات مردم، حذف نیروهای ارزشی انقلابی از صحنههای سیاسی، تشویق و گسترش فرهنگ بیبندوباری و لاابالیگری و بالاخره تبدیل نظام اسلامی و مدیریت الهی به حکومت استبدادی سلطنتی و موروثی از جمله دستاوردهای شوم جریان نفاق بود که سرانجام در سال61 هجری حادثۀ خونبار کربلا را پدید آورد. پس از رحلت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) واکاوی حیات اسلام در دوران تأویل حکومت علوی و درگیری آن حضرت و رویارویی با جریان شوم نفاق و رهاوردهایش به خوبی ماهیت قیام امام حسین(علیهالسلام) را مشخص میکند. بنابراین حماسۀ عاشورا به عنوان فتنهشناسی قرن به منزلۀ تزریق خونی در پیکرۀ اجتماع که توانسته است در دورههایی درخت پُربار اسلامی را شاداب و سرزنده نگاه دارد و تا وقتی باب شهادت حماسهسازان باز است، گنجینۀ فرهنگ اعتقادی ما از گردونه انواع تهاجم فرهنگی و فتنهها مصون خواهد بود.
نفاق و حماسۀ عظیم عاشورا
تاریخ بهخوبی گویای این حقیقت است که عصر استیلای بنیاُمیّه بر بلاد اسلامی، زحمات رسول خدا(ص) و تلاش مجاهدان صدر اسلام را در نشر آیین خدا به تاراج داد و ارزشهای اسلامی را زیر پا گذاشت؛ بدعت و فسق و فجور رایج شد و از اسلام فقط نام آن ماند. خطر انحراف از اسلام ناب که از ماجرای سقیفه آغاز شد در عصر استیلای معاویه شدت گرفت که در این راستا حفظ ظواهر دین در پس پردههای نفاق به اوج خود رسید. حماسۀ عظیم عاشورا بزرگترین افشاکنندۀ ماهیت اصلی جریان نفاق بود که گستره و عمق کیفیت وقوع آن توانست اساس حکومت نفاق را متزلزل و بنیاد آن را نابود سازد.
آثار و پیامدهای بصیرت
1. شناخت جبهۀ حق و راه خدا پیمودن
2. بصیرت عامل برونرفت از فتنهها
3. دشمنشناسی و دشمنستیزی
4. آگاهی و هوشیاری سیاسی
5. آمادگی و ایستادگی در مقابل دشمن
6. جریانشناسی
7. دفاع و آمادگی همهجانبه
8. ولایتمداری و ولایتپذیری
معنای لغوی نفاق
کلمه نفقه در قرآن به معنی راه، البته راههای مخفی و پنهانی آمده است: «ان تبتغي نفقاً في الارض او سلما في السماء» (سورۀ مبارکه انعام، آیۀ35). منافق کسی است که فکر و اندیشهاش یک جور میگوید زبانش جور دیگر. درست بر ضد آن احساسات و عواطفش در یک جهت است ولی تظاهرات ظاهریش در جهت دیگر؛ بنابراین نفاق یعنی کفر در زیر پرده؛ منافق هم یعنی کافری که کُفر خودش را پشت پرده مخفی نگه داشته است. نفاق صفبندی درونی و بسیار خطرناک در جامعۀ دینی است که در داخل، جبهۀ جدیدی را علیه دین، رهبری و حکومت دینی بازگشایی میکند. ضربات جریان نفاق بر پیکرۀ اسلام و مؤمنان همواره بیش از کفار و مشرکان است. امام خامنهای(مدظلهالعالی) دربارۀ جریان نفاق میفرمایند: «نفاق و انسانهای منافق که در قرآن از آنان به نام «في قلوبهم مرض»(سورۀ مبارکه بقره) ياد ميشود فقط در صدر اسلام نبودند در همۀ زمانها هستند؛ از جمله زمان ما و با هدايت قرآن و نور قرآن بايد آنها را شناخت».(سخنرانی امام خامنهای(مدظلهالعالی) سال 77 در لشگر10 سیدالشهداء(علیهالسلام)) به طور کلی تاریخ اسلام دو دورۀ تنزیل و تأویل را شامل میگردد که جریان نفاق در هر دو برهه به عنوان یک صفبندی درونی در جامعۀ دینی فعال است. جامعه دینی در دورۀ نزول قرآن با دو دسته از منافقین روبرو شد:
1. منافقین پنهان
2. منافقین محارب
در دوران تأویل دوره یا اجرای دستور و احکام دین و مبارزه با کسانی است که قصد تحریف دین و به انحراف کشاندن جامعه دینی را دارند؛ در این دوره صفبندی و رویارویی بر سرتأویل قرآن آغاز میشود. در آیۀ شریفۀ 9 سورۀ حجرات آمده است:«ان طائفتان من الومنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي ء الي امرالله»؛ «اگر دو طائفه از اهل ايمان با هم به قتال و دشمنی برخيزند، البته شما مؤمنان بين آنها صلح برقرار کنید و اگر يك قوم بر دیگری ظلم كرد با آن طايفۀ ظالم قتال كنيد تا به فرمان خدا باز آيد.» پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با نگاهی به آینده از تغییر الگوی نبرد و صفبندی جدیدی در جامعۀ دینی خبر دادندکه آن نفاق جدید بود. حضرت در این هشدار فرمودند: «كسي در ميان شما هست كه براي تأويل قرآن نبرد خواهد كرد كه من براي تنزيل آن نبرد كردم... از امام علي(علیهالسلام) به عنوان قهرمان مبارزه در عصر تأويل ياد كرد.»(کنزالعمال،ج11،ص613،ح32969). حضرت امیر(علیهالسلام) دربارۀ جریان نفاق جدید یا به عبارت دیگر نفاق دوران تأویل فرمودند: «آنان به وحدانيت خدا شهادت ميدهند؛ همين باعث ميشود تا كشتن آنان بر مردم گران آيد و به ولي خدا طعنه زنند و بر او خشم گيرند.»(همان).
نحلههای جریان نفاق در دوران تأویل
همانطور که گفته شد دوران امام علی(ع) دوران تأویل است. در این دوره نفاق جدید دارای نحلههای متعددی بود که در هدف وحدت داشتند.
1. ناکثین: که محصول پیوند چهار عنصر، وجاهت، ثروت، سیاست و قدرت بودند.
2. قاسطین: محصول حسادت و کینهورزی، قدرتطلبی و دنیاطلبی، تزویر و نیرنگ و باورهای التقاطی و سست عناصر تشکیل دهنده این جریان بود.
3. مارقین: محصول عدم بصیرت و تشخیص حق و باطل عصبیت خرافهگرایی و پیروی نکردن از ولایت است.
عقیدۀ باطل این نحله از جریان نفاق در جامعۀ دینی باقی ماند و فرقههای مختلفی از آنها پدید آمد و باعث ایجاد فتنهها شد. قرآنکریم علت شکلگیری پدیدۀ شوم و بسیار خطرناک نفاق را عدم استقامت و پایداری میداند. خداوند در قرآن مؤمنان را یک دسته نمیداند و بدون توجه به ظواهر، آنان را به دو گروه طبقهبندی کرده است:
1. مؤمنان راستین
2. مؤمنان دروغین
تفاوت میان آن دو با عنصر پایداری ایمان است. قرآن از کسانی که در ایمان خود راست قامت نیستند و تغییر ماهیت دادهاند به عنوان اهل نفاق یاد کرده است.»(سورۀ مبارکه احزاب آیات23و24) که مهمترین عامل نفاق همان فتنه است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از آن در دوران تأویل یاد میکند. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دربارۀ امتحانها و فتنههایی که پس از ایشان رخ میدهد، فرمودند:«اي علي مردم پس از من به وسيله اموالشان آزمايش ميشوند و به اينكه مسلمانند و دين دارند بر خداوند منت مينهند و اميد برخوردار گشتن از رحمت خدا را دارند و از قدرت او خود را در امان ميدانند به وسيلۀ شبهههاي دروغين، حرام خدا را حلال ميشمرند، شراب را به نام آب كشمش و نيز رشوه را به عنوان هديه و ربا را به عنوان بيع حلال ميشمرند.»(محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار،ج32،باب4،ص241،ح191).
ره آورد جریان نفاق برای جامعۀ دینی
1. بحران حقانیت و مشروعیت
بحران حقانیت و مشروعیت خطرناکترین ره آورد جریان نفاق برای جامعۀ دینی است. افرادی که تا پیش از این در صفوف مؤمنان و از همپیمانان آنان بودند و مورد توجه و اعتماد مردم قرار گرفتهاند امّا به دلیل عدم استقامت و پایداری دینی تغییر ماهیت میدهند و جامعه را دچار حیرت و سردرگمی میکنند. در این موقعیت تشخیص حق از باطل برای بخشی از جامعۀ دینی دشوار میشود و بحران حقانیت به وجود میآید و مشروعیت جریان حق در افکار عمومی زیر سؤال میرود. امام علی(علیهالسلام) در این باره میفرمایند: «اگر مردم ميدانستند كه او منافق دروغگوست از او نميپذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نميكردند اما با ناآگاهي ميگويند او از اصحاب پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را ديده از او حديث شنيده و از او گرفته است؛ پس حديث دروغين او را قبول ميكنند.»(نهجالبلاغه،خطبه210). تاریخ گواه است که دو چهره متفاوت انسانهاست که در ایجاد حماسۀ عاشورا دخیل بودند: در یک طرف خیل عظیمی از انسانها که در چنبرة جهل و نادانی مسیر انحرافی را پیمودند و به جای حرکت در پرتو نورانی امامت نور، در دام ظلمانی امامت آتش قرار گرفتند. گروهی به طمع نام و مقام و دستهای هم در اسارت لقمهای نان در ورطۀ نابودی قرار گرفتند. دستهای از انسانها با اقتدا به راه امامشان به ساحت قدسی و ربوبی راه یافتند. امام حسین(علیهالسلام) میفرمایند: «مردم، بندگان دنيايند و شيريني دين را تنها بر زبان خود دارند؛ تا زندگيشان پُربار است بر محور دين گرد آيند و هنگامي كه با بلاها آزموده و آزرده شوند دينداران كم شوند.»(موسوعه کلماتالعین،373)؛ حتی حضرت امام محمّدباقر(علیهالسلام) میفرمایند: «والابقاء علي العمل اشد من العمل»؛ «باقیماندن و حفظ عمل از خود عمل مهمتر است.»(اصولکافی،ج2،ص296). ممکن است فردی در عمر خود مؤمن باشد و عمل با ارزشی انجام دهد و در مقطعی دیگر بار رفتار ضدارزشی آن عمل را خنثی کند. قرآن کریم میفرماید: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذي»؛ «صدقات و كارهاي نيك خود را با منت گذاشتن و اذيت كردن از بين نبريد»(سورۀ مبارکه بقره، آیۀ264). ممکن است فردی در برههای از زمان، مؤمن و انقلابی باشد و در وضعیتی دیگر از باورها و گرایش خود دست بردارد. در روایت داریم «في تقلب الاحوال عرف جواهر الرجال»(نهجالبلاغه،کلمات قصار208). تغییر در نگرش و عملکرد انحرافی اُمت اسلامی پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ایجاد رجعت در انقلاب و حرکت آرام جامعه به سمت رژیمسلطنتی موروثی در دوران معاویه بزرگترین خیانت و خسارت را برای بشریت به دنیال داشت. حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید: «حتي رايتُ راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام يدعون إلي محق دين محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)»؛ «ديدم گروهي در دين خود نماندند و از اسلام روي گرداندند و مردم را به نابود ساختن دين محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دعوت ميكنند.»(نهجالبلاغه،نامۀ62). بنابراین نقطۀ آغازین بازگشت در فرد و جامعه تحول ارتجاعی در فکر و اندیشۀ افراد است. هنگامی که دید و نگرش آدمی به سمت دنیامحوری، خودگرایی و لذتگرایی چرخید، معیار حزبی، قومی و قبیلهای و نژادی و فامیلی جای معیارهای ارزشی تعهد و تقوا خواهد نشست به طور قهری انسان و جامعه به سمت مقامپرستی، سرمایهمحوری و دنیاگرایی حرکت خواهد کرد و برای حفظ ارزشهای کاذب دنیایی خود، به هر کاری دست میزند. امام علی(علیهالسلام) در پیامی کوتاه میفرماید: «حب الدنيا رأس الفتن واصل المحن»؛ «عشق به دنيا اساس فتنهها و ريشه مشكلات است». در این راستا چند عامل باعث انحراف فرد در جامعه میشود:
1. قدرت طلبی
2. دنیاگرایی و مال پرستی
3. غفلت از توطئههای پیچیده و پنهان
عنصر وجاهت در ایجاد بحران حقانیت و مشروعیت بسیار مؤثر است که در صدراسلام در فتنۀ ناکثین به آن اشاره شد. در فتنه آمریکایی-صهیونیستی سال88 انقلاب اسلامی ایران، کشور شاهد این بود که افرادی با سوء استفاده از عنصر وجاهت و القائات دروغین، بخشی از جامعه را دچار بحران حقانیت و مشروعیت کردند. بحران حقانیت و مشروعیت آن چنان برای جامعه اسلامی زیانآور است که خداوند متعال برای تداوم و بقای نظام دینی و صیانت نظام از خطر و تهدیدات، راهکارها و هشدارهای لازم را داده است. به پیامبر فرمان میدهد برای اکمال دین و اتمام نعمت و حفظ رسالت، رهبر آینده نظام را به مردم معرفی کند؛ پیامبر اعظم در آخرین روزهای عمرمبارکشان این جمله را خطاب به مردم فرمودند: «اي مردم همانا من دو امانت بزرگ را به شما ميسپارم كتاب خدا و عترت من كه چنانچه به اين دو با هم تمسك جوئيد، هيچگاه گمراه نخواهيد شد»(حدیث ثقلین). علاوه بر اینها اشاراتی به جریان نفاق و عناصر اصلی آن کردند که توجه مردم به آن هشدارها مانع از پیروزی جریان نفاق میشد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «الخلافة محرومة علي آل ابيسفيان»: همانا خلافت بر آلابوسفیان حرام و ممنوع است. در این راستا حضرت رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای جلوگیری از چنین بحرانهایی در هر زمانی تأکید بر احادیث، منزلت اهل بیت در آیات و روایات ثقلین، سفینه و آیۀ تطهیر و... میکردند و حتی اهل بیت(سلاماللهعلیها) هرکدام در وضعیتی بارها چهرهها و جریان نفاق را تبیین و تشریح مینمودند. امام خمینی(ره) گویا چنین خطری را برای آیندۀ نظام پیشبینی کرده بودند و با الهام از رهنمودهای اهل بیت(سلاماللهعلیها) و با تأکید بر محور بودن ولایتفقیه اظهار کردند و در وصیتنامه الهی سیاسی خود چنین آوردند: «ملاك حال فعلي افراد است». تأکید ایشان بر این موضوع این است که عنصر وجاهت و نزدیکی و ملازمت با ایشان موجب سوءاستفاده در جامعه و آینده نظام در ایجاد بحران حقانیت و مشروعیت نشود.
2. ایجاد بیاعتنایی در جامعه
یکی از پیامدهای جریان شوم نفاق در جامعۀ دینی ظهور طبقه جدیدی از قاعدان و بیاعتناهاست. بحران حقانیت و مشروعیت، جامعه را به تفرقه و بیراهه میکشاند و جمعی را به کنارهگیری و بیمسئولیتی در برابر مسائل جامعه سوق میدهد. درخصوص ثمرۀ شوم نفاق حضرت امیر(علیهالسلام) میفرمایند: «منافق گمراه كننده خطاكار و مشوق خطاكاري است»(نهجالبلاغه،خطبۀ194). حماسۀ عاشورا، شناسایی و معرفی خواص غیرمتعهد است؛ یعنی چهرهها و عناصری که در افکار عمومی و جریانها مؤثر هستند. امّا براساس علل و عواملی در بیان حقایق و یا موضعگیری به موقع و یا همراهی با جریان و جبهة حق خودداری میکنند و باز میمانند و یا به جبهۀ باطل میپیوندند. جریان عاشورا نماد روشنی از خیانت و بیاعتنایی و کوتاهی مجموعهای از خواص است که میتوانستند با شناخت فرصتها و موضعگیری مناسب، جلوی انحراف انقلاب اسلامی و حاکمیت باطل را بگیرند و نگذارند جریان نبوت و رسالت از مسیرش خارج شود و مشتی ریاستطلب غیرصالح بر جایگاه رسالت تکیه زده و زمینۀ حادثۀ عاشورا را فراهم کنند. بر هیچکس پوشیده نیست که حادثۀ عاشورا جریانی نبود که در ظرف زمان محدود شکل گرفته باشد. با بررسی و تحلیل حوادث پس از پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مشخص میشود. حماسۀ عاشورا در حوادث بعد از رحلت پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ریشه دارد. در این زمینه نقش خواص در شکلگیری مقدمات اوّلیه حادثه و حاکمیت جریان بنیامیّه بر سرنوشت مسلمانان بسیار مهم و تعیینکننده و به عنوان عوامل اصلی به شمار میآید. در درجۀ اوّل کسانی که سقیفه را شکل دادند و مسیر ولایت دینی را از مسیرش منحرف کردند و کسانی که زمینۀ نفوذ نااهلان همچون معاویه، عمروعاص و ولید و... را در سیستم حکومت فراهم نمودند و در مرحلۀ بعد آنها که از مرگ عثمان بحران و پروژه ساختند؛ جریان جمل را درست کردند و زمینهساز جنگ صفین شدند و خواص که نگذاشتند نبرد صفین به نفع اسلام به پایان برسد و سرانجام غائله حکمیت را تحمیل کردند و زمینهساز پرورش و رشد خوارج نهروان و غوغای آنها شدند و جریانهایی که از فرمان رهبر الهی علی(علیهالسلام) تمرّد کردند؛ امام حسن(علیهالسلام) را تنها گذاشتند و در برابر مظالم و ظلم و جنایات معاویه سکوت کردند. اینها از آثار و نقش خواص در پیدایش حادثۀ عاشورا بود. در جریان حادثۀ عاشورا نقش منفی خواص به طور واضح به چشم میخورد؛ یعنی امام وقتی وضعیت حاکمیت یزید را برای اسلام فتنه بزرگ شمرد و خطرناک دید در برنامۀ نهضت خود بنا را بر مکاتبه و دعوت از خواص برای اطلاع از اهدافش میگذارد و در این جا بیاعتنایی و خیانت عدۀ بسیاری از خواص عامل ایجاد حادثه عاشورا شد.
عوامل لغزش و تغییر در وضعیت خواص
1. عدم شناخت صحیح زمان
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «العالم بزمانة لا تهجم عليه اللوابس»(تحفالعقول، ص261): «كسي كه آگاه به زمانش باشد مورد هجوم مشتبهات قرار نميگيرد».
2. گرایش به منطق اصالت قدرت
3. گرایش به اصالت مال و سرمایهمحوری
4. گرایش به اصالت لذت و رفاه گرایی
1. ظهور اصلاح طلبان دروغین
یکی دیگر از ره آوردهای نفاق در جامعۀ دینی تخریب و افساد است نه اصلاح. قرآنکریم ویژگیهای منافقان را ادعای دروغین اصلاحطلبی میداند و میفرماید: «و اذا قيل لهم لاتفسدوا فيالارض قالوا انما نحن مصلحون» و در ادامه تأکید دارد: «الا انهم هم المفسدون» هنگامي كه به آنان گفته ميشود روي زمين فساد نكنيد ميگويند ما اصلاحطلبيم؛ بدانيد كه اينها همان فساد آفرينان هستند»(سورۀ مبارکۀ بقره، آیات11و12). رهبری نهضت عاشورا، که رسالت پاسداری و صیانت از مکتب الهی و امانت الهی را پس از امام مجتبی(علیهالسلام) در وضعیتی برعهده داشت که همۀ دستاوردهای انقلاب اسلامی در معرض نابودی قرار داشت. به گونهای که ممکن بود با حاکمیت یزید با اصلاحات دروغین بر سرنوشت مسلمانان دینی و قرآنی از صحنه جامعه محو شود، قیام خود را با شعار بازگشت به سیره و سُنت نبوی و علوی آغاز کرد و هدف ایشان تأکید بر جهتگیری اصلاحات دو امر مهم بود: یکی عمل به تکلیف خویش و رویارویی با فساد عمومی و افشاگری حکومت اموی و نفی شائبه آشوبگرایی و ریاست طلبی و دوم، تبیین جهتگیری اصلاحات برای همۀ عصرها و نسلها. اگر نتیجة اصلاحات بازگشت به اسلام اصیل و سیرۀ نبوی و علوی و تکیه بر اُصول و محکمات نباشد جز انحراف بیشتر و فاصله افزون از مبدأ و اصل چیز دیگری نخواهد بود. امام حسین(علیهالسلام) میفرمایند: «اني لم اخرج اثراً ولابطراً و لامفسداً ولا ظالماً بل خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي... واَسيرَ بسيرة جدي و ابن عليبنابي طالب»؛«همانا من از روي هوس و سركشي و تبهكاري و ستمكاري قيام نكردم تنها به انگيزه سامانبخشي و اصلاحات در اُمّت جدم برخاستم؛ ميخواهم به نيكيها فرمان دهم و از بديها باز دارم و روش جدّ خود و پدرم عليبن ابيطالب را دنبال كنم». حماسۀ عاشورا جهتگیری روشن و شفاف در راستای رفع فساد از جامعه آن روز و حاکمیت ارزشها در چارچوب مبانی ارزشی و ارائه الگوی مناسب برای نهضتهای دینی بود. افشاگری رهبری نهضت عاشورا خود بسیاری از شبهات ایجاد شده توسط دستگاههای تبلیغاتی حکومت طاغوتی را زدود و راه و مسیر خود را برای جامعه گرفتار آن روز مشخص نمود.
2. ظهور جنجال و غوغاسازی در جامعه
جنجال و غوغاسازی، ره آورد دیگر جریان شوم نفاق در جامعه دینی است. جریان نفاق جوّ جامعه را به سمت التهاب، جنجال و هیاهو میکشاند؛ در این وضعیت امکان تصمیمگیری و اندیشیدن برای افراد جامعه از دست میرود و فضای کشور در غبار التهاب فرو میرود و چشمها از حقیقت و بصیرت کور میشود. در این گیر و دار، جریان نفاق با جنجالآفرینی مانع از روشن شدن حقایق میگردد و با ایجاد تشنج و استفاده از ابزارهای نامشروع و سخنرانیهای آتشین سعی میکنند تا احساسات و هیجانات زودگذر را در جامعه ایجاد نمایند. حضرت علی(علیهالسلام) دربارۀ شیوه جنجالآفرینی و غوغاسازی ناکثین در فتنۀ جمل میفرمایند: «و قد ارعدوا و ابرقوا» «اينان رعد و برق بر پا كردند.» (نهجالبلاغه،خطبۀ9).
ایجاد غوغاسازی و التهاب بر سرقتل عثمان از سوی ناکثین و قاسطین و تحریک احساسات مردم از طریق سخنرانیهای آتشین و به نمایش گذاردن پیراهن خونین وی و سپس داعیۀ خونخواهی عثمان از شیوههای جریان نفاق بود. معاویه هم از این موضوع حربۀ سیاسی ساخت و بر بالای منبر رفت و شروع به اشک تمساح ریختن کرد که: ایها الناس خلیفۀ مظلوم پیامبر را کشتند...این آیه را میخواند:«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا ليسرف في القتل انه كان منصوراً»(سورۀ مبارکۀ اسراء،آیۀ32): «كسي كه مظلوم كشته شود ما براي ولي او حق قصاص قرار داديم امّا نبايد در كشتار زيادهروي كند و همانا او پيروز است». حال ای مردم شما بگویید ما در مقابل این جنایت بزرگ که بر اسلام وارد شد سکوت کنیم؟ مردم همه گفتند: نه، نه، آن وقت مردم را جمع کرد و به جنگ با علی(علیهالسلام) آمد. پس معاویه از خویش نیرویی نداشت بلکه از نیروی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) استفاده کرد؛ از نیروی قرآن و اسلام استفاده کرد و به جنگ با علی(علیهالسلام) رفت. امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «ولكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمز جان»: «وليكن از حق قسمتي و از باطل قسمتي گرفته ميشود و مخلوط ميشوند»؛ «فهنالك يستولي الشيطان علي اوليائه وينجوا الذين سبقت لهم من الله الحسني»(نهجالبلاغه، فيضالاسلام، خطبۀ50، ص147). در اينجاست كه شيطان بر دوستان خودش مسلط ميشود؛ يعني ابزار شيطان هم حق است، حق مخلوط شده با باطل».
3. تحریف باورهای دینی و تضعیف ولایت و رهبری
از دیگر ره آورد جریان شوم نفاق برای جامعۀ دینی بدعتگذاری در دین و تحریف باورهای دینی و هجوم به ولایت و رهبری الهی است. جریان نفاق با گسترش و ترویج تسامح و تساهل و اباحهگری و تأکید بر قرائتهای مختلف از دین، جامعه را در ورطۀ شبهات قرار میدهد و به سوی گمراهی و تباهی میبرد. حضرت امیر(علیهالسلام)، معاویه سرکردۀ قاسطین را چنین خطاب میکند: «بسياري از مردم را به گمراهي خويش فريب داده و به تباهي افكندي و به امواج نفاق خود سپردي؛ ظلمت و گمراهي آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبهات گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند.» جریان شوم نفاق همواره در لباس حق ظاهر میشود و باطل را ترویج میکند. این جریان در راه تضعیف باورهای دینی در برابر رهبری ولایت قرار میگیرد و به کارشکنی، سرپیچی و طغیان دست میزند. در اینجا تحریف باورها با بدعتگذاری در دین است که با بررسی معنای لغوی بدعت و کاربرد آن در فرد و اجتماع مشخص میشود که چگونه سمت و سوی جامعه به سمت خرافات و ارزشهای جاهلی کشانده میشود؛ با تبر اسلام بر کمر اسلام میزنند.
معنای لغوی بدعت
«بدعت»، احداث و اختراع چيزي است كه نمونه و همانندي ندارد.»(خليلبناحمدفراهيديكتابالعين،ج2،ص54) راغب اصفهاني دربارۀ آن ميگويد: و بدعت انشاء و آفريدن است كه بدون نمونه قبلي ايجاد گردد»(حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص110).
بدیع از همین مادۀ اشتقاق یافته که از اسمای الهی و به معنای ابداع و احداث اشیا از عدم است»(محمّدبن منظورلسانالعرب، ج2، ص342).
معنای اصطلاحی بدعت
در اصطلاح متدینان و عرف و از جمله در فرهنگ اسلامی بدعت، نوآوری و داخل کردن چیزی در دین است با اینکه آن چیز اصل و اساسی در دین ندارد. بدعت از جنبۀ فردی، نبود ایمان در بدعتگذار است که موجب میشود او باور باطل خود را در برابر اعتقادات و آموزههای حق مطرح سازد و حکم و قانون جعل کند و برای خود حق تشریع قائل شود و خویش را در ربوبیت تشریعی، شریک خداوند بداند و از بُعد اجتماعی رفتار بدعتگذار خسارتی جبرانناپذیر برای جامعه دارد و خطر او برای جامعه بسیار فراتر است. بدعت موجب فتنه در جامعهاسلامی میشود. وقتی کسی به بدعت در دین پرداخت و گروهی به او پیوستند و از وی حمایت کردند، کسانی که بدعت و فساد را در دین برنمیتابند در برابر آنان قد علم میکنند؛ در نتیجه بین آنان مجادلههای گفتاری و درگیریهای فیزیکی رُخ میدهد. چه بسا به ایجاد فسادهای بزرگ اجتماعی و ریخته شدن خون انسانها میانجامد. اگر وقایع و فتنههای صدراسلام را بررسی کنیم در مییابیم که خاستگاه آنها بدعتهایی بود که در باور، اخلاق و احکام دین نهاده شد و آن فتنهها وضعیتی را پیش آورد که پس از گذشت چند دهه از رحلت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) کسانی که خود را مسلمان میدانستند و برخی از آنان ادعای قصد قربت و به امید دستیابی به بهشت با سیدالشهداء(علیهالسلام) و یاران ایشان جنگیدند و همه، حتّی کودک شش ماهه را شهید کردند. در تاریخ آمده است وقتی عُمربن سعد میخواست فرمان حمله به سپاه سیدالشهداء(علیهالسلام) را صادر کند فریاد زد: «يا خيل الله اركبي و بالجنّه ابشري»(شیخ مفید، جلد2، ص92، چاپ علمیه اسلامی و بحارالانوار، جلد45 ص391): ای لشکر خدا قیام کن بشارت باد تو را به بهشت. در آن زمان، آتش فتنهها و انحراف در جامعۀ اسلامی بهگونهای دامن گسترده بود که گروهی مسلمان و از جمله برخی اصحاب رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) که شاهد محبّتها و اظهار علاقههای فراوان رسول خدا به سیدالشهداء(علیهالسلام) بودند و سخنان آن حضرت را دربارۀ فرزند خود شنیده بودند با فرزند وی جنگیدند. در قرآن، باطل با طفیل حقّ پیدا میشود و با نیروی حقّ حرکت میکند؛ یعنی نیرو مال خودش نیست؛ نیرو اصالتاً منتسب به حقّ است و باطل با نیروی حقّ حرکت میکند. یزید هم که امام حسین(علیهالسلام) را کشت گفت: «قتل الحسين بسيف جدّه»(بحارالانوار،ج44:ص298): «حسين با شمشير جدش پيامبر كشته شد»؛ یعنی از نیروی پیامبر استفاده کردند او را کشتند. این همان ثمرۀ نفاق در جامعۀ دینی است و برای تحریک احساسات مردم گفتند: «اي سواران الهي سوار شويد و بهشت بر شما بشارت باد»(شیخ مفید، جلد2، ص92، چاپ علمیه اسلامی و بحارالانوار، جلد45، ص391). امام محمّدباقر(علیهالسلام) فرمودند: «که سیهزار نفر جمع شده بودند که جدّ ما حضرت حسین(علیهالسلام) را بکُشند.«و كل يتقرب الي الله بدمه»: «و هر يك با كشتن او با خدا تقرب ميجستند.»(مقتل الحسین مقرم، ص6، به نقل از ابیبکرابنالعربیالاندسی در عواصم، ص232). چون میگفتند: یزید خلیفۀ پیامبر است و حسین بن علی(علیهالسلام) بر او خروج کرده است، باید با او جنگید. باطل، حق را با شمشیر خودِ حق میزند؛ پس باطل نیروی حق را به خدمت گرفته است. این از ره آورد بدعتگذاری در دین است که باطل لباس حق بر تن میکند و زمینهساز انتقال قدرت به دست حاکمان فاسد میگردد و مسئولیت اصلی انحراف در حرکت اسلامی در حوادث دردناک آن بهویژه حماسۀ عاشورا در درجۀ اوّل متوجّه آنان است. مروّجالذهب نقل میکند: «لما بويع عثمان» هنگامی که عثمان به خلافت رسید ابوسفیان بر سر قبر حمزه آمد و «ضرب برجله» با پایش بر روی قبر حمزه کوبید و گفت: «يا ابا عماره آنّ الامر الذّي اجتلد نا عليه بالسّيف اليوم في يد علماتنا يتلعبون»: «اي ابا عماره امري كه به خاطر آن روي يكديگر شمشير ميكشيديم امروز در دست جوانهاي ماست و با آن بازي ميكنند هر طور بخواهند عمل خواهند كرد.» در مورد سلسله مراتب رهبران دینی ویژگی خاصی به چشم میخورد که آن مسئولیت صیانت و پاسداری از قداستها و حریمها و افشاگری فتنههاست و این جنبهای است که قداستهای مقام ولایت را مضاعف میکند. این حقیقت در بیان امام محمّدباقر(علیهالسلام) آمده است که فرمودند: «اسلام بر پنج چيز بنا شده است، نماز، زكات، حج، روزه، ولايت». زراره میگوید: پرسیدم که کدام یک از این مبانی برتر است. حضرت فرمودند: «ولايت و رهبري برتر است؛ زيرا كليد و راهگشاي ديگر پايههاست و رهبري راهنماي ديگر مباني است.»(اصولکافی، ج2، ص18، رهبری در اسلام، ص115). بنابراین امام حسین(علیهالسلام) نهضت خود را در راستای حفظ اُصول و پایههای اسلام در وضعیتی شروع کرد که بسیاری از مبانی و ارکان و بسیاری از احکام دینی تحریف شده و از صحنۀ زندگی مردم کنار زده شده بود. ایشان میفرمایند: «فانّ السّنه قد اميثت و انّ البدعه قد احييت»: «همانا سُنت از بين رفته و بدعت احياء شده است.»(موسوعه کلمات الحسین(علیهالسلام)،ص315). آموزههای دینی بر مبارزه با بدعتگذاران در دین تأکید فراوان کردهاند. امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: «كسي كه نزد بدعتگذار برود و او را احترام و تكريم كند به سوي ويران كردن اساس اسلام گام برداشته است.»(محمّدباقرمجلسی، بحارالانوار، ج2، باب24، ص304، ح45)؛ رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: «آنگاه كه بدعتها در اُمّت من ظاهر گردد، عالم بايد علمش را ظاهرسازد و به مقابله با آنها بپردازد و اگر چنين نكند لعنت خداوند بر او باد»(همان، ج108، ص15). از این تفسیرها متوجه میشویم که انگیزه قیام امام حسین(علیهالسلام) احیای دین رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اسلام ناب بوده است. امام حسین(علیهالسلام) نخست با این دو جمله:«وعلي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد»(لهوف،ص99، بحارالانوار، ج44، ص326، فتوحابناعثم، ج5، ص24): «زماني كه اُمت اسلام گرفتار زمامداري مثل يزيد شود بايد فاتحه اسلام را خواند»؛ در نامهای به جمعی از بزرگان بصره به بدعتهای جامعه اشاره و هدفش را بیان کرد و فرمود: «و انا دعوتكم الي كتاب ... و سنة نبيه(علیهالسلام) فان السنة قد اميتت و ان البدعه قد احييت و ان استعموا قولي وتطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد»: «من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا ميخوانم؛ چرا كه اين گروه سنت پيامبر را از بين برده و بدعت در دين را احياء كردهاند. اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم را اطاعت كنيد، شما را به راه راست هدايت ميكنم»»(تاریخ طبری،ج4، ص266، بحارالانوار، ج44، ص340). امام در خطبهای که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حُرّ ایراد کردند چنین فرمودند: «الا ترون ان الحق لايعمل به إن الباطل لايتناهي عنه ليرغب المومن في لقاءربه حقاحقا»: آيا نميبينيد به حقّ عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميگردد و در چنين وضعیتي بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش با شهادت باشد»(تاریخ طبری، ج4، ص266، بحارالانوار، ج44، ص340). امام حسین(علیهالسلام) در راستای افشای بدعتگذاری در دین به ماهیّت و اصالت خانوادگی و نقش شیوای رهبری امّت اسلامی اهل بیت(سلاماللهعلیها) میپردازد و میفرمایند: «انّا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و محلّ الرحمة و بنا فتح الله و بناختم»(موسوعهکلماتالحسین(علیهالسلام)،ص283). با توجه به تأکید رهبری نهضت عاشورا، ایشان رهبری دینی و معیارهای آن و رویارویی جدی با خلافت یزید را مشخص میکند. نخست تبیین معیارهای رهبری دینی با بیان مصداق آن و تأکید بر مسئولیت خود به عنوان تداوم بخش امامت نور؛ آنجا که میفرمایند به اصالت خانوادگی و سابقۀ رهبری در جامعه اشاره دارد، بعد میفرماید که برخورداری و ارتباط با مرکز و مخزن رسالت و مرکز رفت و بازگشت سفیران الهی است. موضوع دیگر ترسیم چهرۀ ناصالح بنیاُمیه که به ناحقّ جایگاه رفیع رهبری دینی را اشغال کرده بود و بیان فساد حاکمیت و سردمداران آن بهویژه شخص یزید بود. حتّی ایشان در ادامه صحبت با ولیدبن عتبه که برای بیعت برای یزید نزد امام آمده بود، فرمودند:«و يزيد رجل فاسق شارب خمر قاتل النفس المحترمة، معلن بالفسق و مثلي لا يبايع بمثله»، «یزید مردی فاسق، شرابخوار، دستش به خون انسانهای پاک آلوده است به ظاهر فسق میکند و فردی همانند من با چنین فردی بیعت نخواهد کرد. در اینجا کلمه «مثل» هدف تبیین نقش جایگاه رهبری است که میگوید در هر زمان و مکانی که جامعه به مدیریت و رهبری با ویژگیهای یزید دچار شود، آن جامعۀ اسلامی محو و نابود خواهد شد. بنابراین امام حسین(علیهالسلام) در ارتباط با جریانشناسی انحراف در جامعه خطاب به پیروان آلابوسفیان میفرمایند: «اي پيروان آل ابيسفيان» اگر معتقد به دين و آيين نيستيد و از معاد ترسي نداريد لااقل در زندگي دنيايیتان آزاد مرد باشيد»(موسوعهکلماتالحسین(علیهالسلام)،ص504)؛ حتّی ایشان در مسیر حرکت خود و در هر مقطعی به افشای ماهیّت حکومت پرداخت و به نقاط ضعف مردم اشاره کرد و در افشای ماهیت دستگاه اُموی که در پس پردۀ نفاق به چهرۀ دینی جای گرفتهاند خطاب میکند «يا شيعه آلابيسفيان» یعنی مردمی که دهها سال بعد از ابوسفیان زندگی میکنند و محدوده زندگی آنها با محدوده زندگی ابوسفیان فاصله دارد با توجّه به اینکه بر محوریت جریانی که ابوسفیان پایهگذار آن بوده حرکت میکنند نه جزء مؤمنان هستند نه جزء امّت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بلکه شیعه و پیرو ابوسفیان هستند. افشاء و معرفی جریان شرکآلود و کفرآمیز حاکمیت بر جامعه که در طول نیم قرن به نام خلافت دینی بر جایگاه امامت نور تکیه زد و انحرافات زیادی را در اندیشه و مبانی و احکام الهی به وجود آورد که آن از ثمرۀ نفاقی بود که در طول انحراف توسط حماسۀ عاشورا تزلزل در ارکان حاکمیت و سقوط آنها را فراهم آورد. نفاق جدید در حال حاضر تلاش خاصی برای تحریف باورهای دینی و بدعتگذاری و تضعیف ولایت و رهبری دارد. این جریان شوم میکوشد تا با الهام از قرائتهای مختلف از دین اسلام، قرائت طالبانی و فاشیستی از دین معرفی کنند و ولایتفقیه را نیز استبدادی و دیکتاتوری جلوه دهد. در فتنۀ آمریکایی-صهیونیستی سال88 بیشترین تلاششان براندازی ولایتفقیه بوده است. در این رابطه امام خمینی(ره) با نگرش به آینده، شاخصی در جریان ظهور نقاق جدید را بیان میکند و میفرماید: «شما بعدها مبتلا به اين هستيد مبتلا به يك همچون اشخاصي هستيد كه گاهي به صورت اسلامي وارد ميشوند همين مسائلي كه حال مطرح ميكنند كه بايد ولايتفقيه نباشد؛ اين ديكتاتوري است.»(صحیفۀ نور،ج17،ص:89)
4. فتنه آفرینی
از دیگر ره آوردهای شوم نفاق ایجاد بحران امنیتی اجتماعی فتنهآفرینی در جامعۀ دینی است. حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دربارۀ فتنهآفرینی منافقین در خطبهای میفرمایند: «رنگ به رنگ میشوند؛ آشوبهای گوناگون به پا میکنند؛ به هر تکیهگاهی برای ضربهزدن به شما تکیه میکنند و به هر کمینگاهی برای نقشه کشیدن علیه شما پناه میبرند؛ عمل آنان معیوب و گفتههای آنها جالب است کار آنان دردی کشنده است دشمن نعمت و آسایشاند؛ به معصیت تأکید دارند و ناامیدکننده هستند.(نهجالبلاغه، خطبۀ185) البته فتنهها به صدراسلام اختصاص ندارد، در طی تاریخ اسلام در گوشه و کنار فتنههای فراوانی رخ داد و اکنون نیز جامعۀ اسلامی از فتنههایی که به دلیل انحراف و بدعت در دین پدید میآید مصون نیست. امیرالمؤمنین(علیهالسلام)در یکی از خطبههای خویش دربارۀ برخی عوامل فتنه میفرمایند: «همانا، آغاز پيدايش فتنهها پيروي از هواي نفساني است و نيز بدعتهايي كه گذاشته ميشود؛ بدعتهايي برخلاف كتاب خدا؛ آنگاه كساني، كسان ديگر را در اموري كه مخالف دين خداست ياري ميكنند، اگر باطل با حق نميآميخت بر جويندگان حق پنهان نميماند و اگر حق به باطل پوشيده نميگشت زبان معاندان از طعن بريده ميشد ولي همواره پارهاي از حق و پارهاي از باطل در هم ميآميزند؛ در چنين حالي شيطان بر دوستان خود مستولي ميشود. تنها كساني رهايي مييابند كه الطاف الهي شامل حالشان شده باشد»(نهجالبلاغه،خطبۀ50). به راه انداختن جنگ جمل و صفين و نهروان ناظر بر فتنهآفريني نحلههاي نفاق در دوران تأويل بود كه علاوه بر از هم پاشيدن نظام زندگي اجتماعي و از ميان بردن امنيت عمومي باعث شهيد و كشته شدن جماعت بسيار زيادي از مردم و در نهايت سُست شدن پايههاي حكومت ديني گرديد كه سرانجام به حادثۀ عاشورا ختم شد كه حماسۀ عاشورا اوج فتنهشناسي بود كه تحقق يافت. امام رضا(علیهالسلام) دربارۀ فتنهانگيزي جريان نفاق ميفرمايند: برخي از كساني كه مودّت و دوستي ما اهلبيت(علیهالسلام) را دستاويز ساختهاند، زبان فتنهانگيزشان بر شيعيان ما از دجّال بيشتر است. از حضرت پرسيدند اي فرزند رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چرا فتنهشان از دجّال بيشتر است ايشان فرمودند: زيرا با دشمنان مهر و مودّت ميورزند و نسبت به دوستان دشمني و عداوت مينمايند؛ هرگاه چنين شد، حقّ و باطل به هم ميآميزد و حقيقت مشتبه شد در نتيجه شأن مؤمن از منافق بازشناخته نميشود.»(وسایلالشیعه،ج16،ص179،ح21289). در زمان کنونی از این رهاورد جریان شوم نفاق جدید در چند سال اخیر غائلههایی را به کشورمان تحمیل کردند که حوادث پس از انتخابات فتنۀ آمریکایی-صهیونیستی 88 از جمله آنها بوده است که ثمرۀ این پدیده شوم نفاق جدید بود که از ابزار دین و اسلام استفاده شد و ضرباتی بر نظام اجتماعی و امنیّت جامعه وارد ساخت.
الزامات و راهکارهایی در عرصۀ افزایش بصیرت سیاسی
1. حفظ انقلاب و کسب آرامش و امنیّت مطلوب با تأکید در تعمیق فرهنگسازی انقلاب در جامعه و ایجاد روحیۀ دفاع همه جانبه در تمام ابعاد انقلاب.
2. حفظ سیاست هجومی نسبت به استکبار جهانی با کمک آگاهی و هوشیاری نسبت به جنگروانی دشمن و تهدیدهای رسانهای و ابزار قراردادن سازمانها و مجامع بینالمللی هراسی به خود راه ندهیم. باید جسارت و شجاعت به خرج دهیم تا سبب افزایش اراده ملت و خنثی کردن توطئهها شویم.
3. بالابردن آگاهی و شعور مردم و ارتقاء قدرت تحلیل مردم از دشمن و ترفندها و توطئههایش از یک سو و بهکارگیری توانمندیهای بومی و ملّی از سوی دیگر و پایبندی به فرهنگ بومی مستقل که میتواند از استعدادها در کمترین زمان با هزینههای کم به بیشترین دستاورد دست یابد.
4. تثبیت انقلاب در صحنه سیاستهای بینالمللی چه از طریق اتخاذ رویکردهای مستقل و ارتباط با جهان اسلام و ملتهای آزادیخواه با کمک روحیات ایثار، ظلمستیزی شهادتطلبی و...
5. شناسایی، معرفی نقد فرهنگ منحط غرب و همه مخالفان و معاندان.
6. باید در جهت بازشناسی وجوه مختلف اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اندیشه، توسعۀ سیاسی سالم با بهرهگیری از منابع متقن و استفاده از مراکز علمی، حوزوی، دانشگاهی در زمینه مباحث کلامی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، حقوقی و سیاسی نهایت تلاش را به عمل آورد.
7. احیاء و گسترش اندیشههای نو با استفاده ازعبرتهای تاریخ و تلاش برای شناساندن نقش سازنده بصیرت سیاسی در پایداری و پویایی جوامع اسلامی.
8. ایجاد گردهماییها و نشستها و همایشهای سیاسی در رفع شبهات و پرسشها و ابهامها در زمینۀ نوآوری در افزایش بصیرت سیاسی با پاسخگویی عالمانه و متناسب با نیازهای روز جامعه.
9. تلاش در جهت پالایش اندیشههای ناب اسلامی از هرگونه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهای جهل و خرافهپرستی، سخنان سُست و بیاساس، شایعهها و هرگونه جنگ روانی.
10. افزایش بصیرت سیاسی و نقش تبیین وظایف و تکالیف همه مردم در برابر این مهم، نهادینه ساختن این وظیفه و تکالیف فرد و اجتماع و ارتقاء سطح آمادگی مردم برای مقابله با هرگونه شبیخون دشمن.
11. خنثی نمودن و مقابله جدی با تمام جریانهای سیاسی و فرهنگی که در قالب شایعه و جنگ روانی در جهت مخدوش نمودن افکار عمومی تلاش میکنند.
12. تقویت روحیه اعتماد به نفس ملّی و آمادهسازی بسترهای لازم قانونی و اجرایی برای شکوفایی جامعه.
13. افزایش توانمندیهای نرمافزاری و تقویت تولید نظریه و تفکر با کرسیهای علمی، پژوهشی و کانونهای آزاد اندیشی چه از طریق رسانه ملّی و...
14. بالابردن شجاعت و قدرت و بینش سیاسی و خطرپذیری و تقویت نگاه منتقدانه به روشها و نیز افزودن قدرت تحمل و صبر و نقد در همه مردم جامعه.
15. آزادی عمل، آموزش نوآوری، عبرتآموزی، الگوپذیری از افتخارات و تاریخ گذشته و تشویق نوآوران برای پیشرفت و دفاع همه جانبه.
16. طرد خودباختگی در مقابل نسخهها و الگوهای رایج غرب و طرح هرگونه تهدید، فشار و تحریم از جانب بیگانگان، هوشیاری در مقابل جنگ روانی، شالودهشکنی در نظریهها و قوانین، در روشهای به جامانده از فرهنگ غرب و در عرصههای اجرایی قانونی و سیاسی
17. وحدت، انسجام و جهتدهی و همبستگی به سمت و سوی مشارکت عمومی میتواند از حجم فشارها، کاستیها و توطئهها بکاهد و آنها را خنثی کند.
18. الگوپذیری و الگوآفرینی و طرح الگوی جدید بصیرت دینی و سیاسی و تقویت هویّت و عزّت نفس در جامعه.
19. ولایتپذیری و پیروی از ولی امر مسلمین جهان در تمام سیاستها و راهبردها و تدابیر و بیانات ایشان در عمق جان ملت، افزایش بینش و انگیزش مقاومت در مقابل دشمنان.
منابع
1) قرآن کریم.
2) دشتی، شیخ محمّد؛ «نهج البلاغه».
3) افتخاری، اصغر؛ «سرمایۀ اجتماعی و امنیّت ملّی جمهوری اسلامی ایران»، پژوهشکدۀ مطالبات تهران،82.
4) الهامینیا، علیاصغر؛ «اخلاق سیاسی»، تهران: چاپ میثاق.
5) بیات، بهرام؛ «جامعهشناسی احساس امنیّت»، تهران: انتشارات امیرکبیر.
6) جعفری، محمّدتقی؛ «امام حسین(علیهالسلام) شهید فرهنگ پیشرو انسانیت»، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار محمّد تقی جعفری.
7) حکیمی، محمّدرضا؛ «قیام جاودانه»، تهران: انتشارات دلیل ما.
8) دلشاد تهرانی، مصطفی؛ «حماسۀ حسینی و ظهور حقیقت آدمی».
9) سعیدی، علی؛ «معارف عاشورا ـ درسها و پیامها»، تهران: انتشارات امیرکبیر.
10) علایی، شیخ عبدالله؛ «برترین هدف دربرترین نهادپرتوی از زندگی امام حسین(علیهالسلام)»، تهران.
11) عین القضاء، علیاصغر؛ «امام علی(علیهالسلام)عقلانیت و حکومت»، تهران: انتشارات پرتوخورشید1384.
12) معاونت سیاسی نمسا؛ «گذری بر دستاوردهای انقلاب اسلامی و آسیب شناسی درون آن»، زمستان1383.
13) مطهری، مرتضی؛ «جاذبه و دافعه امام علی(علیهالسلام)»، تهران: انتشارات صدرا.(جمال کعبه - شرحی بر تاریخ اسلام به روایت امام)
14) مطهری، مرتضی؛ «جهاد»، تهران: انتشارات صدرا
15) مطهری، مرتضی؛ «حماسۀ حسینی»، تهران: انتشارات صدرا
16) مجموعۀ مقالات کنگرۀ سراسری «امام حسين و مقاومت» ادارۀ کل اوقاف و امورخیریه استان مازندران، انتشارات شلفین1386
17) وحیدی صدر، مهدی؛ فرهنگ الفبایی عاشورا و شهادت «شهادت نامه»، تهران: انتشارات مشهور.