پایگاه اطلاع رسانی بسیج اساتید فارس، از جمله دلايل تاثير سخنان امام خمينى (ره)، بر امت اسلامى ايران، اين است كه سخنان ايشان برخاسته از انديشه هاى ناب اسلامى، و به ويژه از سرچشمه وحى، قرآن كريم، بوده است. دليل ديگر تاثير سخنان امام، اين است كه ايشان به آنچه مى گفتند عميقا معتقد بودند، و خود را ملزم به عمل به آنها مى دانستند. يكى از موضوعاتى كه بطور مكرر در سخنان و آثار امام (ره)، تكرار مى شد، سفارش به تزكيه نفس بود. ايشان در ديدار با روحانيون، مربيان، مسئولين، و در بسيارى از موقعيتها اين ندا را تكرار مى كردند كه: از خود شروع كنيد و تا جوان هستيد به خودسازى بپردازيد.
ايشان تزكيه نفس را مقدم بر هر تلاش ديگرى مى دانستند، و آن را جهاد اكبر مى ناميدند. اثر ارزندهاى نيز در اين زمنيه تحت عنوان مبارزه با نفس يا جهاد اكبر به يادگار گذاشتند. به نظر مى رسد هدف دشمنان فرهنگ اسلامى در شرايط كنونى اين باشد كه جامعه اسلامى توسط خود مسلمانان به انحطاط كشيده شود. در اين جا يك نكته ظريف روانشناسانه نيز قابل تامل است، و آن اين است كه در يك جامعه اسلامى به خاطر تاكيدات مكرر و سفارشات و پند و اندرزها و امر و نهىهاى فراوان، اگر مراقب نباشيم، حالات روانى ما به سوى حالتهاى متضاد، گرايش مى يابند، و ما خود بدون آن كه متوجه باشيم، عاملين اصلى تهاجم فرهنگى خواهيم بود، كه در اين صورت دشمنان انقلاب اسلامى به كمك خود ما، به هدف خود كه تهى كردن جامعه اسلامى از محتواى اسلامى آن است، خواهند رسيد. مبادا آن روزى كه جامعه اسلامى تجلى ارزشهاى اسلامى نباشد، و از اسلام تنها ظاهر و پوست هاى ديده شود.
تعريف
براى روشن شدن مطلب بايد ابتدا ببينيم منظور از تزكيه نفس چيست؟ تزكيه نفس عبارت است از پاك كردن نفس خود از آلودگىهاى اخلاقى به منظور گام برداشتن در جهت فضائل اخلاقى، كه در نهايت موجب كمال و سعادت واقعى در دنيا و آخرت مىشود.
تزكيه نفس، از موضوعات اساسى روانشناسى اسلامى است كه در روانشناسى غربى جايگاهى ندارد. بنابراين مىتوان گفت: تزكيه نفس يكى از وجوه افتراق روانشناسى اسلامى و روانشناسى غربى است. در واقع روانشناس مسلمان، بدون تزكيه نفس، قادر نخواهد بود نقش خود را به عنوان يك روانشناس در امت اسلامى ايفا كند. روانشناسى كه اعتقاد به تزكيه نفس ندارد، و حاضر نيست عادتهاى نامطلوب اخلاقى و نفسانى خود را بپذيرد و كنار بگذارد، زيانش براى جامعه اسلامى، بيشتر از نفعش خواهد بود. بنابراين بر برنامه ريزان نظام روانشناسى كشور است كه لحظه اى در برنامه ريزى هاى خود ترديد كنند و از خود سئوال كنند آيا تزكيه نفس كه از موضوعات اساسى فرهنگ اسلامى است و حجم عظيمى از آيات و روايات و احاديث را به خود اختصاص داده است، در نظام كنونى روانشناسى كشور جايگاهى دارد؟
سئوال ديگر اين است كه آيا نظام كنونى روانشناسى، مشاوره و تربيتى كشور پاسخگوى نيازهاى جامعه اسلامى ايران هست يا خير؟
آيا اين همه صرف وقت، انرژى و نيروى انسانى در بسيارى از اين رشته ها بازده اقتصادى، اجتماعى، علمى و فرهنگى لازم را دارد؟
ضرورت
تهذيب نفس، موجب تقوا، خويشتندارى، نورانيت دل، روشن بينى، و آينده نگرى مى شود، و چنان قدرت روحانى عظيمى در يك رهبر ايجاد مى كند كه ملتى يك صدا پشت سر او به مبارزه برمى خيزند، و با دست هاى خالى بر رژيم تا دندان مسلحى، تنها به مدد اعتقاد و ايمان ، پيروز مى شوند و استكبار جهانى را تحقير مى كنند. (مراجعه شود به فرمايشات حضرت امام (ره) در اين زمينه كه: آمريكا گفته است جمهورى اسلامى ايران ما را تحقير كرد.( اگر انسان بداند از كجا آمده است، اكنون در چه وضعيتى است، و در نهايت به كجا خواهد رفت، آنگاه درمى يابد كه تزكيه نفس بهترين ره توشه انسان است كه لحظه اى در آن ترديد جايز نيست. اين موضوع به خصوص در مورد اولياء و مربيان اهميت ويژهاى مى يابد. امام (ره)، به صراحت گفته اند: "مربى مردم بايد خودش منزه باشد مهذب باشد"(صحيفه نور جلد 7 صفحه 186). در جاى ديگر مى گويند: ماه رمضان ها مى آيد و مى رود و ماه ها يكى پس از ديگرى مى روند و عمرها هم مىرود، آنچه كه باقى مى ماند آن صفحات اعمال شماست كه در قلب شما ثبت است و شايد نامه عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنيا چه بوده است، دنيا با قلب شما چه كرده است، و شما توجهتان به دنيا چه اندازه بوده است. آن روز كه دستتان نمى رسيد زاهد و عابد بوديد، آن روزى كه دستتان رسيد خداى نخواسته عكس آن بود؟...
اولياء خدا آن چيزى كه پيششان مهم بود تهذيب نفس بود و دل كندن از غير خدا و توجه به خدا. تمام مفاسدى كه در عالم واقع مىشود از اين توجه به خود است در مقابل توجه به خدا، تمام كمالاتى كه براى اولياء خدا و انبياء خدا حاصل شده است، از اين دل كندن از غير و بستن به اوست و علامات اين مسائل در اعمال ما ظاهر مى شود(صحيفه نور، جلد 18، صفحه 18)
آلودگى نفس، تدريجى است، و هيچكس نيز در امان نيست بايد هوشيار بود. امام (ره) در اين زمينه در ديدار با نمايندگان مجلس مىفرمايند:
همه اينهائى كه مى بينيد فاسد شدند اينطور نبودند كه اينها از اول به اين درجه از فساد بودند... اينطور هم نبودند كه يك دفعه جهش كرده باشند از يك مرتبه اى به مرتبه بالاى فساد، اينطور هيچ وقت نبوده است. اين به تدريج واقع شده است... شيطانى كه در باطن انسان است با كمال استادى انسان را به تباهى مى كشد. . . همه اينهائى كه فاسد شدند به تدريج فاسد شدند، هيچكس يك دفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماها هم بايد تصور نكنيم كه مامون از اين هستيم كه فاسد بشويم...
اگر محاسبه كند آدم شب از خودش و خودش را در محاسبه قرار دهد كه امروز تو اين صحبت را كردى، اين مبدا، مبدا شيطانى بوده است، نه مبدا انسانى و الهى، ممكن است كمكم دنبال اين برود كه اصلاح كند، و اگر اين كار را نكند و همان رويه را تعقيب بكند، هيچ بعيد ندانيد كه يك نفر زاهد، عابد مسلمان، يك انسان فاسد شقى از كار درآيد.
مامون نيست هيچ كس. از كجا آغاز كنيم؟
اكنون كه ضرورت و اهميت تزكيه نفس به عنوان يك تكليف و جهاد عظيم براى مسلمانان و به ويژه روانشناسان مسلمان مطرح شد، اين سؤال اساسى مطرح مى شود كه از كجا آغاز كنيم و چگونه اين راه نجات و رستگارى را دنبال كنيم؟ در زير به برخى از توصيه هاى حضرت امام(ره) در اين زمينه اشاره مىشود.
1-يقظه و بيدارى
اول منزل از منازل انسانيت منزل يقظه و بيدارى است، چنانچه مشايخ اهل سلوك در منازل سالكان بيان فرموده اند.
آنچه لازم است بيان شود اين است كه انسان تا تنبه پيدا نكند كه مسافر است و لازم است از براى او سير و داراى مقصد است و بايد به طرف آن مقصد ناچار حركت كند و حصول مقصد ممكن است، "عزم" براى او حاصل نشود و داراى "اراده" نگردد(چهل حديث، صفحه 174)
2-نيت خالص
اى عزيز، علاج، در اين است كه انسان كه مى خواهد علمش الهى باشد وارد هر علمى كه شد مجاهده كند و با هر رياضت و جديتى شده قصد خود را تخليص كند. سرمايه نجات و سرچشمه فيوضات، تخليص نيت و نيتخالص است... در حديث وارد است كه كسى كه اخلاص ورزد از براى خدا چهل "صباح"، جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش.
اخلاص چهل روزه اين است آثار و فوايدش، پس شما كه چهل سال يا بيشتر در جمع اصطلاحات و مفاهيم در هر علمى كوشيديد و خود را علامه در علوم مى دانيد، و در قلب خود اثرى از حكمت و در لسان خود قطرهاى از آن نمى بينيد، بدانيد تحصيل و زحمتتان با قدم اخلاص نبوده، بلكه براى شيطان و هواى نفس كوشش كرديد. پس اكنون كه ديديد از اين علوم كيفيت و حالى حاصل نشد، چندى براى تجربه هم باشد به اخلاص نيت و تصفيه قلب از كدورات و رذايل بپردازيد، اگر از آن اثرى ديديد آن وقت بيشتر تعقيب كنيد(چهل حديث، صفحه 394)
پس اى عزيز، در كارهاى خود دقيق شو و از نفس خود در هر عمل حساب بكش و او را در برابر هر پيش آمدى استنطاق كن كه آيا اقدامش در خيرات و امور شريفه براى چيست؟ مىخواهد براى خدا مسئله بفهمد يا بگويد يا مىخواهد خود را از اهل آن قلمداد كند؟ چرا سفر زيارتى كه رفته با هر وسيله است به مردم مى فهماند؟ چرا صدقاتى را كه در خفا مىدهد راضى نمى شود كه كسى از او مطلع نشود؟
ملتفت باش كه در مناظره با نفس گول شيطنت او را نخورده باشى و عمل ريايى را با صورت مقدس به خوردت ندهد.
اگر ما بنده مخلص خدائيم چرا شيطان در ما اينقدر تصرف دارد. اگر شما مخلصيد، چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده؟ پس بدان اعمال ما براى خدا نيست و خودمان هم ملتفت نيستيم و درد بيدرمان همين جاست(چهل حديث صفحه 50-51)
3-سپاس نعمتهاى بيكران الهى
از امورى كه انسان را معاونت كامل مىنمايد در مجاهده با نفس و شيطان، و بايد انسان سالك مجاهد خيلى مواظب آن باشد، تذكر است. بدان كه از امور فطريه كه هر انسان فطرتا بدان حكم مى كند، احترام منعم است. و هركس در كتاب ذات خود اگر تاملى كند، مى بيند كه مسطور است كه بايد از كسى كه به انسان نعمتى داد، احترام كند. و معلوم است، هرچه نعمت بزرگتر باشد، و منعم در آن انعام بى غرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بيشتر است.
مثلا اگر دكترى شما را از كورى نجات داد، فطرتا او را احترام مى كنيد و اگر از مرگ نجات داد، بيشتر احترام مىكنيد. اكنون ملاحظه كن نعمت هاى ظاهره و باطنه كه مالك الملوك، جل شانه، به ما رحمت كرده، كه اگر جن و انس بخواهند يكى از آنها را به ما بدهند، نمى توانند و ما از آن غفلت داريم...
همينطور قدرى متذكر شو ساير نعم الهى را از قبيل صحت بدن...و قواى باطنه از قبيل خيال، و وهم و عقل و غير آن، كه هر يك منافعى دارد، كه حد ندارد. تمام اينها را مالك الملوك به ما عنايت فرموده، بدون اين كه از او بخواهيم، و بدون اين كه بر ما منتى تحميل فرمايد. و به اينها نيز اكتفا نفرموده، و انبياء و پيغمبران فرستاده و كتبى فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت... را به ما نموده... بدون اين كه به طاعت و عبادت ما احتياجى داشته باشد، يا به حال او طاعت و معصيت ما فرقى كند.
فقط از براى نفع خود ما، امر و نهى فرموده. بعد از تذكر اين نعمتها، و هزاران نعمتهاى ديگر، كه حقيقتا از شمردن كل آن تمام بشر عاجز است، چه برسد به جزئيات آن، آيا در فطرت شما احترام همچون منعمى لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به همچو ولى نعمتى از نظر عقل چه حالى دارد؟(چهل حديث، صفحه 10-11)
4-دوران جوانى زمانى مناسب
هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد، بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است، و دشمن قوى. اراده انسان ضعيف مى شود، و جنود ابليس در باطن انسان قوى، ممكن نيست ديگر آن وقت، اگر هم ممكن باشد، بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد، الان هر قدمى كه شما بر مى داريد رو به قبر است. . . فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است، و هيچكس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر مى كنيد... هيچ كس سندى ندارد. ممكن است همين حالا خداى نخواسته، سندى نيست. بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تامل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذبتر كنيد انشاءالله(صحيفه نور، جلد1، صفحه125)
5-توجه به نقطه ضعفهاى خود
بىعيب ما نداريم در دنيا و ما بايد هميشه توجه مان به آن عيوب خودمان باشد...و انسان كه بخواهد براى خدا كار بكند و به مقام انسانيتبرسد، بايد هميشه دنبال اين باشد كه ببيند چه عيبى دارد. دنبال اين نباشد كه ببنيد چه حسنى دارد، براى اين كه دنبال اين كه چه عيبى دارد، مىشود كه انسان در صدد رفع آن برآيد، و دنبال اين كه چه حسنى دارد، پرده مىشود در چشم انسان، و نمى تواند عيوب خودش را ببيند(صحيفه نور، جلد 17، صفحه 161)
موانع تزكيه نفس
اكنون كه به برخى از عوامل تزكيه نفس از ديدگاه امام خمينى (ره) ، اشاره شد، بهتر است به موانع تزكيه و تهذيب نفس نيز، از ديدگاه ايشان، نظرى شود. به اميد اين كه روشنگرى بيشترى در موضوع بحث حاصل شود.
1-رجاء سعه وقت
از موانع بزرگ يقظه و بيدارى كه اسباب نسيان مقصد و نسيان لزوم سير شود، و اراده و عزم را در انسان مى ميراند، آن است كه انسان گمان كند، وقت براى سير، وسيع است. و اين حال طول امل، و درازى رجاء، و ظن بقاء، و اميد حيات، و رجاء سعه وقت، انسان را از اصل مقصد، كه آخرت است، و لزوم سير به سوى او، و لزوم اخذ رفيق، و زاد طريق، باز مى دارد و انسان به كلى آخرت را فراموش مى كند، و مقصد از ياد انسان مى رود(چهل حديث، صفحه 176)
2-حب دنيا
همه خطاها از حب دنيا است. از حب شهرت است. اين حب را از دل خود بيرون كنيد. بمي رانيد اين حب را و زنده شويد، به زندگانى اسلام(صحيفه نور، جلد 5، صفحه 166)
3-انكار مقامات
بدترين خارهاى طريق كمال و وصول به مقامات معنويه، ... انكار مقامات و مدارج غيبيه معنويه است، كه اين انكار روح شوق را مى ميراند... و آتش عشق را خاموش مى كند، و انسان را از طلب بازمى دارد(چهل حديث صفحه 507)
اى عزيز، اوليا را به خود قياس مكن، و قلوب انبياء و اهل معارف را، گمان مكن مثل قلوب ماست. دلهاى ما غبار توجه به دنيا و مشتهيات آن را دارد و آلودگى در شهوات، نمى گذارد مرآت تجليات حق شود، و مورد جلوه محبوب گردد(چهل حديث، صفحه 455)
آنچه مهم است، براى امثال ما، آن است كه اكنون كه محروميم از مقامات اوليا، انكار آنها را هم نكنيم، و تسليم باشيم كه تسليم امر اوليا خيلى فايده دارد، و انكار خيلى مضر است(چهل حديث، صفحه 437)
4-علم بدون ايمان
من چندان عقيده به علم فقط ندارم، و علمى كه ايمان نياورد، حجاب اكبر مىدانم(چهل حديث، صفحه 457)
5-دعوا و مجادله
دعواهاى ما دعوائى نيست كه براى خدا باشد... همه ما از گوشمان بيرون كنيم كه دعواى ما براى خداست، ما براى مصالح اسلامى دعوا مىكنيم... دعواى من و شما، و همه كسانى كه دعوا مىكنند همه براى خودشان است(صحيفه نور، جلد 14، صفحه 245)
6-لذتهاى دنيوى
بدان كه نفس در هر حظى كه از اين عالم مىبرد، در قلب اثرى از آن واقع مىشود، كه آن تاثر از ملك و طبيعت است و سبب تعلق آن استبه دنيا. و التذاذات، هرچه بيشتر باشد، قلب از آن بيشتر تاثر پيدا مىكند، و تعلق و حبش بيشتر مى گردد، تا آن كه تمام وجهه قلب به دنيا و زخارف آن گردد. و اين، منشا مفاسد بسيارى است. تمام خطاهاى انسان، و گرفتارى به معاصى، و سيئات براى همين محبت و علاقه است(چهل حديث، صفحه 123)
راههاى تزكيه نفس
1-صراط مستقيم
صراط مستقيم، آن صراطى است، كه يك طرفش اينجاست، و يك طرفش خداست. مستقيم، راه صاف است. هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است كه انسان را از راهش بازمىدارد. و مىكشدش به طرف ظلمتها(صحيفه نور، جلد 12، صفحه 126)
2-مراقبه
بايد خودتان، مراقبتخودتان را بكنيد، و وادار كنيد كسانى از شما مراقبت كنند. بايد هميشه انسان مراقب خود باشد. مىخواهد نماز بخواند، مراقبت كند از نمازش، كه مبادا دست او در كار باشد، دست نفس اماره در كار باشد. . . همه بايد از خودشان مراقبت كنند(صحيفه نور، جلد 16، صفحه 175)
3-محاسبه
محاسبه يكى از امورى است كه در سير انسانى بايد باشد كه در آخر شب فكر كند به اين كه تو امروز كه با اين آقا اختلاف دارى ... ريشهاش چيست؟ براى خداست؟ اين عيبى كه شما در او مىگوئيد در خودتان نيست؟ اين چيزى را كه در ديگران بزرگ مىشماريد، و در خودتان هرچه مىتوانيد كوچكش مىكنيد، و پردهپوشى مىكنيد، اين عمل شيطانى نيست؟(صحيفه نور، جلد 18، صفحه 47)
هركس كه مىخواهد صحبت كند، بايد توجه كند كه چه مىخواهد بگويد، آيا در اين چيز رضاى خدا هست، آيا دعوت به خودش هست، يا دعوت به خدا، بعد هم كه صحبت كرد بنشيند كه آيا اين صحبتبراى اين بود، يا براى آن. اين راهى استبراى سير انسان به خدا كه مراقبت كند از خودش، و بعد از مراقبت، محاسبه نمايد.
4-احساس در محضر خداوند بودن
دائمى كردن نام و ياد خداوند در انديشه و اعمال، و احساس حضور در محضر خداوند، مىتواند بسيار راهگشا و مفيد باشد، و بارها مورد تاكيد امام خمينى (ره) قرار گرفته است. به عنوان نمونه مراجعه كنيد به سخن معروف ايشان:
"عالم محضر خداست.در محضر خدا معصيت نكنيد".
نتيجه گيرى
تزكيه نفس، يكى از موضوعات اساسى روانشناسى است كه آثار درمانى و پيشگيرى فراوانى داردو متاسفانه به دليل تسلط روانشناسى غربى، بر نظام روانشناسى كشور، و بىتوجهى به اين موضوع در روانشناسى غربى، تاكنون مورد غفلت واقع شده است. سزاوار است كه آثار روانى و اجتماعى تزكيه نفس، و راههاى عملى آن، به ويژه براى جوانان با روشهاى مناسب، و قابل اجرا تهيه و تدوين شود، و آثار آن مورد بررسى تجربى، و تجزيه و تحليل علمى، قرار گيرد. به اميد اين كه، با وارد شدن اين موضوع حياتى و انسانى در برنامه روزانه روانشناس مسلمان، موجبات افزايش ميزان كارآئى نظام روانشناسى كشور، فراهم گردد.
منبع : http://shiaha.com
انتهای پیام /224224