یادداشت و گفتگو
قنوت سرخ
یادداشت/حسین قدیانی
boletقنوت سرخ
خطر جنگ، واقعی یا ساختگی؟
یادداشت/ دکتر شعبانعلی رمضانیان
boletخطر جنگ، واقعی یا ساختگی؟
می‌گفت هیچ وقت بسیج را رها نکنید
شهید مدافع حرم حسین معزغلامی؛
boletمی‌گفت هیچ وقت بسیج را رها نکنید
کد خبر: ۴۰۷۰۳
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۲
اسلام‌هراسي -كه به ترس و پيش‌داوري و تبعيض غيرعقلاني در برابر اسلام و مسلمانان اشاره دارد- پروژه‌اي است كه هدف آن گسترش «ترس از انقلاب اسلامي» و«ايران‌هراسي» به ويژه پس از موفقيت‌هاي جمهوري اسلامي ايران درابعاد مختلف داخلي و بين المللي است. يكي از مهمترين دلايل گسترش اسلام هراسي و همزمان شدن آن با پروژه ايران هراسي ، نفس انقلاب اسلامي است كه با وقوع آن ،بيداري اسلامي و خودباوري اسلامي به عنوان دست آوردهاي آن به سرعت فراگير شد.غرب با توجه به تجارب استعماري خود در كشورهاي اسلامي و مطالعات گسترده مي‌داند ايران شيعي، عامل اساسي تحول جهان اسلام خواهد بود و به همين دليل همزمان دو پروژه اسلام هراسي و ايران هراسي را در دستور كار خود قرار داده است . در ادامه در زمينه علل اسلام هراسي در غرب مقاله اي خدمت شما تقديم مي شود :
بيان رخداد
بخش اول: اسلام هراسي، از اصطلاحات تازه اي است كه به تازگي و به طور خاص، در زمينه رابطه اسلام و غرب، نسبتاً تداوم يافته است. اما پديده هراس از اسلام از زمان ظهور دين اسلام سابقه داشته است و مي توان گفت اين پديده در تاريخ كهني ريشه دارد كه سرشار از سلسله درازي از روابط نا آرام ميان غرب و اسلام است و در طي اين روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنيت غربي تثبيت شده و موجب شده اسلام را چونان خطري جدي بنگرند كه تهديد كننده كشورهاي غربي است. بررسي ابعاد مختلف اسلام هراسي هدف اصلي اين نوشتار است. در اين راستا، در ابتدا تعريفي رايج از اسلام هراسي ارائه مي شود. سپس در گام دوم علل بروز اسلام هراسي مورد واكاوي قرار مي گيرد.در اين بخش، ابتدا با رويكردي تاريخي به موشكافي جدي در ذهنيت هراس گونه اروپا نسبت به اسلام پرداخته مي شود.زيرا بدون وجود اين رويكرد تاريخي كه در پيوند با شرايط حال باشد نمي توان اسلام هراسي را فهميد. سپس عوامل ديگري نظير نگراني از ورود و گسترش انديشه و تفكرات سياسي اسلامي و اقدامات خشونت آميز از سوي قليلي از مسلمانان تند رو كه در ظهور و شكل گيري اسلام هراسي و در پي آن اسلام ستيزي اروپائيان در قبال مسلمانان ساكن در اروپا بسيار تأثير گذار بوده است، مورد بررسي قرار مي گيرد.
تحليل و تبيين رخداد
تعريف اسلام هراسي
با وجود تعاريف متعددي كه در مورد اسلام هراسي بيان شده، بسياري از كساني كه در اين مورد مطالعه و تحقيق مي كنند در تعريف اسلام هراسي به تعريفي كه مؤسسه رانيمد تراست در سال ۱۹۹۷ در مورد اسلام هراسي داشته استناد مي كنند. گزارش آنها با عنوان«اسلام هراسي چالشي عليه تمامي ما» در نوامبر سال ۱۹۹۷ ميلادي انتشار يافت. در اين گزارش اسلام هراسي به عنوان «ترس و اكراه بي اساس در قبال مسلمانان، كه باعث دفع آن ها و تبعيض عليه آن ها مي شود» تعريف شده است.
علل اسلام هراسي
در تحليل پديده اسلام هراسي، مانند تحليل هر پديده ديگر نمي توان آن را تك علتي دانست. اسلام هراسي اسباب متعددي دارد كه از درجه و قدرت متفاوتي برخوردار است.در ادامه به اهم اين علل پرداخته مي شود:
۱) دلايل و زمينه هاي تاريخي
جهان اسلام و جهان مسيحيت همسايگاني بسيار قديمي هستند كه بيش از هزار سال جنگ ، نزاع و روابط سياسي و اقتصادي باعث شده است كه برداشت هايي نسبتاً پايدار در هر دو طرف نسبت به ماهيت و عملكرد طرف ديگر شكل بگيرد كه به آساني قابل تغيير و اصلاح نيست. مناسبات تاريخي اروپا با اسلام و مسلمين در طي قرن هاي گذشته همواره مناسبات با عناصري بيگانه و خارجي بوده است كه در چهره «تمدني ديگر، فرهنگ ديگري و جهاني ديگر» خود نمايي كرده است.
نخستين ارتباط رسمي زماني برقرار شد كه پيامبر اسلام (ص) در سال ۶۲۸ ميلادي ابن خليفه، قاصد خود را به جانب هراكليوس فرستاد. اما برخي ديگر نخستين ارتباط ميان اسلام و اروپا را سال ۷۱۱ ميلادي يعني سال ورود مسلمانان از شمال آفريقا به اسپانيا مي دانند. ورود اسلام به شام و شمال آفريقا كه مسيحيان در آن ساكن بودند باعث ايجاد شوك بزرگي براي مسيحيان ارتدوكس-كاتوليك در امپراطوري بيزانس و ديگر نواحي مسيحي نشين شد.به دنبال اين، اتحادي بر عليه مسلمانان و اسلام از جانب مسيحيان تشكيل گرديد كه اين اتحاد با واژه و مفهوم مسيحيان غرب همراه شد. گسترش اسلام در قرن اوليه هجرت (قرن هشتم ميلادي)، از ايتاليا و فرانسه گرفته تا اسپانيا، نوعي هراس از مسلمانان در جهان مسيحيت به وجود آورد. همين تجربه ها بود كه تخم ترس از اسلام را در ذهنيت غربي كاشت و موجب پرورش گرايش بيمارگونه اي در آن گرديد كه بر رابطه اش با جهان اسلام حاكم شد. ورود مسلمانان به اروپا در طول تاريخ موجي از ترس و وحشت را براي اروپا به وجود آورد؛ ترس از اينكه اگر مسلمانان در مقياس وسيعتر به سرزمين هاي مسيحيان دست يابند چه حوادثي به وقوع خواهد پيوست. در اين باره، برنارد لوئيس نيز مي گويد: «خطري كه از جانب اسلام در طي هزار سال اروپا را تهديد مي كرد دو گانه بود؛ خطر نظامي از يك سو، خطر مذهبي از سوي ديگر، يعني خطر فتح سرزمين و خطر گرويدن به دين اسلام.».
عامل ديگري كه در بافت تاريخي قابل بررسي است و در تعميق اسلام هراسي تأثير گذار بوده است به سابقه تاريخي دشمني مسيونرهاي مذهبي اروپايي با اسلام و مسلمانان بر مي گردد. مسيونرهاي مذهبي اروپايي، اسلام و مسلمانان را با كلماتي همچون عرب و كلمات برگرفته از انجيل به نام «اشمي لايت (اسماعيلي) يا هاجرين يا كافر وحشي» خطاب مي كردند. چنانچه در تبليغات منفي كه عليه اسلام داشته اند اسلام را به عنوان يك دين دروغين معرفي مي كردند و ادعا مي كرده اند كه پيامبر اسلام با تقليد از كتب عهد عتيق و جديد در زمان هراكليوس (امپراطور روم شرقي) اقدام به شكل دهي فرقه و مسلك خود نموده است. در حقيقت بيشتر ميسيونرهاي مسيحي فقط يك هدف را تعقيب مي كردند و آن اينكه نبوت پيامبر و قرآن را به عنوان وحي الهي تكذيب مي كردند. بنابراين با توجه به نگرش منفي كه در طول سال ها حاكم بر انديشه اروپائيان و مسيحيان عليه اسلام و مسلمانان بوده نتيجه آن امروزه نبود اعتماد، حتي موجب بي اعتمادي عميق، بين دو اجتماع مسلمانان و مسيحيت گرديده است. اين وضعيت تا حدي مي تواند حاصل صدها سال رويارويي مسلحانه در اروپا در قبال مسائل جهان اسلام، اصول ديني آن، قواعد اجتماعي و سبك زندگي آن و غيره باشد كه حكم فرماست. وليام مونتگمري وات در اثر خود به عنوان برخورد آراي مسلمانان و مسيحيان در سال ۱۹۹۷ مي گويد: «اسلام دين صدق و درستي نيست و انحراف عمدي از حقيقت است. اسلام ديني است كه با شمشير و خشونت گسترش مي يابد و اسلام دين تن آسايي است پيامبر اسلام مخالف دين مسيح است و…».
عامل ديگر در شكل گيري اسلام هراسي در فرايند تاريخي ناشي از اقدامات برخي به اصطلاح خاورشناسان غربي مي باشد. همواره برخي از پژوهش گران غربي با عنوان مستشرق يا خاورشناس به تحقيق، نقد و بررسي علمي در موضوعات اسلامي پرداخته اند. اما اين عده به بهانه تحقيق و اسلام شناسي، همان اهداف كينه توزانه قرون وسطايي را تعقيب مي كردند. از جمله اين شرق شناسان مي توان به تئودور نولد كه، گارل بروكلمان، ژزف شاخت، گارل هينريش بكر و … اشاره كرد. اگر چه خدمات ارزنده برخي از مستشرقان در شناساندن اسلام قابل تحسين و تقدير است، ليكن هيچ گاه نمي توان از غرض ورزي ها، خيانت ها، تحريف ها، تهمت ها و خلاف واقع گويي هاي بعضي ديگر از آنان چشم پوشي كرد. خلاف واقع گويي هايي مانند: اسلام چيز تازه اي نياورده و هر چه دارد از اديان پيشين گرفته است، اسلام ناسازگار با علم و دانش و مظاهر تمدن است، نسبت دادن شهوت پرستي به دين اسلام، شخصيت نداشتن زنان در دين اسلام، مخالف تمدن و تجدد بودن اسلام، اسلام دين بردگي است، اسلام دين باج بگيران و آيين جمود افكار و انديشه هاست و … بيش از همه عوامل، در خراب كردن چهره واقعي اسلام مؤثر بوده است. ادوارد سعيد معتقد است اين وارونه گويي ها معلول عوامل زيادي است كه اهم آنها عبارتند از:
1.عدم تسلط كافي بر زبان عربي و معارف و حقوق اسلامي.
2.دسترسي نداشتن به برخي از مآخذ و منابع اصيل به ويژه كتب مستند.
3.متأثر بودن از محيط و نوشته هاي غربي كه نوعاً با اغراض ضد اسلامي آلوده است.
4.مأنوس نبودن با روحيه و خصوصيات مردم شرق و فلسفه مشرق زمين.
5.تقيد به مذهب و مسلك و مرام فكري و رسوبات اعتقادي خاص و اصرار در توجيه و تعليل همه پديده ها و جريان هاي ديني بر پايه آنها.
6.وابستگي برخي از اين مستشرقان به استعمار و قدرت هاي استعماري، دستگاه بشري مسيحيت و صهيونيسم جهاني كه در جهت خراب كردن چهره واقعي اسلام مأموريت دارند.
۲) وزن پيدا كردن اسلام وگرايش به آن در غرب
عامل مهم ديگري كه به عنوان دليلي براي گسترش اسلام هراسي و در پي آن اسلام ستيزي، در جوامع اروپايي مطرح است، اهميت پيدا كردن اسلام به دليل مهاجرت، افزايش زاد و ولد ميان مسلمانان اروپا و گرويدن روز افزون به اسلام صورت گرفته است. امانوئل تود، فيلسوف فرانسوي معتقد است كه يكي از مهم ترين خطراتي كه جوامع اروپايي آن را احساس كرده اند، غلبه جمعيتي مسلمانان در اروپا و در نتيجه غلبه اسلام و توسعه آن در اين جوامع است. همچنين افزايش تعداد مسلمانان در اروپا باعث قدرتمند تر شدن صداي سياسي آنان در آينده مي شود و دولت هاي اروپايي مجبور مي شوند نظرات و ديدگاه هاي آنان را نيز در سياست گذاري ها و تصميم گيري هاي خود لحاظ كند.
علاوه بر افزايش جمعيت مسلمانان در اروپا به واسطه زاد و ولد و مهاجرت، رشد اقبال به اسلام در ميان جمعيت بومي اروپا، براي سياستمداران اروپايي و كليساها نگران كننده است. بنابراين يكي از كاركردهاي مهم ترويج اسلام هراسي در جوامع اروپايي مقابله با موج فزاينده گرايش به دين اسلام مي تواند باشد. پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمريكا بسياري از تحليل گران بر اين باور بودند كه در پي تشديد تبليغات غرب عليه اسلام به بهانه نسبت دادن اين حادثه تروريستي به مسلمانان و گسترش اسلام هراسي، تنفر مردم غرب از اسلام روز به روز بيشتر مي شود و بايد كار اسلام را در غرب تمام شده دانست. اما برخلاف اين پندار، هجوم تبليغاتي عليه اسلام نه تنها اذهان عمومي را از اسلام منحرف نكرد، بلكه موجي از جلب توجه به اسلام را در مغرب زمين پديد آورد و بر شمار تازه مسلمانان افزوده است. يكي از مهمترين دلايل اين وضعيت، افزايش تعداد كساني است كه به جهت وضعيت پيش آمده و افزايش تبليغات عليه اسلام، كنجكاو شده و براي پاسخ به سؤالاتي كه در ذهنشان ايجاد شده، به مطالعه قرآن پرداخته اند. به طوري كه پس از مطالعه قرآن نه تنها از اين دين متنفر نشده اند، بلكه به سوي آن تمايل هم پيدا كرده اند. البته نمي توان انكار كرد كه حادثه ۱۱سپتامبر و تبليغات ناشي از آن عليه مسلمانان باعث نفرت عده اي نيز از اسلام شده است كه نمونه عيني آن اقدام كشيش آمريكايي در سوزاندن قران بود.
امروزه در بين كشورهاي اروپايي، در اسپانيا، فرانسه و البته انگليس گرايش به اسلام بسيار زياد است، وزير كشور انگلستان، جكي اسميت در آگوست ۲۰۰۸ در مصاحبه خود با روزنامه گريت كشمير اظهار داشت كه: «سالانه حدود ۵۰ هزار بريتانيايي به دين اسلام مشرف مي شوند به طوري كه از سال ۲۰۰۰ تاكنون ۴۰۰ هزار بريتانيايي مسلمان شده اند.» بايد گفت كه حضور پر رنگ تر مسلمانان در جوامع اروپايي از يك سو و رساتر شدن صداي آنان در اين جوامع از سوي ديگر، مسلمانان را از وضعيت باثبات تري در اروپا برخوردار كرده است و احتمالاً گرايش دين اسلام را افزايش خواهد داد.
۳) ايدئولوژي اسلام سياسي و هراس از آن در اروپا
ايدئولوژي اسلام سياسي و هراس از حضور و فعاليت اسلام گرايان در اروپا يكي ديگر از دلايل اسلام هراسي در اروپا مي باشد. اسلام سياسي آنگونه كه پيش تر در سال هاي اخير مطرح شده، در اصل برابر با بهره گيري از تعابير مذهبي و ارجاع هاي تاريخي بر مبناي مذهبي براي بسيج كردن مردم مسلمان جهت اقدام هاي سياسي دروني و بين المللي است. اسلام سياسي با ترسيم آينده اي كه بيان هايش بر باز تعريف و باز توزيع مفاهيمي است كه از سنت اسلامي به عاريه گرفته شده، به چالش هاي اجتماعي امروز پاسخ هاي سياسي ارائه مي كند. اسلام سياسي نه يك الگو و مفهوم الهي، بلكه يك ايدئولوژي است. ايدئولوژي كه برخي از گزاره هاي آن استبداد ستيزي، نفي سلطه پذيري، تأكيد بر هويت اسلامي، تلاش براي برقراري نظام اسلامي و … مي باشد. اسلام سياسي انواع متعددي دارد اما ويژگي مشترك تمام اين جريان ها، اعتقاد به توانايي دين اسلام در پاسخ گويي به مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي موجود در جهان امروز است.
امروزه پديده اسلام گرايي با عناوين مختلف اسلام سياسي، بنيادگرايي، افراط گرايي و حتي تروريسم و مانند آن در ادبيات غرب يكسان و به يك معنا مورد استفاده قرار مي گيرد و در گفتمان غربي معمولاً عمل گرايي اسلامي را پديده اي كم و بيش واحد معرفي مي كنند. چه برچسب آن «اسلام گرايي» باشد چه اسلام سياسي يا «بنيادگرايي اسلامي» آن را در مقابل عمل به اسلام به عنوان يك دين از سوي مسلمانان معمولي قرار مي دهد. نكته قابل توجه در اين زمينه وجود نوعي دوگانگي ميان اسلام به عنوان دين مسلمانان عادي معقول كه براي آنان اسلام مسئله اي مربوط به تقواي فردي است، نه تعهد سياسي كه رهبران غربي آن را امري مسلم فرض مي كنند با اسلام گرايي يا اسلام سياسي است.
جوامع غربي نسبت به فعاليت هاي اسلام گرايي چه در ميان كشورهاي اسلامي و چه در ميان مسلمانان در اروپا ابراز نگراني مي كنند. بنابراين يكي از جنبه هاي تأثير گذاري اسلام گرايي و يا اسلام سياسي بر شكل گيري اسلام هراسي، تلاش هاي تبليغاتي اين جريان در جوامع اروپايي است و جنبه ديگر از تأثيرات منفي اسلام گرايي و يا اسلام سياسي در اين خصوص به شكل گيري سازمانها و گروه هاي سياسي راديكال و فعاليت آنها در جوامع اروپايي مربوط مي شود. گروه هايي همچون سلفي ها يا وهابيون، شاخه هاي از اخوان المسلمين، حزب التحرير و … . غربي ها پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و ارائه تز مبارزه با تروريسم، تمايل دارند همه اشكال اسلام گرايي را تحت يك عنوان جمع كنند و آن بنياد گرايي اسلامي است كه خود مروج اقدام تروريستي هستند.
۴) اقدام خشونت آميز مسلمانان تند رو، عاملي براي اسلام هراسي در اروپا
فعاليت ها و اقدامات گروه هاي افراطي و تند رو به نام اسلام و به اسم جهاد و خرابكاري ها و بمب گزاري هاي متعدد اين گروه ها در مناطق مختلف باعث بدنامي و خدشه دار شدن اسلام و چهره مسلمانان در اروپا شده است. علاوه بر اين اعمال غير متمدنانه و غير اسلامي، تحليل و تفسيري كه اين گروه هاي تند رو از اسلام ارائه مي دهند نيز باعث شده برخي اسلام را ديني به دور از فرهنگ و تمدن و دين جنگ و ترور معرفي كنند. اعمال اين گونه اقدامات خشونت آميز از سوي قليلي از مسلمانان موجب شده كه برخي از محققان، روزنامه نگاران، رسانه ها و نيز برخي از احزاب سياسي و سياستمداران راستگرا با برجسته سازي و بزرگ نمايي افكار و اعمال اين گروه ها، به ايجاد اسلام هراسي و در نهايت اسلام ستيزي در جامعه اروپا اقدام نمايند.
با وجود تاريخ طولاني خشونت هاي تروريستي كه توسط گروه هاي فعال جدايي طلب ناسيونال همچون اتا Euskadi Ta Askatasuna (ETA) و ارتش جمهوري خواه ملي ايرلند و نيز گروه هاي فعال ايدئولوگ راستگرا تا چپ گراياني همچون ارتش سرخ لنينيسم- ماركسيسم در اروپا صورت گرفته، اما امروزه اعمال و اقدام به عمليات تروريستي توسط اسلام گرايان تندرو به عنوان يك پديده خطرناك جديد در اروپا مطرح گرديده است. اطلاعات و داده ها نشان از آن دارد كه وجود اين پديده و اقدامات تروريستي در اروپا و نسبت دادن اين وقايع به مسلمانان منجر به ايجاد نگراني و وحشت و افزايش تنش و كشمكش ميان مسلمانان جهان و غرب گرديده است.
مقامات ضد تروريست اروپا برآورد مي كنند يك تا دو درصد مسلمانان ساكن اين قاره (بين ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر) در طول زندگي خود، حداقل يك بار در فعاليت هاي افراطي شركت كرده اند. اينكه چه تعداد از اين افراد در فعاليت هاي تروريستي شركت داشته يا از اين اعمال حمايت مي كنند، مشخص نيست. آنان معتقدند، مسأله مهم در اين رابطه خلاء حقوق در اروپا يا مشي سياسي تروريست ها نيست، بلكه رويارويي عمومي جهان اسلام با اروپاست كه بسياري از مهاجران مسلمان را در معرض اتهام فعاليت هاي تروريستي قرار مي دهد. برخي ديگر نيز معتقدند جو اجتماعي- اقتصادي اروپا به نحوي است كه به پرورش تروريسم اسلامي در اروپا كمك مي كند. چرا كه عاملان عمليات تروريستي پس از ۱۱ سپتامبر در اروپا، عرب هايي بودند كه فقط در دوران اقليت در اروپا، ديدگاه هاي خود را راديكاليزه كرده بودند. از ميان ۶۶ بازداشت شده اوليه در زندان گوانتانامو (وابسته به ۴۲ كشور جهان) حدود ۲۰ نفر از آنها ساكن كشورهاي اروپاي غربي بودند در حالي كه فقط دو نفر از اين افراد، شهروند آمريكا بوده اند.
مطابق اين ديدگاه، از اينجا مي توان نتيجه گرفت كه جو اجتماعي- اقتصادي اروپا به نحوي است كه به پرورش تروريسم اسلامي كمك مي كند. «مايكل رادو» از محققان انستيتوي تحقيقات سياست خارجي مي گويد: «پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، تعداد بازداشت شدگان مظنون به عمليات تروريستي در اروپا، ۲۰ برابر ايالات متحده بوده است.» به گفته كارشناسان فرانسوي و آلماني تنها تعداد محدودي از تروريست هاي اسلام گراي اروپايي، قبل از مهاجرت به اروپا داراي تمايلات و عقايد افراطي بوده اند. بخش بزرگي از اين تروريست ها، جوانان وابسته به طبقه متوسط هستند كه هر يك به نوعي، يك شوك فرهنگي را در اروپا تجربه كرده و به افراط گراييده اند. با عدم پذيرش در جوامع اروپايي و تجربه سكولاريسم و ماترياليسم حاكم بر اين جوامع، گروهي از جوانان مسلمان دچار سرخوردگي شده و معمولاً پس از مواجهه با يك بحران شخصي و در جستجوي يك هويت جديد، به سوي گروه هاي اسلام گرايي افراطي گرايش پيدا مي كنند كه در كمين آنها نشسته اند. همچنين تعداد كمي از اسلام گرايان افراطي مقيم اروپا، براي ادامه مبارزه راهي كشورهاي موطن خود مي شوند. آنها ترجيح مي دهند يا مبارزه را در كشورهايي چون افغانستان، عراق، بوسني يا چچن ادامه دهند يا اينكه همچنان در غرب به فعاليت بپردازند. اما در مورد آمار قربانيان تروريستي منسوب به مسلمانان در اروپا در طول تقرياً دو دهه گذشته بايد گفت كه از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ اعضاء و حاميان جماعت مسلح اسلام گرا الجزاير (GIA) اقدام به انجام يك سري حملات تروريستي در فرانسه نمودند كه پيامد آن ۱۰ كشته و بيش از ۲۰۰ مجروح در پي داشت. از سال ۱۹۹۸ هم زمان با بمب گزاري در سفارت آمريكا در كنيا و تانزانيا تا آغاز حمله آمريكا و متحدانش به عراق، سرويس هاي امنيتي اروپا از وقوع چندين حوادث تروريستي كه توسط سازمان القاعده و ايدئولوژي جهاد جهاني در اروپا در شرف انجام بود جلوگيري به عمل آوردند.
اما همزمان با حمله آمريكا به عراق در سال ۲۰۰۳، حملات تروريستي به اروپا به اوج خود رسيد و از جمله اين حملات مي توان به بمب گزاري در قطار مادريد در سال ۲۰۰۴، قتل تئو ون گوگ، فيلم ساز هلندي در خيابان هاي آمستردام در سال ۲۰۰۴ و بمب گزاري در مترو لندن سال ۲۰۰۵ را نام برد. از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ نيز چندين تلاش جدي براي انجام عمليات تروريستي توسط مجاهدين داخل در اروپا صورت گرفت. بطور كل مي توان گفت نتيجه و پيامد اين اقدامات تروريستي در اروپا طي حداكثر دو دهه گذشته به كشته شدن حدود ۲۵۰ نفر و تأثير گذاري آن بر بيش از هزاران نفر از مردم اروپا منجر گرديده است.
۵) مروجان اسلام هراسي و اسلام ستيزي در جوامع اروپايي
نقشي كه رسانه ها، احزاب سياسي بيگانه ستيز و برخي از سياستمداران تندرو و نيز برخي از انديشمندان و نخبگان فكري در اروپا در گسترش اسلام هراسي و در نهايت اسلام ستيزي در اين قاره داشته اند بسيار قابل توجه است. لذا فعاليت اين گروه ها در جوامع اروپايي در گسترش پديده اسلام هراسي و اسلام ستيزي تأثير بسزايي در افكار عمومي جوامع خود بر جاي گذارده است، كه اين امر منجر به ايجاد شرايط سخت و نامناسب براي برخي از ساكنان مسلمان در جوامع اروپايي گرديده است. در ادامه، نگارنده در رابطه با مروجان اسلام هراسي و اسلام ستيزي در جوامع اروپاي سه شاخصه عمده را مورد بررسي قرار مي دهد.
1.باز نمايي و پوشش خبري رسانه ها از اسلام و مسلمانان در جوامع اروپايي: با رشد رسانه هاي جهاني به عنوان «پايگاه هاي بازنمايي واقعيت» امروزه ما با تصاوير بازنمايي شده بسيار منفي از اسلام روبرو هستيم. تصوير چريك هاي مسلمان كه در پي اقدام به بمب گزاري هستند، تصوير روحانيوني كه رهبران جريان هاي تروريستي هستند، مردان خشني كه به زبان عربي تكلم مي كنند و به انواع تجهيزات جنگي و نظامي مجهزند و همگي اين ها در پي مبارزات عظيم و كاملاً سازماندهي شده بر عليه غرب هستند. رسانه هاي خبري هر روزه در اخبار خود از عمليات انتحاري بمب گزاري هايي كه اغلب توسط گروهك هاي تروريستي مسلمانان به وقوع پيوسته خبر مي دهند.
اسلام هراسي، اسلام گريزي و اسلام وحشت در تمامي اين تصاوير موج مي زند. تصوير بازنمايي شده نه چندان حقيقي از اسلام، اكنون موجب آن گرديده كه اين تصاوير حالتي واقعي به خود بگيرد، تصوير رسانه اي در ذهن ميليون ها تن از افراد جهان نقش بسته است. اين تصاوير اگر چه با واقعيت فاصله زيادي دارند اما در جهان امروز كه رسانه ها براي ما واقعيت را مي سازند به تصاوير واقعي تبديل گشته اند. پيرو حوادث واقعي مانند ماجراي سلمان رشدي، جنگ اول خليج فارس و ۱۱ سپتامبر، توجه به بازنمايي هاي رسانه اي اسلام، رشد قابل توجهي كرده است. حجم روز افزون تحقيقات نشان مي دهند كه در موازنه تصاوير، بازنمايي ها و گفتمان هاي مرتبط با اسلام و مسلمان در رسانه هاي غالب غربي و اروپايي، گرايش به ارائه تصويري منفي و متخاصم از مسلمانان و اسلام ديده مي شود.
ادوارد سعيد در مقدمه ي كتاب خود «اسلام و رسانه ها» در سال ۱۹۹۶، سيماي جهان اسلام را در رسانه هاي غربي در دوران پس از جنگ سرد، با شاخصه هاي ذيل معرفي مي كند: متحدان دارالاسلام، دين تروريستي، تشنگان خون، خطر براي غرب و سوء استفاده از زنان. يكي از جديدترين نمونه مطالعات درباره چگونگي تصوير اسلام در رسانه هاي آلماني، پژوهشي است به نام «چهره خشن و تضادگرايي اسلام» در شبكه هاي تلوزيوني ARD و ZDF آلمان به مديريت كي حافظ صورت مي گيرد. مؤسسه او تمام برنامه هاي تلوزيوني اين دو شبكه درباره اسلام در سال هاي ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ را مورد مطالعه و بررسي قرار داده است و بر اساس نتايج جالب توجه اين تحقيق، در ۸۱ درصد از برنامه ها، اسلام با موضوعاتي كه به طور مستقيم يا ضمني داراي مفهوم منفي هستند، ارتباط داده شده است؛ به عنوان مثال در ۲۴ درصد از برنامه ها نام اسلام در كنار مقولاتي چون تروريسم و افراط گرايي قرارگرفته است. در ۵۴/۱۶ درصد از برنامه ها نام اسلام در كنار مسائلي مثل تضاد و كشمكش بين المللي مطرح است و در ۷۷/۹ درصد از برنامه هاي اين دو شبكه تلوزيوني، اسلام مروج عدم تسامح و مدارا دانسته شده و در ۵۱/۴ درصد از برنامه ها بحث از اسلام، همزمان با بحث سركوب زنان و تبعيض عليه آنان مورد توجه قرار گرفته است. تنها در ۸ درصد از برنامه ها از اسلام و ارتباط سازنده آن با مسائل اجتماعي و روزمره مورد بحث بوده است. در جمع بندي از اين پژوهش آمده است؛ مشكل اصلي معرفي مسائل منفي در كنار نام اسلام نيست، بلكه مهم آن است كه بر اثربخشي اين گونه برنامه هاي جهت دار، به تدريج ابعاد فرهنگي اسلام، كاركردهاي مثبت آن در زندگي روزمره معتقدان و نيز ديگر نكات برجسته اين دين، از اذهان عمومي در غرب محو مي شود. ولفگانگ شويبل وزير كشور آلمان در دولت مركل در برخي از گفته هاي خود بر رويكرد منفي رسانه هاي آلمان نسبت به اسلام، صحه گذاشته است.
1.احزاب و سياست مداران اسلام ستيز در جوامع اروپايي: امروزه احساسات ضد مهاجران در بسياري از كشورهاي اروپايي كه به نوعي با مسائل و مباحث همگرايي فرهنگي و تنوع جمعيتي مواجه هستند، وجود دارد. اين مسئله توانسته كشورهاي اروپايي را به سمت و سوي اسلام هراسي سوق دهد چرا كه در سال هاي اخير بيشتر شعار هاي احزاب راست، مسلمانان مهاجر را مورد هدف قرار داده است. مطالعات صورت گرفته نشان مي دهد كه پديده گرايش به احزاب راستگرا در اكثر كشورهاي اروپايي به ويژه در سال هاي پس از فروپاشي شوروي روند رو به رشدي داشته است. تقريباً در اكثر كشورهاي اروپايي گرايش هاي راست افراطي و نژاد پرستانه طي چند سال گذشته بسيار گسترش يافته است و مهاجران و بخصوص مسلمانان هدف اول حملات احزاب راست افراطي و نژاد پرستانه طي چند سال گذشته قرار گرفته اند. به طوري كه بستن مرزها به روي مهاجران و محدود كردن فعاليت هاي اقليت متشكل، از شعارهاي اصلي احزاب راست افراطي است. در اروپا هم اكنون بيگانه ستيزي با اسلام ستيزي كاملاً در آميخته است. احزاب راست افراطي پايبند به مجموعه اي از انديشه هاي مشتركي هستند. ويژگي مشترك راست گرايان افراطي، مخالفت با حضور خارجيان و مهاجران در كشورهاي اروپايي است. از منظر راست گرايان افراطي، هويت كشورهاي اروپايي مورد تهديد واقع شده است. در اين سال ها، احزاب راست گراي افراطي با بيان و ارائه شعارهاي نژاد پرستانه و ضد مهاجرتي، موفقيت هاي سياسي قابل ملاحظه اي را كسب كرده اند. نئونازيها و گروه هاي دست راستي فعاليت هاي خود را در راستاي افزايش بيگانه هراسي در جوامع اروپايي گسترش داده اند. در حالي كه برخي از سياستمداران سعي در ايجاد فضايي براي گفتمان اجتماعي و ديني در جامعه را دارند بعضي ديگر از سياستمداران در تلاش هستند با دستاويز قرار دادن مسئله تروريسم و مهاجرت به جايگاه سياسي مناسبتري دست يابند. آنان همچنين با تحت تأثير قرار دادن و تحريك احساسات و عواطف (ملي و ناسيوناليستي) مردم و با ارائه و مطرح ساختن موضوعات كليشه اي در مورد مسلمانان خواهان رسيدن به قدرت سياسي در جوامع خود هستند. به طور نمونه در فرانسه، حزب جبهه ملي به رهبري ژان مارين لوپن، توانست با ايجاد هراس نسبت به حضور مسلمانان و ارتباط دادن آنان با تروريسم، جايگاه سياسي درخور توجه اي را در فرانسه در سال هاي گذشته كسب كند. سياستمداراني همچون گريت والدز و خانم ايان هيرسي علي، جاوست اردمنس و هيلبراند ناويج در هلند، روبرتو كالدون وزير مؤسسه اصلاحات در ايتاليا و مارچلو پراد رئيس مجلس سنا ايتاليا اين موضوع را كه اسلام تهديدي بر تمدن غرب است، مكرر بيان و دنبال مي كنند.
2.نخبگان و نويسندگان مروج اسلام هراسي و اسلام ستيزي در جوامع اروپايي: برخي از مشكلات و گرفتاري هاي مسلمانان در اروپا ناشي از برخي نخبگان و انديشمندان و نويسندگاني است كه از روي غرض و يا فقدان دانش كافي نسبت به اسلام و مسلمانان به موضع گيري و داوري عليه اسلام و مسلمانان مي پردازند. حتي برخي كوشيده اند براي اين مدعا، نظريه سازي كنند و مستندات تاريخي جست و جو كنند. بعضي نويسندگان كه از آنان انتظار نمي رود به عنوان پژوهشگر درباره اسلام و مسلمانان داوري كنند، اعلام نظر كرده اند و كوشيده اند با بياني عاطفي و البته اثر گذار، اسلام و قرآن و مسلمانان را مساوي آدم كشي معرفي كنند. اما بحث هاي سياسي و خطابه ها و آثاري كه اين ها خلق مي كنند، غالباً مورد توجه عوام در اروپا واقع مي شود. در ادامه به برخي از نويسندگان اسلام ستيز در اروپا اشاره مي كنيم.
از جمله كساني كه آثار و نوشته هاي تحريك زايش عليه مسلمانان مورد توجه واقع شد، خانم اوريانا فلاچي بود. بعد از حملات به برجهاي دو قلو نيويورك در ۱۱ سپتامبر، نويسنده ايتاليايي خانم اوريانا فلاچي به انتقادهاي گسترده اي از اسلام گرايان و فرهنگ عربي و مؤاخذه غرب پرداخت وغربيها را به ناتواني در واكنش به بنيادگرايي و مماشات با آنان متهم كرد. آثار و كتاب هايي كه وي چاپ كرده است، تأكيد بر حفظ هويت اروپاييان و مقابله با مسلمانان مي باشد. او در آخرين كتاب خود در سال ۲۰۰۵ كشورهاي اروپايي را به ناتواني در حفظ هويت متهم مي كند و وضعيت كنوني اروپا را با سال ۱۹۳۸ مقايسه مي كند و در اين مقايسه از واژه جديد نازي هاي اسلام گرا استفاده مي كند. او همچنين به انتقاد از ژان پل دوم به خاطر سياست هايش در برقراري روابط و گفتگو با اسلام مي پردازد و وي را مورد انتقاد قرار مي دهد و از سياست هاي پاپ جديد حمايت و قدرداني مي كند. وي در كتاب معروف خود به نام خشم و غرور به مسلمانان به عنوان ستيزه گران مذهبي و هرزه كه براي جامعه مسيحيت ايتاليا مي تواند ويرانگر و مخرب باشد ياد كرده است. اين كتاب بسيار مورد توجه مردم اروپا قرار گرفت به طوري كه در روزهاي ابتدايي چاپ اين كتاب حدود ۵/۱ ميليون نسخه از آن بفروش رفت.
(منبع مقاله : بررسي دلايل هراس از اسلام در اروپا ، نجميه پوراسماعيلي ، سايت مركز بين المللي مطالعات صلح)
برچسب ها: اسلام هراسی
نام:
ایمیل:
* نظر: