کد خبر: ۹۹۸۳۷
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۰
آدم‌هاي پرتوقع و اعتماد از دست رفته
به گزارش تنویر ، چه آدم‌هاي پرتوقعي شده‌ايم! از همه عالم و آدم توقع و انتظار داريم! بدون اينكه ذره‌اي قدردان و سپاسگزار باشيم! فقط انتظار داريم همه در خدمت ما باشند بدون اينكه كسي از ما توقعي داشته باشد! حاضر نيستيم براي دوستي، آشنايي و غريبه‌اي قدمي برداريم ولي انتظار و توقع داريم ديگران براي ما همه كاري انجام دهند بعد هم يك تشكر خشك و خالي از آن بنده خدا هم نكنيم چون تصور مي‌كنيم وظيفه‌اش را انجام داده است.
 ‌   ‌   ‌  
پرتوقع شده‌ايم


آدم‌هاي پرتوقعي شده‌ايم! مي‌گويم پرتوقع شده‌ايم چون آدم‌هاي قديمي اينطور پرتوقع نبودند. به يكديگر كمك مي‌كردند بدون هيچ‌گونه چشمداشتي. دست يكديگر را مي‌گرفتند بدون هيچ حساب و كتابي يا همان دو دوتا چهارتايي. آدم‌هاي قديمي ساده‌تر و خالص‌تر بودند. نه اينكه در قديم آدم پرتوقعي نبوده نه، ولي آنقدر آدم‌هاي سخت و پيچيده‌اي هم نبودند. درواقع تكليفت با آدم‌ها مشخص‌تر بود يا «رومي روم بودند يا زنگي زنگ». بنابراين آدم‌ها راحت‌تر به يكديگر اعتماد مي‌كردند و راحت‌تر از ديگران درخواست كمك مي‌كردند. آدم‌هاي قديمي زبان تشكر و قدرشناسي‌شان الكن و لال نبود. قدردان يكديگر بودند و اگر كسي كاري برايشان انجام مي‌داد تا جبران نمي‌كردند آرام نمي‌نشستند. اگر كسي پولي نياز داشت بدون در نظر گرفتن سود پول و چرتكه انداختن كمك نقدي خود را مي‌كردند و اين جمله را مي‌گفتند: «نگران بازگرداندنش نباش هر وقت داشتي بده من فعلا لازمش ندارم.» اين آدم‌هاي قديمي خيلي هم دور نيستند و شايد مال همين 10، 20 سال پيش باشند و البته آن آدم‌هاي قدمي هنوز هم اين گونه هستند.


ولي سال‌هاي سال است كه عوض شده‌ايم. آدم‌هايي سخت و پيچيده با زواياي پيچيده‌تر. ديگر نه «رومي روم آدم‌ها معلوم است نه زنگي زنگشان». ديگر به راحتي نمي‌توانيم به كسي اعتماد ‌كنيم. دوستي‌ها رنگ بي‌اعتمادي و حساب و كتاب به خود گرفته است. براي هر قدمي كه قرار است براي كسي بر‌داريم اول حساب و كتابش را انجام مي‌دهيم، اگر به صرفمان بود آن را انجام مي‌دهيم اگر نبود به هزار بهانه از انجامش شانه خالي مي‌كنيم. در واقع مردماني شده‌ايم كه «به نرخ دوغ هركسي مي‌زنيم پنبه» به ميزان كاري كه برايمان انجام داده‌اند جبران مي‌كنيم چه بسا جبران هم نمي‌كنيم و هيچ تشكري را هم لازم نمي‌بينيم. اگر قرار است پولي به كسي قرض بدهيم اول سود ماهانه‌اش را حساب مي‌كنيم...  


آدم‌هاي پرتوقعي شده‌ايم! مي‌گويم پرتوقع شده‌ايم چون همه زوايا و معيارهاي زندگي برايمان رنگ ماديات گرفته است. پول و سود پول برايمان از اولويت‌هاي زندگي شده است. در عالم رفاقت، همكاري و فاميلي اگر كاري را درخواست مي‌كنيد تا برايتان انجام دهند، اولين صحبتي كه از طرف مقابل مي‌شنويد اين است كه «اگر اينكار را براي تو انجام بدهم چي گير من مي‌آيد.» منفعت براي اين افراد پرتوقع در اولويت است و اين اولويت اولين پيامدش ايجاد فاصله‌ بين افراد جامعه است. اين افراد پرتوقع تصور مي‌كنند كه از همه سرآمدتر هستند و چون از همه بهتر هستند پس همه حرف‌ها، كارها و تصميماتشان درست‌تر است. بنابراين ديگران در برابر اين افراد بايد سرتعظيم فرود بياورند و مهرسكوت بر لبان خود بزنند. اين افراد بين خود و ديگران كيلومترها فاصله ايجاد مي‌كنند و با نوع برخوردي كه دارند وظايف و مسئوليت‌هاي خود را نيز به درستي انجام نمي‌دهند و تنها توقع دارند ديگران وظايف خود را به نحو احسن انجام دهند.


آدم‌هاي پرتوقع موجب بي‌اعتمادي مي‌شوند


چه جامعه‌ زشتي است جامعه‌اي كه كفه‌ ترازوي آدم‌هاي پرتوقع آن از آدم‌هاي كم‌توقعش سنگين‌تر باشد. تأثيرات منفي اين سنگيني در جامعه ايجاد معضل بي‌اعتمادي اجتماعي است. اعتماد كه مهم‌ترين سرمايه يك جامعه است با وجود افراد پرتوقع كه تنها انتظار دارند ديگران وظايف خود را به درستي انجام دهند و نه آنها، از بين مي‌رود. وقتي افراد وظايف و مسئوليت‌هاي خود را به درستي انجام ندهند و از انجام آن شانه خالي كنند ديگر سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. جامعه‌ فعلي ما مبتلا به بيماري بي‌اعتمادي شده است. حال تصور كنيد زندگي امروزي ما كه آميخته با حس بي‌اعتمادي است بايد براي نسل آينده منتظر اوضاع بدتر از اين هم باشيم.


تقريباً هرروز خبرهايي از آمار طلاق، كلاهبرداري‌، چك‌هاي برگشتي و از اين دست اخبار را مي‌شنويم كه اين خود به بي‌اعتمادي جامعه دامن مي‌زند. هنگامي كه بي‌اعتمادي ريشه مي‌كند انسجام اجتماعي را از بين مي‌برد. در چنين حالتي مردم نسبت به هم در جامعه، محل كار و حتي در كوچك‌ترين نهاد جامعه يعني خانواده، بي‌اعتماد مي‌شوند. با از بين رفتن اين سرمايه اجتماعي در جامعه فعاليت‌هاي اقتصادي نيز با مشكلاتي مواجه مي‌شود. در روزگاري نه چندان دور اگر كسي در بازار ورشكسته مي‌شد، بدون داشتن سرمايه، به‌راحتي مي‌توانست با اعتباري كه در بازار داشت به فعاليت خود ادامه دهد، اما امروزه برخي بازاريان به انتظار نشسته‌اند تا يكي از همكاران آنان با مشكل مواجه شود تا بلافاصله بقيه اجناس او را با نرخي بسيار پايين‌تر خريداري و جاي پاي خود را محكم‌تر كنند!


احياي دوباره اعتماد در جامعه مدرن


جامعه‌شناسان معتقدند: «بي‌اعتمادي افراد به يكديگر و به ساختار سياسي و اجرايي جامعه، باعث بروز سوءاستفاده‌هاي مختلف، رشوه، اختلاس و پديده زيرآب زني مي‌شود. وقتي در يك جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بين گروه‌هاي مردم توزيع شود و اين نابرابري در طول زمان استمرار پيدا كند شكاف بين دو طبقه غني و فقير هر روز بيشتر شده و طبيعي است كه در اين شرايط قوانين جامعه زيرسؤال رفته و نوعي بي‌اعتمادي اجتماعي را در افراد تقويت مي‌كند.»



در نهايت قصه پرتوقعي و بي‌اعتمادي آدم‌ها تراژدي غم‌انگيز غار تنهايي است. همه از آدم‌هاي پرتوقع فاصله مي‌گيرند و سعي مي‌كنند ارتباط‌هاي اجتماعي و اقتصادي خود را با اينگونه افراد كم كنند. وقتي اين افراد از ديگران جلب اعتماد نمي‌كنند و باعث ايجاد بي‌اعتمادي در جامعه مي‌شوند به مرور زمان در  تمام فعاليت‌هاي اجتماعي و اقتصادي از حالت گروهي و جمعي به فردي تبديل مي‌شوند. در اين حالت هزينه‌هاي زندگي افزايش پيدا مي‌كند و روال زندگي بر مدار عادي خود نخواهد چرخيد. هر چه اعتماد كمتر شود جامعه انسجام اجتماعي خود را بيشتر از دست مي‌دهد و در صورتي كه نهادهاي جايگزين نباشند كه افراد را به هم پيوند دهند، جامعه دچار از هم پاشيدگي خواهد شد و روال عادي زندگي مردم پيش نخواهد رفت. با به وجود آمدن اين اختلالات، ديگر نمي‌توان آينده خوبي را ترسيم كرد. بايد به فكر چاره بود. چاره اين است كه متناسب با شرايط زندگي مدرن امروز اعتماد را دوباره احيا كنيم. اصلاً بايد خود ما به شكلي تخصصي و آكادميك اعتماد كنيم. درست مانند زماني كه بيمار مي‌شويم و به يك پزشكي كه نمي‌شناسيم اعتماد مي‌كنيم يا براي خريد مايحتاج سراغ برندهاي خوشنام مي‌رويم. بايد اعتمادمان را نيز همرنگ و هم‌آهنگ با جوامع توسعه‌يافته‌ كنيم. حالا كه اعتماد اجتماعي زير لايه‌هاي اين شهر دودي رنگ باخته است از خود شروع كنيم و تمام تلاش خود را به كار بگيريم تا جامعه‌ بهتري براي فرزندانمان ايجاد كنيم. 
نام:
ایمیل:
* نظر: