اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی - صابر
كنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بكر
زمان تولد : هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع فجر
مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم
رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذكر كرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان كردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر :
ام فروه - فاطمه - اسما كه اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان
فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام )( نوه امام سجاد )
است . وامام موسی كاظم (علیه السلام) ، اسحاق و محمد كه مادرشان
حمیده خاتون می باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه كه هر یك از
مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق
بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله
سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن
عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنكه كمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون
آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی
سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی اش كشیده و وسط آن اندكی
برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه رنگی داشت .
ریش مبارك آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد كم پشت بود . دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می كرد .
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق تا
سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او
تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش
خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19
سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با
اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود
كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب
نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و
افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر
پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و
ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين
قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34
سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت "مكتب جعفرى" را
پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص )
گرديد .
زندگى پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با
خلافت پنج نفر از بنى اميه ( هشام بن عبدالملك - وليد بن يزيد -
يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) كه هر يك به نحوى
موجب تألم و تأثر و كدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم
مىكردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى ( سفاح و منصور ) نيز در زمان
امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب كردند و نشان دادند كه در بيداد و
ستم بر امويان پيشى گرفتهاند ، چنانكه امام صادق ( ع ) در 10 سال
آخر عمر شريفش در ناامنى و ناراحتى بيشترى بسر مىبرد .
عصر امام صادق ( ع )
يكى از طوفانىترين ادوار تاريخ اسلام است كه از يك سواغتشاشها و
انقلابهاى پياپى گروههاى مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام
حسين ( ع ) رخ مىداد ، كه انقلاب "ابو سلمه" در كوفه و "ابو
مسلم" در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين
انقلاب سرانجام حكومت شوم بنى اميه را برانداخت و مردم را از يوغ
ستم و بيدادشان رها ساخت . ليكن سرانجام بنى عباس با تردستى و
توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حكومت و خلافت را تصاحب
كردند . دوره انتقال حكومت هزار ماهه بنى اميه به بنى عباس
طوفانىترين و پر هرج و مرج ترين دورانى بود كه زندگى امام صادق (
ع ) را فراگرفته بود .
و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر
برخورد مكتبها و ايدئولوژيها و عصر تضاد افكار فلسفى و كلامى مختلف بود
، كه از برخورد ملتهاى اسلام با مردم كشورهاى فتح شده و نيز روابط
مراكز اسلامى با دنياى خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و
هيجانى براى فهميدن و پژوهش پديد آورده بود .
عصرى كه
كوچكترين كم كارى يا عدم بيدارى و تحرك پاسدار راستين اسلام ،
يعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دين و پوسيدگى تعليمات حياتبخش
اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مىشد .
اينجا بود كه
امام ( ع ) دشوارى فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت .
پيشواى ششم در گير و دار چنين بحرانى مىبايست از يك سو به فكر
نجات افكار توده مسلمان از الحاد و بىدينى و كفر و نيز مانع انحراف
اصول و معارف اسلامى از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و
وارونه دستورات دين به وسيله خلفاى وقت جلوگيرى كند .
علاوه بر اين ، با نقشهاى دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و
نابودى برهاند ، شيعهاى كه در خفقان و شكنجه حكومت پيشين ، آخرين
رمقها را مىگذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانى مىداد ، و رجال و
مردان با ارزش شيعه يا مخفى بودند ، و يا در كر و فر و زرق و برق
حكومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ،
حكومت جديد هم در كشتار و بىعدالتى دست كمى از آنها نداشت و وضع
به حدى خفقانآور و ناگوار و خطرناك بود كه همگى ياران امام ( ع )
را در معرض خطر مرگ قرار مىداد ، چنانكه زبدههايشان جزو ليست
سياه مرگ بودند .
"جابر جعفى" يكى از ياران ويژه امام
است كه از طرف آن حضرت براى انجام دادن امرى به سوى كوفه
مىرفت . در بين راه قاصد تيز پاى امام به او رسيد و گفت : امام (
ع ) مىگويد : خودت را به ديوانگى بزن ، همين دستور او را از مرگ
نجات داد و حاكم كوفه كه فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه
داشت از قتلش به خاطر ديوانگى منصرف شد .
جابر جعفى كه از
اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مىباشد مىگويد : امام باقر ( ع )
هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت كه به كسى نگفتم و نخواهم گفت
...
او روزى به حضرت عرض كرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى
كه سينهام تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگويم و
نزديك است ديوانه شوم .
امام فرمود : به كوه و صحرا برو و
چاهى بكن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد
بن على بكذا وكذا ... ، ( يعنى امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب
را گفت ، يا روايت كرد ) .
آرى ، شيعه مىرفت كه نابود شود
، يعنى اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنى
اميهاى يا بنى عباسى خودنمايى كند .
در چنين شرايط دشوارى ،
امام دامن همت به كمر زد و به احيا و بازسازى معارف اسلامى
پرداخت و مكتب علمى عظيمى به وجود آورد كه محصول و بازده آن ،
چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در
رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر كشور پهناور اسلامى
آن روز پخش شدند .
هر يك از اينان از طرفى خود ، بازگوكننده
منطق امام كه همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينى و علمى و
نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ
افكار ضد اسلامى و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند .
تأسيس چنين مكتب فكرى و اين سان نوسازى و احياگرى تعليمات اسلامى
، سبب شد كه امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفرى ( تشيع
) مشهور گردد .
ليكن طولى نكشيد كه بنى عباس پس از تحكيم
پايههاى حكومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنى اميه را
پيش گرفتند و حتى از آنان هم گوى سبقت را ربودند. .
امام
صادق ( ع ) كه همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذير و انقلابيى
بنيادى در ميدان فكر و عمل بوده ، كارى كه امام حسين ( ع ) به
صورت قيام خونين انجام داد ، وى قيام خود را در لباس تدريس و
تأسيس مكتب و انسان سازى انجام داد و جهادى راستين كرد .
اختلافات سياسى بين
امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقههاى مختلفو ظهور
عقايد مادى و نفوذ فلسفه يونان در كشورهاى اسلامى ، موجب پيدايش
يك نهضت علمى گرديد . نهضتى كه پايههاى آن بر حقايق مسلم استوار
بود . چنين نهضتى لازم بود ، تا هم حقايق دينى را از ميان خرافات
و موهومات و احاديث جعلى بيرون كشد و هم در برابر زنديقها و ماديها
با نيروى منطق و قدرت استدلال مقاومت كند و آراى سست آنها را
محكوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و
مادى مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاكر ديصانى" و حتى "ابن
مقفع" معروف است .
به وجود آمدن چنين نهضت علمى در محيط
آشفته و تاريك آن عصر ، كار هر كسى نبود ، فقط كسى شايسته اين
مقام بزرگ بود كه مأموريت الهى داشته باشد و از جانب خداوند
پشتيبانى شود ، تا بتواند به نيروى الهام و پاكى نفس و تقوا وجود
خود را به مبدأ غيب ارتباط دهد ، حقايق علمى را از درياى بيكران
علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار
دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق (
ع ) مىتوانست چنين مقامى داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود
كه با كنارهگيرى از سياست و جنجالهاى سياسى از آغاز امامت در نشر
معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ
احكام و تعليم و تربيت مسلمانان كمر همت بر ميان بست .
زمان
امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايى دانش و ترويج احكام و تربيت
شاگردانى بود كه هر يك مشعل نورانى علم را به گوشه و كنار بردند و
در "خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در
هدايت مردم كوشيدند .
در همين دوران درخشان - در برابر
فلسفه يونان - كلام و حكمت اسلامى رشد كرد و فلاسفه و حكماى بزرگى
در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمى و پيشرفت دانش
بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسى كه از راه
كينه و حسد ، به فكر ايجاد مكتب ديگرى افتاد كه هم بتواند در برابر
مكتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و
از خوشهچينى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدين جهت منصور
مدرسهاى در محله "كرخ" بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از
وجود ابو حنيفه در مسائل فقهى استفاده نمود و كتب علمى و فلسفى را
هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالك را -
كه رئيس فرقه مالكى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى اين مكتبها
نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانكه بايد انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و كلامى را كه پراكنده بود ،
به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادى
تربيت فرمود كه باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گرديد .
دانشگسترى امام ( ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و كلام ،
علوم طبيعى و ... آغاز شد . فقه جعفرى همان فقه محمدى يا دستورهاى
دينى است كه از سوى خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحى
رسيده است .
بر خلاف ساير فرقهها كه بر مبناى عقيده و رأى و نظر خود مطالبى را كم يا
زياد مىكردند ، فقه جعفرى توضيح و بيان همان اصول و فروعى بود كه
در مكتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه
حنفى درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيهتر از جعفرالصادق كسى
را نديدهام و نمىشناسم . فتواى بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ
محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر كه با كمال صراحت عمل به فقه
جعفرى را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود
اعترافى است بر استوارى فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب ديگر
. و اينها نتيجه كار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حكمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتى
كسانى كه از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است .
نمونهاى از بيانات امام ( ع ) كه در اثبات وجود خداوند حكيم است ،
به يكى از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود كه در
كتابى به نام "توحيد مفضل" هم اكنون در دست است . مناظرات
امام صادق ( ع ) با طبيب هندى كه موضوع كتاب "اهليلجه" است نيز
نكات حكمتآموز بسيارى دارد كه گوشهاى از درياى بيكران علم امام
صادق ( ع ) است . براى شناسايى استاد معمولا دو راه داريم ، يكى
شناختن آثار و كلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيتشدگان مكتبش .
كلمات و آثار و احاديث زيادى از حضرت صادق ( ع ) نقل
شده است كه ما حتى قطرهاى از دريا را نمىتوانيم به دست دهيم
مگر "نمى از يمى" . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار
بودهاند ، يكى از آنها "جابر بن حيان" است . جابر از مردم خراسان
بود . پدرش در طوس به داروفروشى مشغول بود كه به وسيله طرفداران
بنى اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه
آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق (
ع ) شاگردى كرد . جابر يكى از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ
جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم
شيمى تأليفات زيادى دارد ، و در رسالههاى خود همه جا نقل مىكند
كه ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث كرد .
از اكتشافات او اسيد ازتيك ( تيزآب ) و تيزاب سلطانى و الكل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود كشف كرد . در دوران "رنسانس
اروپا" در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده
كه در كتابخانههاى برلين و پاريس ضبط است .
حضرت صادق (
ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و در
قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65 سال
بود . از جهت اينكه عمر بيشترى نصيب ايشان شده است به "شيخ
الائمه" موسوم است .
حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى كاظم ( ع ) منتقل گرديد .
ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است كه بزرگترين فرزند امام بوده
و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه
اسماعيليه به امامت وى قائلند .
حضرت صادق ( ع ) مانند
پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار
بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و
انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حكمت و علم وسيع و
نفوذ كلام و قدرت بيان بود .
با كمال تواضع و در عين حال
با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مىداد ، و در برابر
آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود كشاورزى مىكرد
و مىفرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت
خواهم بود ، زيرا به كد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و
خانوادهام را تأمين مىنمايم .
ابن خلكان مىنويسد : امام
صادق ( ع ) يكى از ائمه دوازدهگانه مذهب اماميه و از سادات اهل
بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مىگفتند كه هر چه
مىگفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است كه گفته شود
. مالك مىگويد : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج رفتم ، چون
شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير كرد ،
نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مىخواست لبيك بگويد ، صدا در گلويش
گير مىكرد . به او گفتم : اى پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويى لبيك ،
در جوابم فرمود : چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مىترسم خداوند
در جوابم بگويد : لا لبيك ولا سعديك
منبع : سایت شهید آوینی .