شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۱۳:۱۷:۵۳
کد خبر: ۴۱۲۸۵
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۳ - ۲۲:۳۵
معروف است که شریح قاضی به دستور عبیدالله بن زیاد، فتوا داد که « چون حسین بن علی بر خلیفه وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمانان واجب است» و به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه روانه کربلاشدند.

بسیج هنرمندان فارس _ شريح قاضي ، قاضي معروف كوفه كه وابسته به امويان بود. شريح بن حارث دراصل، يمني بود و درزمان عمربه قضاوت كوفه منصوب شد و مدت 60 سال، اين شغل را به عهده داشت. درزمان علي ( ع ) هم مدتي برمنصب قضاوت بود.

 وقتي امام (ع)، وي را به اين منصب برگماشت، با او شرط كرد هيچ حكمي را اجرا نكند، مگرآن كه آن را برحضرت عرضه كند. علي (ع) يك بار بر او خشم گرفت و ازكوفه بيرونش كرد. وي طبع شعرهم داشت وشوخ طبع بود. درزمان معاويه وپسرش يزيد نيزبرمنصب قضاوت كوفه بود.

درايام حکومت عبدالله بن زبير نیزسه سال، ودرايام حجاج بن یوسف ثقفی برعراق نيزكلأ دست ازاين كاركشيد وخانه نشين شد تازمان مرگش كه درسال 97 هجري به وقوع پيوست. اوبيش ازصدسال عمركرد.

وقتي ابن زياد دركوفه، هاني بن عروه را دستگير و درقصر خود، زنداني كرد، هواداران هاني دربيرون قصربه گمان اين كه اوكشته شده، سروصداي بسياربه راه انداختند. دراين هنگام، شريح قاضي به امرابن زياد بيرون قصررفت وشهادت داد هاني زنده است تا جمعيت هوادار او متفرق شوند.

نوشته اند كه شريح قاضي به دستورعبيدالله بن زياد فتوا داد كه چون حضرت حسين بن علي (ع) برخليفه ي وقت خروج كرده است، دفع اوبرمسلمانان واجب است.

شريح ازقضاتي بود كه دركسوت قضاوت وروحانيون، له جور وعليه داد، فتوا مي داد.

 

فتوا به ضرب دينار

 البته يك فرد عادي را كشتن ، مقدماتي لازم دارد، تا چه رسد به پسرپيغمبركه كارآساني نمي باشد.  

عبيدالله بن زياد خواست قلوب مردم را ازامام حسين بگرداند. دست به حيله زده، شريح، را كه از زمان عمر، قاضي كوفه بود را طلبيد وتقاضا كرد تا رايی صادر كند كه بتواند به استناد به آن، پسر پيغمبررا، مردی مخالف حکومت و مخالف مصالح و امنيت معرفي كند و او را به شقَ عصاي مسلمين وتفريق وحدت كلمه متهم سازد تا قلوب وتوجه مردم را از امام بگرداند و به اين بهانه خونش را بريزد.

 شريح ابتدا امتناع ورزيد، چون مي دانست دنيا وآخرت او به باد خواهد رفت. ابن مرجانه ي حيله ور، اورا به مبالغ زياد ازدينار ( صدهزار) وعده كرد . باز هم شريح – چون وجه را نقد نديد – گفت: من هرگز فتوا به ريختن خون پسر پيغمبرنمي دهم.

 آن جرثومه ي سياست، بعد ازدو، سه روز، به خانه ي شريح آمد، گفت: قدري پول اندوخته ام، خواهم براي آتيه ي فرزندانم نزد توبگذارم ، جايي به من نشان ده .

شريح اتاقي نشان داد و عبيدالله صندوق دينارها را درآن جا نهاد . دو روز بعد، نزد شريح آمد، گفت:  " صندوق دركجاست ؟"  شريح اشاره به خانه كرد. با هم به آن خانه رفتند . عبيدالله صندوق را روي زمين ( پنجاه هزاردينار) خالي كرد . شروع كرد به زيرو زبر كردن وحرص شريح را انگيختن.

 سپس گفت:" شريح ! ( درخانه كسي نيست )، اگررايي به قتل حسين صادركني ، اين ها به تو تعلق دارد ( وگرنه براي خود، خطربزرگي توليد خواهي كرد)."

 شريح فريب خورد وحكمي مشعربرلزوم قتل حسين - عليه السلام – ( چون براميرالمؤ منين يزيد خروج كرده وازدين ... بايستي كشته شود ) صادر كرد وعبيدالله آن حكم را برملأ عام زده، مردم عامي را فريب داد، كه روحاني وقاضي شما رايي صادركرده ! كي مردم ازوخامت اين كار با خبر شدند؟ همان وقتي كه از كشتن [حسين و...] برگشتند ، وفايده اي هم نداشت !

.

 

 

 

منابع :

1- وسائل الشيعه ، شيخ حرعاملي ، 18/6

2- بحارالانوار ، علامه مجلسي ، 42/75

3- مروج الذهب ، مسعودي ، 3/57 . » مرضيه محمد زاده . دائرة المعارف تشيع ، ج9 .

4- تا شهادت ، سيد محمد تقي مقد م ، مشهد ، مقدم ، چاپ دوم : 1251 ، صص 282 و 283 )

5- ( مقتل جامع وقايع عاشورا : زندگاني سيدالشهدا ء – عليه السلام – از آغازخلقت نورامام حسين – عليه السلام-

6- نشأ ة التشيع ، سيد طالب خرسا ن] 125

 

 

 

 

نام:
ایمیل:
* نظر: