کد خبر: ۶۳۹۸۳
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳
دکتر فریدون عباسی گفت: ما الان با پدیده عجیبی مواجه هستیم در حال حاضر در این مذاکرات که افراد متخصص به دلیل وابستگی‌های حزبی‌شان توجیهات فنی مهندسی خاصی را برای جهت خاص فکری در مذاکرات می‌آورند.

پایگاه اطلاع رسانی بسیج اساتید به نقل از رجا نیوز، دکتر فریدون عباسی در تحلیل روند مذاکرات و بررسی برنامه برجام در مجلس شورای اسلامی به سوالات زیر پاسخ داد.

یکی از مسائلی که از سوی مسئولین فعلی سازمان انرژی هستهای مطرح میشود، این است که ما توان فنی برای پیشبرد صنعت هستهای را نداشتیم و محدودیتهایی که پذیرفتیم درواقع محدودیتهای واقعی بوده و درواقع روغن ریخته نذر امامزاده شده است. نظر شما دراینباره چیست؟

بسمالله الرحمن الرحیم.اینها قیاس به نفس خودشان و قیاس به توانایی خودشان میکنند. ببینید آدمهایی که سطح اطلاعاتشان محدود باشد توان مدیریت و کار اجراییشان محدود باشد، کارهای بزرگ را در عرصه فنی مهندسی و صنعتی نکرده باشند، دیدگاهشان کمی فرق میکند، حالا من خُرده نمیگیرم! یکی رشتهاش نیست و یکی رشتهاش هست و از نظر فنی مهندسی رشتهاش سازگار است ولی این کار را ممکن است در کلاس فقط درس داده باشد ولی کاری که خودش برود در آزمایشگاه و یک محصول مهندسی را تولید کند این کار را نکرده باشد، تئوریسین خوبی باشد، خب اینها برای کشور ارزشمند هستند ولی اگر ما کار را به اینها سپردیم سرنوشت همین میشود، حالا اگر مسائل سیاسی و دیدگاههای فلسفی که بعضیها در مورد مسائل کشور دارند که بخشی از این مسائل مربوط به انرژی و نوآوری یا مسائل فنی میشود.

ما الان با پدیده عجیبی مواجه هستیم در حال حاضر در این مذاکرات که افراد متخصص به دلیل وابستگیهای حزبیشان توجیهات فنی مهندسی خاصی را برای جهت خاص فکری در مذاکرات میآورند؛ بهعبارتیدیگر با کمک ابزار فنی مهندسی رو به توجیه کاری سیاسی میآورد؛ یعنی از حیثیت و آبروی خودشان مایه میگذارند تا توافق شکلگرفته مورد اقبال و پذیرش همگان قرار گیرد.

خب چه کسی چنین رسالتی به اینها داده است؟ یعنی خداوند مقرر کرده است که اینها راست نگویند؟ خداوند مقرر کرده است که اینها ذهن مردم را به سمت منافع یک جریان سیاسی خاص منحرف کنند؟ فکر نمیکنم اینگونه باشد چراکه میگویند شرعاً من مسئولیت را میپذیرم!

دارم یادآوری میکنم که نباید با مسائل اینگونه برخورد کرد. من این یادآوری و تذکر را به خودم هم دارم؛ که عباسی تو هم حواست باشد، اگر نقدی میکنی این نقدت در جهت منافع یک حزب، گروه یا فرد خاصی نباشد، بلکه در راستای منافع کشور و انقلاب و مبتنی بر واقعیات کشور باشد.

متأسفانه در حال حاضر در رابطه با دستاوردهای کشور الان مسائلی گفته میشود که در پی سخیف انگاشتن دستاوردهای دانشی، فنی مهندسی و همساخت و تولید کشور است؛ یعنی به عبارتی منکر رشد کشور در این زمینهها میشوند و به دنبال نفی یکباره هر آن چیزی که در سالهای گذشته بهدستآمدهاند.

خب ما اگر برگردیم به گذشته ببینیم آیا اینها که در قبل از این دولت نیز مسئولیت داشتند؛ ازاینگونه صحبتها که این دستاوردهای بهدستآمده در کشور را بیارزش جلوه میدهد کردهاند؟ چه در مورد غنیسازی و چه در مورد رآکتور اراک و مسائل مشابه. من یادم نمیآید که اینها این چیزها را گفته باشند. حداقل در دورهای که مسئولیت به من سپردهشده خب همین افرادی که الان هستند و مرتب در تلویزیون ظاهر میشوند و در مجلس هستند و مسائل غیرواقعی را آنجا بیان میکنند، اینها باید موقعی که کار را به من تحویل میدادند حداقل یک برگ مینوشتند و به من تذکر میدادند که آقای عباسی این خطرات کشور را تهدید میکند! این پروژهها اشکال دارد، حتی اگر در کاغذ نمینوشتند، حداقل میبایست شفاهی به من میگفتند؛ در یک جلسهای مسائل را به من منتقل میکردند؛ که اینگونه نبود.

من فکر میکنم این چیزهایی که الان در مورد سانتریفیوژها گفته میشود، چه سانتریفیوژهای نسل اول و چه سانتریفیوژهای نسل جدید ما چه در مورد رآکتور اراک اکثراً غلط است و اکثراً با اغراض سیاسی گفته میشود.

پیش از روی کار آمدن این دولت، یک برنامهریزی جامع برای صنعت هستهای انجامشده بود که ۱۹۰ هزار سو هدفش بود. توافق نهایی تا چه میزانی با این برنامهریزی جامع تطابق دارد؟

باید از یک منظر دیگری وارد بحث شویم و ببینیم اصلاً در هستهای چه چیزی میخواهیم، الان فرصت خوبی است که در صنعت هستهای کشور بازنگری کنیم؛ چون الآنهمهچیز را تعطیل کردهایم؛ یعنی میشود گفت الان تا یک مدتی همهچیز را تعطیل کردیم و انشاء الله بعدازآن کارها شروع شود، فرصت خوبی است بنشینیم و ببینیم ما از هستهای چه میخواهیم؟

چنین کارهایی تابهحال انجامنشده است؟

چرا شده، ولی ببینید اینها همه دستخوش جریانات سیاسی و فکری خاص قرار میگیرد یعنی میشود گفت نظرات سیاسی یا نظرات شخصی بر منافع ملی ما غلبه دارد.

وزارت نیرو این کار را کرده است و در سالهای مختلف نتایجی را به دست آورده است. ما اگر برگردیم به قبل از انقلاب میبینیم که در آن زمان برای ۱۰ هزار مگاوات فعالیتهایی شکلگرفته و برنامهریزی برای رسیدن به ۲۳ هزار مگاوات را داشتند.

الحمدلله الان در دانشگاههایمان به بحثهای فیزیک بهداشت، آشکارسازی و... اینجور مسائل پرداختهاند و شرایط خوب است و نیروی لازم تربیتشده است.

بُعد دیگر کاربرد پرتوها در زندگی مردم است یعنی ما از بحث هستهای چه انتظاری داریم؟ یا چگونه میخواهیم نوترونوگاما تولید کنیم که از این حضور نوترونوگاما در کشاورزی استفاده کنیم، در تولید رادیو دارو استفاده کنیم در بحثهای صنعت استفاده کنیم، در اوایل کار مشاهده میکنید که در کشور غنیسازی نداشتیم و بلد هم نبودیم غنیسازی کنیم. همچنین کشوری که میخواهد در ساخت رآکتور قدم بردارد، میآید میگوید حالا من یک رآکتور کوچک درست میکنم که این غنیسازی نخواهد، یک عده متخصص هم پیشنهاد میدهند و مسئولین کشور میگویند برویم سراغ رآکتوری که با سوخت طبیعی کار کند یعنی میرویم از بندرعباس سنگ معدن را میآوریم و کار میکنیم و مثلاً سوخت داخلی تولید میکنیم و یک رآکتور کوچک را که با معادن بندرعباس میتوانیم پاسخ بدهیم میسازیم. منطقی هم هست چراکه معدن بندرعباس ۱۰ تن در سال تولید میکند و پاسخگوی نیاز اراک است. حالا این رآکتور اراک آمادهشده بود که در مدتزمان کوتاهی شروع به کار کند که خودمان به دست خودمان تعطیلش کردیم، چرا؟ به بهانه اینکه پلوتونیوم تولید میکند. مگر این رآکتور زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیست؟ هست. آژانس بیاید کنترل کند و ببیند ما سوختش را از کجا میآوریم و چگونه استفاده میکنیم و اصلاً سوختش را کجا نگهداری میکنیم، ما چهکار داریم الان برویم پلوتونیومش را دربیاوریم؟ الان قصد ما بیشتر یادگرفتن طراحی و ساخت یک رآکتور است باقدرت پایین. ما ۲۰ سال کار را به هدر دادیم یعنی هر چهکار کردیم این را کنار گذاشتیم چون درست موقعی که داشت میرسید که بشود اندازهگیری تجربی در این انجام داد و ببینیم که این اندازهگیری تجربی با پیشبینیهای تئوری ما درست درمیآید یا نه که بعدازاین تجربه ما در رآکتور دارخوین هم استفاده کنیم، این تجربه از کشور دریغ شد. یکی از چیزهایی که ما از دست دادیم این بود.

خوب الحمدلله الان ما در مورد سانتریفیوژهای نسل یک که بهعنوانشناخته میشود تجربه خیلی خوبی داریم و اگر آنها را بهینهسازی کنیم ما میتوانیم میزان سو (قدرت جداسازیشان) اینها را به بالای ۲ هم برسانیم، پس یک دستاورد خیلی خوب و گرانبهایی برای ما است که اتفاقاً مخالفان ما و گروههایی که با ما مذاکره میکنند قصد عجیبی دارند که این سانتریفیوژهای نسل یک را ما جمع کنیم.

ببینید که بعد از ۱۰ سال اینها جمع میشود یا اصلاً روی نسل دو ما هیچ بحثی در بیانیه نمیشود که چرا باید نسل دو را استفاده نکنیم، نسل دو که سواش ۳/۵ است، در زنجیره شاهدی که الان داریم ما دادههایی که از این اخذ کردیم سو اش ۳/۵ است و طراحیاش ۶ است ولی فعلاً در زنجیره شاهد نه در پایلوت نیمهصنعتی، ما هزارتا را هم نصبکرده بودیم و آماده راهاندازی بودیم و باید در آنهم اندازهگیری انجام میدادیم که ببینیم سو مان بالای ۳/۵ است یا پایینتر است که برسیم به پارامترهای بهینه که آن خط تولید را دیگر درست طراحی کنیم و بگوییم سو ما باید اینقدر باشد. پس اینیک دستاورد برای ما است که ما تجربه خوبی در آن داریم و به نظر من باید هنوز روی آن ادامه دهیم تا خیلی خوب مسأله غنیسازی را بفهمیم.

ما هم قدرت شبیهسازی و هم طراحی و همساخت و هم آزمایش داریم یعنی الان ما کل پارامترهایP۱ را میتوانیم دستکاری کنیم و به یک شرایط بهینه برسیم، این برای ما خیلی خوب است، خب ما داریم خودمان را محدود میکنیم، میگوییم مصلحت کشور این است که خودمان را محدود کنیم خب باشد برویم مصلحت کشور را انجام دهیم یعنی خوشبین باشیم که من در بحث به این خوشبینی وارد میشوم.

پس در مورد سانتریفیوژهایP۱ گفته میشود که اینها خوب نیستند، استاندارد نیستند، گران درمیآیند، این چیزهایی که برای نمایندههای مجلس هم دوستان رفتند و توضیح دادند، سؤال این است که چرا یک محصول گران میشود یعنی اگر یک کارخانه خودروسازی بخواهد قیمت خودرو را پایین بیاورد یکی اینکه میآید در مواد صرفهجویی میکند، روشهای ساخت را بهینه میکند و تیراژش را بالا میبرد یعنی تعداد تولید را که بالا میبرد آن سرمایهگذاری اولیه که انجام داده است و نیروی کاری که آنجا وجود دارد باعث میشود این سرشکن در تعداد میشود، این سرمایهگذاری و هزینهها و قیمت تمامشدهاش پایین درمیآید.

خب افرادی که میآیند کارخانه سانتریفیوژ را تعطیل میکنند به بهانههای واهی، از آنطرف دشمن دارد در ۵-۴ جبهه حمله میکند که سانتریفیوژها را از کار بیندازد، عقل میگوید که شما بروید کارخانه را تعطیل کنید؟ عقل میگوید که الان بروید سراغ یک سانتریفیوژ دیگر؟ مسأله این است، یعنی همان سانتریفیوژها را باید حفظ کنید و اندازهای تولید و انبار کنید که اگر دشمن آمد تمام سانتریفیوژهای شما را هم در یک حمله ویروسی، در یک حمله خرابکاری صنعتی و یا در یک حمله با مواد منفجره سانتریفیوژها را نابود کرد و از بین برد، شما بتوانید جایگزین کنید که نیروی انسانیتان را نگهدارید، مشخصات و توانمندی کشور را در حوزه غنیسازی حفظ کنید. متأسفانه این کار غلط و بهدوراز منافع ملی کشور به دست برخی از مسئولین در سال ۸۸-۸۹ صورت گرفته است و کارخانه سانتریفیوژ را تعطیل کردند و اینیک اشکال است که حتماً باید برگردند و گذشته را بررسی کنند که چرا این افراد در زمانی که ما مورد تهاجم بودیم بدون اینکه ماشینهای نسل جدید را تولید کرده باشیم بیاییم تولید نسل قبلی را متوقف کنیم، این به نظر من یک سوء مدیریت است. اگر شک دیگری نکنیم که دشمن واردشده برای مسئولین وقت تصمیم سازی کرده است یعنی بهصورت یک عواملی وارد شدند و تصمیم سازی کردهاند، این محتمل است و قابل تحقیق. البته الحمدلله این موضوع با خوشفکری مسئولین وقت، بموقع و باهمکاریای که نیروهای متعهد کردند، برطرف شد و کارخانه راه افتاد.

این نکته خیلی مهم و ظریفی است که امروز وقتی میروند در مجلس و این حرفها را میزنند برای برخی نمایندگانی را که هزارتا گرفتاری در حوزه انتخابی دارند، رشتههایشان متفاوت است، زیاد وقت نمیکنند مسائل فنی را بخوانند و آشنا شوند و رویش وقت بگذارند، ما برویم بدون حضور متخصصی که واقعیات را بگوید هرچه دلشان میخواهد بگویند.

این زمانهایی که ۸ سال و ۱۰ سال میدهند اینها را غیرواقعی میدانم، بدون اینکه ما بخواهیم سرمایه کشور را معطل کنیم در این بخشها در حد نیاز خیلی سریعتر میشود به نتیجه رسید. چگونه ما توانستیم با اصلاح مدیریت در عین اینکهP۱ ها را تولید میکردیم هزارتاP۲ هم تولید و نصب کنیم، یعنی فاز نیمهصنعتی را هم شروع کنیم، چطور همزمانIR۶ وIR۸ هم کار میکردیم؟ تازه رویIR۵ هم کار میکردیم؛ یعنی ما به یک بلوغی داشتیم میرسیدیم که بتوانیم سانتریفیوژ موردنیاز کشور را بومیسازی کنیم و به تکنولوژی کاملش در داخل کشور برسیم و به آن متمرکز بشویم و بقیه سانتریفیوژها را کنار بگذاریم.

هیچ دلیل مشخصی ندارد که ما صرفاً رویIR۸ کارکنیم. من امروز میگویم هیچ دلیل مشخصی ندارد یعنی از کجا معلومIR۸ جواب بدهد؟ اقتصادی هم باشد و پایدار هم باشد؟ چرا در مذاکرات باید همهچیز را رویIR۸ متمرکز کنیم؟ ما ازIR۸ چقدر مطمئن هستیم؟ درست است سوی آن بالای ۲۰ است، انشاءالله این جواب بدهد و از متخصصان ما برمیآید و اگر جواب ندهد اشکالش را رفع کنند، ولی بهتر است ما دقت کنیم آنکه در دستمان است و آنکه ارزانتر درمیآید و آنکه اپراتور ما راحتتر میتواند با آن کار کند، خیلی پارامترها در این موضوع تأثیرگذار است برویم آن را کارکنیم و چرا عجله میکنیم. این فراموش کردنIR۲Mبه نظر من یک نکتهای است که باید رویش تأملکنیم، عمداً دارد کنار گذاشته میشود چونIR۲Mاست که تجربه ما را برایIR۸ بالا میبرد و این را دارند از ما میگیرند و سانتریفیوژهای نسل یک را هم تقریباً داریم ۸ سال یا ۱۰ سال بعد از رده خارج میکنیم چون کلمه فیزینگ اوت (phasing out) آمده است و باید به آن دقت کنیم که میگوید در ۱۰ سال ایران شروع به فیزینگ اوت ماشینهایP۱ میکند، یعنی از رده خارجشان میکند که اینها نکات ابهام در بحث غنیسازی است، حالا در بحث رآکتور اراک من بهموقعش میتوانم وارد شوم و برایتان صحبت کنم.

در خصوص رآکتور اراک توضیحی بدهید، مثلاً جان کری گفت ما بتون میریزیم و آقای صالحی گفت نه این محفظه را میخواهند کوچک کنند و بتون برای کوچکسازی است.

ببینید رآکتور اراک یک رآکتور آبسنگین است و سوختش طبیعی است، علتی که در آنجا آبسنگین استفاده میشود به دلیل این است که سوخت طبیعی است.

چه کسی میگوید همیشه پلوتونیوم در سلاح استفاده میشود؟ پلوتونیوم را مثل اورانیم غنیشده که در سلاح استفاده میشود، میتوان در سلاح استفاده نمود. ناکازاکی که میگویند بمبش پلوتونیومی بوده است، هیروشیما بمبش اورانیومی بوده است پس بمب را با هردوی اینها میشود ساخت ولی آیا همه کشورها رفتند بمب ساختهاند؟ یعنی هرکس پلوتونیوم دارد با آن بمب ساخته است؟ الان ژاپنیها پلوتونیوم خیلی زیادی انبار کردند، اینها بمب ساختند؟ کسی گزارش کرده است که اینها بمب ساختند؟ یعنی ژاپنیها تکنولوژی ساخت بمب را ندارند؟ چرا دارند ولی نمیسازند. چون اینها یکسری تعهدات بینالمللی سپردند و تحت نظارت هم هستند، حالا ما رآکتور اراک را باتجربهای که از رآکتور بوشهر داشتیم برای آنهایی که میگویند استاندارد نیست و یک حرف مسخره زدند و گفتند چرنوبیل میشود، اصلاً رآکتور چرنوبیل یک رآکتور گرافیتی بوده است و اصلاً فرق میکرده است، رآکتور قدرت بوده است، این رآکتور آبسنگین است و اصلاً آن شرایط رآکتور اوکراینی چرنوبیل در آن به وجود نمیآید که بخواهد آن اتفاق بیفتد ولی این افراد مقرض از حادثه چرنوبیل چون یک حادثه بزرگ بوده است که در سطح وسیعی از اوکراین، روسیه و اروپا تأثیر گذاشته است و اذهان همیشه با او آشنا است را بهعنوان یک خطر تلقی میکنند، فرصتطلبی میکنند و اسم چرنوبیل را میآورند درصورتیکه از اساتید رآکتور پرسیده شود این شرایطی که مثل چرنوبیل شود؛ برایش اصلاً از نظر فنی وجود ندارد. بعد استانداردهایی که رویش اعمال شده است با استانداردهای چرنوبیل خیلی فرق دارد، استانداردهای جدید آژانس است، ایمنی که روی رآکتور اراک اعمال شده ایمنی بالایی است یعنی آخرین دستورالعملهای ایمنی آژانس در رآکتور اراک اعمال شده است و آخرین دستورالعملها آنجا اجرا شده است، تجهیزاتی که برای اراک گرفته شده است تجهیزات بسیار دقیقی هستند پس احتمال اینکه در اراک اتفاقی بیفتد که سوء باشد وجود ندارد ولی آیا در رآکتور تهران اتفاق سوء صورت نگرفته است؟ من میگویم بله حداقل یکبار من یادم است در سال ۶۳ رآکتور نشت آب داشت و من آنجا بودم و آب رفت پایین و خطر تشعشع ایجاد شد. متخصصان انرژی اتمی بالاخره سهلانگاری که به وجود آمده بود یا حادثه را خوب شناسایی و بهموقع رفع کردند و بنده هم آنجا کمک دادم و شاید من هم در آن زمان آلوده شده باشم، من بهعنوان یک دانشجو آنجا بودم و در حد خودم کمک کردم و سعی کردم در مهار آن کمک کنم. پس ممکن است در هر رآکتوری حادثه پیش بیاید، این وسط تهران هم بود، آیا سوخت این رآکتور تهران تابهحال نشت کرده است؟ یعنی آب را آلوده کرده است؟ جوابش مثبت است؛ یعنی سوخت امریکایی این رآکتور نشت کرده و موتد پرتوزا از داخل قلاف بیرون زده است و پلوتونیوم داخل آب آمده و آب را آلوده کرده است که متخصصان انرژی اتمی این را رفع کردند.

پس ببینید این چیزها در رآکتورهای تحقیقاتی و رآکتورهای کوچک هم اتفاق میافتد، حالا چه برسد به اینکه رآکتور چرنوبیل هم باشد، بله دما بالا است و فشار بالا است و ممکن است یک اشکالی پیش بیاید ولی این اشکال اینگونه نیست که قابلرفع نباشد و حادثه چرنوبیل ایجاد کند، حالا این را از کجا میگویند، من چون آدمها را میشناسم میدانم اینها ذهنشان از کجا است، این حرفها مال آدمهایی است که اصلاً اجازه نمیدادند در این کشور سوخت تولید شود، موقعی که ما سال ۹۰ تصمیم گرفتیم که نه هنوز ۲۰%، نه اینکه بسازیم؛ تازه تصمیم گرفته بودیم خودمان سوخت بهصورت واقعی تولید کنیم، ۲۰ فروردین ۹۰ یک جلسهای در اصفهان داشتیم و میخواستیم یک کاری کنیم، یک میله ۶۰ سانتی از قرصهای سوخت با اورانیوم طبیعی را درست کنیم و بگذاریم در رآکتور تهران پرتو ببینیم، در حدی که افرادی که آن موقع حضور داشتند و در صنعت هستهای ترمز بودند جلوی تولید یک میله ۶۰ سانتی را گرفته بودند که این میله ۶۰ سانتی یعنی ما یک قلاف زیرکونیم داشته باشیم و بعد در این را با قرصهایUO۲ با سوخت طبیعی غنی نشده بگذاریم و درپوش بگذاریم و جوش بدهیم و ببریم و بگذاریم در رآکتور تهران پرتودهی کنیم یعنی نوترون گاما بزنیم و ببینیم چه میشود و نشتی دارد یا ندارد و سالم میماند یا نه، آن افراد که الان شکلدهنده فکر مسئول وقت هستند؛ همان افراد که جلوی سوخت را گرفته بودند الان حضور دارند و دوباره اینها در جریان فکری حاکم شدند و این هم مثل جریانات سیاسی است که ۴ سال یا ۸ سال یکی میآید و یکی میرود و در مجلس و جاهای دیگر در حوزه علمی هم تقریباً چنین اتفاقاتی میافتد که بعضیها ترسو هستند و بعضیها مرعوب غرب هستند و بعضی مواقع تکنولوژی غرب اینها را فریب داده است، مثلاً اینها از چین و روسیه خوششان نمیآید و دوست دارند تکنولوژی غربی بیاید و هرچه تجهیزات و روابط است با آنجا داشته باشند، ما اینها را در جامعه خودمان داریم، اینها اجازه نمیدادند که سوخت ساخته بشود بعد حرفهایی که میزدند یادم است همیشه از استانداردها صحبت میکردند، استاندارد نیست و ما لایسنس نداریم یعنی ما مجوز سوخت سازی نداریم و باید یک شرکت بینالمللی به ما مجوز بدهد، خوب وقتی ما را تحریم کردند خوب ما از چه کسی مجوز بگیریم؟ از چه کسی لایسنس بگیریم؟

این همکاری و معضلاتی که بین نیروها بود، حالا آن آدم سد کرده بود یا آن آدمها راه را سد کرده بودند که ما حتی این کارهای کوچک را انجام ندهیم و بگویند سوخت استاندارد نیست. همین تفکر الان دارد میگوید سوخت اراک استاندارد نیست، چرا چون ما بلد نیستیم و باید برویم به کشور خارجی که به ما سرویس بدهد، خب ما در گذشته هم میگفتیم یک کشور دیگر بیاید سوخت ما را اجازه بدهد ببریم آنجا تست کنیم و اجازه نمیدادند. چه فکری برایش کردیم؟

من اینها را میگویم بهعنوان تاریخ ثبت بشود. چه فکری برایش کردیم؟ ما رفتیم در اصفهان یک رآکتور آبسنگینی صفر قدرت داشتیم، ۳۶ تا مجتمع سوخت، مشابه سوخت اراک را ساختیم با ارتفاع ۲۰/۲ متر، سوخت اراک حدوداً ۴۰/۳ بود. ۳۶ تا مجتمع را جایگزین کردیم بهجایzero powerرآکتور صفر قدرت. پس اول ما محاسبه و شبیهسازی انجام دادیم.ZPRسوخت رآکتور، روشهای مختلف محاسبات سلولی، محاسبات قلب رآکتور انجام شد، محاسبات مونتکالرها انجام شد و رسیدیم به اینکه این میتواند روی صفر قدرت با تغییر سوخت کار کرد.

صفر قدرت چیست؟

صفر قدرت یعنی پاور نزدیک به صفر است.

یعنی هیچ برقی تولید نمیکند؟

اصلاً برقی تولید نمیکند، همان رآکتور ۴۰ مگاوات هم برق تولید نمیکند و آن توان را تلف میکنند. این به یک خنککننده نیازی ندارد و خنککنندهاش کوچک است و یک رآکتوری است که بیشتر درونش نوترون به وجود میآید، گاما به وجود میآید و شما میتوانید روی این رآکتور آزمایش کنید. ما این را با سوخت ایرانی با ۳۶ تا مجتمع سوخت ایرانی راهاندازی کردیم پس نشان دادیم که این متخصصان ما در محاسبه با نوترونیک وارد هستند و دادههایشان در شبیهسازی محاسبات جواب میدهد، در عمل تجربه کردند حالا این سوخت آنجا بود و این رآکتور روشن میشود و کار میکرد و سوختهای ما تحت تابش نوترونهای تولیدشده از خودش قرار میگرفتند و یک سال حداقل زمانی بود که ما میتوانستیم این آزمایشها را انجام بدهیم و از سوخت که کارخانه سوخت اصفهان تولید کرده است تا حد خوبی مطمئن شویم که این نشتی ندارد یعنی یک درزی چیزی در جوشش و در بدنهاش ایجاد نمیشود.

در این مدت در اراک چهکار میکردیم؟ در این مدت ما یک تجربه از بوشهر به دست آورده بودیم که روسها ۱۶۰-۱۵۰ تا مجتمع سوخت را عین خود سوخت اصلی درست کرده بودند ولی با سرب و بهجای اورانیوم، قرص سربی درونش بود، عین آن را ما برای اراک ساختیم ۱۵۰ تا مجتمع با سرب ساختیم و قرار بود ما ماشین سوخت گذار را با اینها آزمایش کنیم؛ یعنی ربات سوخت را بگیرد و ببرد بگذارد در داخل مخزن و دربیاورد و آزمایش کند بعد در رآکتور را ببندیم، آب معمولی بهجای آبسنگین درونش بریزیم، پمپها را تست کنیم، آب را با هیتر گرم کنیم، فشار را با کمپرسور هوا بالا میبریم، محفظه را تست میکنیم، با آب گرم تست میکنیم، چرخش آب را و کل فرآیند خنکسازی و فرآیندهایی که به حرکت سیار در یک محیط تستهای هیدرودینامیکی که هر چیزی که باید انجام میدادیم با آب معمولی و سوخت مجازی انجام میدادیم. ببینید این چه تجربه بزرگی برای کشور بود و ما الان این را ازدستدادهایم چون رآکتور را اصلاً دیگر کارش نداریم، در این دو سال راحت میتوانستیم این کار را انجام بدهیم، تجربه پیدا کنیم. در این مدت ما ۱۴۰ تا مجتمع سوخت اصلی را میساختیم، ۱۰ مجتمع را تا اول مرداد ۹۲ ساخته بودیم. حالا چهکار میکردیم، میآمدیم بقیهاش را میساختیم، پس ما فرصت داشتیم مذاکره کنیم و رآکتور اراک را اصلاً مواد هستهای درونش بکار نبریم. آب سبک ببریم و سوخت سربی، فقط رآکتور را کامل میکردیم که در مرحله بعد میبایست درش را بازکنیم و سوخت سربی را خارج کنیم و سوختهای اصلی را بگذاریم و از آبسنگین استفاده کنیم.

چه کسی گفته است این را ما روی ۴۰ مگاوات راهاندازی میکردیم؟ نه رآکتور اول را روی چند وات بالا میآورند، بعد به ۱۰۰ وات میرسانند، بعد یک کیلووات نگه میدارند، آب را چک میکنند و مرتب آن آب پایش و مانیتور میشود. دتکتورهایی هستند که نوترون گاما را اندازه میگیرند و اگر در آبسنگین ذرات رادیواکتیو وجود داشته باشد آنها قابلشناسایی هستند یعنی کوچکترین نشتی اگر در این وجود داشته باشد ما میفهمیم. اصلاً این شد رآکتور سوخت خودش را در ۳ سال اول تست میکند، یعنی با توان پایین راه میانداختیم و کمکم توان را بالا میبردیم و اگر یک ذره رادیواکتیو مشاهده شد خاموش میکردیم و میگفتیم نشتی دارد و نشتی را پیدا میکردیم و رفع میکردیم، مگر روسها این کار را نکردند؟ روسها که اینهمه سابقه دارند در رآکتور بوشهر هم این اتفاق افتاد، در رآکتور دیگر هم اتفاقات دیگری افتاده است و موضوع قابل اصلاح است. نباید ترسید ولی آنکسی که میخواهد رآکتور اراک را به خاطر مذاکره تعطیل کند، لذا نقص روی این رآکتور میگذارد که این را توجیه کند که من تعطیل کردم و میخواهم بازطراحیاش کنم. حالا بازطراحیاش ۶ تا ۸ سال طول میکشد چون طراحی مفهومی تا کامل بشود تا این بشود طراحی تفسیری. بعد سفارش ساخت داده شود و مخزن ساخته شود و سوخت ساخته شود و همه این کارها تا انجام شود که من به اظهار برخی متخصصین میگویم حدود ۸ سال طول میکشد.

حالا این رآکتور را میگویند با بتن یکجاهایی اش را پر کنند، خیلی جالب است آن مسئول محترم ما میخواهد حرف آقای جانکری را تصحیح کند و میگوید نه اینگونه که این میگوید نیست، یکچیز دیگر را دارند با بتن پر میکنند، اتفاقاً همان بدتر است یعنی اصل رآکتور همان محفظه است نه آن چاله. حالا اینکه بخشی از چاله با بتن پر شود یا نه آن قابلبحث است ولی چیزی که توافق شده است این است که ما کل محفظهای که بیش از ۴ سال طول کشیده است و ساختهایم، میلیاردها تومان پول خرج کردیم یعنی حداقل ۵-۴ میلیارد تومان پول مستقیم داده شده است، بطوریکه فولاد آن باید نوترینت گرید باشد، دقت ماشینکاری، دقت ساخت، دقت موادی که بهکاررفته خیلی بالا است. حالا ما این را میخواهیم با بتن پرکنیم چرا چون میخواهیم اطمینان بدهیم به ۱+۵ که یکوقت ما این را در این رآکتور استفاده نکنیم یعنی بهجای اینکه بِبُریم و خردش کنیم یا از کشور خارج کنیم اینها دیکتههایی بود که قبلاً گفته بودند و ما گفتیم نه اگر این کار را بکنیم آبرویمان میرود، گفتند پس با بتن پرش کنید و گفتیم باشد. حالا این با بتن پر کردن چه فایدهای دارد، ما یک جنازهای داریم به قطر ۴-۳ متر و طول ۱۰ متر داخلش بتن است میخواهیم چهکار کنیم؟ به معرض نمایش بگذاریم؟

بعدازاینکه آقای صالحی در تلویزیون آمد؛ یکی شوخی میکرد که الان معلوم شد که دعوای ما با ۱+۵ سر این بود که اینها میخواستند یکچیز پیشرفته مدرن به ما بدهند و ما مقاومت میکردیم و نمیپذیرفتیم.

من اینجا یک گریزی میزنم، ببینید اگر ما بخواهیم به موضوع هستهای درست بپردازیم باید از روز اول و از گذشته به آن بپردازیم و ببینیم حالا چه اتفاقی افتاده است. من این مبحث رآکتور اراک را میبندم، ببینید رآکتور اراک نه چرنوبیل میشد، نه اینکه سوختش اشکال خاصی پیدا میکرد، اگر هم پیدا میکرد ما کلاهمان را بالا میانداختیم خوشحال میشدیم چراکه اگر سوختش اشکال پیدا میکرد ما متوجه میشدیم که در کدام بخش از کارخانه سوختمان دقت پایین است، درصورتیکه من اطمینان داشتم که دقتهایشان بالا است چون بار اولشان بود خیلی خوب کار میکردند، آنهایی که میترسند نباید در این وادی وارد شوند و اصلاً نباید به نوآوری رو بیاورند چون ببینید ما وقتی یکچیزهایی را نمیدانیم حتی با برق بخواهیم کارکنیم و با ولتاژ بالا کارکنیم بالاخره برق ما را میگیرد. ما در آزمایشگاهمان این اتفاق میافتد، در آزمایشگاهها دانشجو و استاد میمیرد، در کشور اتفاق افتاده است. در آزمایشگاه شیمی اتفاق افتاده است، در پالایشگاهها، در پتروشیمی مگر حادثه پیش نمیآید؟ مگر آدمها نمیمیرند؟ مگر ما نشت گاز از صنایع شیمیایی نداریم؟ کشورهای دیگر هم دارند و کشورهای اروپایی هم دارند، مگر امریکاییها شاتل میخواهند به فضا بفرستند با ۶ تا آدم همهچیز هم با آن استانداردهای نظامی و فضایی که دارند، چه میشود که درجا منفجر میشود و آدمهایش از بین میروند؟ چرا ما برای امریکاییها قائلیم که تکنولوژیشان پیشرفته است و این اتفاقها برای آنها بیفتد، بعد برای یک سوخت ۶۰ سانتی یک میله سوخت ما یک سوراخ کوچک پیدا نکند که کمی مواد رادیواکتیو بیرون بیاید، فغان برمیدارند که آلودگی و آدمهایی که نمیدانند میروند و میگویند که این چرنوبیل میشود و بعد تازه به آدمهایی که قانونگذارند و خیلی جالب است که برخی افراد شناختهشده مجلس بلند میشوند و این آدم را بغل میکنند، میبوسند و میگویند که تو چقدر خوبی که اینها را به ما گفتی و ما نمیدانستیم.

من میخواهم بگویم چرا آنجا نمایندهای که میداند اعتراض نمیکند؟ نمایندهها بعضیهایشان میدانند، من میگویم وقتی همهچیز سیاسی شد، وقتی رئیس مجلس آنجا بههرحال خطنگهدار است و باید حافظ منافع ملی کشور باشد، یک تذکر به این آقا نمیدهد، آن آقا را میشناسند و سالها است که شناختهشده است و در همه دولتها ایشان بوده است و بگوید چرا قبلاً نگفتی؟ مگر این آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور نبود؟ مگر در موضوع هستهای مذاکره نمیکرده است؟ خب مگر این افراد همان موقع حضور نداشتهاند؟ چرا آنجا نگفت چرا در شورای عالی امنیت ملی نگفتید؟ ببینید آقای بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی است. ایشان در جلسات شورای عالی هست، مسائل را میبیند، خب ایشان زنگ میزد، آقای بروجردی زنگ میزد که آقای عباسی اینجا یکچیزهای اینچنینی میگویند، شما چه میگویید؟

من از برخی از مسئولین مجلس انتظار دارم اینها میشنوند تماس بگیرند و صحت مطالب بیان شده را پرسوجو شوند و به آنجا بروند و بگویند که چنین چیزی صحت ندارد و این سانتریفیوژP۱ قیمتش بهاندازه پراید نیست حداقل چیزی که بنده درآوردهام و حاصل سالها را جمع زدهام این عدد خیلی بالا است. وقتی طرف قیمت پراید را در مجلس و در برابر نمایندگانی که دلسوز مردم منطقه خودشان هستند مطرح میکند؛ مغرضانه است و نماینده مجلس میگوید که یک جوانی بخواهد یک پراید بخرد و در شهرستان با آن مسافر جابهجا کند و بینشهری کار کند ما پول دهها هزار جوان را دادهایم برای ساخت سانتریفیوژ. درحالیکه با آن پول میتوان به جوانان وام داد تا اینها ماشین بخرند و کار کنند اشتغال آنجا رفع شود. این مثال مغرضانه پراید را میزند و بعد مسائلی را میآورد. شما برای بعد از خودت چگونه میخواهی پاسخگو باشی؟

در همانجایی که در بوشهر رفتهایم و یکوقت به اینگونه است و من به شما میگویم که در حدی که میتوانید بنویسید و اشاعه دهید این افراد باید زیر سؤال بروند که چرا افراد ترسو را در کار میگذارید؟ چرا تکنوکرات ها را به کار میبرید؟ چرا در موقعی که ما داریم مذاکره میکنیم یکدفعه اذهان عمومی را به سمت رآکتور صد مگاوات حرکت میدهید که نیازسنجی برایش درست نشده است؟در زمان من هم این مسائل مطرح میشد من به اینها توجه نمیکردم. انحراف در برنامه انرژی کشور ایجاد نمیکردم. من میگویم که اصلاً نباید در تلویزیون گفته شود تا کاملاً نیازسنجی انجام شود. نیازسنجی را انجام دهیم که ما رآکتور صد مگاوات میخواهیم، بعد امکانسنجی کنیم هم در خرید و هم در ساخت و وقتی میخواهیم رآکتور صد مگاوات بیاوریم یکی میآوریم یا بیشتر؟ آینده بیست هزار مگاوات کشور را ما با صد مگاوات میخواهیم جواب دهیم؟ یا با هزار یا هزار و دویست مگاوات؟ بالاخره تکلیف مملکت را مشخص کنیم و نرویم و یک کاری کنیم و اسم مکرانهم بیاوریم و بگوییم میبریم در مکران. چون مقام معظم رهبری فرمودهاند که در مکران نیروی دریایی ارتش برود و کار کند و توسعه پیدا کند و در آنجا منطقه جدیدی باشد. بعلاوه آنجا برق میخواهد و رآکتور صد مگاوات یا هزار مگاوات باید زده شود و یکی از ساختگاههای بیست هزار مگاوات ما است یا اینکه اینها را مدیر توسعه و برق اتم کشور باید بگوید که آیا این ساختگاه جزو ساختگاه هایی است که انرژی اتمی برای رآکتور هستهای شناسایی کرده است، این است و برنامهاش برای رآکتور چه بوده است صد مگاواتی بوده است یا هزار مگاوات بوده است؟ همهچیز رسانهای و ژورنالیستی شده است؛ یعنی مطالب را بدون اینکه کارشناسان نظر داده باشند در تلویزیون میگویند و اینها در آینده برای پاسخگویی در مسئولیت نیستند. چراکه هم از نظر سن و سال از رده خارج میشوند و هم اینکه دستگاههای اجرایی با این روش دوامی ندارند که اینها بخواهند سر کار بمانند. اینها میروند و نه سند خانه و یا ویلایی را گرو گذاشتهاند بلکه همه آبرو و سابقه است که قابلاندازهگیری نیست. ما نباید با منافع کشور بازی کنیم.

اگر صحبتهای مقام معظم رهبری را گوش میکردیم و اقتصاد مقاومتی را بهعنوان الگو میگذاشتیم، اگر مدیریت جهادی را به کار میبردیم، تحریمها شکسته میشد.

اینها بحثهای ظریفی است که توسط ایشان گفته میشود اما ما چنین عملکردی نداریم. حضرت آقا مانند خط آتشی است که اجرا میکند اما پیادهنظام ندارد که برود و خاکریزهای بعدی را فتح کند و به جلو برود. مسئولین به فکر چیزهای دیگری هستند و فکر میکردند که یک نفر این حرفها را میزند و این برای خودش میگوید و ما که در عرصه هستهای این را اجرا کردهایم همین مسائل است؛ یعنی وجدان کار و انضباط اجتماعی و اقتصادی، مدیریت جهادی اینها را بهکاربردهایم. اعلم السلطان را گرفتیم، همه اینها را بکار گرفتیم و موفق شدیم؛ وگرنه تحریمها بر ما غلبه نکردهاند.

یک عدهای دارای یک زیربنای فکری و دیدگاههای فلسفی خاصی هستند. اینها فکر میکنند که در یک جنگ نکرده، شکستخوردهاند.تحریمها برای دوره اینها نبوده است و اینها گفتهاند که مردم در سختی هستند و مردم خسته شدهاند. مردم چه زمانی گفتهاند که خسته شدهاند؟ میشود گفت که خود اینها خسته شدهاند.چون خیلی از اینها فرزندانشان در خارج از کشور هستند.خیلی جالب است، یکی از این افراد که در رأس گفتوگوها نیز است، به من میگفت که «این چه مملکتی است که نمیشود در داخلش مدیریت کرد؟» زمان آقای احمدینژاد بود، حضرت آقا میگفت که امریکا منزوی است و ما منزوی نیستیم و این دقیقاً میگفت که ما منزویشدهایم؛ بعد میگفت که در قبل هر جا میرفتیم به ما ویزا میدادند الآن در هیچ جا به ما ویزا نمیدهند. تفاوت من با وی در این بود که من اصلاً ویزا نمیخواستم.من تحریم هم نشده باشم، نه عمره و نه کربلا رفتهام و نه سوریه رفتهام و بهگونهای بود که کار میکردهام و هیچوقت هم برای تفریح به خارج نرفتهام. دبی هم نرفتهام، هر هفته هم به شمال نمیروم با اینکه در تهران هستم. نه اینکه ذوق نداشته باشم ولی میگویم که بعضی وقتها استطاعت وقتی نداریم. من نگاه میکنم به حضرت امام و میگویم که ایشان چندین دفعه در قم بوده است و بیرون از قم رفته است؟ موقعی که جماران بود چند دفعه بیرون رفت؟ و مقام معظم رهبری اگر میخواهد برود و استراحت کند کجا میرود تا راه برود؟ سفرهای خاصی میرود برای تمدد اعصاب مشهد یا زیارتی میروند. دیدار مردم میروند و مردم به دیدار ایشان میروند ما باید بایستیم کارکنیم. دشمن همواره علیه نظام ما کار میکند. ما وقت تفریح زیادی نداریم و حالا یک دیدگاهی به اینگونه است من فکر میکردم که اگر به خارج بروم چه میکنم و هر وقت هم که رفتهام برای کار رفتهام و مأمور بودهام که بروم و سعی هم کردهام که در کوتاهترین فاصله برگردم. ویزا از کسی لازم ندارم که به من هم ندهند نمیگویم که مدیریت سخت است و من به خارج از کشور بروم تا مدیریت کنم. به کشور خارجی بروم وقتی همچنین آدمی را آوردهایم و در رأس کار گذاشتهایم، خرابش میکند. در اینجا به دنبال چیز دیگری است. آنهایی که به دنبال رابطه با غرب هستند یا خودشان بیخودی در رشته ایکه در اینجا میشود درس خواند در آنجا درسخوانده است. آنهم زمانی که شاغل بوده و مدرک گرفته و آمده است. اینها قابلبحث برای خیلیها است و اینها واقعیات است.

ما امروز به جوانها سخت میگیریم که شما نباید اشتغال داشته باشی، بورست باطل میشود. چه کسی این تصمیمها را میگیرد؟ در آن زمان خودت چهکار میکردی؟ شاغل نبودی و سمت نداشتهای؟ چگونه رفتهای و درسخواندهای؟ اینها را یک کسی دنبال کند تا ببیند چه خبر است.

بههرحال در جنگ واقع نشده یا صورت نگرفته، شکستخوردهاند و بعد رفتهاند معاهده خلع سلاح نوشتهاند. اگر در مذاکرات فعلی دقت کنید و توافقنامه را یک سند بگذاریم و قطعنامه شورای امنیت را سند دیگر و نقشه راهی که آقای صالحی با آمانو امضا کرده است را سندی دیگر. اگر این اسناد و دیگر اسناد پشتیبان اینها و بیانیهها مثلinfcirc۲۵۴ که مخفف واژهInternationalAtomicEnergyAgencyInformationCircular۲۵۴ است و بیانیههایی که وزارت خارجه ما و اتحادیه اروپا خواندهاند و اسناد وابسته به اینها. اگر همه اینها را باهم نبینیم نمیفهمیم که چه اتفاقی افتاده است.

بعضی وقتها میگویند که به قطعنامه توجهی نکنید و آزمایشهای موشکی انجام دهید. میگویم این قطعنامههایی که ما به آنها توجه نمیکردیم برای این بود که ما آنها را قبول نکرده بودیم ولی اینیکی که تجمیع آن قطعنامهها است. درست است که کلمات داخل آن تغییر کرده است ولی این را شما خودتان وعده دادهاید که این توافقنامه میرود و قطعنامه شورای امنیت میآید که این قطعنامه صحهگذاری میکند و میگوید که این را قبول دارم و شما قطعنامههای بعدی را کنار بگذار. تو این قطعنامه را قبول کردهای، پس قاعدتاً باید بروی و مطالبش را بپذیری. اگر نپذیری دوباره یک قطعنامه دیگری درباره تو درست میکنند و از همه این مفاد استفاده میکنند.

مهمتر از اینها آژانس چون مأمور راستیآزمایی فعلی از سه یا چهار ماه قبل از توافق برجام است و تا سالها مأمور راستیآزمایی ما در تمام خریدهایی که دو یا چندمنظوره حساب میشوند است؛ هر چیزی که در صنایع یا پزشکی ما و یا در صنعت فولاد یا در نفت ما یا در هرجایی که بخواهد استفاده شود نهفقط هستهای که اینها ذکر میکنند که شما حق خریدوفروش سلاح را ندارید.

این تحریمها را برای چه بازههایی مینویسند؟ ۵ سال یا هشت سال یا ۱۵ سال. هرکدام یک حسابوکتابی دارد. چون اینها مسأله منطقه ما را میخواهند تا ۵ یا ۱۰ سال آینده نسخهاش را بپیچند. میخواهند در اینجا ما را زمینگیر کرده باشند و برای همین زمینگیر کردن از حربه هستهای استفاده کردند.

من در قبل گفته بودم که روح توافق ژنو در سال ۹۲ سلاح است یعنی اینها بدون اینکه صحبت از سلاح کنند رفتهاند بر مبنای گزارش شماره ۶۵ سال ۲۰۱۱ آمانو به شورای حکام (که او در آنجا ما را متهم کرده است و بطوریکه بند به بند ذکر کرده است که مشکلاتش با ما چه است) توافق نوشتند.

توافقنامه ژنو در سال ۱۳۹۲ بر مبنای گزارش آمانو به شورای حکام نوشتهشده است یعنی به نحوی آن گزارش و اتهامات درون آن را پذیرفته است و برای همین میخواهد شک آنها را برطرف کند. چون در قبل ما این اتهامات را نمیپذیرفتیم و میگفتیم که باید سند بدهی. یک دیدگاه این است که یا اینها را میپذیرد یا اینکه میگوید که من میخواهم شفاف کنم که اینها را ندارم. برای اینکه خودش را شفاف کند اولین چیزهایی که در گزارش ۲۰۱۱ آقای آمانو وجود دارد روی مواد هستهای یعنی پلوتونیوم و اورانیوم انگشت گذاشته است.

این دوستان ما نیز رآکتور اراک را تعطیل کردهاند و تولید سوختش را در اصفهان متوقف کردهاند و آبسنگین را اجازه ندادهاند که در سایت بیاید و در حوزه غنیسازی، غنیسازی ۲۰ درصد را تعطیل کردهاند و مواد بیستدرصدی را که تولیدشده بود رقیق کردند و یا تبدیل به ۵/۳ درصد یا اکسید کردهاند که این اکسید به سوخت رآکتور تهران تبدیل شود و راهاندازی نکردهاند. بقیه سانتریفیوژها را، هزار تا سانتریفیوژ نسل دوم راهاندازی نکردهاند، چون نمیخواستند که دستبرتر در مذاکرات داشته باشند. از اول اجازه ندادهاند که سانتریفیوژهای نصبشده راهاندازی شود که با دستپرتری در مذاکرات ظاهر شوند که بتوانند چیز بیشتری را حفظ کنند. چون نمیخواستند این کار را کنند. هزار ماشین سانتریفیوژ نسل دوم را میتوانستند راه بیندازند و اینها را امروز حفظ کنند. نخواستند این کار را کنند.

بههرحال اینیک بخش بوده است و بخش دیگری آمدهاند از حوزه آژانس واردشدهاند و از سازمان انرژی اتمی ما سؤالاتی درباره تکنولوژی سلاح داشتهاند. کل سؤالات ۵، ۶ یا ۷ مورد بوده است. آقایان هم که امضا کرده بودند اینها را پاسخ دهند و پاسخ داده بودند. اینها سؤال درباره تکنولوژی سلاح است که ما را متهم میکنند که در پارچین شما به دنبال سلاح هستید و برخی اماکن دیگر و تجهیزات سلاح بوده است و ما هر سؤالی را به اینهاپاسخ دادهایم اینهاگفته اند که ما قانع نشدهایم چون قرار نبوده است که قانع شوند.

اراده سیاسی بر قانع شدن آژانس از طرف غربیها وجود نداشته است در این موضوع ما باید به قبل برگردیم. آژانس در گزارش ۲۰۱۱ میگوید که شما قبل از سال ۲۰۰۳ یک کارهایی کردید. من نمیگویم که اینها صحت دارد. آژانس میگوید چون سندی هم ارائه نداده است و قبل از ۲۰۰۳ چه سندی در کار بوده است؛ و این مربوط به دولت اصلاحات و کارگزاران و دولت آقای موسوی که قبل از سال ۸۲ میشود است. اگر اشکالی وجود دارد که بر مبنای آنها اینهاکشور را تحریم کردهاند و به زیر سؤال بردهاند چرا چوبش را به دولت دهم میزنید و چرا سوء استفاده سیاسی از این قضیه میکنید؟ دولت نهم و دهم به اظهار آژانس مسأله خاصی با آژانس نداشته است و تازه دولت نهم و دهم آمده است و جلوی آژانس ایستاده است و از قبل از ۲۰۰۳ دفاع میکند که اینها صلح آمیز بوده است. دولت نهم یا دهم که متهم به بی برنامگی میشود سؤال کرده است که برنامهها چه بوده است؟ و گفتهاند که این بوده است.

همین طور که دولت نهم وقت گذاشته است و توسعه شهری یا روستایی داده است و به شهرهای کوچک رسیدگی کرده است و مردم راضی بودهاند از این حرکت، قیمت یا مصرف بنزین را واقعی کرد و مصرف بنزین را با کارتی کردن پایین آورد که هیچ دولتی نتوانست این کار را کند و این کارها را کرده است در حوزه سد سازی بودجه گذاشته است، در حوزه آبهای مرزی فعالیت کرده است که حرف مقام معظم رهبری زمین نماند و نمیگوییم که کامل کرده است و در حوزه هستهای هم مانند بقیه حوزهها گفته است که چرا کار نمیشود؟ گفتهاند که حمایت درست نشده است و گفته است که فقط مشکل شما پول است؟ و گفتهاند که بله. پول را داده است و رآکتور اراک که در آن زمان ۶ درصد پیشرفت داشته است، در اول مرداد ۹۲ که دولت تحویل داده میشد ۸۶ درصد پیشرفت کرده بود. رآکتور بوشهر که سالها بودجه به آن درست اختصاص داده نمیشد بطوریکه اگر ما منحنی دریافت بودجه را از ۸۴ به بعد نگاه کنیم و تا سال ۹۰ که این نیروگاه راهاندازی شده است بررسی کنیم میبینیم تمامی بودجه بوشهر در این سالها سیر صعودی با فاصله زیاد از خط افق دارد؛ ولی قبل از سال ۸۴ بودجه آن نزدیک خط افق است. اقدام دولت نهم کارگشا بوده است و باید رفت و از مهندس آقازاده پرسید که شما در ۸ سال دولت خاتمی بیشتر حمایت شدهاید یا در ۴ سالی که با آقای احمدینژاد کار کردهاید؟

رشد فناوری هستهای ما مرهون دولت نهم و دهم است. اگر ما امروز بهعنوان یک قدرت بالقوه جهانی با ۱+۵ صحبت میکنیم (چون ما قدرت منطقهایهستیم و از آن عبور کردهایم و بالقوه قدرت جهانی هستیم) یعنی پارامترهای قدرت جهانی شدن را داریم که یکی از پارامترها علم و فناوری است. وقتی ما در حوزه هستهای به غنیسازی پیشرفته میرسیم یعنی ماشینهای پیشرفته تر را خودمان میتوانیم بسازیم، میتوانیم رآکتور بسازیم، آنهم با شرایط تحریم. کشورهای دیگر که این کار را کردهاند تحریم نبودهاند و همه از شرایط باز سیاسی اقتصادی استفاده کردهاند و از همین متخصصان و مواد و تجهیزات استفاده کردهاند ولی ما به آن صورت از هیچ کدام از این مواد استفاده نکردهایم و توانستهایم به این حد پیشرفت کنیم و البته جنگ را هم داشتهایم. ۱۰ سال اول انقلاب ما درگیر قومیتها و جنگهای تحمیلی بوده و بعد در عرض ۱۰ سال این توانمندیها را پیدا کردهایم. جمعیتمان رشد کرده است و دارای تمدن قدیمی و توان نظامی مدرن هستیم. تجربه جنگ را هم داریم و صادر کننده تجهیزات نظامی هم شدهایم. اینهاهمه باعث شده است که پای میز مذاکره با اینهمه کشور نشستهایم.

ما باید از رأی مردم بیشتر استفاده میکردیم ولی متأسفانه این دستگاه اجرایی که این کارها را انجام داد، رأی ۷۳ درصدی مردم در انتخابات را که پشتیبان نظام بوده است جدی نگرفته است. ما منتظر بودهایم تا این انتخابات بدون اغتشاش و آشوب انجام شود تا برویم از موضع بالاتری با پشتوانه مردمی مذاکره کنیم. متأسفانه این توانمندی را هم مصادره کردهاند و در جهت آن پذیرش خلع سلاح در جنگ صورت گرفته و این است که کشور را تهدید میکند.

یک جریان فکری در جامعه ما است و در سال ۸۳ هم رفتارش معلوم بود که نهتنها اعتقادی به انرژی هستهای ندارد بلکه اعتقادی به موشک یا ماهواره هم ندارد و میگوید که ما جزو جامعه جهانی میشویم و جامعه جهانی را هم غرب میداند و کشورهای جهان سوم و شرقیها فقط آنجا را بهعنوان جهان سوم قبول دارند. فقط هم در آنجا مذاکره میکند و این میگوید که برویم با آنها بسازیم؛ یعنی کدخدا را پذیرفته است و این را بسازیم تا مشکلاتمان حل شود؛ یعنی ما هم مانند کشورهای خلیج فارس و کشورهای منطقه که هیچ مشکلی با اینها ندارند و بیشترین دیکتاتوری هارا هم میکنند، دموکراسی هم ندارند و غربیها هم کاری با آنها ندارند مثل آنها شویم و من چیزی که از این رویه شدن حرکت که صورت میگیرد پیش بینی میکنم، بحث اسلام امریکایی است؛ یعنی اگر ما به سمت اسلام امریکایی رفتیم خب این چیزها و مشکلات و تبعات حل میشود ولی اگر نرفتیم اینها است و اگر این رویه طوری شد که اقتصاد را گره میزنیم با مناقشات و منازعات خودمان با جهان دیگر بخصوص با غربیها. ما یک فرمول به دست آنها میدهیم و میبینند که چقدر اثر کرده است پس میگوییم که اقتصاد بعلاوه ایکس است و این ایکس یک بار هستهای است و یک بار مسائل منطقهای و یا حمایت از تروریست میشود و اینکه چرا رژیم صهیونیسم را به رسمیت نمیشناسیم.

یعنی روش مستعمره کردن ایران است؟

بله یعنی یک مقدار در اقتصاد فشار میآورد و یک عدهایاز مردم در داخل میگویند که مردم دارو ندارند باید به دنبال راهش برویم. در جنگ هم ما تلفات میدادهایم تا یک جایی را میگرفتیم و مردم نمیپذیرفتند مگر ماشین مردم چه است اینها که در خیابانها سوار ماشینهای گران قیمت هستند اینها همه مردم هستند؟ اینها هم یک بخش از مردم هستند که در جای خودش قابل احترام است و مردم جامعه ما هستند و تلاش کردهاند و به همت تلاش و زور و بازو سرمایه پیدا کردهاند و میخواهند از ماشین آخرین سیستم استفاده کنند ولی حق ندارند به آرمانهای نظام و انقلاب دهن کجی کنند، ولی ما دهن کجی را در همینها میبینیم. هر جریانی که میشود اینها در خیابان میریزند و بی حجابی میکنند و فردا این نظام تهدید شود. این آدمها از نظام دفاع میکنند و مسئولین ما باید متوجه باشند که چه کسانی میخواهند به خیابانها بیایند و در فرودگاه از آنها استقبال کنند. همانهایی که در استقبال شهدا بیایند، همه جامعه ایرانی در داخلش بود، همانهایی که صبحها در راهآهن پیاده میشوند و همانهایی که در ترمینال خزانه و مسجد جمکران هستند، اینها اگر آمدهاند به استقبال شما، باور کنید که یک کاری کردهاید. به مسئولین میگویم. ولی اگر دیدهاید که اینهایی که آمدهاند ظاهرشان، ماشین یا لباسشان یا موی سر اینهابا بقیه جامعه تطبیق ندارد، یککمی شک کنند که آیا مسیرشان درست بوده است یا نه؟ ببینند که آنهایی که برای ۱۷۵ شهید غواص آمدهاند همانها بودهاند که به استقبال اینها آمدهاند یا نه؟ چون اینجا جامعه ایرانی بوده است و همه بودهاند همه کسانی که کار میکنند و تولید کننده بودهاند، همه آنهایی که اگر کشور تهدید شود ایستادهاند، همه حجابی بودهاند، مرد و زن ایرانی بودهاند اما اگر خاص شدهاند اینجا شیطان وارد این قضیه میشود.

من این را شنیدم که شما وقتی نزد آقای روحانی رفتهاید ایشان گفتهاند که هر چه دارید متوقف کنید تا من رسماً بهعنوان رئیسجمهور کار را آغاز کنم.

تماسی که گرفته شد، قرار بود که اینها هر سؤالی در رابطه با دولت دارند آقای ترکان با آقای بقایی هماهنگ کند. آقای احمدینژاد در دیداری که با روحانی داشت این قرار را گذاشته بود باهم هماهنگ کنند و برای وزرا وقت تنظیم شود بروند و گزارش بدهند. ولی اینها این موضوع را رعایت نکردند، حداقل در حوزه هستهای؛ یعنی آقای نجفی، زمانینیا و ظریف این سه نفر شروع کردند که اطرافیان من را احضار کنند. اینها باید با دفتر من هماهنگ میشد یعنی احترام دولت قبل که هنوز مشغول به فعالیت بود، نگه داشته میشد و طبق قاعده اطلاع میدادند یا دفتر ایشان به دفتر من زنگ میزد که ما یکسری سؤالاتی داریم تشریف میآوردند دفتر در سازمان انرژی اتمی و ما پذیرایی میکردیم. همان گونه که ما به دختر میرحسین موسوی احترام گذاشتیم علیرغم اینکه مخالفتهایی وجود داشت و خود ایشانهم حرکاتی میکرد و حرفهایی میزد، ایشان را نگه داشتیم و معترض ایشان در انرژی اتمی نشدیم؛ همان طور که دکتر توفیقی مشاور عالی انرژی اتمی بودند و کار میکردند و خیلی کارساز بود و همان طور بقیه و ما هیچ کسی را اخراج نکرده بودیم. چه کسانی که با آقازاده یا صالحی مرتبط بودهاند ما اخراج نداشتیم و ممکن است در جاهایی جابهجا داشتیم و سعی شد تا جایی که میتوانیم کرامات افراد حفظ شود. این طایفه جدید مثل اینکه کشور را فتح کرده بودند و از همین ابتدا تصور من این شد که اعتدال و این حرفهایی را که میزنند به آن معتقد نیستند و کشور را فتح کردهاند با ۷ دهم درصد. این برای من خیلی عجیب بود.

بعضی از این آقایان از من اجازه میگرفتند، بعضیها هم هستند بهعنوان خودشیرینی؛ جلوتر بدون احضاری گزارش دادند. اینجور افراد بعدازاینکه مسئولی تغییر میکند، خودشان جلوتر میروند. اینگونه افراد معمولاً یک خواستها یا طمعی داشتهاند و در گذشته به آنهاپاسخ داده نمیشد و به یکچیزی وصل هستند و به قول معروف به یک طایفه کرمانی وصل هستند که بلند میشوند و میروند و گزارش میدهند که اینجا اینگونه بوده است و البته بیشتر افرادی که در انرژی اتمی مشغول کار هستند، آدمهای سالمی هستند و ممکن است که اعتقادشانهم فرق کند ولی آدمهای معتقد و ارزشی هستند. اینها از من اجازه گرفتند که با ما تماس گرفته شده است که شما در اینجا گزارش دهید و چه کنیم و من هم گفتم که حتماً این کار را کنید و سؤال دارند پاسخ دهید و ببینید که علاقه مندی اینهاچه است تا ما مطابق این علاقهمندی گزارشها را تهیه کنیم و بدهیم. این کار را هم کردیم و ما گزارشهای آخر را داشتیم برای شورای عالی امنیت ملی و مقام معظم رهبری تهیه میکردیم و همان گزارش را خدمت آقای روحانی آماده کردیم که به مسئول بعدی انرژی اتمی تحویل دهد.البته خیلی جالب بود که درخواست نمیکردند که من به آنجا بروم و توضیح دهم. چون من باید در ابتدا به آقای ظریف یا فرد دیگری توضیح دهم و یا آقای روحانی باید کسی را مأمور کند تا این اطلاعات را به ما منتقل کند و ادب را رعایت نکردهاند. اینیک مسأله بود و طبیعی بود و استنباط من این بود که چون اسم من در قطعنامه ۱۷۴۷ بود و ریش من پروفسوری نیست و من خیلی برای امریکاییها مهم هستم و دشمنی که آنها میخواهند با او مذاکره کنند، من را هم ترور کرده است و خیلی بد است یعنی من یک نیروی مطلوبی برای اینها نبودهام و از من دوری کردهاند که نجس نشوند و حتی یک ملاقاتی هم نکردند که در مذاکره به ضررشان شود و من میتوانم این استنباط را داشته باشم.

حال بعد ما که دیدیم این افراد میتوانند این کار را کنند، اعتراض کردیم به آقای احمدینژاد که این طرف چه کسی نشسته است؟ و آیا این اطلاعات انرژی اتمی دراینجا حفظ میشود یا امنیتی که داریم در این طرف؟ چه کسی سؤال میکند؟ اینهاسطح امنیتیشان چقدراست؟ موضوع توسط یکی از دوستان به آقای یونسی انتقال داده شدکه با آقای روحانی همراهی میکردند و آقای یونسی درک کردند که مسأله چه است و اعلام کردند که شما باید مسئولین انرژی اتمی را از راه رسمی ببینید که بعدازاین شد که ما موفق شدیم و یک هفته قبل از اینکه آقای روحانی دولت را تحویل بگیرد ایشان را زیارت کنیم و تبریک به خودش بگوییم و تیمش را هم ببینیم.

چه کسانی در جلسه بودند؟

لازم نیست که این را بگوییم و همینها بودند ما گزارش کتبی را به رئیسجمهور منتخب دادیم که وضعیت انرژی اتمی ما از اول مرداد ۹۲ چه است و چه داریم و بنده به ایشان پیامی دادم که آقای احمدینژاد نظرش این است که این بار سنگین دولت را ایشان قبول کند. من یک پیام دادم که آقای احمدینژاد میخواهد چهکار کند که دست شما در مذاکره پرتر از قبل باشد و دستور دادهاند که سانتریفیوژها راهاندازی شود.

این همان هزار تایIR۲Mاست؟

همه حدود شش هزار تاP۱ و هزار تا همP۲ است. کل چیزهایی که نصبشده و راهاندازی نشده است. حدود ۷ هزار تا ماشین راهاندازی شود و ما هم چون دستور رئیسجمهور بود باید عمل میکردیم و افراد صادقی مانند آقای جلیلی نظرشان این بود که ما اخلاقاً باید به آقای روحانی اطلاع دهیم و چون آقای روحانی میخواهد دولت را تحویل بگیرد. باید به وی بگوییم و من هم با ایشان جلسه دارم و میبینم حالا که قرار شد من خدمت آقای روحانی بروم، موضوع را بگویم.

آن زمانیکه وقت دادند و من خدمت ایشان رفتم و جلسه تشکیل شد، گزارش را که دادم گفتند برای اینکه شما دستت در مذاکره پرتر باشد ما این آمادگی را داریم و میتوانیم اینها را استارت کنیم یعنی شما برو با ۱۸ هزار تا سانتریفیوژ نسل دو مذاکره کن. چون ما اگر راه نینداختهایم در مذاکرات ملاحظهای داشتهایم و این دوره گذار خوب است که اینها راه میافتد و شما میگویی که دولت قبل این کار را کرده و شما دستت باز میشود. هوشمندی آقای احمدینژاد در این مسأله بود که بخواهد برای روحانی شرایط بهتری را از نظر فنی مهندسی باز کند و اگر این افراد حاضر نشدند که مذاکره به نتیجه برسد و حتی با یک بند توافق کنیم میشود گفت که دلیلش این بود که آنها نمیخواستند با دولت احمدینژاد چیزی را امضا کنند چون دولت آنها را خیلی در هم شکسته بود بخصوص در موضوع هولوکاست و مناقشات منطقهای. آقای احمدینژاد یک فکر تهاجمی داشت و زیر بار هم نمیرفت و در سخنرانیهایش هم همیشه مهاجم بود و جامعه جهانی را هم صرفاً غرب نمیدیدند.

در این خصوص آقای روحانی گفتند که به من یک یا دو روز فرصت بدهید تا به شما بگویم. اینیکی یا دو روز رفت و من هم پیگیری کردم و شاید سرشان شلوغ بود و این موضوع برایشان اهمیت نداشت و خبر ندادند و ما آماده باش خودمان را بعد از ۲۱ رمضان لغو کردیم چون تا شب ۲۱ من منتظر بودم و بعدازآن با مشورتی که با دوستان شد نظر من این بود که ایشان نمیخواهد و چیزی دراینباره نگفت واگر ایشان میخواست کلاهش را باید بالا میانداخت تا با دستپر مذاکره کند و گردن احمدینژاد بیندازد و این برگ برنده بود و من بعد از توافق ژنو دیدهام که بحث، واگذاری دستاوردها است یعنی خیلی راحت از این دستاوردها میگذرند. برای چه باید هفت هزار تا سانتریفیوژ به بار خودشان اضافه کنند. اینها اعتقادشان به یکی دو تا سانتریفیوژ بود که در سال ۸۳ تعلیق کرده بودند. برای من طبیعی بود که ایشان نپذیرد و جواب ندهد و چون سیاست دارد جواب نمیدهد.

این بحث نقشه راه را کمی اگر برای ما توضیح دهید و چه اتفاقی میافتد که اگر این نقشه راه اجرایی شود چه در بحث مهمی که بر سرPMDاست و این آقای ظریف در جلسهایکه با مدیران و مسئولان نشریات داشت به دو نکته مهم اشاره کرد و آن این بود که من بعد از لوزان به مردم دروغ گفتم و دولت هشت سال گذشته هیچ دستاورد فنی یا سیاسی نداشته است و شما جواب دادید. یک بحث همPMDبوده است که گفت برای ۲۰۰۳ بوده است که بازرسی و بقیه بوده است که دو تا مربوط به این میشود و اینهم افرادی بودهاند که خود سر این کار را کردهاند و این را به خارجیها هم گفتهاند که افرادی خود سر بودهاند.

من مطلب را به گزارش آقای آمانو بردم و چیزهایی که در قبل از ۲۰۰۳ گفتهام اینهابه شکل ظریفی از این تاریخ رد میشوند و من خودم گزارش آمانو را قبول ندارم و به وی هم گفتهام که من مسئول اصلی کشور هستم و شما اگر سند یا مدرکی دارید اینهارا ارائه کنید تا ما قبول کنیم. سند و مدرکی که آنالیز میکنیم تا ببینیم که اینها چه است و سند الکترونیک را قبول نمیکنیم چون میتواند بیشتر ساختگی باشد؛ چراکه سند الکترونیک به راحتی قابل ساختن به هر زبانی است. ما میگفتیم که شما من را قانع کن که یک اتفاقی در پارچین افتاده است. چون من خودم تخصص دارم و با معاون شما مینشینم تا اسنادتان را بررسی کنیم ولی آمانو گفت که ما اسناد را به شما نمیتوانیم بدهیم و میگفتیم که چرا؟ میگفتند چون کشورهایی که به ما دادهاند به ما اجازه ندادهاند که به شما بدهیم و میگفتیم که چه دلیلی دارد؟ جوابشان این بود که کانالهای آنها لو میرود و آنها نمیخواهند این کانالهای اطلاعاتی از دستشان برود.

این دلیل قانع کننده نیست و میگفتیم که بنویس که چه میخواهی تا ما جواب دهیم و آنهم یک کلیاتی را مینوشت ما هم میگوییم که این آزمایش در ایران انجامنشده است و در ایران این ماده نیست این را ما اطلاع نداریم و نمیدانیم که چه است و از نظر تخصصی میگویم و من گزارش آقای آمانو را خیلی زیر و رو کردهام و میگویم که این گزارش اگر به درد ساختن سلاح میخورد من بلد شدهام و در قبل نمیدانستم و قبل از ۲۰۱۱ نمیدانستم و میتوانم الآن اینهارا بههم وصل کنم و کتاب بخوانم و بهتر میفهمم که چه میگویند.

در این قضیه بهتر است که ما به ۲۰۰۳ مراجعه کنیم اگر فرض کنیم که ادعاهای آمانو درست است که باز من تأکید میکنم که غلط است اینها مربوط به دولت آقای خاتمی و هاشمی است. غربیها در مذاکرات پنهانکه با این دسته دارند و آنهایی که خبری میکنند مانند بی بی سی و سایتهای امنیتی که اینها را آزاد میکنند و اینهارا بیرون میدهند یکی از اینها را که آقای کلی که در بیبیسی بود و از کارشناسان بی بی سی و آژانس محسوب میشد، این در بیبیسی صحبت میکرد و همین حرف را میزد که ایران بیاید و بگوید که یکسری از کارها را در قبل از ۲۰۰۳ میکرده است و اغراق کند و به نحوی بگوید که آدمهای خودسری بودهاند موضوع حل میشود.

این الگو شاید برای کره جنوبی عمل کند که کرده است چون کره جنوبی میگفت که متخصصان دانشگاهی بدون هماهنگی با دولت این آزمایشها را انجام دادهاند؛ آژانس هم زود از اینها قبول کرد و سفتهاش را بست و من از آقای آمانو پرسیدم که چطور کره جنوبی را اینگونه کردهای و چطور شما موضوعی را که در رسانهها پخش شد؟ گفت این برای دوره من نبوده است و گفتم که نمیشود و تو مدیر آژانس هستی و تو باید پاسخگوی اقدامات گذشته آژانس هم باشی و اگر یکی از تو سؤال میکند بگو برای کره جنوبی را چگونه بسته ای تا ما بدانیم که با تو چه کنیم.

در مذاکرات تا این حد ما حضوری صحبت کردهایم و با معاون آقای آمانو صحبت کردهام و ایشان به من گفت که آقای عباسی ما مطمئن هستیم که شما یک کاری کردهاید و من ساده نگاهش میکردم چون میدانستم که ایشان چه اطلاعاتی دارد و میگوید که ما مطمئن هستیم چه اطلاعاتی را برایش ساختهاند؛ یعنی فرض کنیم که خودش آدم سالم و درستی است که به نظر من تا حدی میتوانسته است اینگونه باشد بطوریکه آقای سلطانیه هم از وی تعریف مینمود.

معاون آمانو به من گفت: ما مطمئنیم که شما این کار را کردید. ولی میخواهیم به نفع شما تمام شود. (بهگونهای میخواست سر ما کلاه بگذارد).

من به ایشان گفتم: دوست عزیز، شما اخلاق حرفهای را رعایت بکنید. اینکه به نفع ما تمام شود چه معنیای میدهد. اگر ما مجرم هستیم، شما کار خود را انجام بده. اخلاق حرفهای داشته باش. ما کاری نکردیم که شما بگویید: ما میخواهیم به نفع شما انجام شود. میدانستم که سندی ندارند.

از ایشان خواستیم که بیایند وکارشان را انجام داده و نظارت بکند و من به همین فرد اجازه دادم که برود تحقیقات سانتریفیوژ پیشرفته ما را در تهران ببیند. ایشان تعجب کرد که یک کشوری حاضر شد جایی که سانتریفیوژ را تحقیق میکند، میسازد و نمونهسازی میکند به آژانس نشان بدهد چون جزو پروتکل نیست. ما گفتیم: به تو اطمینان داریم. تو اینگونه میگویی و بیا و ببین که ما در چه سطحی هستیم.

وقتی ما این کار را داریم میکنیم، پس حتماً من یک اختیاراتی دارم، یکچیزی که با آژانس تا یک مرحله ای جلو بروم. اینجا تصمیم گرفتم که هیچ اشکالی ندارد که بخش سانتریفیوژ را به او نشان بدهیم.

البته در گذشت زمانکه البرادعی بود، چون مُدالیته نوشتهشده بود و میخواستند که این مدالیته بسته شود، آنها تقاضای دیدن یکسری از افراد را کرده بودند، مثل مدیر عامل یک شرکت یا مؤسسهای که کار تحقیقاتی و پژوهشی هم میکند و اساساً فعالیت آن هستهای نیست و در مقوله دیگری است. یا مثلاً: مدیر عامل شرکتی را که مواد وارد کشور میکرده است. مثلاً گفتند: ما شک داریم در این آلومینیوم و میخواهیم کسی را ببینیم. گفتند: بسیار خب اشکالی ندارد، بیایید و صحبت کنید و سؤالاتتان را بپرسید.

صحبت کردند و رفتند و بالاخره آن ۶ بندی که زمان آقای لاریجانی تنظیم شده بود، بسته شد. دوره آقای جلیلی مسأله بسته شد؛ یعنی تمام شده بود.

و اگر آژانس هم میآمد یک بار پارچین را بازدید میکرد، یک عدهای بودند که فکر میکردند که با آنها درست برخورد کنند، یعنی بگویند که بالاخره برای شما کجا مهمترین جا است. از این همه جا کدام نقطه مهمتر و با اهمیت تر است؟ وقتی مشخص کرد، میگفتند: بروید و آنجا را ببینید. وقتی رفتند، آنجا یک سرویس بهداشتی بود، خودشان اقرار کردند، آقای سلطانی در خیلی از صحبتها در آژانس و مصاحبههایی که دارد این موضوع را به سلطانیه ابراز کرده است. اینها به آنجاهایی که شک داشتند، بالاخره رفتند؛ که منافقین یا ماهوارهها یا جاسوسهای دیگر به ایشان خبر دادند، به یک سرویس بهداشتی برخورد کردند، نمونه از آنجا هم برداشتند که رفتند و چه در سرویس بهداشتی به دست آوردند نمیدانیم! خود آنها دیدند که موضوع غلط است.

من در ویِن به مسئولین آژانس گفتم که: شما به حرفهای سرویسهای جاسوسی این کشورها گوش نکنید، چون اینها بههرحال میتواند صحت نداشته باشد. ولی به آنها نگفتم: چرا این حرفها صحت ندارد، بعد روی یک زنجیره ای که دنبال میکردیم، یعنی ما در جلسه عمومی یکسری صحبتها را میکردیم که من از روی کاغذ میخواندم. در دیدار با آقای آمانو یک مقداری بازتر روی این مسائل صحبت میکردیم. وقتی به مصاحبه مطبوعاتی میآمدیم، ۵۰-۴۰ تا خبرگزاریهای خارجی بودند که ۱۵ تا ۳۰ دقیقه آنجا صحبت میکردیم. هر سؤالی اینها داشتند ما به آن پاسخ میدادیم؛ یعنی اینگونه نبود که بنده یا تیم همراه من در پاسخدهی به خبرگزاریهای خارجی مشکلی داشته باشند و هر سؤالی که داشتند میپرسیدند.

از قضا این موضوع را برای روزنامه الحیات که بهصورت خصوصی در دفتر موقت در آژانس صحبت داشتند، بیان نمودیم. میگفتند: شما که کاری نکردید، چرا نشان نمیدهید. من یک استدلالی برای او کردم و او پذیرفت. خبرنگار منطقی ای بود. تا استدلال کردم، گفت: شما درست میفرمایید. بعد یک نکتهای را من اضافه کردم و این هم با برنامه بود، یعنی مثل حلقههای زنجیر اینها را به هم وصل میکردیم. خبرنگار الحیات چیزی در مورد شفافیت پرسید. من به ایشان گفتم: ببین ما به آژانس میگوییم که این صحت ندارد، چون برخی از این اطلاعات را خود ما میسازیم.

من چه چیزی را گفتم که صحت ندارد؟ اطلاعاتی که سرویسهای جاسوسی در اختیار کشورها قرار داده و آنها به شما دادند، اینها صحت ندارد. دلیل آن این است که ما در بعضی از جاها خود را ضعیف و در بعضی از جاها خود را قوی نشان میدهیم.

من نگفته بودم که اطلاعات غلط به آژانس میدهیم. الحیات امانتداری کرد؛ جمله من را درست نوشت که گفت: ما اطلاعات غلط به سرویسهای جاسوسی میدادیم.

این چیزی بود که خود من این کار را کرده بودم؛ نه اینکه دستگاه اطلاعات یا حفاظت جایی به من آموزش داده باشد. من وقتی مورد حمله جاسوسی تلفنی قرار گرفتم، در عین اینکه موضع را به وزارت اطلاعات در زمان خودش اطلاع دادم (در حدود سال ۸۳- ۸۲ و قبل از آنهم وجود داشت) ولی چون در اواخر سال ۸۲ این جاسوسی تلفنی از من و شهریاری و خیلی از اساتید گسترده شد و تخلیه تلفنی صورت میگرفت و داشتند این پازل را تکمیل میکردند.

در این موقع بود که ما اطلاعات غلط به اینها در مورد خودمان میدادیم. ولی در مورد تحقیقات مان اطلاعات درست میدادیم؛ یعنی شهریاری میدانست در مورد من اگر از او تحقیق بکنند، سرویسهای خارجی چه چیزی باید بگوید. مثلاً: چکیده تز دکترای من را برای آنها توضیح میداد. اینها با برنامه بود.

ولی ما چون مملکت انقلابی بودیم و خیلی چیزها در این جا خودجوش صورت میگرفت؛ این مسائل ضد جاسوسی هم خودجوش صورت میگرفت. من میدانم که چه اطلاعات غلطی را دادند. من اصلاً اطلاعات غلط روی کامپیوترم گذاشتم. حدس هم میزنم که استادی که از امریکا آمده بود، روی کامپیوتر من برنامههای تخلیه نصبکرده است. خودم به او گفتهام که چنین کاری بکند. عمداً به آن گفتم؛ و من اطلاعات غلطی را روی کامپیوتر گذاشته بودم که هر چه اینها میخواهند تخلیه کنند و ببرند.

این کارهایی نبود که امنیتیها به ما یاد داده باشند. در دانشگاه خودم فکر کردم که استاد برای چه میخواهد فلش در کامپیوتر من بزند. حتماً میخواهد یک نرم افزار جاسوسی در کامپیوتر من بگذارد؛ و گذاشتم این کار را انجام بدهد. این کارها برای ما عادی بود ولی متأسفانه یکی از نشریات داخلی آمد و این را گفت که: (برادر عزیز از روی دلسوزی این را میگویم که چرا باید این حرف را بزنید)

چه کسی گفته بود؟ خانم نولاند (nuland) و هوا آرِتز (ha artez).

این نشریه وزین داخلی ما یک فرد معتبری که اینهمه سخنگوی وزارت امور خارجه میگوید که: اگر این گذار مذاکرات انجام بشود (آنها اینقدر حساب بکنند)، یک اشتباه استراتژیک کرد یعنی آمد و برنامه ما را بهم زد، یعنی آن خطی که از نظر تبلیغاتی جلو میرفتیم را عوض کرد.

با شما هماهنگ نکرد؟

نه فرصت نبود، من هنوز وِین بودم. اتفاقاً آقای احمدینژاد از نیویورک به من زنگ زد و گفت: چه گفتهاید؟

نولاند و هوآرتز و... به او گفته بودند که عباسی یک کار این جوری کرده است و فکر کردند که من ناشیانه عمل کردم. سؤال کردم از ایشان و گفتم: آیا شما خودت خواندهای؟ گفت: نه. گفتم برو و الحیات را بخوان، هم عربی و هم انگلیسی درست نوشته آن را چون من دیده بودم.

متأسفانه یکی از روزنامههای داخلی این کار را کرد و الان این را طرفدارهای دولت حربهای علیه من کردند؛ یعنی من راجع به برنامه اصلی انتقاد میکنم،referenceو مرجع به آن نشریه اصولگرا میدهند؛ و میگویند که او هم گفت: که این به این نحو حرف میزند. برای اینکه من را خراب کنند استناد میکنند به آن حرفهایی که ایشان به غلط منتشر کرده است. عالم سیاست داخلی این چیزها را دارد.

چرا در مذاکرات خود در خارج میگویند این خود سر و... بوده است؟

آقای کِلی (Kelly) از اکسپرتهای متخصص آژانس است. میگفت: ایران بگوید یک کاری کردیم و موضوع تمام بشود.

قضیه به این نحو نیست، ما که کرهجنوبی نیستیم. اینها کلی پرونده برای ما ساختند. کرهجنوبی جزو اَغمار اینها در این مسائل است. با آن برخورد خاصی نمیکنند. اینها آمدند برای ما پرونده ساختند. بعضی از افراد داخلی هم این برنامه را دارند؛ یعنی میگویند برویم و بگوییم که یک کاری کردیم و یک عدهای خودسر بودند.

حالا اگر هم کاری کردیم، هستهای کاری نیست که خودسرانه انجام بدهیم. این دوستان بدانند که اینهایی که میگویند: خودسرانه، اصلاً امکان ندارد. من رئیس انرژی اتمی این کشور بودم. اصلاً و ابداً چنین چیزی در حوزه انرژی اتمی ممکن نیست که کسی بتواند و برود در مقیاس سلاح و در حوزه دفاعی ما کار خودسرانه بکند.

چنین چیزی ممکن نیست. با حضور حفاظت اطلاعات در نیروهای مسلح و با حضور آدمهای فهیم و فکوری که هستند و مدیرانی که سابقه جنگ را دارند، محال است که کسی بتواند خودسرانه عمل کند.

-طرف مقابل هم میداند که چنین چیزی در ایران خودسرانه امکانپذیر نیست. خود طرف مقابل حرفهایتر از اینها است.

بنده خودم در حوزه نیروهای مسلح بودهام. از همان اوایل انقلاب در سپاه و نهادهای انقلابی بودم و از سال ۱۳۶۶ وارد سپاه با فوقلیسانس فیزیک هستهای شدم. کارهایی که بنده کردم در حوزه پدافندی بوده و همیشه موجود است و میتوانند بروند و بازدید کنند. همیشه هم گفتم که آژانس بیاید و تشکیلات من را بازدید کند.

یعنی مهمترین جایی که کار میکرد در حوزه پدافند هستهای در این قضیه دست بنده بوده است. آژانس و سرویسهای جاسوسی هم میدانند. برای همین آمدند و من را ترور کردند.

چرا؟ چون من هم عرق ملی دارم و هویت ملی و تعهد اسلامی دارم و انقلابی هستم. همه اینها را خودشان نوشتند که از چه کسی بودهام.

حالا اینها چرا این استنباط را دارند، خیلی جالب است. من این را برای شما تحلیل میکنم. چون من هرکاری را به آن پرداختم، درست به آن پرداختم؛ یعنی اگر برای مهندسی جنگ رفتم، برایتان تعریف کردم که، نگاه میکردم چرا این ماشین کپسول آتش نشانی ندارد. میرفتم و کپسول آتش نشانی از اهواز میخریدم و میآوردم که اگر ماشین آتش گرفت؛ آن را خاموش کنیم که همه آن نسوزد.

خاکریز میخواستیم بزنیم و حتی سلاح هم که میخواستیم استفاده کنیم، تیر اضافه نزنید و بیشترین تلفات را از دشمن بگیریم و اسرا هم هرجا میتوانستم که اسیر بگیرم، آنان را نمیکشتم؛ یعنی اگر فرد مقاومت میکرد، او را میزدیم. ولی اگر با پارچه سفیدی و با لاتخف اخوی و... اینها را اسیر میگرفتیم. چون اینها برادران مسلمان ما بودند. در حوزه هستهای هم در بحثهای پدافندی خیلی کار کردم و انواع و اقسام سیستمهای اندازهگیری و آشکار سازی و سیستم الکترونیک را برای کشور خودکفا کردیم.

کشوری هم که در اندازهگیری هستهای خودکفا شود، خیلی کارها در حوزه رآکتور و انرژی میتواند بکند؛ یعنی ما زیربناهای لازم را ایجاد کردیم. بعضی از افراد سیاسیون داخلی میگویند که یکسری از افراد را معرفی کنیم و بگوییم: اینها خودسر بودند و قضیه را تمام کنیم.

ممکن است این در ذهن آنها بیاید که اینها را در ویلایی در شمال نگهداری کنیم؛ و بالاخره مسأله کشور و نظام است. به اینها بگوییم که قبول کنید که بیایید و اقرار کنید. چنین چیزی غلط است. چرا باید بیاییم و دروغ بگوییم.

وقتی کاری نکردیم میگوییم که کاری نکردیم. چرا برویم چیز دیگری را بگوییم. اگر هم بحث خودسرانه مطرح بوده است؛ آقای هاشمیرفسنجانی و سید محمد خاتمی هستند. افراد منتسب به اینها مثل آقای ترکان هستند. ایشان قبول کند که خودسر بوده است. اگر میخواهند بگویند که یک اتفاقی افتاده است، این افراد بپذیرند که نفع آن را تاکنون بردند. چرا بروند و ۴ تا آدم پایینتر را الکی متهم به این چیزها بکنند.

اگر این چیزها مشکل کشور را حل میکند؛ همان بزرگان حل بکنند و بپذیرند. چون آژانس هم میگوید: قبل از سال ۲۰۰۳، آنکس که مسئول کشور بوده است، همان بپذیرد. چرا دیگری بپذیرد؟ چرا گردن احمدینژاد بیندازند؟ من میگویم که احمدینژاد ممکن است خیلی اشتباهات دیگری کرده باشد، ولی حداقل در بحث هستهای کاری نکرده که کسی بخواهد یقهاش را بگیرد؟ چون اصلاً نبوده و نمیداند چیست؟ من گواهی میدهم که ایشان نمیدانسته است.

شبکه تأمینکنندگان کالای دوگانه که هم در برجام و هم درقطعنامه هست(NSG(nuclear suppliers groupتوضیح میدهید که اینها چیست و این چه تبعاتی میتواند برای ما داشته باشد. چون جایی خواندم که این در کشورهای صادرکننده نظارت میکند و حتی کارکرد آن در کشور ما نظارت میکند.

الآنهمین مسألهای که هست یککمیته مشترکی درست شده است که این برمبنای دستورالعملهایNSGهست که این به،infcirc۲۵۴ رژیم کنترلی موشکها (technology control regime) برمیگردد.

اینها یک اسنادی است که به هم مرتبط است و کارکرد آن این است که مثلاً میخواهی چیزی بخرید و این چیزی که شما میخواهید بخرید، مثلاً مواد؛ چون گلوگاه در صنعت مواد (material) است. در هر صنعتی که بروید مواد حرف اول را میزند. این قاشق را اگر بخواهیم بسازیم یک مواد و یک تکنولوژی میخواهد. یک دستگاه پرس و ابزار و پالیش کننده خاصی میخواهد و آنها از این به بعد خواهند پرسید که این ماده را برای چه میخواهید بخرید؟End userآن کیست؟ در پیش فاکتوری که میخواهید بگیرید، میگوید: مصرف کننده نهایی کیست و برای چه وسیلهای میخواهد؛ و مواد با چه شماره ای میخواهی؟

سیستمهای کامپیوتری پیشرفتهاین قدر قوی شده که میگوید که این ماده درکجاها به کار میرود چراکه تمامی محصولات دارای شماره فنی اختصاصی خود هستند. اگر دو منظوره باشد، یعنی هم در نظامی و هم درnuclearاستفاده شود تا زمانی که مجوز نگرفتهاید امکان خرید آن میسر نیست.

مجوز که میخواهید بگیرید باید به کمیته مشترک بروید. آن کمیته مشترک میگوید: در کجا میخواهی استفاده کنی؟ میگویی: من در هستهای نمیخواهم ببرم. مثلاً من در صنعت نفت میخواهم استفاده بکنم. میگوید: در کجای صنعت استفاده میکنی؟ میگویی: فلانجا. یا به او اجازه میدهد یا نمیدهد. اگر اجازه نداد نمیتوانی بخرید. ولی اگر اجازه داد، در تمامی بازه زمانی استفاده میآید و آن را چک میکند که اینکه آن محصول به کجا میرود و در کجا استفاده میشود، بازرس باید بیاید ببیند که این را در کجا استفاده کردی و بالاخره این قاشق را ساخته ای یا خیر؟

این بحث مواد است.

حالا بحث دستگاهها را داریم. میگوید: دستگاه را برای چهکاری میخواهید؟

مثلاً: برای ماشین تراش با دقت بالا و یا دوربین.

وقتی شما کاربرد دستگاه را گفتید اگر اجازه خرید دستگاه را دادند، باید مأمور آژانس بیاید و ببیند که این نصب و راهاندازی شده و در طول دوران مختلف هم اجازه بازرسی دارد. تا موقعی که شما این را از رده خارج بکنید؛ یعنی این بازرسیها این قدر دقیق است. همه صنایع استراتژیک کشور را شامل میشود.

کل آن راdetectمیکنند. بعد میلیونها قطعه، باید توسط اینها تأییدیه بگیرد و یک سیر فرایندی طولانی است که شما الان درخواست میدهید و در ۶ ماه آینده ممکن است جواب آن بیاید. در نهایت کل زیر ساخت صنعتی ایرانکه محرمانه محسوب میگردد، شناسایی میشود.

این مورد متهم سازی نیروهای خودسر برای اولین بار در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ انجام شد. در یک سایتی چنین خبری را پخش کردند، به نقل از یک سایت مجهول دیگر؛ یعنی سایتی به نقل از یک سایت مجهول یک خبری پخش کردند تا تست کنند و ببینند میشود متهم سازی کرد؛ یعنی احتمال میدهم که یک جریان فکری در کشور وجود دارد که میخواهد این کار را انجام بدهد، با آن چیزی که در رسانهها منتشر کردند و بلافاصله وقتی عکس العمل در مقابل آن نشان داده شد، آن خبر را برداشت و بهجای آن باهمان کد خبر و باهمان ساعت (من خودم چک کردم) و باهمان رنگ و عکس مصاحبه ای از یک خبرگزاری دیگر را آنجا کپی پیست کردند؛ یعنی جای پروندهای که برای من پروندهسازی میکردند، یک مصاحبه دیگر درست کردند؛ یعنی اگر میگویید که سناتور حرفی میزند، این جریانات به همدیگر وصل است.

هم اسم بنده با آقای فخریزاده در قطعنامه ۱۷۴۷ بود. ما هم با آقای فخریزاده کار میکردیم. یک مواقعی من رئیس او بودم و یک موقعی او رئیس من بود. در دانشگاه بالاخره مدیریت گروه ودانشکده عوض میشد. این اتفاق میافتد، یک بار من رئیسام، یکبار ایشان رئیس است. باهم دوست هستیم ولی خیلی سال است که ارتباط کاری و رئیس و مرئوسی با او ندارم.

اتفاقاً الان آقای فخریزاده شاگرد و دانشجوی دکترای من هستند و روی موضوعی کار میکند که سروکارش با فناوریهای پیشرفته برای آشکارسازی نوترینو است. همین حرفهای مسخرهای که میزنند که فردو را میخواهیم تحقیقات پیشرفته در آن بگذاریم. ببخشید که لفظ مسخره به کار میبرم. چون ما کارمان این است و داریم تز دکترا در این زمینه میدهیم. او مثلاً میخواهد برود و در زیر زمین ۸۰ متر چهکاری کند؟ کاری که آقای فخری زاده شبیهسازیهای آن را انجام میدهد و آن پروژه بسیار هزینهبرداری برای کسی که میخواهد انجام بدهد که ژاپنیها هم وقتی آن را انجام میدهند در سوئیس یا امریکا انجام میدهد. اینها پروژههای خیلی گران قیمتی است که کشور ما نمیتواند به اینها بپردازد. ۲۰ سال پیش شهید علی محمدی به من پیشنهاد آشکارسازی نوترینو را کرد. من که میدانستم موضوع چیست و ایشان تخصص در این زمینه نداشت، من بهعنوان یک فیزیکدان به ایشان احترام گذاشتم و ایشان فرد علاقهمندی بود و برای او، لیوان را گرفتم و گفتم: فرض کن: حجم لیوان این قدر است، ما باید یک مایعی در این باید بریزیم که گرمی ۵۰۰ دلار است. حالا این چقدر میشود؟

حساب کرد، مثلاً چند میلیارد تومان میشود. البته میلیارد تومان چند سال پیش که دلار ارزان بوده.

حالا این قدر الکترونیک در پشت این میخواهد و ایشان گفت: بگذار کنار، این چیزهایی که ما دنبال آن میرویم باید یکچیزهای واقعی باشد که به درد مردم بخورد. من و آقای شهریاری و فخری زاده وعلی محمدی دنبال کاربرد پرتوها در زندگی مردم بودیم. حاصل عمر ما این بوده که رشته کاربرد پرتوها را در حد فوق لیسانس و دکترا طراحی کردیم و به راه انداختیم.

آن سالی که ما را ترور کردند، اولین سالی بود که برای رشته دکترای کاربرد پرتوها دانشجوی دکترا گرفتیم؛ یعنی چند سال فوق لیسانس را از سال ۸۴-۸۳ شروع کرده بودیم، در سال ۸۹ زمانی که ۵ دوره فوق لیسانس گرفته بودیم، دکترای آن را وزارت علوم تصویب کرده بود، دانشجوی ترم اول گرفته بودیم که آقای شهریاری شهید شدند.

ما در حوزه کاربرد پرتوها در زندگی مردم کار میکردیم. اگر ما محاسبات هستهای یا اندازهگیری هستهای را میدانیم، این محاسبات هم برای رآکتور و هم برای سلاحها به درد میخورد. چون سلاح یک سیستم سطح پائین تر از رآکتور است. دلیل آن این است که سلاح نه کنترل و نه ایمنی روی آن است. کوچک هم هست و چیزی هم نمیخواهد. رآکتور اینهمه کنترل وتجهیزات ایمنی میخواهد. ما چون میتوانیم محاسبات نوترونیک و محاسبات انجام بدهیم، حتی تجهیزات آن را داخل کشور انجام بدهیم و بومیسازی کردیم. پس اینجا که میگویند دو منظوره، به این نحو میشود. چون ما این چیزها را بلد بودیم و ما خارج برای یادگیری اینها نرفتیم. این نکته کلیدی آن اینجاست. ما که ترور شدیم، همه فارغ التحصیلان داخل بودیم، یعنی محصول آموزش و تحقیقات نظام جمهوری اسلامی هستیم، چون ما خودمان این چیزها را یاد گرفتیم؛ میتوانیم توسعه بدهیم و به کار ببریم.

ولی افرادی که هدایت میشوند و از پایه ای شروع نمیکنند و میروند و فقط یک نرم افزار به آنها میدهند و دو تا عدد میزنند و دو تا مقاله میدهند و بعد دکترا میگیرند. اینها نمیتوانند کارهای پایهای انجام بدهند و نمیتوانند خودشان را تغییر بدهند. ولی این قابلیت در نیروهای داخلی هست که مراحل کارشناسی را طی بکنند و با امکانات کشور کار بکنند و این نکته قابل توجهی است که ترورها برای افرادی است که همه درسهای آنها تا استاد تمامی و تخصصشان در این کشور بودند.

یعنی حتی برای استاد تمامی در خارج از کشور مقاله ندادند؛ یعنی در موضوعات تحقیقاتی دیگران دانشیار واستاد نشدند. همه زندگی خود را روی تحقیقات موردنیاز کشور گذراندند. برای همین در سطح بالاتر از یک قرار گرفتند.

در بحث بازررسیها، الان چیزی که جانکری هم مطرح کرد این است که الان یک گروه ۱۵۰ نفره از بازرسان آژانس میخواهند به تهران بیایند و مستقر شوند. شما بهعنوانکسی که خودتان در یک دوره رئیس سازمان انرژی هستهای بودید، تبعات این برای امنیت کشور چیست؟

این گروه ۱۵۰ نفر چون خارجیاند، ما باید تعداد زیادی آدم برای نگهداری اینها بگذاریم و اینها یک سرویسهایی میخواهند که مورد آدم ربایی قرار نگیرند. اینها اتباع خارجیاند، اگر یک نفر اینها را یکی از باندهای مواد مخدر یا گروههای محارب دزدید و از جمهوری اسلامی اخاذی کنند، چه باید کرد؟

پس باید کلی نیروی امنیتی و انتظامی ما ذهن آنان مشغول باشد که اینها را محافظت کنند.

این بزرگترین سفارت خانه در تهران میشود.

این ۱۵۰ نفر توزیع شده و پخش هستند، یعنی دستگاه امنیتی و انتظامی و کلی نیرو چند برابر اینها باید بگذارند که فقط سلامت اینها را تضمین کند، این خیلی مهم است. مثلاً آنها مسیری را از کاشان تا سایت نطنز میخواهند بروند، در راه یکی از اینها را ندزدد. بالاخره چنین چیزی امکانپذیر است، مملکت بزرگی است. یکی یک تصادف ساختگی درست میکند و همانجا اینها را نگه میدارد، بعد اینها را بیهوش میکند و در یک ماشین انداخته و اینها را میبرند. کاری ندارد.

یعنی کسی که برنامهریزی بکند، میتواند اینها را انجام بدهد، هرکسی نمیتواند این کار را انجام بدهد، مثل ترور میماند، ترور هم با برنامهریزی قابل انجام است، همین جوری کسی نمیتواند کاری انجام بدهد.

پس اول برای حفظ جان اینها باید مراقب باشیم. از انواع و اقسام. مثل مسمومیت، آزار و اذیت نکردن اینها و... .

نکته دیگر اینکه در این ۱۵۰ نفر چون اتباع کشورهای مختلفاند و برای کشور خودشانهم کار میکنند، برای کسب اطلاعات از کشور ما آمدند. پس باز یکسری از نیروهای امنیتی ما باید مواظب باشند که اینها اطلاعات دیگری از کشور ما جذب نکنند و به خارج نفرستند. چون اینها در دراز مدت هم در ایران هستند، جامعه ما به آنها عادت میکند و عدهای با ایشان دوست شده و اینها خودشان مراکز جمع آوری اخبار میشوند.

پس مشکلاتی که دارند هم مشغول کردن ذهن نیروهای امنیتی ماست که ما باید نیروی زیادی استخدام کنیم که جان و امنیت آنها را حفظ کنیم، بعد هم مواظب خروج اطلاعات توسط آنها باشیم و چون در دراز مدت اینجا هستند عادی سازی میشود و جامعه ما حساسیت نسبت به اینها ممکن است از دست بدهد و اینها بهتر در جامعه ما رسوخ بکنند و کار بکنند.

سرجمع سه نکتهای که گفتید برای صنعت هستهای ماست، چه بر سر صنعت هستهای میآورد؟

من از طرفی میگویم که ممکن است که هیچ ضرری نداشته باشد. الان چون تعطیل است. وقتی چیزی برای مدتی تعطیل است، مثلاً غنیسازی حالا چند هزار سانتیمتر میچرخد، ما گفتیم که ما نپذیرفتیم که غنیسازی ما را از بین ببرد. چه هنری این غنیسازی دارد، وقتی که ۳۰۰ کیلو بیشتر نمیتواند داشته باشد؟ و یکسری از اینها باید در خود دستگاهها بچرخد. هرچه غنی میکند یا باید به خارج بفرستد، یا باید رقیقاش کرد.

یعنی ما بیکاریم که بیهوده برق مصرف کنیم و حقوق بدهیم و بگوییم که غنیسازی داریم؟ من نمیپذیرم و نمیپسندم. حالا میگویم که چرا نمیپذیرم و به چه شکلی باید بپذیریم یا رآکتور اراک چرا تغییر شکل بدهد. اگر شما بخواهید پلوتونیم کم بکنیم، اصلاً نکن، چهکار داری که بخواهی یک کیلو تولید بکنید.

میگویی که سرمایه ملی است. من میگویم که سرمایه ملی این است که نیازسنجی بکنید و رآکتور را برای جای دیگری بزنید، برای اینکه این کار را بکنی اراک را به خنداب میبرید؟

الان پذیرفتیم که برای همیشه هر سوختی در ایران باشد، چه خودمان تولید کنیم، یا هر رآکتوری که خارجیها سوخت آن را بیاورند باید از ایران خارج شود. همین را میپذیرفتی و رآکتور اراک راه میانداختی، موردی که نبود.

اینها چیزهایی است که میشود روی آن کار کرد. ما میگوییم که مصلحت کشور این بوده است، بالاخره یک جریان سیاسی و فکری خاصی، دستگاه اجرایی کشور را برای دورهای محدود گردن گرفته و میخواهد مشکلات مردم را حل بکند. انشاءالله مشکلات مردم را حل بکند، ما متشکر هم میشویم. این بالاخره دولت را واگذار خواهد کرد، یعنی خیلی فکر نکند که بتواند نظام را در راستای تفکر خود عوض بکند. نه اینگونه نیست. نظام ثابت است، انشاء الله اینها میآیند و میروند. مردم هر کسی را انتخاب کردند برای اجرا بوده است؛ نه برای تغییر نظام.

اینها اشتباهشان این است که فکر میکنند که اینها باید راهبردهای کشور را تغییر بدهند، درصورتیکه راهبردها در چشمانداز و برنامههای پنج ساله مشخص میشود که دولتها موظفاند که آنها را اجرا بکنند.

یعنی مجمع تشخیص مصلحت، مجلس که قانون گذاری در این قضایا میکنند، اینها مجریاند. درصورتیکه اینها آمدند با تعریف جامعه مدنی که ریشههای آن در مدینه النبی نیست و آن را در غرب میبینند، میخواهند مشکلات کشور را با دیدگاه فکری و فلسفی خود حل بکنند. چنین رسالتی کسی به اینها نداده است.

اینها در یک رأی گیری دستگاه اجرایی را بهعنوان مجری سیاستهای کلی نظام قبول کردند. متأسفانه خِلط مبحث شده است و فکر کردند روی مبانی فکری و دیدگاهها و مسائل استراتژیک ما در جهان و منطقه میتواند تأثیر گذار باشند. بحث هستهای، بحث اول اینهاست؛ که این را میخواهند به رویه تبدیل بکنند.

پس نگاه کنید ببینید که میشد به غیر از این برخورد کرد و مصلحت نظام بود و به این شکل هم میشد، این را از نظر تخصصی بررسی کرد.

ما اگر این توافق را درست بررسی بکنیم، میشود گفت: این بیشتر بوی یک طایفهگرایی و قبیله ای میدهد. حالا نظام چون اینها مذاکره کردند و از اول میگفتند که امریکا یک بمبهایی دارد میزند تا توان دفاعی ما را در هم بشکند. وقتی طرف دیدگاهش بر بنیه دفاعی کشور، اینقدر است، دستان خود را بالا میکند و میگوید: تو میگویی بمب، من متریال را تعطیل میکنم. میگویی: تکنولوژی، بیا تا پارچین را نشانت بدهم. در حرفهایی که میزنند، مشاوران آنها، خود آنها مستقیم این حرفها را نمیزنند؛ مشاوران آنها زمینهسازی میکنند که پارچین را نشان بدهید، کاری نکردیم بروید و نشان بدهید، ما میگوییم که ابتدا شما تکنولوژی سلاح را بشناس و ببین در چه چیزهای دیگری به کار میرود و چه چیزهای دیگری میتواند شما را به تکنولوژی سلاح برساند.

او میخواهد دست روی تکنولوژیهای نظامی دیگر ما بگذارد و بگوید که تو داشتی سلاح کار میکردی.

مگر ما ساده هستیم که اجازه بدهیم تا چنین کاری صورت بگیرد؟ اینها اجازه بدهند. وزارت خارجه اجازه بدهد و من هم که مسئول برای این کشور بودم، اسناد محرمانه وزارت خارجه را ببینم، من دوست دارم شما رسانهها بروید اسنادی که اگر در وزارت خارجه وجود داشته باشد را ببینید که رژیم گذشته ۴ سال زمان گذاشته و با امریکاییها مذاکره کرده تا حق بازفراوری را برای ایران محفوظ بدارد.

همان چیزی که ما الی الابد پذیرفتیم که بازفرآوری نکنیم. رژیم گذشته گفته که امریکاییها بیخود میگویید. من بازفرآوری را به این دلایل میخواهم داشته باشم. این اسناد را میگذارم، راحت کسی ببیند که ما پارچین را به رأی وزارت خارجه نشان خارجیها بدهیم. من میگویم که نه ایرانیها اسناد محرمانه و طبقه بندی وزارت خارجه راببینند. اجازه میدهند؟

مشکل ما بر سر این چیزها با این طایفه است؛ یعنی یک کم باید دیدگاههای فلسفی و مبانی فکری را روی آن بحث بکنیم و اتفاقاً دانشگاههای ما وظیفه دارند بر کرسی نظریه پردازی این دولت فعلی را تجزیه و تحلیل بکنند. ببینند چه دیدگاهی بر اینها حاکم است و اینها روی بقیه مسائل و منازعاتی که ما با غرب داریم چگونه میخواهند رفتار بکنند؟

برنامه اینها برای بقیه مسائلی که امریکاییها پشت سر هم مطرح میکنند، چیست؟ وآنها با آن سمت گیریهای جمهوری اسلامی تطبیق یا انحراف دارند؟ واگر انحراف دارند به آنها دیگر رأی ندهند؛ یعنی این دو سال را تحمل کنیم و زودتر از دست آنها راحت شویم. در مردم باید آگاهیبخشی در آنها بشود که به برنامههای درست رأی بدهند، به یکسری از شعارهای زمان انتخابات رأی ندهند.

اقدامات اعتماد ساز دولت قبل از توافق چه بوده است و اگر چیزی هست، توضیح بدهید.

اقدامات اعتمادساز همان بود که شتابزده و بدون فکر مشخصی در ژنو در سال ۹۲ صورت گرفت.

برخی رسانهها نیز فضاسازیهایی کردند. اشکال ندارد، آقای ظریف هم آدم عالمی است و درس داده و یکی هم ممکن است که هم فکر ایشان باشد، ولی هم فکر او را بخواهد تبلیغ کند و هم او را قهرمان دیپلماسی بکند، اشکال ندارد. ولی دلیل ندارد که یکی بخواهد قهرمان بشود و پا روی بقیه بگذارد و برود؛ یعنی همه آن با حرف تهدید و... باشد.

من به اینها گفتم: که ایشانکه مینویسد اشتباه میکند، یعنی به آن بگویید که آخرت خود را به دنیای ظریف ودیگران نفروش. آخرت فروشی هم دارد میکند.

نشریات هم ذوق زدهاند یا میخواهند خط فکری خود را تبلیغ بکنند، بدون اینکه مصالح کشور را در نظر بگیرند.

مطالب را وارونه جلو داده و یا موضوع را سبک میکنند. من فکر میکنم بهتر است که ما یک ترمز بگیریم و هر توافقی شده است، بالاخره کف خواستههای ما ممکن است در این توافق رؤیت شود یا بعضی جاها از خط قرمز عبور شده باشد و یا مماس شده باشد. اگر مقام معظم رهبری میپذیرند که مصلحت جامعه ما این است که الان ما دو تا خط قرمز داریم که ایشان مشخص کردند که برای آینده بهتر و بزرگتر عبور کنیم، ما بپذیریم که فصل الخطاب رهبری است، ولی موقعی که ما نگوییم که هرچه رهبری گفت: ما حرف نزنیم و بگذاریم تا رهبری در مقابل دیگران قرار بگیرد. ما سفت باید نظرات خود را بگوییم و روی آن بایستیم و انتقاد بکنیم. ولی انتقاد مؤدبانه داشته باشیم. اگر طرف گفت: بی ادب، ترسو، بروید به جهنم و یا تهدید بکند، جواب دیگری دریافت میکند. وقتی من انتقاد میکنم، برخی میخواهند شخصیت من را خراب کنند که چون به او پست ندادند...؛ و گوش نمیدهند که من چه میگویم. چون نمیخواهند موضوع را بفهمند. میگویند: چون او را از پست برداشتند، چنین حرفهایی می زند.

اصلاً کسی نمیآید با من حرف بزند که من، اصلاً حاضر نبودم با آقای روحانی کار بکنم؛ یعنی من توسعهای و در جهت رشد هستم و دیدگاههای من این است و اصلاً نمیتوانم با چنین فردی با چنین دیدگاههایی کار کنم.

من وقتی دیدگاههای خودم و طرف مقابل را میدانم، یا با افراد دیگری که مشورت کردم حتی افرادی که به نفع آقای روحانی کنار رفتند. افراد اینجوری را من یکسری دیتاها از اینها دارم. اصلاً کسی نمیآید که از من بپرسد که تو حاضر بودی با آقای روحانی در حد معاون آقای روحانی کار بکنی؟ که من به صراحت به ایشان بگویم: نه. چون من این مبانی فکری و روشها را از سال ۸۳ قبول نداشتم، از همان موقع دیدگاههایی که ایشان یا اطرافیان ایشان دارند با دیدگاههای ما متفاوت است، پس نمیتوانستیم از نزدیک باهم کار بکنیم.

ولی با دولت جمهوری اسلامی که ما دشمنی نداریم و کار میکنیم و اگر نظر خواستند نظر میدادیم. ولی اینها قائل به اعتدالی که میگویند، نیستند. اعتدال یعنی اینکه صبر کن که دو روز دیگر باهم صحبتی میکنیم و تودیعی، معارفه ای و احترامی. به کسی که به تو احترام گذاشته، احترام بگذار. من به دیدن ایشان رفتم، احترام گذاشتم و گزارش دادم.

من که نرفته بودم بنده را بکار بگیرند. حتی قبل از اینکه دولت شروع به کار بکند، دو جلسه آقای ظریف راجع به مسائل توجیه شد و مهمترین موضوع بحثPMDبوده است که ما به ایشان انتقال اطلاعات کردیم. نوشته دستنویس به ایشان دادیم. راه حل ارائه دادیم که چگونه میشود مذاکره کرد. صداقت حکم میکند در تعبیر دولت اینگونه عمل شود. اگر صداقت و همدلی و همراهی باشد، چرا تهدید و بی احترامی و متهم سازی شود. چرا شخص بنده را بخواهند متهم و خودسر نشان بدهند و چرا با آدمهایی که اشاعهدهنده این موضوع بودند، برخورد نمیشود و آنها را کنار نمیگذارند.

این روشی که اینها دارند میروند به نفع کشور نیست و من نقطه ضعفی را هم که دارم روی آن دست میگذارم این است که، اگر این توافق خوب بود چرا مردم را تهدید میکنید، چرا منتقدین را تهدید میکنید. به ما میگویند که امید مردم را ناامید نکنید. امید مردم را چه کسی نا امید کرده است؟ همان وزیری که بنزین را گران میکند. همان وزیری که میگوید، خودرو و مواد غذایی ارزان نمیشود. خب مردم امیدشان از برداشته شدن تحریمها چه بود؟ غیر از این است که یک مقداری گشایش در زندگی آنها ایجاد بشود؟ یا اشتغالی ایجاد بشود؟ اینها خود بزرگترین تهدید برای از بین بردن امید مردم هستند. چرا این را به دیگران نسبت میدهید؟ چرا با زبان تهدید به منتقدین صحبت میکنید؟ این را باید عوض کنند و این جمله ای است که من میگویم بهدوراز شعار اعتدال است.

من جواب سؤالم را نگرفتم. من جمله ای را میخواهم بگویم. ما معتقدیم که توافق ویَن که انجام شد، بندهایی از این توافق الان دو سال است که در حال اجرا است، یعنی محدودیتهایی که در این توافق هست، قبل از اینکه در ژنو باشد، از زمانی که دولت آقای روحانی آمد، اینها را بابرنامهریزی قبلی انجام داده است.

شما چون خبرنگار هستید و روی مسأله رسانهای کار میکنید باید بروید با سند و مدرک ثابت کنید. ولی استنباط در مذاکرات و یکسری از افرادی که دلالی در مذاکرات میکنند همین است؛ یعنی بالاخره حرفهای پشتپردهای هست و یکسری خبر میآورند و خبر میبرند. یا دستورالعملهایی میدهند. من بحث ۱۷۴۷ و شخص خودم و کنار گذاشته شدن به آن شکل را در جهت حرف خودم میدانم. یعنی شایداولین علامت عملی که دولت آقای روحانی یا تیم مذاکرهکننده به طرف غربی داد، این بود که آنهایی که شما دوستشان ندارد تحریمشان کردید و ترورشان کردید، ما بیرون انداختیم. این اولین علامت است. من بحث شخصی ندارم و این را میگویم که اگر نوشتید، این دوستان اصلاحطلبهای ارزشی و کارگزاران با ایمان اینها فقط توجه کنند، اصلاحطلبهای سکولار و لاغیر توجه نکنند. عناصری که پروندهسازی برای افراد میکنند و مطالب را اشتباه جلوه میدهند، اینها هرکاری میخواهند بکنند، فحش بدهند و پروندهسازی بکنند و... .

ولی آنها که سالماند، من به آنها میگویم: ببینید، امریکا چرا آقای ابوطالبی را راه نداد، برادر شهید ما است و سابقهدار در نظام و انقلاب است. من اصلاً خط و خطوط سیاسی را نمیدانم. امریکا چرا راه نداد؟ به این دلیل راه نداد که تو در گروگان گرفتن نیروهای ما مشارکت داشتی. گفتند: مترجم بوده است! گفت: فرقی نمیکند.

من از نیروی امریکایی و از تبعه امریکایی ۳۰ تا ۱۰۰ سال دیگر دفاع میکنم. اگر تو باشی، یقهات را گرفته و حداقل آن این است که در خاک امریکا راهت نمیدهم. دولت آقای روحانی چهکار کرد؟

گفت: آقا شما این عباسی را ترور کردید، چشم دیدن آقای فخری زاده را ندارید، وحیدی تعقیب اینترپل دارد، ما اینها را بیرون میاندازیم. تکریم نکردند. ما تکریم نخواستیم. ولی اینها باید امنیت ما را تأمین میکردند. چطور شد که تیم حفاظت من تحت فشار قرار گرفت؟ اگر از خودم بپرسند میگویم: من مگر موقعی که ترور شدم تیم داشتم؟ تیم محافظی نداشتم. میخواستند در حد ضعیف محافظ بگذارند. من قبول نکرده بودم. بعد هم مطالبه تیم محافظ نکردم. الآنهم مطالبه نمیکنم. الآنهم شاید من راحتتر باشم که خودم تنها حرکت بکنم و بروم و این افراد معطل من نباشند و من شرمنده این تیم محافظت هستم که مجبورند با من در خیابان بایستند و از صبح تا شب سرپا در گرما و سرما بایستند و من شرمنده اینها میشوم.

به این تیم از طرف دولت فشار آوردند؟

نمیشود گفت دولت؛ ولی آن مهرههایی که میگذارند تا صنعت هستهای را تعطیل کند و اذیت کند، آنها این کار را میکنند؛ یعنی ابتدا میآیند، بخش مالی تیم حفاظت را هدف قرار میدهند. مثلاً دولت جمهوری اسلامی برای ۳ میلیون تومان تنخواه معطل است؛ یعنی من باید شخصاً چک بکشم و بهعنوان تنخواه به محافظان پرداخت بکنم. تنخواه محافظان را که کم کردند. همان ابتدا تا از مسئولیت کنار آمدم ۳ میلیون تومان تنخواه دست تیم محافظ من بود؛ یعنی من اگر یک زیارت مشهد بخواهم بروم و ۴-۳ نفر با من بیایند، یعنی هزینه هواپیما و هتل و غذا دارند، آیا با یک میلیون تومان میشود رفت بلیت هواپیما خرید و هتل برای ۴-۳ نفر گرفت؟ نمیشود.

من گفتم؛ دوستان ناراحت نباشید هیچ اشکالی ندارد. خودم پرداخت میکنم. چک را از صندوق عقب ماشین در آوردم و کشیدم و گفتم که ناراحت نباشید و کارتان را بکنید. ۶ ماه گذشت. مگر من مسئول عادی دولتی بودم که پشتیبانی از تیم حفاظت من را از حوزه انرژی اتمی حذف بکنند؟ مثلاً فرضاً آقای دکتر صالحی مشکل پول داشت؛ یعنی من میدانم چقدر پول برایش گذاشتم. مشکل پول نداشت. خود اینها داوطلب هستند که پشتیبانی شخصی مثل من را قطع بکنند و من نیازی نداشتم که در خانه ای تحت حفاظت بنشینم. درخواست هم از سپاه کرده بودم که اجازه بدهید تا من بروم و درخانه خودم بنشینم. ولی این دوستان سپاه فکر میکردند که امنیت اینجا بیشتر است و من رفتم در خانه خودم نشستم. حرف سپاه را گوش نکردم. وقتی بی ادبی و بدرفتاری دیدم به خانه خودم رفتم. چرا؟

چون من چند تا انتقاد کرده بودم و گفته بودم که چرا این کار را میکنید؟ اینها متقابلاً چنین اقدامی کردند. یا بخواهند که بروند در یک جلساتی ذکر کنند که امثال من نیروی خودسر هستند. بعضی از رسانهها بعدازآن صحبتها همین خط را دنبال بکنند. پس من استنباط میکنم که یک جریان مرموزی در داخل کشور وجود دارد که میخواهد این موضوع را حل بکند و به گردن یک عده دیگر بیندازد. این را من به نتیجه رسیدم که این جریان مرموز وجود دارد و میتواند دستورات آن را از حاشیه این تیم بگیرد. چون آن عواملی را که من ردیابی کردم، به یک جاهای خاصی وصلاند. عواملی که آن شایعات را پخش میکردند. و اینها را به وزارت اطلاعات و شورای امنیت و همه جا این گزارشات را دادیم که اینها خطشان این است و دارند این کار را میکنند. حتماً ارتباط خارجی دارند. چون این حرفها را هم وقتیBBCپخش میکند و دیگران میگویند؛ یعنی در یکسری از بخشهای پنهانی پشت پرده ممکن است دلالانی که در پشت پرده مذاکرات هستند، این خطها را داده و بههرحال اینهایی که شادمانی میکنند و خوشحال از این قضایا هستند.

بههرحال باید مراقب اینگونه عکس العمل ها هم باشند یعنی اینگونه نیست که بتوانند امثال ما را بهعنوان نیروی خودسر معرفی کنند. خودسر اگر وجود داشته باشد، همانهایی هستند که در دولتهای قبل از ۲۰۰۳ مسئول بودند. بدون دستور آنها کاری نمیتوانستند بکنند. حتی وزیر هم نمیتواند کاری بکند. من این قدر مطمئن هستم که وزیر نمیتواند خودسرانه کاری انجام بدهد. دستگاههای نظارتی، دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور و عوامل دلسوز وزارت اطلاعات هستند که مسئولین کشور را کنترل میکنند؛ یعنی مگر در انرژی اتمی هرکاری که دلم میخواست انجام میدادم. چنین چیزی نبود که بشود کاری کرد؛ اینقدر چشم و گوش من را زیر نظر دارد. از پرسنل گرفته تا نیروهای امنیتی خودمان و چند تا از نیروهای وزارت اطلاعات هستند.

یعنی وظیفه ذاتی وزارت اطلاعاتی است که این کشور را کنترل کند. اینگونه نیست که کسی خودسرانه بتواند کاری بکند. ولی این جریان انحرافی که در جامعه ما وجود دارد و این جریان انحرافی موجود و فعلی است. این جریان انحرافی برای مطامع سیاسی خود و بازکردن پای امریکا به این کشور، آدم فروشی میکند. اینهایی را که آدمهای اصلی نظام هستند نابود میکند.

ما دراین قضیه باید خیلی دقت کنیم. اینهایی که صحبت از مک دونالد (فرهنگ امریکایی) میکنند باید مراقب اینها باشیم. اینهایی که صحبت از بازگشایی سفارت امریکا میکنند، آنهایی که دوست دارند تا بروند و ملاقات ترتیب بدهند.

این افراد از قبل از ریاستجمهوری برنامه خود را ریختند تا اگر چنین اتفاقی افتاد ما چهکارهایی بکنیم که به اینجا ختم نشود.

کار میکنند. دستگاههای امنیتی کشورهایی که سابقه حکومت طولانی دارند خیلی پیچیده است. انگلیسیها بیش از ۳۰۰ سال حکومت با دوام دارند و دستگاههایMI۶ آن خیلی خوب کار میکند و حوصله هم دارد. این قدر داده جمع آوری میکند تا بموقع عمل بکند. اینها خیلی پیچیدهاند. در بحث ترورها ما با نحوه جمعآوری اطلاعات توسطMI۶ مواجه بودیم و سعی کردیم که اطلاعات غلط به اینها بدهیم. این هم جزو تجاربی بود که در جمهوری اسلامی بهدستآمده است که چطوری میتوان سرویسهای امنیتی را گمراه کرد.

بالاخره این ترورهایی که انجام شد، این اتاق فکر و عملیات ترور چه کسی بود؟ امریکا، اسرائیل، انگلیس و یا جمع بندی اینها بود؟

اگر بخواهم خودم دنبال بکنم در این قضیه و بخواهم تجربی بیان بکنم، آن دستگاهی که بیشتر اطلاعات کسب میکردMI۶ انگلستان بود؛ یعنی ما رد اینها را درسوئیس، لهستان، مالزی، سنگاپو، هلند، ایتالیا، دبی و فرانسه داشتیم. همه جا اینها خودشان را بهعنوانMI۶ معرفی میکردند و انگلیسی بودند. یا ازIntelligence servesیا ازMI۶ خود را معرفی میکردند و با این دو تا کلام برخورد میکردند و اطلاعاتی که جمعآوری میکردند. مثلاً مأمور امنیتی هلند بود و مأمور امنیتی انگلیس هم بود. در فرانسه هم مأمور فرانسه بود و هم مأمور انگلیس.

یعنی میگفت: ایشان از انگلیس آمده تا شما را ببیند؛ یعنی حضور مشترک داشت. ولی بقیه جاها در هتلها، پذیرش هتلها با آنها همکاری میکردند و آنها اتاق دوربین داشتند و استراق سمع داشتند و تلفنها را در هتلها کنترل میکردند. اینها سیستمهای مرسوم جاسوسی است. ولی اینها حتماً در یک اتاق مشترک مثل یککمیته مشترک وصل میشدند؛ یعنی سیستم جاسوسی انگلیس بهدلیل توسعهای که در همه کشورها دارد و سابقه استعماری که خیلی جاها داشته است، قوی تر از بقیه هم عمل میکند.

موساد بهدلیل اینکه فارسی زبان در آن وجود دارد، در جامعه ما میتواند حضور داشته باشد و حتی میتواند در دستگاهی مثل انرژی اتمی ما در بعضی از حوزههای دفاعی ما برخی افرادی که دراز مدت کار میکنند، نفوذ کنند. یا مقیم هستند و طرح دوستی با برخی نیروهایی که در مراکز حساس ما کار میکنند میریزند و یا حتی میتوانند نفوذ در دستگاههای امنیتی ما داشته باشند. اینها بهدلیل اینکه آنها ایرانیاند، ولی صهیونیستاند، یهودی بودند و بعضیها مهاجرت کردند رفتند به آنجا و حتی یک نسل را هم عوض کردند.

گزارش راجع به بعضی از قریهها را در اسرائیل هست که اینها همه ایرانیاند. کنار سوریه یا لبنان مستقر شدند و فارسی هم حرف میزنند. فرهنگ ایرانی را هم میدانند. پس اگر در جامعه ما وجود داشته باشند قابل تشخیص برای ما نیستند. ما هم آدمهایی نیستیم که خیلی از اقلیتها را اذیت کنیم و تحت کنترل بگیریم. راحت در جامعه ما رفت و آمد میکنند و دوستی با افراد میکنند.

موساد میتواند در این زمینه با عوامل خود، چه داخلی و چه بیرونی کمک بکند. در استراق سمعها میتواند کمک بکند. گروههای محارب مثل منافقین روی افراد ما کار میکنند.

عملیات ترور در آخر معلوم شد که کار منافقین بوده است؟

من اطلاعی از این قضیه ندارم. چون هرکسی میتواند این قضیه را انجام بدهد. هر کسی که یک مدتی تهران بیاید، چه منافق و چه موسادی و چه انگلیسی و ... و مزدور باشد. ممکن است مزدور باشد و همیشه ایدئولوژیک نباشد و پول بگیرد و آدم بکشد. این وقتی کلاه کاسکت بر سرش بگذارد یا لباس تیره موتور سواری بپوشد، شما از کجا میتوانید تشخیص دهید این زن یا مرد یا پیر یا جوان هست و یا خارجی و ایرانی بودن آن قابل تشخیص نیست.

منهم دنبال نمیکنم. چون اهمیت اطلاعاتی برای من ندارد که این چه کسی بوده است. مهم نحوه عملکرد اینهاست؛ و اینکه من توصیه میکنم در کشور الآنکه ما رشد کردیم، برای موضوعات راهبردی و مهم تشکیلاتی متناسب با موضوع را ایجاد کنیم. ما حتماً باید تشکیلات تجاری و صنعتی را لایه بندی امنیتی بکنیم؛ و هرکسی را راحت در اینها راه ندهیم. باید لایههای آشکار، لایههای عادی و طبقه بندی اول داشته باشیم.

ولی از جایی دیگر افرادی را راه ندهیم. افرادی که خیلی عشق خارج رفتن و مسافرت به خارج دارند، لزومی ندارد که در پروژههای حساس مراکز تصمیم گیری و اسناد و... وارد بشوند. مثلاً باید شرط باشد، گزینشها باید بهگونه ای باشد که این افراد تماس با خارجیها به هیچ شرط دوست نداشته باشند تماس بگیرند. نخواهند برای تفریح به ترکیه و جزایر قناری بروند و بگردند. دلیلی ندارد. اینها اتباع ما هستند و اشکالی ندارد ولی در کارهای عادی باشند. دلیلی ندارد که اینها از پروژههای استراتژیک اطلاعات پیدا بکنند یا آدم و شبکههای کاری را بشناسند.

حتماً باید تجدیدنظر بکنیم و نگاه بکنیم که از این به بعد از حالا شروع به تقویت بکنیم. فرضاً توافقنامه تصویب شد، اگر نشد به دنبال فرایند دیگری میرود. اگر هم شد، باید مقید به این موضوع و سعی کنیم از این حداقل فرصتهایی که توافقنامه ایجاد میکند گشایشی برای کارهای زندگی مردم و کارهای علمی و فنی ایجاد کنیم و در ابعاد دیگر رشد کنیم و مهندسی عمومی را تقویت کنیم و آماده بشویم برای تأمین انرژی از راههای ممکن. از هر راهی؛ هستهای، هستهای شکافت، گداخت، از باد و خورشید و... انرژیهای آینده را تأمین کنیم و رشد جامعه را به همراه بیاوریم. ولی بدانیم که اگر قدرت نداشته باشیم، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. تاکنون هم اگر کاری کردیم برای این است که قدرتمند شده بودیم. اجازه ندهیم با رویهای که در پرونده هستهای بعضی از افراد در جامعه ما با برخورد کردند با این رویه وارد مسائل منطقهای و سایر مناقشات ما با غرب بشود.

انتهای خبر/224224



نام:
ایمیل:
* نظر: