شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۲۳:۳۹:۴۶
کد خبر: ۲۶۰۰۰
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۳
دکتر جهاندار مهرافشا :
حتي انان كه مي پندارند هرگز خواب نمي بينند از اين قاعده بر كنار نيستند.. نهايت بدلائلي كه هنوز بر علم پوشيده است پاره اي از مردم خوابهاي خود را به ياد نمي اورند.. ديگران نيز كه متذكر روياهاي خويش هستند تنها بخش اندكي از انها را عموما قسمتي از خوابهايي را كه نزديك به بيداري انها روي مي دهد بياد مي اورند..

به گزارش سازمان بسیج هنرمندان فارس ، دکتر جهاندار مهرافشا هنرمند و ورزشکار عضو انجمن آواها و نواهای این سازمان مقاله ای با عنوان " کنکاش در شخصیت شمس " در اختیار خبرنگار این سازمان قرار داده است که در ادامه می خوانید.

در كنكاش شخصيت دروني شمس تبريزي از طريق گفته هاي شمس ، خودش و يا تفاسيري كه به طرق مختلف خصوصا مولانا يار هميشگي او و ذكر اين نكته كه شناخت افكار اين بزرگان چه تاثيري بر زندگي روز مره ما در عصر حاضر دارد طي تماسهاي متعدد خوانندگان ايران عزيز و خارج از كشور محبت و استقبالي غير منتظره از گفته هاي شمس در تجليات شمس شماره 9 داشتند و گروه كثيري درخواست توضيحات و تفاسير بيشتر علمي و روانشناسي خواب داشتند كه حقير چاره اي جز اين نديدم كه اين بحث را در اين تفسير مستقل از بقيه مقالات توضيح دهم.. باشد كه مقبول افتد...

خوانندگان عزيز اكثرا اشاره به اين گفته عارف بزرگ شمس داشته اند كه :

" منام " (خواب ) بندگان خدا " خواب نباشد " بلكه عين واقعه بيداري باشد.. زيرا چيزها باشد كه در بيداري برو عرضه نكنند از نازكي و ضعف او در خواب ببيند تا طاقت دارد.. و چون كامل شد بي حجاب ببيند..

ژرفكاوي در رويا:

امروزه مسلم است كه بدون استثناء هر كس خواب مي بيند..

پرتو نگاري امواج مغز در حين خواب استوار داشته است كه در حدود يك پنجم بطور متوسط ميان 20% تا 30% از خواب يا در حدود يك پانزدهم يا يك سيزدهم از زندگي خود را  هر كس در حال خواب ديدن سپري مي سازد..

حتي انان كه مي پندارند هرگز خواب نمي بينند از اين قاعده بر كنار نيستند.. نهايت بدلائلي كه هنوز بر علم پوشيده است پاره اي از مردم خوابهاي خود را  به ياد نمي اورند.. ديگران نيز كه متذكر روياهاي خويش هستند تنها بخش اندكي از انها را عموما قسمتي از خوابهايي را كه نزديك به بيداري انها روي مي دهد بياد مي اورند..

بطور كلي ميان " مراحل رشد " و " كيفيت " و " كمييت رويا " رابطه اي استوار مشاهده شده است..

در سالهاي نخستين زندگي بويژه در دو ساله اول مقدار خواب ديدن انسان به دو پنجم يا به 40 % از طول خواب بالغ مي شود.. در دوران پيري تا حدود يكدهم يا به 10 تا 12% كاهش مي يابد..

مقدار " كابوس" يا خوابهاي هراس انگيز در " روياهاي كودكان " بيشتر است تا در روياهاي بزرگسالان و عموما  " خوابهاي جنسي "... دست كم خوابهاي جنسي مستقيم عريان نه خوابهاي جنسي كنايه اميز و رمز واره .. بنا بر پندار روانكاوي در " رويا هاي جوانان " فراوان است تا در دوره هاي ديگر زندگي.. تفاوت اساسي ميان روياهاي زن و مرد اگر هم و جود داشته باشد تا كنون بدست نيامده است..

" قدرت رويا " ممكن است ده دقيقه تا يك ساعت بطول انجامد.. ميان مقدار ان و " تعادل روحي " رابطه اي مستقيم وجود دارد.. اختلال در مقدار رويا مي تواند علت يا پي امد ناراحتي هاي رواني گردد.. همچنين ميان چگونگي يا نوع " محتواي رويا " و كيفيتهاي دروني و عاطفي بشر مانند احساس خشم ، هراس انتقامجويي ، قدرت طلبي يا ناكامي و محروميت او همبستگي شديد برقرار است..

در جهان رويا كليه " قوانين منطقي شعور اگاه " مانند اصل تضاد- اصل تسلسل زمان - اصل بعد مكان- اصل هويت و مانند ان همه در هم و اشفته مي شود.. به همين سبب شناخت رويا و تعبير ان ناچار از دير باز مورد توجه اديبان- اسطوره پردازان- مذهب گرايان- جادوگران - رمالان-صوفيان-فيلسوسان و دانشمندان تمام اقوام بشري قرار گرفته است... از دوره هايي بس دور گروهي بطور ويژه بگونه يك حرفه و به سان يك فن به تعبير رويا و  " خوابگذاري " مي پرداخته اند..دور نمايه و توطئه هاي اساسي برترين اسطوره ها مانند افسانه ي " اديپ "، " كورش " ،"سارگن " ( حدودد 2800 قبل از ميلاد ) ، " يوسف و زليخا " و دهها افسانه ديگر همه از رويا سرچشمه گرفته اند..

" قران كريم " فن " تعبير رويا " را از امتيازات ويژه اي ميشمارد كه انرا خداوند به " يوسف " ارزاني داشته است.. ( قران سوره 12 ايه 6 ) " تعبير رويا " پس از قرنها محكوميت به نداشتن ارزش علمي در غرب به همت      " فرويد " ( 1856 - 1939 ) از نو باز كيفيتي جدي و رشته اي فني تلقي گرديد.. درونه كاوي رويا در امروز ديگر نقشي اساسي را در " روانكاوي " به عهده دارد... فرويد :

روياها را شاهراه اگاهي به نا اگاهي مي خواند..

در تصوف نيز همواره رويا مورد توجه قرار گرفته است.. نيمرخي از چهره واقعيت- چشمه اي از منبع معرفت و بعدي گرانقدر از ابعاد ادراك به شمار رفته است.. اينجا مقام ان نيست كه درباره " نظريه رويا شناسي " در "تصوف اسلامي " سخن برانم.. لاكن لازم ميدانم عرض كنم كه ما هنوز بطور كلي به دريافت نظره اي جامع - رسا و قاطع در باره رويا و جهان شگفت ان در علم امروز نائل نيامده ايم.. و " تصوف " نيز در مورد رويا گفتني هاي نا پژوهيده اي فراوان دارد.. از اينرو تصوف با انبوه ادبيات- افسانه ها - اشاره ها - تلويجها و تصريحهاي فراوان درباره رويا خود مي تواند ما را در نيل به نظريه رويا شناسي جامع علمي تا حد فراواني رهنمون شود..

با توجه بدين مراتب اينك از انجا كه شمس و مكتب او به عنوان يك رهبر و مكتب عرفاني بر رويا تكيه مي كند و در اينجا نيز سخن از " شمس " در ميان است.. پرداختن به درك او از رويا از هر جهت سودمند مي باشد..

كالبد شكافي رويا

بدون انكه بخواهيم رويا را همانند  " فرويد " يكسره كامجو بدانيم و يا چون ادلر ( 1870-1937) انرا ازمند قدرت بخوانيم و يا تقسيم بندي خود را از رويا تنها تقسيم بندي معتبر به شمار اوريم به خاطر درك بهتر رويا انرا به نه دسته تقسيم مي كنيم..

1. روياهاي كامجو   2. روياهاي بازگو   3. روياهاي پديده گو يا خبر گزار  4. روياهاي پيام گو   5. روياهاي پيش گو   6.روياي كيفر نمون  7.روياي پاسخ جويا مشكل گشا  8.روياي پالايشگر  9. كابوس يا روياي دلهره زا

تصوف برای خواب گزاری و رویا شناسی خود درطول قرنها اصطلاحات و در فراسوی انها مفاهیمی فراهم اورده است که دسته بندی و شناخت انها برای رشد رویا شناسی در اسلام و نیز ارزیابی هریک از مکتبها و نظریه های شخصی عارفان ضروری می نماید.. مهمترین این اصطلاحات عبارتند از :

1. منام- منامات  2. واقعه 3. رویا  4.رویای صادقانه 5. رویای کاذبه 6 . خواب رحمانی  7.خواب شیطانی   8.احلام   9. احلام یقظه  10 . خلسه

منام یا منامات در اصطلاح تصوف به رویای الهام بخش یا پیام گو - نوع چهارم در تقسیم بندی ما - گفته می شود که در ان اموزش پیام و رسالتی در خواب به اهل خلوت و راز اموخته می شود.. شمس در اینجا منام را شامل سه نکته و وظیفه می بیند

1. منام -

مرحله ای از ادراک در رشته شخصیت عرفانی فرد، برای نیل به معرفت جامع و کامل است.. بعبارت دیگر رویا مکمل و نیمرخ دیگر واقعیت بیداری در رشته عرفان است.. منام هم دارای ارزش اموزشی محض و هم دارای ارزش پرورشی است..

2.در خواب ظرفیت تحمل و درک نو اموز بیشتر است تا بیداری..از اینرو منام وظیفه دار اموزش معارف سنگین به نو اموز مکتب عرفان است که در اغاز در بیداری تاب پذیرش و دریافت انها را ندارد..منام هم ان حقایق سنگین در بیداری اماده میسازد..

3. محتوی اموزشی و بار پیامی منام درون زا نیست، برون زاست.. از درون نو اموز سرچشمه نمیگیرد بلکه به عامل خارجی بستگی دارد.

شمس در اینجا منبع عامل موثر خارجی را مجهول می گزارد و روشن نمی سازد که کیست.. ایا جنبه اسمانی و متا فیزیکی دارد؟؟/ یا منظور از این عامل اراده و قدرت نفوذ شیخ در مرید و رهبر در رهنموده است.. چیزها باشد که در بیداری بر او عرضه نکنند.. در خواب ببیند...  لیکن بطور عموم می دانیم که شمس از متا فیزیک از ارتباط مسائل انسانی به سرچشمه ای فراسوی انسان و ادمی را به خود واگذارد و او و جامعه او را مسئول وی معرفی می نماید.. لیکن افزودن بر این شمس در جایی دیگر ما را به نظریه خواب تلقینی خوابی که به اراده عامل خارجی ، به اراده شیخ در مرید پدید می اید...و مرید بر خلاف اراده شیخ نمی تواند او را در خواب ببیند اشنا می سازد..

من از ان ترسم که این ساعت تو از وخامت فراق غافلی و خوش خفته ای در سایه شفقت... حرکتیکنی که شفقت منقطع شود.. بعد از ان این حالت را بخواب بینی.. شیخ را بخواب نبینی.. زیرادیدنشیخ نتوان بی اختیار شیخ.. نه در خواب و نه در بیداری (مقالات )..

ما با پدیده خواب تلقینی و ایجاد خواب به اراده خواب گر در هیپنوتیزم اشنا هستیم.. شخصی را در هیپنوتیزم تحت تلقین قرار می دهند که بعدا در خواب طبیعی خود چه چیزها ببیند.. ان شخص انگاه از هیپنوتیزم برمی خیزد و پس از مدتی دوباره به خواب طبیعی فرو میرود و هرچه را که او در هیپنوتیزم خواسته اند به خواب میبیند..

به همین عنوان وکیفیت شمس به نام اختیارشیخ تعبیر می کند..

اینک ایا منظور شمس از این عوامل مجهول ارشادی منام که چیزهایی خاص را در بیداری بر مرید به سبب ضعف طاقت درک او عرضه نکنند بلکه ناچار در خواب به وی بیاموزند ،نمی تواند ، همین رهبران و همین شیخهای کامل و اراده انها باشد که به تربیت مرید می پردازند؟؟ قرائن وشناخت کلی جهان بینی شمس ما را به قبول این نظر و ترجیحان بر پذیرش منع متافیزیکی و اسمانی برای منام مریدان بیشتر تاکید می کند..

از جمله شواهد شمس در تصرف ارادی مراد یا شیخ در ادراک مرید حکایاتی است که دارد..

بنظر می رسد که منام در اطلاح شمس همان رویای صادقانه باشد.. منام همچنین به عنوان درکهای راستین مکمل واقعیت در رویا در برابر مکاشفه قرار دارد.. مکاشفه در اصطلاح تصوف عبارتست از درک و دریافت معارفی که در حال حضور یعنی در حال خود اگاهی نه در حال غیبت یا در حال استغراق یعنی در حال بی خودی و نابهشیاری و سرمستی صوفی بدون واسطه  به وی دست می دهد..

واقعه برعکس منام ویژه بیداری است.. لیکن همچنان بر خلاف مکاشفه مربوط به لحظات هوشیاری نیست..

ملاحظه می گرددکه :

1. برای احساس واقعه به تمرکز حواس به جمع خاطر و به پرهیز از تفرقه ضمیر نیاز است.. تا حال استغراق و از خود بی خودی و نا بهشیاری دست می دهد..

2. برای جمع این حواس شخص به چله می نشیند.. یعنی بکلی از خلق قطع رابطه می نماید تا ان حالت به او دست دهد..

3. هنگامی که حالت واقعه دست می دهد زبان مکالمه در خور دقت است.. ضمیر اول شخص وسوم شخص درهم می امیزد..

این حالت در بیماریهای انشعاب شخصیت یا اسکیزوفرنی عموما دست می دهد.. مکالمه به صورت حدیث نفس بصورت گفتگوی دو پاره یک شخصیت با یکدیگر و گفتگوی یک ابر و من گویا و اموزشگر یک جزء برتر و یک من جویا جزء فروتر در می اید..

واقعه بنا بر تعریف یک حالت رویا در بیداری است.. برای این معنی احکام یقظه نیز بکار رفته است.. ناچار در این حالت نابهشیاری رویاگونه بخشی از قوانین جهان رویا یعنی رفع اصول منطقی جهان اگاه حاکم می گردد. از این رو تبدیل دو شخصیت در ان واحد به یکدیگر سخن گفتن ان دو با یکدگر ، و تبدیل ضمیر اول شخص به دوم شخص و سوم شخص در چنین حالتی جای شگفتی ندارد.. این حالات به هنگام هذیانهای مصنوعی تحت تاثیر حشیش ( مواد مخدر ) و داروهای وهم انگیز نیرومند تری نظیر مسکالین و ال.اس.دی. نیز به سهولت و فراوانی حاصل می شود...همینجا رابطه بسیاری از صوفیان و هیپیان امروز برای حصول واقعه یا گسترش ذهن و قدرت درون بینی و مصرف داروهای وهم انگیز و هذیانی اشکار میگردد.. لیکن شمس و مولانا شدیدا با استعمال حشیش بخاطر حصول واقعه مخالفت می ورزند.. و شمس میفرماید:

یاران ما به سبزک ( حشیش) گرم میشوند.. ان خیال دیواست .. من فریشته " فرشته " را راضی نباشم

شمس خود نیز با نفس خود یا بر من منکر خویش بصورت یک مخاطب واقعی به گفتگو می پردازد..

این من نیز منکر میشود مرا ! میگویمش چون منکری رها کن ، برو! ما را چه صداع " دردسر " می دهی ....میگوید : نی ، نروم..!    سخن من فهم نمی کند..

زبان شمس در این لحظات زبان برزخ میان رویا و بیداری ،زبان خلسه ،زبان اهل استغراق ، زبان نا بهشیاری، زبان استحاله نفس به وحدت و کثرت متناوب و زبان انشعاب و اتحاد مجدد درون است.. شمس درباره رویا می فرماید:

اغلب خوابها فکری و ذکری است... چه اگر در فکرت نبودی هم در خوابت ننمودی!!

با استعمال دو واژه فکری و ذکری شمس ما را به دو نوع رویای پاسخ جو و رویای بازگو رهنمون می گردد..

وجود پدیده تله پاتی یا فراست و اندیشه خوانی ذهنی میان مولانا وشمس شواهد گوناگونی دارد.. درونه کاوی متن رویاها میان شمس و مولانا این موارد را اشکارمیسازد که :

1. برقراری رابطه انسانی میان مولانا و شمس برخلاف مشهور یکسره جهشی و یکباره نبوده است.. مولانا نیز در برابر شمس کم و بیش از مراحل سه گانه ( مقاومت ، اتکا و استقلال روانی ) گذشته است..

2. پدیده خواب دیدن در حال خواب دیدن همچنین تنازع اخلاقی در خواب و پشیمانی از انجام عملی در ان یعنی اگاهی به نا اگاهی و تنازع ابر من -با - من مورد توجه مولوی و شمس هر دو بوده است..

3.شمس از قدرت تله پاتی یعنی فراست و ذهن خوانی برخوردار بوده است .. داستان خواندن فکر امام جماعت در همین وبلاگ فراموش نشود...

4. شمس برای رهایی و نجات فکری مردمی چون مولوی مطالعه اثار دیگران و حمالی عقاید انان را زیانمند می شمرده است..

زایش دوباره و تولد دیگر مولانا و قطع او ازگذشته و ورود او به دنیای تازه شمس با کشاکشهای فراوانی روبرو بوده است اما به هر حال موجب افرینش بزرگترین اثر ادبی ایران برای بهره مندی همه انسانهای ازاده و عارف جهان شد..

نام:
ایمیل:
* نظر: