گمنامي با نام مادر شهدا ، حضرت زهرا سلام اله عليها ، گره خورده است . شهداي گمنام متنعم از سفره ي با برکت بي بي دوعالم هستند . زائران مي آيند و به زيارت شهداي گمنام مي روند . هر کس با هر لباس و با هر پست و مقامي مي آيد به حال آن ها غبطه ميخورد و آرزو ميکند " که اي کاش جاي انان بودم "
بسیم رب الشهدا...
سفر نامه طلائيه (2)
وارد يادمان طلائيه که مي شوي ، گنبدي طلائي نظرت را جلب ميکند . حسينيه ي حضرت ابالفضل العباس عليه السلام . در مکان اين حسينيه ،شهداي گمنام بسياري تفحص شده اند . به همين دليل در اين مکان مقدس ،حسينيه اي کوچک اما ملکوتي و با صفا احداث شده است . اين حسينيه سال ها پايگاه تبليغي و روايت گري علمدار روايتگري ، شهيد حجه الاسلام حاج عبدالله ضابط بوده است .
داخل حسينيه در ضريحي چوبي ، 5 شهيد گمنام آرميده اند . همين 5 شهيد گمنام ، حاجت هاي بسياري را روا کردند . . .
شهدايي که به امام غريبشان اقتدا کردند و همچون مادرشان ، دوست داشتند بي نام و نشان بمانند و گمنام باشند .
گمنامي با نام مادر شهدا ، حضرت زهرا سلام اله عليها ، گره خورده است . شهداي گمنام متنعم از سفره ي با برکت بي بي دوعالم هستند . زائران مي آيند و به زيارت شهداي گمنام مي روند . هر کس با هر لباس و با هر پست و مقامي مي آيد به حال آن ها غبطه ميخورد و آرزو ميکند " که اي کاش جاي آنان بودم "
شهدا سال ها قبل از اين که من متولد شوم ، وجود خود را فدا کردند تا اسلام ، امروز سربلند باش . تا امروز افتخار کنم ، افتخار کنم که کشورم اين همه مرد آسماني داشته است .
شهيدان سال ها قبل از اينکه متولد شوم ، ثابت کرده اند که دوستم دارند . و من هم دوست دارم که دوستي ام را به شهدا ثابت کنم . اما اي شهيد ! مرا ببخش . اگر با گناهانم خون بهايت را پرداختم و با درياي گناه عطش روز هاي گرمتان را پاسخ دادم مرا ببخش ! ببخشيد که يادم رفت وصيت تو را حتي براي یک بار بخوانم . با پر کشيدنت معامله ي قفس کردم .
اينجا طلائيه است . سرزميني با خاک هاي طلائي . سرزميني که نزديکي هور و خشکي که شب هاي سرد زمستاني و روز هاي داغ 50 درجه ي تابستاني اش را ميشود از رنگ هاي به سرخي گرائيده ي بچه هاي رزمنده يافت .
فضاي اينجا پاک است ، پاک پاک پاک . جايي است براي تغيير . جايي براي خدايي شدن . اينجا ميتوان رسم بندگي ياد گرفت ، رسم بندگي و دلدادگي ، رسم قرباني شدن و فناء في الله .
اينجا فرمانده اش کس ديگري است ، انگار خاک هايش با تو حرف ميزنند ، ميداني چرا ؟ آخر خاک طلائيه جاي پاي مادر ما ، حضرت زهراست .
بگذار تا خاطره اي برايت گويم : سال ها قبل ، خادمي در اينجا ، با خاک طلائيه مهر مي ساخت ، شبي در خواب ميبيند که رزمنده اي سمت او مي آيد و مهري شکسته بر ميدارد . وقتي خادم سرش را بالا مي آورد ميبيند که او شهيد همت است . به او ميگويد بفرماييد مهري سالم برداريد . شهيد همت به او ميگويد اگر ميدانستي اينجا قدمگاه مادرمان زهرا سلام الله عليها است تمام اين خاک ها را بر چشم مي گذاشتي .
بعد از حسينيه ي حضرت ابالفضل ، خاکريزي بلند را مشاهده ميکني ، از دژ بالا ميروي ، سمت راست تو هور قرار دارد و سمت چپ تو دشت وسيع طلائيه . از روي دژ وقتي نگاهت به حسينيه مي افتد ، حال و هواي تل زينبيه به تو دستن مي دهد .
السلام عليک يا اباعبدالله الحسين
وقتي دژ را ادامه دهي ، به سه راهي شهادت ميرسي ، جايي که هزاران نفر از رزمندگان به شهادت رسيدند ، تمام حجم آتش دشمن روي سه راهي شهادت متمرکز شده بود ، يکي از راه هاي سه راهي به طلائيه و ديگري به جزاير مجنون منتهي ميشود . مسير منتهي به جزاير مجنون ، مقتل سردار بزرگ خيبر ، شهيد حاج محمد ابراهيم همت است
اينجا محلي است که عمليات هاي خيبر و بدر در آن صورت گرفته است تا با تصرف جاده ي بصره-العماره عراق ، موازنه ي قدرت به نفع ايران تغيير کند . کمي آن طرف تر مجنون شرقي و غربي است . جزايري که با نام بلند مردان همت گره خورده است . غواصي هاي سخت ، گشت هاي شبانه ، گذر از موانع متعدد و مختلف چون مين هاي انفجاري ، سيم هاي خاردار ، موانع خورشيدي و ...
ادامه دارد ...
انتهای پیام/224224