شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۰۴:۱۴:۱۸
کد خبر: ۳۹۷۸۹
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۷
مهرداد در سن پانزده سالگی با لبیک به ندای امام خمینی(ره) راه حفظ و سربلندی اسلام و انقلاب را برگزید و در 19 فروردین 61 به عنوان یک بسیجی از طرف سپاه استان فارس عازم جبهه های حق علیه باطل شد.
به گزارش تنویر، سردار غیب پرور فرمانده سپاه فجر روز گذشته به دیدار خانواده شهید مهرداد ناطق احمدی رفت. در این دیدار پدر شهید از رشادت های شهیدشان گفت و اینکه فرزندش با آن سن کم عاشقانه خدا را عبادت می کرد.

دیدار سردار غیب پرور با خانواده شهید ناطق احمدی/ شعر پدر شهید از زبان فرزند

در ادامه به بخشی از زندگی نامه و وصیت نامه شهید اشاره شده است:

به گزارش تنویر در زمستان سال 1346 یک عضو جدید به خانواده "ناطق احمدی" اضافه شد که نام او را مهرداد گذاشتند.

مهرداد در سن پانزده سالگی با لبیک به ندای امام خمینی(ره) راه حفظ و سربلندی اسلام و انقلاب را برگزید و در 19 فروردین 61 به عنوان یک بسیجی از طرف سپاه استان فارس عازم جبهه های حق علیه باطل شد.

این نوجوان سرافراز استان فارسی در عملیات بیت المقدس در کنار همرزمان خود به نبرد با صدامیان متجاوز پرداخت تا سهم خود را در آزاد سازی خرمشهر ایفا کند.

همزمان با آزادی خرمشهر در سوم خرداد سال 61 روح مهرداد نیز مسیر تعالی را در پیش گرفت و به آسمان شهادت پر کشید. و پیکر مطهرش 14 سال بعد به میهن اسلامی بازگشت.

این نوجوان شیرازی در قسمتی از وصیت نامه خود آورده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ

سپاس پروردگان جهانیان که جنگ را برافروخت تا ما را از خواب غفلت در آورده و بر آن داشت که به پا خیزیم و برای رضای او قیام کنیم. امیدوارم که همواره همه کارهایتان تحت پوشش حضرت صاحب الزمان(عج) بر اساس رضای حقتعالی باشد.
والسلام علی عبادالله الصالحین 61/2/25

شهید مهرداد ناطق احمدی در فرازی دیگر از وصیت نامه اش خطاب به پدر و مادرش نوشته است:
پدر و مادرارجمند، درست است که انتظار دارید از شما اطاعت کنم، اما همین انتظار را خدای بزرگ از شما دارد که ایثار کنید و مرا بحال خود واگذارید، تا به آرزویم برسم، قول میدهم اگر شهید شدم در محضر خداوند بزرگ از شما شفاعت کنم.

پدر شهید ناطق احمدی از زبان فرزند شهیدش شعری سروده است با نام رهایی که حکایت موافقت پدر و مادر با رفتن مهرداد به جبهه ها است:

مادر تربت من، جای رهائی زغم است
مجمع این شهدا، مجمع داد و سخن است

هر که دارد هدفی، کو بنیازد به خدا
نا امیدی نه بر این تربت و امثال من است

مادرم قصد حرم کردم، حق یارم بود
که شدم درگاه حسین و حسنم

مادرم شمع وجودت منم، اکنون چه کنم
که شده خاک ره کوی حسین، این بدنم

مادرم مهر تو و مظهر تو کرد فغان
آن زمانی که بحق رفت روان از بدنم

مادرم گرچه شدم قطعه به دور از وطنم
شاهدم بهر شفاعت که در این انجمنم

مادرم شرط مروت نبود در ایام
که نظاره بکنم غارت خاک وطنم

مادرم دیده ببستم زجهان در ره عشق
دیده بگشای که من محرم این انجمنم

مادرم گر رفراقم تو نداری طاقت
به حسینم نظری کن، که ندارد کفنم

مادر از ناطق تو گشت چو پنهان ز نظر
سرفرازم که شدم حافظ خاک وطنم

ما که رفتیم و شدیم محرم ذات ازلی
گر سعادت طلبی، پند بگیر از سخنم

به حقیقت به ره خط خمینی پیوند
که در او سر خدا هست که من میشنوم
مطالب مرتبط
برچسب ها: غیب پرور ، بقیه الله
نام:
ایمیل:
* نظر: