کد خبر: ۳۴۶۳۹
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۵
در این مقاله استاد غلامرضا صفر پور از دانشگاه آزاد شیراز مفصلا پیشینه تاریخی فرقه ضاله سلفی را تشریح می کند.

باسمه‌تعالي

 

 

جریان‌شناسی سلفیه در سوریه

 

اشاره

سلفیه به عنوان یک نحله فکری و مکتب فقهی، از دیرباز در جهان اسلام منشا تحولات شگرفی بوده است. راهبرد سلفیه در بازگشت به سیره «سلف صالح» و تطبیق احکام شریعت خلاصه می شود. سلفی ها به دو جریان اصلی تقسیم می شوند: اصلاح طلب و انقلابی. گروه اول قائل به راهکارهای مسالمت آمیز همچون دعوت و تبلیغ جهت احیای اسلام و احکام آن هستند؛ اما گروه دوم شیوه «جهاد» و سلاح «تکفیر» را جهت برپایی حکومت یا خلافت اسلامی در پیش گرفته اند.

 کشور سوریه به عنوان بخش مهمی از شامات، از این جریان بی تاثیر نمانده و سلفی گری در آن نشو و نمو یافته است. سلفیه در سوریه از اوایل قرن بیستم با تاسی به افکار شخصیت هایی چون شیخ محمد عبده و شیخ عبدالرحمن کواکبی رویکرد معتدل و اصلاح طلبانه داشت، اما در اثر پاره ای از تحولات داخلی و خارجی، به تدریج به سمت سلفی‌گری رادیکال سوق یافت؛ بدین معنا که مشارکت سیاسی و فعالیت‌های اجتماعی ـ فرهنگی، جای خود را به مبارزه با رژیم و یا مشارکت در جهاد علیه اشغالگران در مناطقی همچون عراق داد. ظهور اخوان المسلمین در سال 1935 هر چند متاثر از اخوان مصر و با گرایش اعتدال بود، اما به نضج سازمانی سلفیه افراطی، کمک شایانی کرد.

شروع بحران سوریه در مارس 2011 موجب شد سلفی های جهادی که سال ها در حاشیه بودند به صحنه بازگشته و با انگیزه های مذهبی و نیز روحیه انتقامجویی وارد درگیری با نظام شدند. این در حالی بود که موج جدیدی از پیکارجویان سلفی خارجی نیز روانه سوریه شده و با تشکیل گروه های جهادی، معادلات میدانی را دچار تغییرات جدی کردند.

به همین مناسبت، اداره تحليل و هدايت معاونت سياسي نمايندگي ولي فقيه در سپاه طرح سخنراني با عنوان «جریان‌شناسی سلفیه در سوریه» را که از فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام با اندکی جرح و تعدیل انتخاب شده، براي بهره‌مندي مسئولان و هاديان سياسي در گردهمايي‌ها و نشست‌هايي كه در رده‌هاي سپاه و بسيج در راستاي تبیین این موضوع برگزار مي‌شود، تهيه و تقديم مي نمايد.

 

 

 

جریان‌شناسی سلفیه در سوریه

 

 

مقدمه

بی‌تردید بخش مهمی از تحولات خاورمیانه، متاثر از ریشه های فکری و انگیزه های مذهبی در این منطقه است. سلفی گری که تئوری پردازی آن به علمایی همچون ابن تیمیه و ابن قیم جوزی در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری بازمی گردد، در طول تاریخ به نضج و کمال رسیده است؛ تا حدی که این جریان در شرایط فعلی تبدیل به یکی از مولفه های تاثیرگذار در روند تحولات جهان اسلام شده است. سلفی گری علاوه بر رویکرد معتدل و اصلاح طلبانه، از دیرباز جریانی رادیکال یا بنیادگرایانه را در خود پروریده است که با تکیه بر نگاه انقلابی، قائل با ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه از طریق «جهاد فی سبیل الله» است. سلفیه با قرائتی یک جانبه از آموزه های شریعت، نگاه خود را برحق و سایرین را باطل می داند؛ به همین دلیل علمای سلفی به آسانی به تکفیر سایر ادیان و مذاهب پرداخته و در گیرودار جهاد مورد ادعا، جان و مال و نوامیس آنان را مباح اعلام می کنند.

ظهور سازمان های جهادی و مبارز همچون القاعده بر اساس چنین انگیزه ای شکل گرفت و با پشتوانه ای سترگ از ایدئولوژی، موفق به گردآوری جوانان زیادی از اقصی نقاط جهان اسلام شد که در جهت تحقق اهداف سلفیه، همچون برپایی خلافت اسلامی، آماده جانفشانی هستند.

سوریه که از اسفندماه سال 1389 تاکنون شاهد بحرانی فراگیر و جنگی تمام عیار علیه نظام بشار اسد می باشد، از حضور و نقش سلفی های رادیکال بی نصیب نبوده و بلکه می توان گفت خیل عظیمی از پیکارجویان سلفی اعم از داخلی و خارجی، سرنوشت میدانی را در این کشور در دست گرفته اند. جبهه ضدسوری شامل غرب، اعراب و ترکیه به خوبی از این پتانسیل بالا بهره برده و با حمایت های بی دریغ خود از گروه های جهادی (به تعبیر دقیقتر تروریستی) تلاش کرده اند موازنه میدانی و سیاسی را به نفع خود و علیه نظام و متحدانش رقم بزنند.

سلفی ها برای حضور و جهاد در سوریه، انگیزه و دستاویزهای کافی در دست دارند. از یک سو سلفی های داخلی و خصوصا سازمان هایی چون اخوان المسلمین با تکیه بر این امر که سال ها در حاشیه و تحت سرکوب نظام بوده اند، اکنون فرصتی گرانبها یافته اند تا به صحنه بازگشته و به انتقامجویی از نظام برخیزند. از دیگر سو حاکمیت سوریه از نگاه سلفی ها هم لاییک است و هم منتسب به اقلیت علوی است؛ لذا جهاد علیه آن، هم به لحاظ سیاسی و هم مذهبی وجوب شرعی می یابد. همپیمانی نظام دمشق با جمهوری اسلامی به عنون مهد تشیع و نقطه کانونی هلال شیعی نیز از دیگر دستاویزهایی است که به سلفی ها با حمایت رقبایی چون عربستان سعودی، انگیزه مضاعف می دهد تا بشار اسد را سرنگون کرده و حکومت مطلوب خود را در سوریه برپا کنند.

در پژوهش حاضر تلاش شده است ضمن آشنایی با مفهوم و تاریخچه مختصر سلفیه، به وضعیت سلفیگری در سوریه پرداخته شود. در این میان سازمان اخوان المسلمین سوریه به عنوان نماد سازمانی که از سلفیه چه در بعد اعتدال و چه صبغه رادیکال، تاثیرات زیادی پذیرفته و در بحران فعلی، جایگاه مهمی در صفوف معارضان دارد؛ مورد واکاوی قرار گرفته است. همچنین بررسی کوتاهی پیرامون جریانات سلفی جهادی اعم از داخلی و خارجی در سوریه صورت گرفته که ما را در جریان شناسی سلفیه در این کشور یاری خواهد کرد.

مفهوم و تاریخچه سلفیه

سلفیه در لغت مصدر صناعی از كلمة«سَلَف» به معنای گذشته و پیشین است. برخی این واژه را به معنای «پدران گذشته» دانسته (صحاح، اسماعیل بن حماد جوهری ، جزء3)و  برخی دیگر بر همه پدران و اقربای یک فرد ، كه از نظر زمانی یا فضیلت ، بر او مقدم هستند ، اطلاق كرده‏اند.(مجمع اللغه العربیه الوسیط ، جزء اول)

اصطلاح سلفیه ، در آثار محقّقان مسلمان کشورهای عربی ، در دو معنا به كار رفته است:در معنای نخست، بركسانی اطلاق می شود كه مدعی هستند در اعتقادات و احكام فقهی ، به سلف صالح اقتدا می‏كنند. در معنای دوم، كه كاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر بر می‏گردد ، بر كسانی اطلاق گردیده است كه برای بیداری مسلمانان و رهایی آنان از تقلید فكری غرب و اتكا و اعتماد آنان به فرهنگ و تمدن دیرینة خویش و رجوع به قرآن و سنت ، با نگاهی تازه و اندیشه‏ای نو برای حل معضلات و مسائل فكری جدید و استخدام فن و تكنیك و علوم تجربی بر مبنای فرهنگ اسلامی و تطهیر چهره نورانی اسلام از غبار بدعت ها و خرافه‏هایی كه در طول چهارده قرن بر آن نشسته بود تلاش كرده‏اند و حركت « اصلاح دینی » را شكل داده‏اند. (سلفیه بدعت یا مذهب، محمد سعید رمضان البوطی، ترجمه حسین صابر، چاپ اول، 1375 صص256ـ 259 )

سلفى‌ها خود را پیرو مکتب اهل حدیث مى‌دانند که در عصر عباسیان و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شیعیان پدید آمدند. پس از درگذشت احمد بن حنبل در سال241 ه.ق که بنیان‌گذار مذهب اهل حدیث است، این شیوه در میان حنابله ادامه داشت و حنابله در اصول و فروع و عقیده و احکام، خود را پیرو اهل حدیث دانستند و تا مدتى، خلفاى عباسى از دوران متوکل تا زمان مقتدر، به ترویج این مکتب پرداختند.

تا پیش از ظهور ابن تیمیه حرانی (728ه.ق) در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم، این کلمه بیشتر در معنای لغویش یعنی «گذشتگان» به کار می­رفت.بعد از تبیین اصول سنت به دست احمد بن حنبل و بازتاب آن در اعتقاد نامه­‌هایی که از سوی شاگردان او به جامعه علمی آن زمان ارائه شد، استفاده از لفظ «سلف» کاربرد بیشتری یافت و در این دوره به صورت مشخص‌تر به کار رفت.

ابن تیمیه با تعریف خاص خود از سلف این لفظ را از معنای لغوی به معنای اصطلاحی تبدیل کرد. در نگاه وی سلف یعنی صحابه، تابعین و علمای مورد اعتماد اصحاب حدیث تا پایان قرن سوم. ابن تیمیه برای اثبات سخن خویش به حدیث «خیر القرون قرنی ثم یلونی ثم یلونی» که در صحیح بخاری آمده است، استناد کرد و گفت: پیامبر بهترین قرن را قرن خویش نامیده است که نشان می‌دهد بهترین فهم هم در آن قرن وجود دارد.

بعد از ابن تیمیه، ابن قیم جوزی (759ه.ق)  تنها مدافع تفکرات ابن تیمیه بود که سال ها شاگردی او را رد کرده بود، اما جریان سلفیه در زیدیه نیز مدافعانی یافت، ولی در تفکر اصحاب حدیث مدافعان جدی‌ای نداشت تا اینکه محمد بن عبدالوهاب (1206ه.ق) در عربستان ظهور کرد و وهابیت را با گرایش تکفیری تفکر سلفی ابن تیمیه تأسیس کرد. در شرق جهان اسلام، شاه ولی الله دهلوی (1176ه.ق) به ترویج برخی از آرای ابن تیمیه در میان حنفیان شبه قاره هند پرداخت و شاگردش سید احمد رأی بریلوی یا احمد بن عرفان بر پیروی از «سنت محض» و «طریقت سلف» تأکید فراوان کرد. وی منتقد تقدیس بیش از اندازه پیامبر و اولیاء بود و طلب حاجت و نذر و نیاز برای اولیای الهی را جایز نمی‌­دانست.

در شمال آفریقا نیز در قرن حاضر محمد رشید رضا تفکر سلفیه را پذیرفت و در آثار خود به ویژه در تفسیر المنار و مجله المنار از آن دفاع کرد و این چنین تفکر سلفیه در شمال آفریقا رواج یافت. این سه جریان فکری در اعتقادات و تفاسیر خود اختلافات فراوانی دارند، اما مبانی فکری آنها بسیار به  هم نزدیک است زیرا سلف به این مبانی معتقد بوده و مخالفان را طرد کرده است. (مبانی فکری سلفیه، مهدی فرمانیان،ویژه نامه علمی ادیان و مذاهب، انجمن علمی ادیان و مذاهب حوزه علمیه قم، شماره اول، 1386(

خاستگاه اصلی این تفکرات، بنیادگرایی (Fundamentalism) بود. بعدها به بنیادگرایی، پسوند اسلامی نیز اضافه شد و این تفکر به یکی از اندیشه های سیاسی رادیکال تبدیل گردید. بنیادگرایی سلفی به ویژه در مصر ابتدا ترکیبی از بنیانگذاران وهابی دولت عربستان سعودی و تعالیم فرقه سلفیه ملهم از محمد عبده و محمدرشیدرضا بود که بازگشت به اسلام اولیه یا وضع پیشین را تبلیغ می کرد. این دو رگه بنیادگرایی بعدها از یکدیگر جدا شدند و سلفیه نماد فعالیت انقلابی و رادیکال و ازسوی دیگر، وهابی گری مظهر محافظه کاری سفت و سخت شد. (اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی، خوارزمی1372، چاپ سوم، ص128)

جماعت «اخوان المسلمین» که در سال 1929 میلادى در مصر توسط حسن البنا تشکیل شد، به این مسلک رغبت نشان دادند و بر این باور بودند که پیروى از گروه‌هاى نخست اسلامى (صحابه و تابعین)، نجات‌بخش امت‌هاى اسلامى است، ولى در عین حال به همه فرق، روى خوش نشان داده و غالبا به مسایل سیاسى و در رأس آنان تأسیس حکومت پرداختند.

اما سلفى‌گرى در نجد که خود را وارث محمد بن عبدالوهاب مى‌دانست، موجى از تند‌روى و سخت‌گیرى به راه انداخت و کم کم به تکفیر همه مسلمانان پرداخت و گاهى براى ساکت کردن مخالفان، شیعه را تکفیر کرده و اشاعره و صوفیه و مذاهب دیگر را اهل بدعت خواند و مدعى شد که اسلام ناب محمدى در اختیار سلف بوده و فهم آنان از کتاب و سنت براى همگان حجت است و هر کس از این راه، عدول نماید، بدعت‌گذار یا خارج از اسلام است. باید توجه داشت که اکنون سلفى‌هاى نجدى، یک‌دست نیستند، بلکه گروهى «سلفى تبلیغى» هستند، ولى گروهى دیگر گام فراتر نهاده، «سلفى جهادى» مى‌باشند و مى‌گویند با تشکیل جنبش‌هاى مسلحانه زیرزمینى باید دولت‌ها را سرنگون کرد و قدرت را به دست گرفت و اسلام اصیل را پیاده کرد.

سلفی ها دو روش دارند که به هم نزدیک است: گروهى فقط کتاب و سنت را حجت دانسته و از داورى‌هاى عقل کمک نمى‌گیرند؛ گروهى دیگر مى‌گویند قرآن و سنت وقتى براى ما حجت است که با فهم سلف همراه باشد، زیرا ما آیین خود را از آن ها گرفته‌ایم. آنان در تعبد به نص (کتاب و سنت)، بین خبر واحد و خبر متواتر فرق نمى‌گذارند؛ حتى خبر واحد را در تبیین عقاید و معارف، حجت مى‌دانند و اخیرا در سمینار عربستان سعودى درباره حجیت خبر واحد در عقاید، همگان تصریح کردند که قول ثقه در عقاید براى ما حجت است.(آشنایى با مکتب سلفیه، جعفر سبحانی http://tohid.ir/fa/persian/articleView?articleId=2951)

مراحل نضج سلفیه

به طور خلاصه چهار مرحله در روند شکل گیری و نضج سلفیه قابل ذکر است:

مرحله نخست، تحت عنوان « شکل گیری تئوریک» یاد می شود که همچنان که اشاره شد توسط ابن ‌تیمیه حرانی و تحت نفوذ تعالیم احمد ابن حنبل در قرون هفتم و هشتم هجری بنیانگذاری شد. در این مرحله مبانی تئوریکی و فکری- عقیدتی جریان سلفی توسط تئوریسین و پایه گذار اصلی آن یعنی ابن تیمیه، شکل گرفت.

مرحله دوم، حالت « تطبیق و اجرا» نام دارد، که توسط «محمد‌ بن عبدالوهاب» و جانشینان او در اواسط قرن دوازده و اوایل قرن سیزده هجری در محیط حجاز به مرحله آزمایش درآمد. محمد بن عبدالوهاب نخستین کسی بود که پس از آشنایی با اندیشه های ابن تیمیه با پسر سعود همراه شد و وهابیت را در شبه جزیره عربستان نهاینه کرد؛ به گونه ای که امروز هم قرائت وهابی از اسلام، گفتمان رسمی حاکم بر عربستان تحت سیطره خاندان آل سعود است. 

مرحله سوم، مرحله « تکوین و ترویج» سلفی گری و تبدیل آن به یک جریان نیرومند و تأثیرگذار در جهان اسلام از هند و پاکستان در آسیا گرفته تا مصر و الجزایر در آفریقا است، که از جنگ جهانی اول تا به امروز تحت حمایت مالی دلارهای نفتی و شیوخ عربستان سعودی به مرحله اجرا درآمد. این مرحله به ویژه در دهه های 1970 و 1980 میلادی، اوج گسترش سلفی گری در دوران معاصر را شامل می شود که با امکانات مالی و اقتصادی عربستان رشد فزاینده نمود، به گونه ای که دانشگاه های مبتنی بر تفکر سلفی، در این کشور تأسیس شد.

مرحله چهارم، را می توان مرحله « ایدئولوژی سازی» نام داد که طی آن اندیشه سلفی به یک ایدئولوژی انقلابی و جهادی تبدیل شد. ظهور پدیده تشکیل گروه‌های سلفی سیاسی- جهادی در آغاز قرن پانزدهم هجری در مصر، افغانستان، کشمیر، فیلیپین و جمهوری‌های تازه استقلال ‌یافته شوروی سابق و یمن از خصوصیات بارز این مرحله است. این مرحله بیش از همه متأثر از افکار و عقاید سید قطب (۹ اکتبر ۱۹۰۶ - ۲۹ اوت ۱۹۶۶ ) نویسنده و نظریه ‌پرداز مصری است که به عنوان مهمترین حامی نظری اسلام‌گرایی بنیادگرایانه در قرن بیستم شناخته می‌شود.

(http://www.bayanemarefat.com/?req=box&bid=62&brid=184)

جهاد و تکفیر

البته سلفی های معتدل به رغم تأکید بر مفهوم جهاد، مخالف خشونت عریان هستند و تلاشدارند جهاد را در مفهوم عمومی آن یعنی تلاش و کوشش در راه خدا (به هر وسیله و در هر شرایط نه فقط با تکفیر و نبرد) تفسیر و بدان عمل کند. اما جهاد از نظر جماعت های سلفی تکفیری، به ویژه سازمان القاعده، چیزیبیش از یک حکم فقهی فرعی است. آنان معتقدند، جهاد، جنگ و ترور دشمنان خدا امری ضروری و تکامل بخش دعوت مسالمت آمیز به تشکیل حکومت اسلامی است.

جهاد در ایدئولوژی القاعده از اهمیتی والا برخوردار است و برخلاف اخوانکه اصلاح و اعتدال را عنصر کلیدی می داند، سلفی های جهادی تکفیری یکی ازمهمترین و کلیدی ترین مفاهیم ایدئولوژی خود را عنصر جهاد و حتی بعضا آن رااز واجبات اسلامی دیگر مهمتر می دانند.

مقوله دوم اما تکفیر است که سلفی ها برای وجوب «جهاد» به این سلاح تمسک می جویند. تکفیر اصطلاحی در کلام و فقه به معنای نسبت کفر دادن به یک مسلماناست. هر چند تکفیر سابقه ای به اندازه تاریخ اسلام دارد، اما خاستگاه نخستین سلفیان تکفیری در دوران معاصر، مصر است و سپس اندیشه‌های آنان به دیگر کشورهای مسلمان سرایت کرد. پس از الغای خلافت عثمانی و فروپاشی آن در 1924 و وقوع برخی تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در مصر، به تدریج اندیشه تشکیل حکومت اسلامی به عنوان بدیلی برای نهاد خلافت در میان گروه‌های مسلمانی که هویت خود را در معرض نابودی می‌دیدند، مطرح شد. این گروه‌ها که به طور عمده منشعب از نهضت اخوان المسلمین، و ملهم از رویکردهای آن بودند، در دهه شصت، هفتاد و هشتاد میلادی عرصه سیاسی ـ اجتماعی مصر را زیر تأثیر خود قرار دادند. از مهم‌ترین گروه‌های سلفی جدید می‌توان به تنظیم الفنیة العسکریة، جماعة المسلمین یا جماعة التکفیر و الهجرة، و جماعة الجهاد اشاره کرد.

)

سازمان یافته ترین و کارآمدترین جریان تکفیری معاصر را می توان در القاعده سراغ گرفت. رهبران القاعده از تکفیر برای توجیه اعمال خشونت آمیز خود علیه دیگرانبهره می برند و تلاش دارند، به طوری گسترده از این واژه و مفهوم فقهی برایتوجیه جهاد خود علیه دیگران (مسلمان و غیرمسلمان) بهره برداری و بدینترتیب، مرز بین خودی و غیرخودی را مشخص کنند. از همین زاویه، ایدئولوژیجهادگرایی در متن و بطن ادبیات تکفیری القاعده، راه خود را از سلفی هایاخوانی جدا و نگاهی متفاوت به جهاد ایجاد می کند. ایمن الظواهری و ابو مصعب الزرقاوی مهمترین و شاخص ترین افرادیهستند که نسبت به مسلمانان دیگر که با عقاید القاعده همراهی نمی کنند،اعلام انزجار و در مواردی علیه آنان اعلام جهاد کرده اند. کشورهایی همچون عراق و پاکستان و سوریه قربانی فتاوای تکفیر شده و شاهد کشتارهای فراوانی بوده اند.

جریان سلفی در سوریه

افکار سلفیه از دیرباز در سوریه وجود داشته است. جریان سلفی گری در آغاز قرن بیستم میلادی در دو شهر دمشق و حلب تمرکز داشت و رویکرد آن اصلاح طلبانه و متاثر از شخصیت هایی چون شیخ محمد عبده و شیخ عبدالرحمن کواکبی و شیخ محمد رشید رضا بود. با این حال این جریان نسبت به سیاست اهتمام زیادی داشت و شخصیت هایی چون لطفی الحفار و عبدالرحمن الشهبندر و فارس الخوری و رفیق العظم و سلیم الجزائری آن را رهبری می کردند.

به تدریج جریان سلفی در سوریه دچار انشعاباتی شد و جمعیت «الغراء» در سال 1924 توسط شیخ عبدالغنی الدقر و جمعیت «تمدن اسلامی» در سال 1930 به دست احمد مظهر العظمه تاسیس شد و وارد روند سیاسی شدند. با آن که قانون انحلال احزاب سیاسی در سوریه صادر شده بود، اما گروه های سلفی کم و بیش فعال بودند و بر افکار و مبانی خود پافشاری می کردند. با کودتای حزب بعث در سال 1963 و برپایی نظام تک حزبی، جریانات سلفی به حاشیه رفته و تنها به امور خیریه و فرهنگی می پرداختند. جدال علمی و فقهی در این دوره اوج گرفت که برای نمونه می توان به مناظرات شیخ سعید البوطی و ناصر الالبانی اشاره کرد.

اصولا سوریه سابقه ای از سلفیه جهادی در تاریخ خود به یاد ندارد و زمانی که تئوری پردازانی همچون سید قطب و عبدالله عزام مشغول ترویج افکار اسلام سیاسی و جهادی بودند، سوریه از این دعوت بدور بود. اما به تدریج افرادی چون مصطفی عبدالقادر (ملقب به ابومصعب السوری) به گروه پیشگامان رزمنده (الطلیعه المقاتله)  و بعدها القاعده پیوستند و سلفیه جهادی راه خود را به سوریه گشود. ابومصعب از اخوان خارج شد و با افرادی چون عدنان عقله نمایندگی القاعده در سوریه را برعهده گرفتند و این در حالی بود که در داخل سوریه هواداران بی شماری یافته و به عنوان احیاگر افکار ابن تیمیه و رابطه با اسامه بن لادن مورد ستایش قرار می گرفتند. پس از آن تحرکاتی از سوی این جریانات همچون حمله به سفارت خانه های غربی (حمله به سفارت دانمارک و نروژ در فوریه 2006) و یا تشکیل هسته های مقاومت در شهرهای دور از دمشق صورت گرفت.

سلفی های سوریه همانند سایر سلفی ها قائل به برپایی حکومت اسلامی بودند، اما شرایط این کار را در سوریه مهیا نمی دیدند. سلفی ها همچنین نسبت به سکولارها و اقلیت ها نگاه منفی و تکفیری داشتند و گاه حملاتی راعلیه آنان سامان می دادند. سلفی های سوریه با آن که نزد شیوخ دمشق تلمذ کرده بودند، اما مرجعیت آنان را قبول نداشتند و شاگردانی چون اسامه الرفاعی و ساریه الرفاعی و محمد نابلسی از اساتید خود جدا شدند، چرا که این شیوخ را محافظه کار و سازشکار قلمداد کرده و بر آنان خرده می گرفتند که چرا از صدور فتوای جهاد استنکاف می کنند. به عبارت دیگر سلفی های سوریه رویکرد اعتدالگرای مشایخ سوری خود را برنتافته و بلکه جذب افکار مشایخ سلفیه جهادی همچون سید قطب و ایمن ظواهری شدند. (السلفيون في سوريا.. خلاف مع الجميع بين السلاح والتكفير، طارق العبد، روزنامه السفیر، 11/2/2012)

اواخر دهه 70 و آغاز دهه 80 میلادی مصادف با بروز سلفی گری جهادی و مسلحانه در سوریه بود. تحولاتی چون اشغال افغانستان توسط شوروی سابق و بعدها جنگ خلیج فارس، انتفاضه مردم فلسطین، ظهور حزب الله، جنگ بوسنی، فروپاشی شوروی سابق و اشغال عراق موجب احیای تفکر سلفی جهادی در سوریه شد و گروه هایی همچون پیشگامان رزمنده ظهور یافتند که به مبارزه مسلحانه با نظام برخاستند. با سرکوب این گروه ها، سلفیه جهادی ناچار به عقب نشینی شد، اما تفکر آن میان بسیاری از جوانان سوری پابرجا بود. به دنبال حمله آمریکا و متحدانش به عراق در سال 2003، علمایی چون شیخ البوطی فتوای جهاد علیه اشغالگران صادر کردند و بسیاری از این جوانان در زمان اشغال عراق، به منظور انجام فریضه جهاد به این کشور شتافتند.

با آغاز بحران فعلی در سوریه در مارس 2011، جریان سلفی جهادی جان تازه ای گرفت. سلفی گری به شکل سنتی در اطراف شهرهای بزرگ مانند حلب و حمص و دمشق (به ویژه دوما و حرستا) وجود داشت، اما با آغاز بحران، این جریانات وارد فاز مسلحانه و انتقامجویی از نظام شدند. دلیل این انتقامجویی سیاست های لاییک و سرکوب هایی بود که سلفی ها از سوی نظام اسد به ویژه در دوران حافظ اسد متحمل شده بودند.

(السلفیة والسلفیون فی سوریة: من الإصلاح إلى الجهاد، عبد الرحمن الحاج، مرکز الجزیرة للدراسات، می 2013)

موج خشونت طلبی که برخی کارشناسان از آن به جنون مرگ تعبیر کرده اند در جریان سلفی نمود بیشتری یافته و بنا بر گزارش های میدانی، این گونه جریانات هم به لحاظ سازماندهی و هم روحیه پیکارجویی برتر از سایر میلیشیاهای نظامی هستند.

اخوان المسلمین سوریه

مهمترین نماد سازمانی سلفیه در سوریه، جنبش اخوان المسلمین است. هر چند اخوان المسلمین مشهور به مذهب اهل سنت با گرایش شافعی است، اما از افکار سلفیه تاثیرات زیادی پذیرفته است.  این جنبش در سال 1935 میلادی توسط دکتر «مصطفی السباعی» در شهر حلب و با الگوبرداری از اخوان‌المسلمین مصر بنیان نهاده شد. اخوان‌المسلمین سوریه از نظر ساختاری مانند اخوان مصر بود و گرچه دو گروه یکدیگر را جنبش واحد می‌دانستند، اما در عمل خود مستقل بودند. هدف السباعی از تأسیس اخوان سوریه، مقابله با اشغال این کشور از سوی فرانسه، سامان دادن اوضاع نابسامان اقتصادی و از میان برداشتن فاصله‌های موجود بین جهان عرب از راه احیای اسلام بود؛ اما پس از استقلال سوریه و قدرت گرفتن رژیم سکولار بعث، اخوان المسلمین هدف خود را مبارزه با این رژیم قرار داد.

در دهههای 40 و 50 میلادی اخوان‌المسلمین سوریه نقش بسیار فعالی در سیاست داخلی ایفا کرد و با حزب کمونیست و حزب بعث به رقابت پرداخت. مصطفی السباعی در اواخر سال 1949 جبهه سوسیالیستی اسلامی را برای مقابله با تلاش حزب خلق که خواستار وحدت سوریه با عراق بود، تأسیس کرد. جنبش اخوانالمسلمین هشت سال بعد با وحدت سوریه با مصر نیز در چهارچوب جمهوری عربی متحده مخالفت کرد.

پس از وفات مصطفی السباعی، عصام رضا العطار در سال 1964م رهبری اخوان سوریه را بر عهده گرفت.بارزترین ویژگی جنبش اخوان سوریه، مخالفت همیشگی با دولت این کشور بوده است.مهم‌ترین جلوه این مخالفت، درگیری نظامی شاخه طرفداران جهاد این جنبش در سال 1981م به رهبری شیخ حنیفه با نیروهای حکومتی در شهر حماه است که باعث شد دولت سوریه به سرکوب شدید اعضای جنبش بپردازد.

برخی از اعضای جنبش معتقد بودند که پیروی از مشی سنتی اخوان مصر مبنی بر ارشاد مردم و دولت، نتیجه ‌ای در پی ندارد، بنابراین راه جهاد علیه دولت را برگزیدند و به طور رسمی راه خود را از گروه میانه‌ روی اخوان‌المسلمین سوریه جدا کردند. عطار به دلیل مخالفت با جهاد و اقدام مسلحانه علیه رژیم از سایر رهبران جدا شد. نمی‌توانست خشونت انقلابی را بپذیرد. از این روی وی از محل تبعید خود در آلمان از حافظ اسد به دلیل میانه‌روی ایدئولوژی حمایت کرد و این موجب انشعاب در اخوان سوریه شد.

گروه شمال در اوایل دهه هفتاد اقدامات خرابکارانه و تروریستی خود را شدت بخشید؛ به ‌طوری ‌که این اقدامات در بهار 1979 به آستانه جنگ داخلی در شهرهای شمالی و مرکزی رسید. جماعت اخوان در تاریخ 16 ژوئن 1979 کشتاری در مدرسه توپخانه حلب مرتکب شد که ده‌ها افسر علوی ‌مذهب قربانی آن شدند. پس از فروکش کردن شورش، رهبران گروههای مختلف اخوانالمسلمین، جبهه اسلامی یا ملی را در سوریه ایجاد کردند. در سال 1980 این جبهه شیخ محمد ابونصر البیانونی را به دبیرکلی انتخاب کرد. او پس از گذشت یک ماه، طی بیانیهای خواستار ساقط کردن نظام سوریه و تبدیل آن به نظامی دموکراتیک و آزادیبخش مبتنی بر مبانی اسلام شد. در بین سالهای 1981 و 1982 فعالیت نیروهای امنیتی بر ضد جبهه اسلامی در شهرها و روستاهای شمال و مرکز سوریه ادامه یافت. سال 1982، زمانی که دامنه شورش گستردهتر شد و به شهر حماه رسید، نیروهای افراطی جبهه وارد نبرد شدند و به مدت سه هفته در مقابل ارتش سوریه مقاومت کردند، اما نتوانستند در مقابل حملات توپخانه‌ای و هوایی ارتش مقاومت کنند و در نتیجه شهر سقوط کرد. به ‌رغم شدت مبارزه و درخواست‌های رهبران جبهه اسلامی قیام حمات باعث درگرفتن یک قیام عمومی سراسری در سوریه نشد.

اخوان‌المسلمین سوریه در شهر حلب، حمص و دمشق حضور دارند و مهم‌ترین مرکز آنان، شهر حلب است. بیش از هفتاد  درصد مردم این کشور از اهل‌سنّت هستند و از این میان اخوانی‌ها، شاید بیشتر از ده درصد از جمعیت اهل‌سنّت را تشکیل نمی‌دهند. به عبارت دیگر، شاید جمعیت اخوانی‌ها چیزی حدود چهار تا هشت درصد کل جمعیت سوریه باشند. (نقش سلفیه تکفیری در گسترش جنگ مذهبی در سوریه،مجموعه مقالات، موسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت(ع)، تابستان1392) رهبر فعلی اخوان المسلیمن سوریه «محمد ریاض شقفه» است که از آگوست 2010 این منصب را برعهده گرفته است.

افکار اخوان المسلمین سوریه

اخوان سوریه به طور کلی متاثر از اندیشه های حسن البناء هستند و به مقولاتی همچون بازگشت به دو منبع اصلی (قرآن کریم و سنت)، تأکید بر توحید کامل و پرهیز از هر نوع شرک تکیه بر دعوت سلف صالح، جهاد و حکومت اسلامی پای بند هستند. هدف نهایی اخوان ‌المسلمین برپایی نظام اسلامی است تا در محیط اسلامی خالص، فرهنگ اسلام به‌‌ تمام معنا حاکم شود. به‌ عقیده اخوان، منشأ قدرت در حکومت اسلامی مردم هستند و حاکم، این قدرت را از مردم می‌گیرد و علاوه بر این، اصل شورا نظارت مردم بر قانون را تأمین می‌کند. با وجود تأکید اخوان مصر بر تشکیل حکومت اسلامی، این اندیشه در اخوان سوریه بسیار ضعیف است. به‌همین دلیل، اخوان سوریه تا سال 1980 به دنبال تشکیل حکومت نبود، اما از سال 1980 که اخوان شکست خورد و پس از تشکیل «جبهه اسلامی سوریه»، این جنبش به تشکیل حکومت تمایل پیدا کرد و در همین جهت، در سال 1982 به طور گسترده دست به شورش زد و شهر حمات را به کنترل خود درآورد.

اخوان سوریه طرح خود را برای آینده سوریه بر اساس قرآن کریم، سنت و اهداف شریعت می‌داند. برخی اصول و محورهای اسلامی مهم مورد تأکید اخوانی‌ها عبارت‌اند از: اسلامی کردن نظام قضایی، حفظ حقوق زنان مطابق موازین شرعی، احیای سنت وقف، ایجاد نهادهای حمایتی مانند نهاد زکات، حرکت به سمت اقتصاد اسلامی از جمله ایجاد بانک و نهادهای سرمایه‌گذاری اسلامی، ایجاد روحیه جهاد و احیای ارزش‌های اسلامی و مبارزه با فساد. (المشروع السیاسی لسوریة المستقبل، سایت اخوان المسلمین سوریه www.ikhwansyria.com)

اخوان سوریه در زمینه تحزب، رویکردی تکثرگرا دارد و به این منظور «جبهه سوسیالیسم اسلامی» را تشکیل داد. حتی بعدها پا را فراتر گذاشت و این احتمال به وجود آمد که به نوعی حزب دموکراتیک اسلامی همچون احزاب دموکراتیک مسیح در اروپا و امریکای لاتین تبدیل شود. مواضع این جبهه عبارت بود از: دفاع از نظام جمهوری در مقابل طرح سوریه بزرگ، مخالفت با طرح دفاع مشترک از خاورمیانه، اتخاذ سیاست بی‌طرفی مثبت، طرح اصلاحات بنیادین کشاورزی، همکاری اقتصادی و سیاسی با اتحاد جماهیر شوروی و طرح سوسیالیسم اسلامی به جای کمونیسم.

در مورد رابطه دین و حکومت، السباعی ترجیح می‌داد ماده‌ای مبنی بر پذیرش دین اسلام به عنوان دین حکومت در پیش‌نویس قانون اساسی 1950 بگنجاند. وی در نهایت موضع خود را تعدیل و اعلام کرد که اسلام و شریعت اسلامی منبع اصلی قانون‌گذاری هستند. در نتیجه دو مکتب در اخوان سوریه شکل گرفت: یکی، مکتب سنتی لیبرالیسم که با ابزار سیاسی، پارلمانی و تبلیغات فعالیت می‌کرد و نماینده آن السباعی بود؛ دیگری، مکتب رادیکالیسم اعتراضی که قائل به کودتا و اعمال خشونت بود.

مهمترین ویژگی اخوان‌المسلمین سوریه، مخالفت و ضدیت با حکومت است. این ضدیت تا آنجا عمق یافته که اساساً رویکرد ضد اسراییلی خاصی در این گروه بر خلاف سایر شاخه‌های اخوان، وجود ندارد. (نقش سلفیه تکفیری در گسترش جنگ مذهبی در سوریه،مجموعه مقالات، موسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت(ع)، تابستان1392)

نقش اخوان سوریه در بحران فعلی

با آغاز اعترضات و درگیری ها در سوریه در مارس 2011 سازمان اخوان المسلمین به عنوان یک گروه معارض زخم خورده از نظام، وارد معرکه شد و نقش مهمی در هدایت اعتراضات برعهده گرفت. اخوانی های سوریه خاطره سرکوب های دهه 80 میلادی را توسط حافظ اسد از یاد نبرده و در صدد انتقامجویی از حاکمیت اقلیت علوی برآمدند. اخوان سوریه علاوه بر اهداف سیاسی، دارای انگیزه های طائفه ای و مذهبی بالایی بوده و بر همین اساس با ایران و حزب الله لبنان به شدت زوایه دارند. «ریاض الشقفه» رهبر اخوان المسلمین سوریه سال گذشته در گفتگو با روزنامه«جمهوریت» تركیه گفت: در منطقه هلالی شیعی به وجود آمده است كه با سقوط بشار اسد این هلال نیز فرو می‌ریزد و ما پشت هلال شیعی را خواهیم شكست.

اخوان علاوه بر معارضه سیاسی در قالب شورای ملی سوریه (و بعدها ائتلاف ملی سوریه) وارد فاز مسلحانه شد و با کمک برخی از گروه‌های افراطی در سوریه به تقابل با حکومت بشار اسد پرداخت. اخوانی ها در ائتلاف ملی سوریه نقش بالایی دارد و یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده این ائتلاف هستند. اما نقش اخوان در ارتش آزاد چندان زیاد نیست، چرا که ارتش آزاد تشکلی است که بر اساس جدایی بخشی از نیرو های ارتشی و نیروهایی از بین نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی آموزش داده شده و رویکردی سکولار دارد.

اخوان سوریه در 25 آذار 2012 یک بیانیه راهبردی صادر کرده و در آن رویکرد خود را نسبت به سوریه بعد از بشار اسد تبیین کرد. اخوان در این بیانیه خواستار ایجاد یک حکومت مدنی و دموکراتیک و تعددگرا شده بود که در آن حقوق همه اقشار ملت و نیز حق آزادی عقیده و بیان به رسمیت شناخته شود. (http://www.carnegie-mec.org)

اخوان سوریه به رغم ادعاهای دموکراسی و تجددگرایی، هنوز از گرایش های سلفی بدور نیست و گاه رویکرد تکفیری در آنان دیده می شود. در گذشته های دور  اخوانی ها به تقسیم بندی مردم می پرداختند و این سوال را در برابر مردم سوریه مطرح می کردند که آیا شما مومن هستید؟ اگر پاسخ منفی بود وی را تکفیر می کردند. اکنون شیوه اخوان و دیگر جریانات سلفی تکفیری آن است که از سوری ها می پرسند آیا با نظام هستید؟ اگر پاسخ منفی باشند حکم تکفیر صادر شده و خون آن شخص مباح می شود! (عصر التكفیریین الجدد ابراهیم الامین الاخبار 21/7/2012)

اخوان المسلین سوریه قائل به دخالت خارجی جهت براندازی حکومت بشار اسد است و به همین منظور روابط خوبی با غرب و ترکیه و قطر و مصر (در دوره ریاست محمد مرسی) دارد و از کمک های آنان در بحران سوریه برخوردار است. با این حال سقوط اخوان المسلمین در مصر موجب افول نسبی آنان شد.  بشار اسد از سقوط اخوان ‌المسلمین در مصر استقبال کرد و گفت امیدوار است تا مصر پس از سقوط اخوان‌المسلمین که دین را به عنوان ابزاری در خدمت اهداف خود می ‌دید، هویت عربی خود را بازیابد و به جایگاه حقیقی خود بازگردد. بشار تاکید کرد اسلام سیاسی در مصر که با دستاویز دین به مردم دروغ می گفت ساقط شد و هر کس در هر جای دیگری چنین استفاده ابزاری از دین کند محکوم به سقوط خواهد بود. (مصاحبه بشار اسد با روزنامه الثوره 4 ژولای 2013)

اگر زمانی با توجه به جایگاه اخوان المسلمین در میان کشورهای عربی منطقه این حزب می توانست الگویی برای دولت مد نظر شورشیان به شمار رود و در عین حال دولت مرسی و اخوان المسلمین نیز در روند حمایت از مواضع شورشیان سوریه تاثیرگذار بودند، اکنون سقوط اخوان المسلمین و بروز نارضایتی از سیاست های این گروه سیاسی در دولت مصر باعث شده است که شورشیان سوری نه تنها بخشی از حمایت های صورت گرفته برای خود را از دست بدهند، بلکه به اخوان المسلمین به عنوان یک مدل مطلوب به دیده تردید بنگرند. این تردید حتی دامان اعضای ائتلاف ملی معارضان سوریه را گرفته تا حدی که «احمد الجربا» را به عنوان رهبر جدید این ائتلاف برگزیدند. الجربا شخصی است که دارای رویکرد سکولار و نزدیک به عربستان سعودی می باشد. به عبارتی وزن اخوان و سلفی گری در ائتلاف ملی معارضان سوریه، کاهش قابل ملاحظه ای یافت.

نسل جدید سلفی‌های جهادی

بحران سوریه، راه گروه های سلفی خارجی را به این کشور گشود و میان این گروه ها و سلفی های داخل پیوند ایجاد شد. اخوان المسلمین سوریه از حضور این جریانات در سوریه استقبال کرد و رهبر اخوان با اعتراف به وجود جنگجویان غیرسوری در میان گروه های مسلح، گفت: القاعده و سلفی ها در این كشور هستند؛ اما با توجه به نیاز به آن ها برای سرنگونی اسد، مطمئن باشید كه با رفتن اسد، این افراد نیز خواهند رفت.((http://fa.alalam.ir/news/373534

در آذرماه سال گذشته 14 گروه مسلح در حلب اعلام کردند می خواهند گروهی جدید به اسم «حکومت اسلامی» تشکیل بدهند و حاضر نیستند به ائتلافی که غرب از آن پشتیبانی می کند، بپیوندند. جبهه النصره، لواء التوحید، کتائب احرار شام، احرار سوریه، کتیبه السلطان محمد، لواء حلب الشهباء الاسلامی، حرکه الفجر الاسلامیه، درع الامه، لواء عدنان، کتائب الاسلام، لواء جیش محمد، لواء النصر، کتیبه الباز و لواء درع الاسلام، 14 گروهی هستند که از پیوستن به ائتلاف دوحه امتناع کردند. در این میان سه گروه جبهه النصره، لواء التوحید و کتائب احرار شام بزرگترین گروه هایی هستند که در شمال سوریه در حال درگیری با ارتش هستند. این گروه ها عمدتا شامل پیکارجویان غیرسوری هستند که تفکرات جهادی دارند و از روش‌های القاعده استفاده می کنند. اخیر جماعت دولت اسلامی عراق و شام (موسوم به داعش) نیز اعلام موجودیت کرده و موفق به کسب برخی دستاوردهای میدانی شده است. این گروه نسبت به سایر گروه های سلفی خشونت بیشتری به خرج می دهد و قائل به برپایی خلافت اسلامی و اجرای احکام شریعت است، تا حدی که هر منطقه ای را که تصرف می کنند، بلافاصله در آن جا امارت اسلامی تشکیل می دهند.  (مجاهدو سوریة... أحلام الوصول إلى السلطة، عمر كاید، صحیفة الحیاة - 13 اکتبر 2013)

ناظران غربی این گروه ها رابه دو دسته کلی تقسیم می کنند. گروه های القاعده‌ای که از خارج مرزهای سوریه وارد این کشور شده اند و گروه های جهادی محلی. (گزارش مرکز رصد تروریسم آمریکا، نوامبر 2012) در میان گروه‌های جهادی محلی گردان احرار الشام مهم ترین آن ها است. گروه‌های محلی اگرچه مبانی اصلی رفتار گروه های جهادی بین المللی را دارند، اما هدف نهایی خود را سرنگونی بشار اسد اعلام کرده اند.

در مقابل گروه های القاعده ای که وارد سوریه شده‌اند، پایان اقداماتشان را پایان حکومت بشار اسد نمی دانند. براساس گزارش رسانه ها و مراکز پژوهشی غربی، گروه های القاعده‌ای متعددی در طول بحران سوریه وارد این کشور شده اند. از این جمله می توان به گروه لبنانی «فتح الاسلام» اشاره کرد که در سال 2007 سابقه درگیری با دولت این کشور را نیز داشته است. گروه «عبدالله عزام» نیز که پیش از این مسئولیت حملات بسیاری در سرزمین های اشغالی و همچنین جنوب لبنان را بر عهده گرفته، نمونه دیگری است.

کارآیی رزمی گروه های جهادی سلفی معمولا بالاست، زیر از یک سو دارای سازماندهی مستحکم و تجارب بالای نظامی هستند و از دیگر سو با انگیزه های اعتقادی و ایدئولوژیک می جنگند. خشونت ورزی و ارتکاب جنایات فجیع با اتکا به فتاوای شرعی نیز از دیگر عواملی است که به آنان روحیه داده و بدون هیچ محدودیتی، کار خود را به پیش می برند.

جبهه النصره به عنوان یکی از مهمترین گروه های جهادی در ژانویه 2012 اعلام موجودیت کرد. رئیس این گروه که خود را «ابومحمد الجولانی» می نامد در یک پیام صوتی اعلام کرد که او و همراهانش تنها چند ماه بعد از آغاز بحران سیاسی در سوریه از یک میدان جهادی دیگر به این کشور آمده اند تا به مردم شرق مدیترانه در برابر بشار اسد کمک کنند. الجولانی در 24 ژانویه با امتناع از پذیرفتن کمک کشورهای غربی، جهاد علیه بشار اسد را اعلام کرد. شبکه muslim.net اعلامیه الجولانی را منتشر کرد. در 20 ژوئن 2012 سایت انصارالمجاهدین یک کتابچه درباره جبهه النصره با عنوان «جبهه النصره چه کسانی هستند؟» منتشر کرد. این کتابچه آن ها را چنین توصیف می کند:«جبهه ای مقدس که بهترین مجاهدین را از گوشه و کنار زمین در یک گروه واحد در شرق مدیترانه گرد هم آورده است تا بشار اسد منفور و سربازانش را از بین ببرد و حکومت خدا را در شرق مدیترانه ایجاد کند. امانه فقط تغییری ظاهری در افراد و اسامی مانند آن چه در یمن، مصر، تونس و لیبی رخ داد. بلکه اهداف جبهه از این جهاد این است که کل سیستم حکومتی را تغییر بدهد و عدالت، آزادی و برابری را در کشور برقرار کند، همان گونه‌ که خداوند دستور داد، نه آن گونه که غرب ترویج می‌کند.» (As-Ansar.com, 20 June)

نکته قابل توجه آن است که گروه های سلفی با سایر معارضان از جمله ارتش آزاد و حتی اخوان المسلمین دچار تضادهای جدی شده اند. حضور عناصر خارجی و نیز تفکرات افراطی و رادیکال این گروه ها موجب شده است حتی در مواردی وارد درگیری میدانی با یکدیگر شوند. در همین راستا جبهه النصره اخوان المسلمین را اخوان الشیاطین و فرصت طلب خوانده  و آنان را متهم به همکاری با غرب و اسراییل کرده است. (مجاهدو سوریة... أحلام الوصول إلى السلطة، عمر كاید، صحیفة الحیاة - 13 اکتبر 2013).

نقش فتاوای علمای سلفی

گروه های سلفی پیکارجو در سوریه از مشروعیت بخشی علمای سلفی بهره می برند و با اتکا به فتاوای آنان خشونت و جنایات را توجیه می کنند.  طی دو سال اخیر همواره علمای سلفی و خصوصا وهابی به جهاد در سوریه فتوا داده و این مسئله به امری عادی تبدیل شده است. نکته شگفت آور آن است که مفتی­های تکفیری جنگ و کشتار در سوریه را واجب­تر از جهاد در مقابل دشمن صهیونیستی اعلام کرده‌اند. برای نمونه شیخ یوسف قرضاوی که ریاست اتحاد جهانی علمای اسلام را به عهده دارد اعلام کرد که علویون و نصیریه کافرتر از یهود و نصارا هستند. وی همه مسلمانان عالم را به رفتن به سوریه و جنگ در مقابل نظام سوریه فراخواند. او در گفتگو با شبکه العربیه حزب الله را حزب الشیطان و الطاغوت خواند و حمایتش از مقاومت در جنگ سی و سه روزه را ناشی از عدم بصیرت دانست. (سایت رسمی قرضاوی، 9 آوریل 2011http://www.qaradawi.net/progschedule/4985-2011-08-10-11-58-05.html)

مفتی اعظم عربستان، عبدالعزیز آل­الشیخ که پیش از این از مخالفان قرضاوی به شمار می‌آمد، از وی به‌ دلیل موضعش علیه ایران و حزب الله تشکر کرد و گفت: ما دست در دست ایشان (قرضاوی) می­نهیم و تمام علمای اسلام را به اتحاد در مقابل حزب الله و حامیانش فرامی‌خوانیم.(http://www.alarabiya.net/ar/saudi-today/2013/06/06/html)

از جمله مفتی­های وهابی که صراحتاً کشتار مسلمانان در سوریه را بر جهاد در مقابل دشمن صهیونیستی مقدم شمرد، مفتی سعودی، عائض القرنی بود. وی اعلام کرد که در حال حاضر کشتن بشار اسد از کشتن اسرائیلی­ها واجب­تر است.وی همچنین گفت پانصد نفر از علمای اسلام به جهاد در مقابل نظام بشار اسد فتوا داده­اند پس بر مردم سوریه واجب است که سلاح به دست بگیرند و در مقابل نظام بشار اسد بایستند. (http://sabq.org/Zsdfde)

ایمن الظواهری رهبر القاعده نیز در یک فایل صوتی که در اینترنت پخش شده است به تروریست­ها در سوریه اعلام کرده است که در سنگر­های خود باقی بمانید و استقامت کنید تا خلافت اسلامی را در سوریه برقرار سازید و نظامی را در سوریه برپا کنید که دشمن آمریکا باشد. (http://palestineafree.com/index.php?id=698)

در تاریخ 13 ژوئن 2013 مطابق با 23 خرداد ماه سال جاری، «مجلس جهانی هماهنگی اسلامی» نشستی را در هتل فورمنت قاهره با حضور 75 نفر از علمای معروف سلفی به نمایندگی از 75 مؤسسه و سازمان اسلامی با نام «دیدگاه علمای امت در مقابل حوادث سوریه» برگزار کرد.

بعد از پیروزی ارتش سوریه در منطقه استراتژیک القصیر، متحدان غربی و عربی تروریست­ها منافع خود را در سوریه در خطر دیدند و تصمیم به تجهیز گروه­های شبه نظامی و مخالف حکومت قانونی سوریه گرفتند تا از شکست­های بعدی جلوگیری کنند و مانع پیروزی­های ارتش سوریه شوند. یکی از موانع در این راه عدم آمادگی افکار عمومی مردم جهان به­خصوص مسلمانان برای این اقدام بود. بهترین راهکار برای آماده­سازی افکار عمومی به­خصوص مسلمانان جهان اسلام که قاطبه آنها اهل‌سنّت می­باشند، به میدان کشاندن علما و مفتیان افراطی و وابسته بود تا با صدور فتوای جهاد و کمک جانی، مالی و نظامی به هر طریقی حتی از سوی کشورهای استعمارگر و دشمنان قسم‌خورده اسلام علیه حکومت بشار اسد، زمینه کمک­های نظامی را فراهم کنند. این اقدام علمای افراطی باعث شد تا از یک سو، تجهیز نظامی تروریست­ها شرعی قلمداد گردد و از سوی دیگر، با نام فریبندة «مطالبه عمومی جهان اسلام»، اقدامات آمریکا و متحدان آن کمترین هزینه سیاسی و اجتماعی را برای آنان در منطقه داشته باشد. (http://islamstory.com)

عبدالمنعم مصطفی حلیم (ابوبصیر طرطوسی) ایدئولوگ سلفی-جهادی است که خشونت های گروه های سلفی همچون جبهه النصره را مشروع جلوه می دهد. عدنان العرعور که یک خطیب است هم همچنان که از ارتش آزاد سوریه و انقلاب علیه دولت سوریه حمایت می کند، از جبهه النصره هم حمایت می کند. با این حال برخی گزارش های غربی مدعی است درحالی که عبدالمنعم مصطفی حلیم در حمایت از گروه های جهادی بی پروا تر است، عدنان العرعور از بمب گذاری ها به عنوان یک روش کلی انتقاد کرده است و رویکرد تکفیری این گروه را رد کرده است. شیخ سلفی اردنی ابومحمد التهاوی از جوانان مسلمان خواسته است تا به جبهه النصره برای جنگ علیه 'شارون مدیترانه' بپیوندند. ابوالمنذر الشنقیتی، یک عالم سرشناس کشور موریتانی نیز با انتشار فتوایی به هرکسی که قصد دارد برای جهاد به سوریه برود، توصیه کرده است تا به جبهه النصره بپیوندد.(Minbaral-Tawhidwal-Jihad, March 9; June 3)

 

جمع بندی

در این پژوهش ضمن بررسی مفهوم سلفی گری و افکار آن، جایگاه سلفیه در سوریه و نقش آن به ویژه در بحران فعلی تبیین شده است. سلفیه به عنوان جریانی ریشه دار در جهان اهل تسنن، از دیرباز راه خود را به سوریه گشوده است. با توجه به شرایط و فرهنگ مردم سوریه، بعد اعتدال سلفی گری، غلبه بیشتری داشته است؛ اما تحولات داخلی همچون حاکمیت نظام لاییک و تک حزبی بعث و نیز رویدادهای منطقه ای و جهانی مانند ظهور مقاومت اسلامی، اشغالگری بلاد مسلمین و فروپاشی شوروی سابق موجب شد جریانات سلفی رادیکال در سوریه به منصه ظهور برسند و وارد فاز مسلحانه شوند. سرکوب نظام موجب انزوای این جریانات برای سال های طولانی شد، اما بحران فعلی سوریه فرصتی فراهم نمود تا سلفیه جهادی خود را بازیابی کرده و قدم به معرکه نبرد بگذارد.

اخوان المسلمین به عنوان سازمان یافته ترین جریان معارض هر چند کار خود را با رویکرد اعتدال و انفتاح آغاز کرد، اما با تاثر از سلفی گری رادیکال، در صدد انتقامجویی از دوران سرکوب نظام در دهه 80 میادی برآمد و تبدیل به یکی از ارکان اصلی معارضان سوری شد. از سوی دیگر وجود بسترهای سلفی گری در سوریه و اهداف بازیگران جبهه ضدسوری در خارج، موجب راه یابی پیکارجویان خارجی به این کشور شده و بر عمق و گستره بحران سوریه افزوده شد.

سلفیه به عنوان یک جریان قدرتمند تاریخی همواره در تحولات مهم ایفای نقش کرده است. به همین دلیل از نقش و تاثیرات این جریان در سوریه و آینده این کشور نمی توان غافل شد. نگرانی زمانی افزایش می یابد که سلفیه جهادی با تمسک به سلاح تکفیر، به ارتکاب خشونت و جنایات سازمان یافته به ویژه علیه علوی ها می پردازد و به این ترتیب فتنه طائفه ای و کینه های مذهبی و و روحیه انتقامجویی چه بسا تا چندین نسل ادامه خواهد یافت.

حتی اگر بحران سوریه به نفع نظام به پایان برسد، سلفیه از میان نخواهد رفت و همان گونه که در بحران فعلی سربرآورد، در آینده نیز امکان احیای آن وجود دارد. به نظر می رسد تعامل با جریان اصلاح طلب و معتدل سلفیه، راهکار مناسبی برای مهار جریانات رادیکال باشد. ادامه روند اصلاحات سیاسی، رفع تبعیض های اجتماعی و توسعه اقتصادی در سوریه نیز از دیگر راهکارهای ممانعت از بازتولید جریانات سلفی افراطی محسوب می شود.

پایان خبر/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: