دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۰۰:۱۴:۱۰
کد خبر: ۱۶۰۷۰
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۲ - ۰۱:۱۷
شهیدان حاج امیر کشاورز و حاج سرافراز پوررشید مورد قهر و كينه وهابيونی قرار گرفتند که در آن جمعه سیاه، دامن خود را در کنار بارگاه خدای متعال به خون بهترین بندگانش آلوده ساختند و این دو شهید را غرق در خون به معشوقشان رساندند.

به گزارش خبرنگار تنویر از خرامه، 6 ذی الحجه سال 1407 هجری قمری یادآور یک روز پرافتخار برای شهدای مکه و یک روز ننگین برای وهابیون سعودی است. در آستانه این روز با شهیدان حاج امیر کشاورز و حاج سرافراز پوررشید دو تن از شهدای خرامه ای این روز آشنا می شویم.

شهید حاج امیر کشاورز :

در زمان جنگ در جمع آوري كمك هاي مردمي براي جبهه ها فعاليت مي كرد، اما چون سرنوشت او جز به شهادت ختم نمي شد خداوند او را در دومين سفرش به مكه معظمه در كنار خانه امن خودش به حضور پذيرفت، آري اين شهيد در كنار خانه خدا در بيت الحرام كه جنگ و جهاد در آنجا حرام است و كشتن، شكست حريم حرمت خداست مورد قهر و كينه وهابيون قرار گرفت، آناني كه طاقت شنيدن فرياد برائت از مشركين او و ديگر شهداي جمعه خونين مكه را نداشتند، او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و در كنار خانه خدا او را بسوي خدايش، خونين فرستادند و او كه آرزوي شهادت داشت در مقدسترين مكان در تاریخ 9/5/66 در جمعه خونین به خدا پيوست.

خاطره ای از شهید از زبان نزدیکان :

روزي كه شهيد كمال ايزدي به دست وي دفن شد، پس از اتمام كار تدفين دست خود را بالا گرفت و با چشمان اشك بار گفت: خدايا ديگر بس است اين تكه زمين هم مال من. چند روزي از اين قضيه نگذشته بود كه ايشان در مكه به شهادت رسيد و در همان جا دفن شدند.

شهید حاج سرافراز پوررشید :

در سال 1365 راهی سفر حجی شد که سفر آخرت او بود، سفری که در کنار خانه دوست اما با قامتی رنگین اتفاق افتاد. او در کنار دوست در راه دوست و برای رضای دوست همگام با دیگر حجاج اقدام به برگزاری فریضه برائت از مشرکین نمود که وهابیون سعودی طاقت و تحمل شنيدن شعارهای آنها را نداشتند لذا او و تعدادی از حجاج را در آن جمعه سیاه به خاک و خون کشیدند و دامن خود را در کنار بارگاه خدای متعال به خون بهترین بندگانش آلوده ساختند.

نحوه شهادت شهید حاج سرافراز به نقل از هم کاروانیهای شهید :

در مکه شب قبل از مراسم برائت از مشرکان در کاروان نعمت اللهی(مسئول کاروان شهید) با هشت نفر از حجاج نشسته بودیم، رئیس کاروان اعلام کرد این عمل(برائت از مشرکان) از واجبات است، پس همگی تصمیم گرفتیم که در این مراسم که نوعی تظاهرات و راهپیمایی است شرکت کنیم. در روز این فریضه الهی بعد از سخنرانی مسئول کاروان، پرچم آمریکا را آتش زده و پرچمی را که مزین به شعار« اتحدوا اتحدوا» بود در سینه هایمان گرفتیم، حاج سرافراز هم عکسی از امام خمینی را به سینه گرفته بود، از مسجد جن حرکت کردیم، خیابان کمی سرازیری داشت بطوری که انتهای خیابان دیده نمی شد، از ساختمانهای اطراف بطری آب  جوش به طرف تظاهرات کنندگان پرتاب می کردند ما تصمیم گرفتیم برگردیم و اینگونه شد که از حاج سرافراز دور شدیم و او را در میان جمعیت گم کردیم. موقع برگشتن از روبروی بیمارستان شیشه ای، تعدادی از زائران را دیدیم که دست و پا شکسته و زخمی به انتظار درمان به سر می بردند، تعدادی از خواهران زائر هم بدون چادر بر روی زمین افتاده بودند، به زحمت خود را به هتل رساندیم رئیس کاروان افراد را شمرد12 نفر از ما کم بود و حاج سرافراز هم جزء غائبان بود، هیچ اثری از گم شده گان نبود. برای ادامه اعمال حج به عرفات رفتیم عکس اکثر شهدا آماده شده بود، بدون اینکه از آنها اطلاع دقیقی داشته باشیم، جمعه زمان پرواز بود و ما هنوز بی خبر از دوستانمان بودیم، رئیس کاروان تعدادی از ما را برای شناسایی پیکر مطهر شهدا به بیمارستان شیشه بردند ما شهدا را از روی عکس آنها که گرفته شده بود، شناسائی کردیم در میان عکسها عکس حاج سرافراز هم بود با تمام ناراحتی که داشتیم زیر عکس شهید حاج سرافراز مشخصات کامل و آدرس ایشان را نوشتیم و برای بازگشت آماده شدیم. بازگشت از زیارتی که بجای شوق توفیق زیارت خانه خدا، می بایست در غم هجران عزیزان زائر، غمگسار باشیم. اما چاره ای نبود جز بازگشت حتی بدون هم کاروانیهایمان، بالاخره بعد از 21 روز از بازگشت ما، پیکر مطهر شهید به کشور و زادگاهشان برگردانده شد و مردم به جای استقبال و دیده بوسی و تبرک گرفتن از حاج سرافراز، پیکر خونینش را تا گلزار شهدای روستایشان مشایعت کردند و در جلسه ختمشان شرکت کردند. چهار ماه بعد از شهادت ایشان آخرین فرزندشان به دنیا آمد، او هرگز آغوش گرم پدر را احساس نکرد و فقط با قصه خوبی های پدر از زبان مردم و خانواده، تصویر پدر را در ذهن خود مجسم کرد و به زندگی ادامه داد.

انتهای پیام/224224

نام:
ایمیل:
* نظر: