کد خبر: ۶۲۵۶۳
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۱
محمدی مدرس حوزه و دانشگاه گفت:
زهرا محمدی مدرس حوزه دانشگاه گفت: حساسیت‏ها و هشدارهای علامه نه فقط در دهه‌های 40 و 50 بلکه در دهه‌های70 و 80 نیز رنگ صدق پذیرفت؛ چراکه در دهه‌های70 و 80، بخش قابل توجهی از نیروهای انقلابی، آرام آرام، مبتلا به «استحاله‌ی فکری» و «التقاط ایدئولوژیک» شدند و فضای ذهنی آن‌ها به تسخیر آمیزه ‏ای از آموزه‏ های «اسلام» و «لیبرالیسم» درآمد!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج اساتید فارس زهرا محمدی مدرس حوزه و دانشگاه گفت:بی شک شهید مرتضی مطهری(ره) را باید «مغز متفکر» انقلاب اسلامی قلمداد کرد. کسانی که تاریخ انقلاب اسلامی را به خوبی مطالعه کرده، دریافته که علامه مطهری در مرتبه‌ی پس از امام خمینی(ره) چه نقش عظیمی را در عرصه های نظری و تصمیم سازی ایفا کرده‌است.

محمدی در مورد شهید مطهری گفت: در مدت 15 سالی که امام خمینی(ره) در تبعید به سر می بردند ایشان پل ارتباطی با ایران و هدایت گر جریان نهضت اسلامی به شمار می آمد. گواه این ادعا آن است که امام خمینی(ره) آن هنگام که «شورای انقلاب اسلامی» را به عنوان اولین و مهم ترین نهاد سیاسی مدیریت نهضت اسلامی معرفی کردند، علامه را به ریاست آن برگزیدند تا بار دیگر اعتماد وصفناپذیر خود را به ایشان، آشکار نمایند.

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: صد افسوس که علامه مطهری بسیار زود از قافله‌ی انقلاب جدا شد و به شهادت رسید. به یقین حضور ایشان می توانست بسیاری از حوادث و رویدادهای انقلاب را در سال‌های بعد، دگرگون سازد. اما در طول حیات 3 ماهه‌ی ایشان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی (22 بهمن 1357 تا 11 اردیبهشت 1358)، علامه در قالب سخنرانی، یادداشت و مصاحبه، مطالب بسیار ارزشمند و کم نظیری را درباره‌ی تحلیل انقلاب اسلامی و مسایل اصلی مربوط به آن، بیان کردند که در کتاب «آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران» گردآوری شده‌است. بخش مهمی از این بیانات به مسایلی باز می گردد که می توان آن ها را «واپسین دغدغه های انقلابی علامه مطهری» خواند.

این استاد دانشگاه موارد زیر را به عنوان آخرین دغده های این شهید بزرگوار برمی شمرد:

یک- استقلال فرهنگی و ممانعت از التقاط

وی بیان کرد: از آنجا که علامه مطهری در درجه‌ی نخست یک متفکر و نظریه پرداز بود، بیش از هر چیز دیگر نسبت به «استقلال فرهنگی و مکتبی» جامعه‌ی ایران حساسیت نشان می داد. مقصود ایشان از تعبیر «استقلال فرهنگی و مکتبی» تکیه‌ی محض بر ایدئولوژی اسلامی و پرهیز از التقاط در قالب تجددگرایی بود. به نظر ایشان: «ما با گرایش به مکتب های بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست می‌دهیم؛ می خواهد آن مکتب بیگانه، مکتب کمونیسم باشد یا کاپیتالیسم. با یک مکتب التقاطی، یک کلمه از این گرفتن، دو کلمه از آن گرفتن و سه کلمه از اسلام گرفتن[...] ما به استقلال مکتبی نمی رسیم و اگر چنین کنیم محکوم به فنا هستیم. این اعلام خطر بزرگی است که من میکنم.»

در تعابیر نقل شده دقت کنید؛ علامه معتقد است که «التقاط» ما را به «فنا» خواهد کشاند و «التقاط» یک «خطر بزرگ» برای انقلاب اسلامی و انقلابیون است!

این مدرس دانشگاه گفت: جالب است که حساسیت ها و هشدارهای علامه نه فقط در آن هنگام (یعنی دهه‌های 40 و 50) بلکه در دهه های70 و 80 نیز رنگ صدق پذیرفت؛ چراکه در دهه های70 و 80، بخش قابل توجهی از نیروهای انقلابی، آرام آرام، مبتلا به «استحاله‌ی فکری» و «التقاط ایدئولوژیک» شدند و فضای ذهنی آن‌ها به تسخیر آمیزه ای از آموزه های «اسلام» و «لیبرالیسم» درآمد!

محمدی گفت: اگر جناب علامه در این دهه ها به سر می برد، بی تردید، همان گونه که سرسختانه در برابر موج «اسلام مارکسیستی» ایستادند، در صف اول ستیز با «اسلام لیبرالیستی» نیز قرار میگرفتند و اجازه نمی دادند خلوص ایدئولوژیک انقلاب اسلامی مخدوش گردد؛ زیرا که این مسأله برای او از اهمیت حیاتی برخوردار بود: «ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارایه نکنیم انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی رسد، جذب مکتب های دیگر می شویم. ولو این که رژیم را عوض کنیم، استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی به دست آوریم، اما اگر به استقلال فرهنگی، به خصوص به استقلال مکتبی نرسیم، باخته ایم. ما باید کاری کنیم، باید نشان دهیم جهان بینی اسلامی نه با جهان بینی غربی می خواند نه با جهان‌بینی شرقی».

محمدی اظهار داشت: امروز که شهید مطهری در میان ما نیست باید در گفتار عمیق او تأمل کنیم و بدانیم که «مارکسیسم اسلامی»، «لیبرالیسم اسلامی»، «ناسیونالیسم اسلامی» هویت اصیل اسلامی ما را مستحیل می سازد و به غارت می برد، هر چند در ظاهر و قشر، خود را به جوانب و ابعادی از اسلام آراسته باشیم

دو- آزادی نظری

این استاد دانشگاه ادامه داد: علامه مطهری معتقد است که برخورداری جامعه‌ی اسلامی از آزادی نظری، لازمه‌ی قطعی اعتلای معرفت و بینش اسلامی است؛ یعنی نباید گمان کرد که برای نشر و بسط حقایق اسلامی می بایست فضای جامعه به روی مکاتب دیگر بسته شود و تنها منطق اسلامی مجال بیان و طرح یابد. تجربه‌ی تاریخی مسلمین نشان داده که همواره اسلام در متن مواجهه‌ی نظری با دیگر مکاتب و آیینها، شکوفا می شود و رونق می یابد: «تصور نشود که با جلوگیری از ابراز افکار و عقاید می شود از اسلام پاسداری کرد، از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن منطق، آزادی دادن، مواجهه‌ی صریح، رک و روشن با افکار مخالف است »

محمدی با اشاره به اینکه بسیاری از آثار جناب علامه، در چنین فضا و چارچوبی ظهور یافته‌اند گفت: کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» در بستر مواجهه با تفکر ماتریالیسم دیالکتیک تولید شده است. کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» پاسخی به شبهات تاریخی، درباره‌ی ایمان آوردن ایرانیان به اسلام است. کتاب «مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی» در عین برخورداری از صورت ایجابی قوّی، نقدی بر نگرش مادّی و مارکسیستی نیز می‌باشد»، «حماسه‌ی حسینی» در مقابله با تفسیرهای غلط از ماهیت قیام امام حسین(علیه‌السلام) و خرافه زدایی از آن تولد یافته است، کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» عبارت بود از سلسله مقالاتی که علامه‌ی شهید در پاسخ به مقالات مطبوعاتی یک نویسنده که نسبت به موقعیت حقوقی زن در اسلام انتقاد داشت، نوشته شده است.

محمدی درمورد باور این استاد شهید به آزادی نظری گفت: باور استاد شهید به آزادی نظری تا آن‌جا گسترش یافت که حتی ایشان تصریح می‌کرد که نه تنها لازم است در دانشکده الهیات، «مارکسیسم» نیز تدریس شود بلکه آن را باید یک «مارکسیست» تدریس کند و ایجاد «خفقان فرهنگی» و «استبداد فکری»، نه تنها به بسط اسلام نمی انجامد بلکه انقلاب اسلامی را به شکست می کشاند.

«اگر دولت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی می خواهد زمینه‌ی اختناق را به وجود بیاورد، به طور قطع شکست خواهد خورد.»

این مدرس دانشگاه به این نکته نیز اشاره کردند که، علامه تأکید می کند که آزادی، مطلق نیست و در درون ضوابط اسلامی قابل پذیرش است. به عنوان مثال، ایشان تصریح می کند که در منطق اسلامی، اندیشه ها و آرای آغشته به «اغفال» و «اضلال»، اجازه‌ی نشر در سطح عمومی جامعه را ندارند: «اغفال و اغوا یعنی کاری همراه با دروغ، تبلیغات دروغین کردن[...] دروغ گفتن، اغفال کردن هیچ وقت نمی تواند آزاد باشد این که در اسلام، خرید و فروش کتب ضلال حرام است و اجازه‌ی نشرش نیز داده نمی شود.

سه- تداوم نقش آفرینی طبقه‌ی «روحانیت» و جایگزین نشدن آن با طبقه‌ی روشن‌فکر

محمدی با اشاره به اینکه باید شهید مطهری را هم، «منتقد باریک اندیش» روحانیت دانست و هم «مدافع سرسخت» آن گفت: از نظر ایشان، طبقه‌ی روحانیت به این جهت که تنها حامل «فرهنگ اصیل اسلامی» است؛ بی بدیل و پیش‌رو است و به هیچ رو نمی توان از آن صرف نظر کرد و در مقابل، برخی دیگر از ایده‌ی «اسلام منهای روحانیت» دفاع کرده و معتقد به ضرورت نداشتن ـ و حتی عدم مطلوبیت ـ وجود طبقه‌ی روحانیت بوده و هستند.

وی در پایان افزود:آیت الله شهید در عین اعتراف به وجود نقایص و کاستی هایی در طبقه‌ی روحانیت، جایگزین کردن آن را با طبقه‌ی روشن‌فکر، برابر با «مسخ اسلام» معرفی می کند و می گوید: «آینده‌ی انقلاب هم ـ اگر بخواهد ان شاءالله پیروزتر بماند و به نتایج نهایی برسد ـ باز باید روی دوش روحانیت و روحانیون باشد و اگر این پرچم داری از روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقه‌ی روشن‌فکر بیفتد، به عقیده‌ی من یک نسل بگذرد، اسلام به کلی مسخ می‌شود! چرا؟ برای این که حامل فرهنگ اسلامی باز همین طبقه، هستند.»



انتهای خبر/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: