"گاه دلتنگی"
ای شهید زنده ای ما در هوای تو نفس می کشیم
هرچند گاه دلتنگی دست بر آن قاب عکس می کشیم
تصویرت را سالهاست بر طاقچه دل گذاشته ایم
این ماییم خود را چون پرنده ای در قفس می کشیم
در رنگ سرخت هزاران رمز عاشقی نهفته داری
وای بر ما اگر منت عشق از خار و خس می کشیم
سبک بال رفتی و سر به دامان محبوب گذاشتی
ما هنوز در بند آرزوهامان به تنگی نفس می کشیم
بر عهد و میثاقت می مانم ای شهید تا صبح وصال
مبادا بگویی یک قدم ز آرمانت پای پس می کشیم
عشق و جنون،خاک وخون ،من وما شرمنده ایم
که چرا گاهی دست بر دامان کس و ناکس می کشیم
گوارای وجودت شربتی کز لعل لب یار نوشیدی
ما اندر کف یک جرعه اش انتظار دادرس می کشیم
تو میوه عشق و دلدادگی را بهترین هستی
چرادر خیال خام خود تو را کال و نارس می کشیم
من فرهادم و درس عشق از تو آموختم ای شهید
ما آتش بر هر آنچه باشد بنام هوس می کشیم .