گزارش
نشست روشنگری و بصیرتی
نشست
boletنشست روشنگری و بصیرتی
حوزه امام جواد(ع)سرچهان
یادداشت و گفتگو
همیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
دل نوشت مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان فارس؛
boletهمیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
سالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
مصاحبه با همسر اولین طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور
boletسالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
کد خبر: ۱۰۵۸۲۳
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۱
سرکشی از خانواده شهیدان حکیم نژاد و اخمدی

به گزارش خبرنگار سازمان بسیج دانش اموزی استان فارس در شهرستان بیضا در تاریخ چهارم خرداد96 به مناسبت سالروز ازادسازی خرمشهر از خانواده شهیدان عبداله حکیم نژاد و مهراب احمدی  از شهدای دانش اموز منطقه بیضا ، با حضور برادر علیرضا بانشی، حاج اقا انصاری مسئول تعلیم و تربیت مرکز مقاومت بسیج سپاه بیضا، برادر کشاورز کارشناس حراست اداره آ پ بیضا و برادر غفاری مسئول بسیج دانش اموزی بیضا سرکشی بعمل آمد


شهید مهراب احمدی

مهم ترین وصیت و توصیه های شهید  در چه مواردی بوده است؟


و شما ای مادرم و حواهرم از شما میخواهم که مانند حضرت زینب(س) باشید که در زیر لگد کفار پهلویش شکست تا اسلام را به زنان و مردان دنیا ثابت کنداز شما می خواهم حجاب خود را رعایت کنید که این منافقان و دشمنان از حجاب و ایمان شما می ترسند. و از تو ای برادرم می خواهم که سنگر مدرسه را رها نکنی و با درس خواندنت می توانی راه شهیدان را ادامه دهی.ای پدر و مادر و خواهرم از شما می خواهم که اگر به درجه رفیع شهادت نایل شدم دلم نمی خواهد که در مرگم سیاه پوش شوید و حتی نمی حواهم که یک قطره اشک بریزید چونکه در شهادت حسین(ع) کسی نبود که برای او اشک بریزد و سیاه پوش شود.


ما را به قناعت و صبر توصیه می کرد . مادر و خواهرانش را به رعایت حجاب سفارش می کرد و می گفت اگر حجابتان را رعایت نکنید نمازتان مورد قبول نیست.

...................................................................................................................................

بهترین خاطره از شهید:

شهید قبل از شهادت خود به یکی از دوستان اینچنین می گوید:

من به جبهه می روم اگر سعادت داشته باشم و به شهادت برسم دوست دارم بدنم مانند امام حسین(ع) زیر سم اسبان قرار گیرد.اگر هم اسیر شدم به یاد طفلان مسلم زنجیرم کنند.اگر هم شهید شدم و جسدم برگشت باید برای من کاری انجام دهی.هر جا هستی باید خودت را به آمبولانس حامل من برسانی و بگویی آمبولانس مرا برای دقایقی روبروی درب مدرسه زمین بگذارد.اگر هم به من نرسیدی خودم امبولانس را خاموش می کنم.دوست شهید از وی می پرسد چرا باید این کار را انجام دهم؟ شهید در جواب می گوید" می خواهم بر جای پای معلم بوسه بزنم"

دوست شهید ادامه می دهد من در روز تشییع جنازه شهید برای اینکه به وصیت شهید عمل کنم و شرمنده وی نباشم خیلی تلاش نمودم و چند بار هم زمین حوردم ولی به امبولانس نرسیدم.

به گفته مادر شهید امبولانس روبروی مدرسه که رسید خود به خود خاموش شد و پس از حدود نیم ساعت دوباره روشن شد و حرکت کرد.

شادی روح شهدا صلوات



انتهای خبر 244224/120

نام:
ایمیل:
* نظر: