آخرین اخبار
کد خبر: ۹۲۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۵ - ۰۷:۱۳
به همت بسیج دانشجویی صورت گرفت؛
به همت بسیج دانشجویی دانشکده پرستاری، دانشجویان دانشکده پرستاری حضرت زینب سلام الله علیها به مناسبت هفته دفاع مقدس با خانواده شهید ماشاءالله شیخی دیدار کردند.
به همت بسیج دانشجویی دانشکده پرستاری لار، دانشجویان این دانشکده به مناسبت هفته دفاع مقدس با خانواده شهید ماشاءالله شیخی دیدار کردند.

علیرضا احمدی گفت: برنامه دیدار و تجلیل از خانواده معزز و محترم شهید شیخی به همت بسیج دانشجویی دانشکده پرستاری حضرت زینب سلام الله علیها و با حضور مسئولان نهاد مقام معظم رهبری و همکاری مسئولان دانشکده برگزار شد.
وی افزود: این دیدار همراه با برپایی زیارت آل یاسین ، خاطره گویی بستگان و همرزمان محترم شهید و نیز اهدای لوح تقدیر و هدیه یادبود به خانواده شهید شیخی همراه بود.

زندگینامه:

نام: ماشاالله

نام خانوادگی: شیخی

نام پدر: محمدرضا

تاریخ تولد: ۱۳۴۲

میزان تحصیلات: دیپلم

تاریخ شهادت: ۰۳/۰۷/۱۳۶۶

محل شهادت: شلمچه

نام عملیات: پدافند

دوره ابتدایی را در مدرسه دهخدا گذراند و با تعطیلی مدارس، پدر را در کار بنائی یاری کرد. تحصیلات راهنمایی را در مدرسه رازی (توحید) سپری کرد و در زمره دانش آموزان برجسته و ممتاز بود. با آغاز دوره متوسطه در سال۵۷ در تظاهرات و درگیریهای خیابانی با رژیم پهلوی شرکت داشت و پس ازپیروزی انقلاب درپایگاههای مقاومت و بسیج فعالیت می کرد.

« خوش برخورد و خنده رو و از نظر مذهبی بسیار مفید بود. قاری قرآن و موسس مکتب قرآن پایگاه شهید همنشین فرد و مسئول واحد عقیدتی این پایگاه بود.»

سال دوم تحصیل خود را با معدل ۵/۱۸ به پایان رساند و چند ماه بعد، در تاریخ ۸/۹/۶۰ عازم جبهه غرب شد و طی عملیات فتح المبین درمنطقه رقابیه مجروح شد و به لار بازگشت دیپلم خود را در رشته علوم تجربی از دبیرستان صحبت لاری گرفت و از سال ۶۲ تا ۶۴ بعنوان پاسدار وظیفه در تیپ ۱۱۰ بروجردی مهاباد علیه ضد انقلابون جنگید.

« ای عزیزان رزمنده، دستهای پینه بسته کشاورزان و کارگران رنجدیده به خصوص کشاورزان وکارگران کردستان را ببوسید تا منافقین و ملحدین بدانند که ما درس گرفتگان مکتب محمدیم.»

پس از دوران سربازی با اینکه مقدمات سفر و کار در کشورهای حاشیه خلیج فارس برایش آماده شد، در جهاد سازندگی مشغول به کار شد و در سرکشی به روستاها و بسیج امکانات و نیرو به جبهه کوشید. سال ۶۵ طی عملیات کربلای پنج در محور شلمچه و بصره از ناحیه شکم بشدت مجروح شد و در حالیکه به توصیه پزشکان باید استراحت کامل می نمود باز هم عزم سفرکرد.

« بعد از نماز جماعت ماشاالله شیخی سمت راست حاج باقرآقا غفوری نشسته بودند و من سمت چپ. استخاری ای می خواست حاج باقر گفتند شما نیت کنید و چون از نظر بینایی مشکل داشتند قرآن را باز کرد و دست ماشاالله داد تا بخواند و او با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد. حاج باقرآقا یک مرتبه به وجد آمد و گفت: دیگرنخوان ادامه؛ نده فهمیدم چیه؛ تو کی هستی؟ از کجا آمده ای؟ کجا می خواهی بروی؟ دست بر زانوی راست ماشاالله گذاشت و گفت: برو تو نماینده من در بهشت هستی، من نیت شما را فهمیدم شما نیت کرده اید که این دفعه به جبهه برگردید و شهید شوید.»(دوست شهید)

« ما رو بردند بوکان و بعد شلمچه که عراق پاتک زده بود با آقای رهوار وعلیرضا رفتیم خط مقدم شلمچه، بالای خاکریز بودیم که خمپاره ای انداختند همه درازکش خوابیدیم. ماشاالله دستش به تکه شیشه ای خورد و خون آمد با لبخندی گفت می دانم دیگر برنمی گردم. صبح روز بعد در سنگر ما نمی توانست ایستاده نماز بخواند به سنگر بی سیم (مخابرات) رفت نماز خواند. در حال برگشتن بر اثر ترکش خمپاره ۶۰ در سوم مهرماه سال ۶۶ به شهادت رسید. روحش شاد

« پرورگارا، قبل از آنکه این روح زنگار گرفته مرا از کالبد خاکی ام خارج سازی مرا از دنیا بِکن و ذره ای از حب دنیا و حب نفس را در وجودم باقی مگذار تا به راحتی به سویت پرگشایم و در جوار قربت جا بگیرم. همیشه به یاد خدا باشید تا کارهایتان اصلاح شده و رنگ خدای بگیرد. به فرزندانتان از کودکی نماز و قرآن بیاموزید و مساجد را پر کنید و این را بدانید که زبان امام، زبان خداست و تخلف از اوامر او تخلف از اوامر خداست.

نه درویش بی کفن در خاک رفته                        نه دولتمند برد از یک کفن بیش

 

img-20160929-wa0001 img-20160929-wa0002 img-20160929-wa0004 img-20160929-wa0005 img-20160929-wa0008 img-20160929-wa0009

نام:
ایمیل:
* نظر: