کد خبر: ۱۷۴۸۷
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۶
گوهر بی بی از نظر ریش سفیدان فامیل، از مرد هم سر بود ،می گویند لایق بود او را سردار گوهر بی بی لقب نهند .

به گزارش بسیج عشایر فارس،

روزگار خوش طایفه رحیمی بود.آفتاب عالمتاب در آسمان ابدی بر سرزمین زیبای طایفه می تابید. رضا قلی بیگ فرزند هاشم بیگ ، کلانتری را بصورت موروثی از اجدادش عباس بیگ به ارث برده و نیز کلانتری محبوب ،متشخص ومقتدر بود . تمام تیره ها از قبیل بگلر، قشلاقلو ،مردانلو،بنیاد لو،حاجیلو، رضاکانلو ، مغانلو، تقی بیگ لو و غیره بدون اغماض تحت فرمانش بودند و با نظم خاصی مسیر ییلاق و قشلاق را طی و با سایر طوایف ایل هماهنگ بودند و به عظمت ایل سر افراز می افزودند. متاسفانه در یکی از روزهای دلگیر، آفتاب عمر رضا قلی بیگ رو به سردی گرائید و جان را به جان آفرین سپرد و در منطقه ساری یاتان ، امام زاده بابا شیخ احمد آرام گرفت و همه را ماتم زده کرد و در عزایش گریستند . آنکه بیشتر از همه گریست ،همسر با وفایش گوهر بی بی بود. با فوت رضا قلی بیگ طایفه بی کلانتر و همه آشفته وپریشان شدند . عیوض خان برادرکوچکتر رضاقلی بیگ که پس از فوت پدرش هاشم بیک از مادری فهیم ودانا بنام ایران بی بی فرزند علی خان بیگ شش بلوکی ( از کلانتران شایسته و شجاع طایفه شش بلوکی ) متولد شده بود،درهنگام فوت رضاقلی بیک کم سن و سال بود . اما طایفه رحیمی درامرکلانتری ومدیریت فرد با تجربه وزبده ای را می طلبید .دستگاه ایلخانی هم جهت ساماندهی طایفه بدنبال فردی لایق و شایسته بود، تا از اقتدار طایفه وایل کاسته نشود .مشورتها و ارزیابی ها به ثمر نشست و برای اولین بار این مسولیت خطیر بصورت موقت و آزمایشی به گوهر بی بی دختر علی بابا بیگ و همسر رضا قلی بیگ واگذار شد. این شیر زن قشقایی مشتاقانه به این کار همت گماشت وتوانست با تدابیر خاص جای خالی کلانتر مرحوم را پر کند و وحدت وهمدلی و تبعیت خالصانه را روز به روز بیشتر نماید . نو آوریها ملموس ونهان بود . با وجود ایشان طایفه بیش از پیش سامان گرفت و با سرپرستی او مراحل کوچ و ییلاق و قشلاق با دلگرمی و شوق وشعف ، آغاز و با موفقییت سالها ادامه یافت . آوازه این موفقیت و مدیریت بی نظیر در ایل طنین انداز شد. بزودی لیاقت وشایستگی و نبوغ ذاتی گوهر بی بی ،ایلخانی را وادار به صدور حکم کلانتری طایفه بنام وی گردانید و مدت هفت سال در این سمت باقی ماند .گوهر بی بی در طول مسئولیت و کلانتری نشان داد که او گوهر تکدانه ای است که مثل ومانندش در هیچ قوم وقبیله ای بجز قشقایی یافت نمی شود. او نشان داد که عظمت و منزلتچارقدش کمتر از تاج زرین پادشاهان نیست. او نخستین زنی بود که در مقام مدیریت و تصمیم گیری قرار گرفت و مقام و منزلت زن را با الهام گیری از فضائل ومناقب حضرت فاطمه (س) بهبود بخشید و نشان داد که در حقیقت ، زن یا مرد بودن قالب ظاهری انسان است واصل حرکت وجودی این قالب انسانی بسوی کمال است و زن نیز می تواند مدیر و مدبر باشد . به هر حال گوهر بی بی در چنین روزگاری که مرد سالاری در کشور و جهان حاکم بود مدیر وکلانتر شد و از حقوق زنان اینگونه با رشادت دفاع کرد .

گوهر بی بی از نظر ریش سفیدان فامیل، از مرد هم سر بود ،می گویند لایق بود او را سردار گوهر بی بی لقب نهند . می گویند وی در قدرت بخشیدن و تشویق مردان طایفه بسیار توانمند بود . عکس العمل اش در مقابلمشکلات ودرخواستها بسیار سریع و صحیح بود . با درایت خاص و مثال زدنی خویش در طول مدت کلانتری، بعنوان رقیب مردان در صحنه حضور نیافته بود ، بلکه همگام و همراه با مردان با عشق و علاقه وافر به انجام وظائف مشغول بود و ضمن صیانت و امانت داری در حیطه مسئولیت مصمم شد که کلانتری طایفه را بهعیوض خان(برادرشوهرش که به سن قانونی رسیده وخود به نکاح وی درآمده بود) واگذار نماید . وی همراه عیوض خان نزد ایلخانی رفته و حکم کلانتری طایفه بنام عیوض خان شخص لایق و شایسته که اجدادش هم همین منصب را داشتند صادر شد و گوهر بی بی این شیر زن قشقایی در کنار همفکری وهمکاری خالصانه با عیوض خان مصمم شد در هنر معماری ایل با استفاده از هوش سرشار و تخیل بی نظیر ،طرحهای متفاوتی را در میان تارهای گلیم ،جاجیم ، مفرج و قالی به کار گرفته و تجلی وحدت را در نقوش منقوش سازد و با استفاده از وجود کلفت – پیشخدمت - مباشر- منشی و کارگران ساده ،چادر سیاه بسیار بزرگش را مزین بهزیباترین دست بافت های خودش و سایر زنان هنر مند ایل سازد.

سرانجام چادر تماشایی کلانتر مشهور ایل ، با سلیقه خاص و نظرات ظریف مرحوم بی بی نوش آفرین، همسر دوم عیوض خان درمیان دشتهای پرگل و دامنه کوههای زیبا برافراشته شد . به ساربانان و چوپانان دستور داده شد که با توجه به رنگ شترها و گله ها از هم جدا شوند و هرکدام نگهبان یک رنگ از احشام باشند ( رنگهای سفید ، سیاه ، بور و مختلط ) . کثرت گله و رنگهای متنوع آنها تا هنوزهم بر سر زبانها جاری است . امکانات و تجهیزات ، اسبهای پرورش یافته و زین شده اش از نوع کمیاب و قیمتی ، میشهای رنگارنگ عراقی و ترکی ،عناصر ورودی چادرش با نگهبان ملبس به لباس مخصوص عشایری نوشتنی و گفتنی است .بزرگان ایل بارها بر سر سفره رنگین و گسترده اش گرد آمده و بسیار از وی تعریف و تمجید کرده اند . اجاق عیوض خان مشهورترین و متبرک ترین اجاق ایل بود . بر سر اجاقش قسم می خوردند . اجاق معمولی نبود . پناهگاه و کانون گرمی بود که هر کس دچار گرفتاری یا دردی می شد به آن متوسل می شد و چاره دردش را پیدا می کرد . یکی از اهالی بوشکان پشتکوه استان بوشهر میگفت : در یکی از شبهای تابستان که عیوض خان در سرحد بود اجاق یوردش در قشلاق موسوان گرمسیر روشن بود . یکی دیگر از اهالی خون دشتستان با آب و تاب از عیوض خان تعریف می کرد و می گفت : بزرگترین افتخار و خاطره زندگی ام این است که عیوض خان را از نزدیک ملاقات کرده ام .داریوش خان قشقایی فرزند سهراب خان و نوه ی مرحوم صولت الدوله هم ضمن ابراز خصوصیات اخلاقی وی فرمودند:مدتی است پیرامون سرگذشت و زندگی او در حال تحقیق هستند.دکتر منوچهر کیانی هم عنوان نمودند زمانی که آموزگار بوده اند در منطقه ی گرمسیر واقع در بوشکان از نزدیکی چادرش عبور و از اینکه موفق به ملاقات با عیوض خان نشده اند ابراز تاسف می نمودند.خوشبختانه محققین و نویسندگان و اهل قلم هم غافل ننشسته و وی را فردی روشن بین ومتفکر قلمداد و مدعی هستند که از شهامت و رشادت خاصی برخوردار بوده است. از دیگر خصائل بارز و برجسته ایشانکه درفارس نامه ناصری و تاریخ مبارزان ایل قشقایی هم به ثبت رسیده ، اخلاص و امانتداری و بینشسیاسی اش در امور بوده و همچنین از دیگر افتخارات بارز این چهره ماندگار تاریخ ، ارسال تلگراف در سال1325 شمسی به نخست وزیر وقت و مبرا دانستن ایل قشقایی از دخالت در هرگونه غارت و چپاول گری که به قلم منصور طیبی در کتاب " نهضت جنوب " به ثبت رسیده است . از همه مهم تر بدنبال بازداشت مرحومصولت الدوله قشقایی توسط حکومت وقت وانتصاب نا به جای سلطان عباس خان ( که اصالت عشایری نداشته) با او به مخالفت برخاسته و پس از تعقیب و گریز بسیار در حوالی فراشبند فارس با همکاری سایر بزرگان طوایف ، او را دستگیر می کنند که با وساطت سادات منطقه ی آویز، از مجازات او صرف نظر و او را از ایل قشقایی اخراج می نمایند و برگ زرینی را به افتخارات ایل شکوهمند می افزایند . با نهایت تاثرو تاسف ، عیوض خان نیز یک سال پس ازدرگذشت گوهر بی بی، یعنی درسال1341 دار فانی را وداع و در رودخانه بگ رحیمی همانند همسر کلانترش(گوهربی بی) در جوار امام زاده جلیل القدر پیر داوود آرام می گیرد و غمی به سنگینی کوه مروارید بر شانه های مردم طایفه رحیمی فرود می آید و چشمانشان همانند چشمه بردنگان پر آب می گردد. نام نیک و یاد و خاطره عیوض خان و گوهر بی بی تا ابد و نسل به نسل بر سینه مردمان قدرشناس طایفه رحیمی و ایل قشقایی جاودان باقی خواهد ماند . اسناد خدمات عیوض خان نسبت به مردم از قبیل دریافت شناسنامه تایید قولنامه ها و اسناد مالکیت زمین و غیره و دست بافت های بی نظیر گوهر بی بی هم اکنون همانند گنجی کمیاب تحت عنوان میراث گرانبها زینت بخش منازل فرزندان وفامیل و نگارنده و برخی ادارات دولتی به یادگار مانده است که گواه و شاهد تاریخی این نوشته ها می باشند. هم اکنون حبیب خان یکی از فرزندان برومند عیوض خان در قید حیات هستند و در شهر آباده سکونت دارند و تکیه گاهی محکم و پایگاه عاطفی مطمئنی برای طایفه هستند . ثمره های تواضع ، فروتنی و متانت درخت وجودش حکایت از ریشه تنومندش دارد . حقیر وی را درخت پر ثمری می دانم که ریشه در سالها عزت و کرامت دارند .بدون مبالغه می گویم من شخصیت ایشان را به عنوان الگوی زندگی خویش قرار داده ام و به این الگو می بالم و افتخار می کنم و بارها در مساجد و مجالس از طریق تریبون های رسمی در حضور همگان ارادت قلبی ام را اعلام و از خداوند منان سلامتی اش را خواستارم.

پایان خبر/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: