کد خبر: ۴۴۹۰۳
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۰
ویژه مداحان
به مناسبت اربعین حسینی اشعار روضه و سینه زنی به همراه سبک صوتی برگرفته از کتاب حماسه وارثین تولیدی سازمان بسیج مداحان می باشد
بسیج مداحان فارس، به مناسبت اربعین حسینی اشعار روضه و سینه زنی به همراه سبک صوتی برگرفته از کتاب حماسه وارثین تولیدی سازمان بسیج مداحان می باشد

روضه[1]

مثل برگ های خزون زده ریختند، هرکی یه قبر بغل بگیره کدومه؟! مگه قبرا معلوم بوده! دور قبر حسین بودند. قبر علی اکبر معلوم بود، اما به خدا دیگه قبر هیچکی معلوم نبود. آخه بدنا درهم شده بود. پیکر ها نمی دونم چه کرده بودن، نمی شد بگی این قاسمه، این عونه، این جعفره. همه رُ همینجور پایین پای علی اکبر وای حسین ... بعضی می گن سکینه یه ظرف آب آورد، آروم آروم ریخت رو قبر، صدا ناله ها بلند شد. بابا جونم پاشو بابا. تا عمر دارم برا عطشت می سوزم بابا... پاشو آب آزاد شده بابا حسین... ام کلثوم صدا زد زینب جان! امروز جای یه نفر خیلی خالیه. همونی که تو مدینه چشم به راهمونه. حالا که ام البنین نیست بیا ما جاشُ پر کنیم ... سه تا پسراش اینجا خوابیدن، پایین پای علی اکبر. اما الهی من فدای اون پسرش بشم که کنار نهر علقمه ست. آخه نشد روز یازدهم برم بالینش. می یاین بریم؟! همه سینه زنان مویه کنان اومدن علقمه، آخ بمیرم یه حرفایی رُ دختر به عمو راحت تر می گه تا به بابا. به بابا حیا کرد بگه، افتاد رو قبر عمو... عمو جون چشت روشن، عمو پاشو حرف دارم عمو. عمو اول بگم الهی دستم می شکست، اما مشک برات نمی آوردم. عمو تا ابد ازت شرمنده ام...

*****************************************

ترک 02 ـ روضه[2]

دشت آن روز چه شوری و چه غوغایی داشت

بغض هایی که شکستند چه آوایی داشت

اربعین بود ولی داغ تر از عاشوراست

هر که صد کرب و بلا گوشۀ تنهایی داشت[3]

حاجتی نیست کسی سفرۀ دل باز کند

هر که با قافله آمد رخ زهرایی داشت

از عصا هر که مدد جست تعجب نکنید

روزگاری تن این خسته دلان پایی داشت

حرفی از آب میار اسمی از مشک مبر

آخر این قافله هم حضرت سقایی داشت

ساربان می گه دیدم شتری بین قافله این شترها راه افتاد، از قافله جدا شد. یکی یکی میره کنار گوش شترهای دیگه یه زمزمه ای داره، بعد شتر بعدی شتر بعدی... در گوش همه شترها یه چیزایی زمزمه کرد... بعدم برگشت سر جاش. ساربان می گه رفتم خدمت زین العابدین عرض کردم یابن رسول الله! شما از همه چیز آگاهید، عالمید، حرکت این شتر چه معنایی داشت؟ شروع کرد زین العابدین گریه کردن. فرمود این شتر از بقیه پیر تره.  بقیه شترها بهش احترام می ذارن. حرفشُ می خونن... کربلا احترام پیرمردی هم نگه نداشتن. کربلا احترام بزرگ کوچیکی هم نگه نداشتن. اون احترامیکه حتی حیوانات رعایت می کنن، گرگای پست کربلا رعایت نکردن... آقا فرمود این پیر تره حرفشُ می خونن. اومد در گوش این شترها می گه ما شتریم، راه رفتن ما نا همواره. سواری که بر ما سواره آزار می بینه، اذیت می شه. این زن و بچه بدناشون خورده. اینا مدت هاست برشتر های بی جهاز نشستن.کمی آرام قدم بر دارید. سعی کنید هموار راه برید. این زن و بچه نکنه از پشت شما بیفتند. ساربان می گه دقت کردم دیدم آری شترها رعایت می کنن، آرام آرام قدم بر می دارن. این بچه ها یه وقت نکنه از پشت شترها بیفتند. اما با تعجب دیدم چند گاهی یکی از بچه ها از رو شتر پرت می شه. متعجب شدم. زین العابدین می دوه اون نازدانه رُ بغل می کنه، نوازش می کنه. یه چند لحظه ای کنارش می شینه، بعدم سوارش می کنه و حرکت... عرض کردم یابن رسول الله اینجوری که شما گفتید و شترها رعایت کردند، دیگه نباید بچه ها بیفتند. فرمود درسته. اینا خودشون خودشونُ میندازند. چرا آقاجان؟ فرمود ما رُ که می بردن می زدن و می بردن... بچه های ابی عبدالله گرسنه، تشنه، مجروح و کتک خورده، ریسمان اسارت یه سرش به گردن من یه سرش به بازوی عمه جانم زینب می کشیدن. بین بزرگ ترا کوچیک ترا رُ بسته بودن. بزرگ ترا رُ به بازوها، کوچیک ترا قدشون کوتاهه، ریسمان ها رُ دوره گردن این نازدانه ها بسته بودن می کشیدن. قدم بچه ها به بزرگا نمی رسید... یکی که می افتاد همه می افتادن... اما اونا که صبر نمی کردن ما بلندشیمخودمونُ جمع و جورکنیم. می کشیدن بزرگ ترا خودشونُ می رسوندن، کوچیک ترا جا می موندند ریسمان محکم می شد... هر چند منزل یه دفعه یکی از نازدانه ها جون می داد، همونجا دفن می کردیم...حالا که داریم برمی گردیم خواهرش بوی خواهرشُ استشمام می کنه، از اون بالا خودشُ میندازه پایین رو قبر خواهرش رو قبر برادرش...یه جا بود همه خودشون رُ انداختن پایین، وقتی رسیدن کربلا هیچ کس صبر نکرد ساربان شترها رو بخوابونه، این زن و بچه ریختن زمین هر کدوم یه طرف...

*****************************************

ترک 03 ـ روضه[4]

هر آن که سر بگذارد به آستان علی

نصیب می برد از فیض بی کران علی

هر آنکه دست تمنا به سوی مولا برد

براق می بردش سوی آسمان علی

منم عقیله منم عالمه منم زینب

منم ستارۀ ناهید کهکشان علی

منم حقیقت کوثر نجابت زهرا

منم سفیر حسین و منم زبان علی

منم کفیل تمام یتیم های غریب

خدا نهاده به بازوی من توان علی

میان سلسله با رخت کهنه و مجروح

نفس بریده ام از خیل دشمنان علی

به فرق  کوفه زدم ذوالفقار مولا را

نرفته از نظرم فرق خون فشان علی

دعای جوشن من یا علی مدد حیدر

نرفت از لب من ذکر حق فشان علی

منم درایت مولا ولی والی عشق

علی فاطمه رویم علی به جان علی

اگر چه جان من از کفر شام بر لب بود

بلا نبود که فتح الفتوح زینب بود

 

میان عاشق و معشوق گرچه فاصله نیست

مسیر عشق بدون بلا و مشغله نیست

حرام باد شراب محبت مولا

به هرکسی که به راه حسین یک دله نیست

کسی که ذوب شده در ولایت دلبر

توجه اش به طریق و به طی مرحله نیست

شهید تشنه لب پاره تن نگاهی کن

شکسته بال تر از من میان قافله نیست

مرا غم تو شکسته نه خندۀ دشمن

حریف دختر شیر خدا که سلسله نیست

تلاش کرد عدو تا به یار شکوه برم

خبر نداشت که ما را میانه با گله نیست

به زعم خویش تو را کشت نه خودش را کشت

خبر نداشت که  قتل تو ختم قائله نیست

حرامیان حرمت را کشان کشان بردند

وگرنه مشکل زینب که زخم آبله نیست

دلم گرفته ز جور حرامیان اما

جفای هیچ کسی مثل ظلم حرمله نیست

به روی شانۀ خسته نشانه ها دارم

ولی به گردن زینب قضای نافله نیست

فدای زخم تنت کشتۀ بدون کفن

دخیل خاک مزارت دو دست زخمی من

 

رسیده جان به لبم تا رسیده ام اینجا

کشانده ای و غمت را کشیده ام اینجا

چهل نفس نفسم بود و بند آوردند

از آن سفر که مرا می زدند آوردند

غریبه ام که مزاری غریب می کشدم

نسیم می وزد و بوی سیب می کشدم

نسیم می وزد و رنج راه کم کرده

ببخش پای من و شانه ام ورم کرده

غروب بود و حرامی به خیمه ها می زد

یکی یکی همه را زیر دست و پا می زد

به آه دخترکی تازیانه پایان داد

یتیمه ای ز لگد های حرمله جان داد

محال بود اگر کودکی کتک نخورد

محال بود دو سه استخوان ترک نخورد

یتیم شعله وری در شب کویر افتاد

میان خیمۀ آتش گرفته گیر افتاد

چقدر دختر تو روی خارها غلتید

به روی خاک سرت بود و بارها غلتید

در جنگ حنین اسرا رُ آوردن، یه خانومی ما بین اسرا بود کنیزاشم باهاش بودن. رسول خدا فرمود این زن کیست؟ عرضه داشتن آقا دختر حاتم طاییه. فرمود درسته کافر بوده، اما کرم داشته معروف بوده به کرم، عزیز قومش بوده آزاد کنید دختر حاتم رُ، کنیزان دختر حاتم رُ، هرچی اسباب و لوازم ازش گرفتید بهش برگردونید. با عزت و احترام برگردن خونشون... دختر حاتم بود.. فرمود امام سجاد ساعتها ما رُ دم در نگه داشتن، یهود و نصاری وارد می شدن می گفتن چرا معطل ایستادید؟ می گفتن از امیر باید دستور بگیریم. فرمود صبح علی الطلوع وارد شام شدیم، غروب رسیدیم کاخ یزید... امان از محله یهودیا... فرمود از محله ای رد شدیم تو یه خانه ای چند تا پیرزن بودن... یه سنگ برداشت به صورت بابام زد...

ناله ها تا به ثریا می رفتخیزران بود که بالا می رفت

*****************************************

ترک 04 ـ روضه[5]

رسید قافله ای از غم سفر لبریز

دوباره زنده شد آن خاطرات حزن آمیز

یکی یکی همه نیلی و زرد افتادند[6]

شبیه برگ درختان به موسم پاییز

به بوی پیرهنی هر کدام می گیرند

یکی بهانه یوسف یکی سراغ عزیز

صدای شیونی آمد که جان عالم سوخت

صدای شیون زینب برادرم برخیز

«غریب و خسته به درگاهت آمدم رحمی»

که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز

چنان شدم که تو می خواستی دم رفتن

ندید اشک مرا این جماعت خونریز

زبان حیدری ام دم به دم قیامت کرد

نگاه فاطمی ام شعله های رستاخیز

اگرچه دست مرا بسته بود دشمن تو

اسیر من شدم و او نداشت راه گریز

هراس دشمنت از محکمات قرآن بود

نداشت چاره و برداشت خیزران، برخیز[7]

تو سنگ خورده ای آری شکسته ای من هم

تو شعله ور شده ای داغ دیده ای من نیز

*****************************************

ترک 05 ـ روضه[8]

کبوتری شده روحم فقط برای حرم

من و هوای تو و کربلا هوای حرم

 چه های و هوی قشنگی ست هوی و های حرم

دوباره می روم از دل به جای جای حرم

دلیل غبطۀ هر لحظۀ فرشته شدم

از آن زمان که به پایت گدا نوشته شدم

 

دلیل راه تو والا ترین تولی تو

شهید معرکه احیاگر تبری تو

اگر چه تشنه لبت خوانده ایم دریا تو

قسم که سمت دو راهی نمی روم با تو

و گوشه چشمی اگر سوی من بیندازی

از این کویر ترک خورده رود می سازی

 

من آفریده شدم با تو هم مسیر شوم

صغیر زاده بیایم ولی کویر شوم

به یمن بندگی خانه ات امیر شوم

من آفریده شدم با غم تو پیر شوم

چگونه روضه بخوانم که ناله دارم آه

که وقت روضه رسید است و گریه بسم الله

 

چگونه روضه بخوانم دل تو تاب نداشت

برای کودک خود چاره ای رباب نداشت

سه ساله دخترکی تاب التهاب نداشت

و مشک خالی ساقی که دیگر آب نداشت

 

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم، به پای تو باران شدم حسین

زلفی اگر که ماند برایت سفید شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذرگذر

قاری شدی  مفسر قرآن شدم حسین

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

تو رفتی و کنار خودت گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

*****************************************

ترک 06 ـ زمینه[9]

هر کجا گریه کردم        بی صدا گریه کردم

دخترات لحظه لحظه      من شبا گریه کردم

من داد زدم سر ظلم با صدای تو حسین

فریاد زدم برای کربلای تو حسین

صدام در نیومد اگه گریه کردم     دعا کن عزیزم دیگه بر نگردم مدینه

 

اومدم نور دیده                         با یه قد خمیده

دم به دم این چهل روز      جون به لب هام رسیده

من کوچه کوچه بودم بی قرار تو حسین

در شام و کوفه بودم ذوالفقار تو حسین

سرا پا کبود و پر از آه و دردم    دعا کن عزیزم دیگه بر نگردم مدینه

 

دست و پامونُ بستن       بین رامون نشستن

تو سرت روی نی بود       فرق ما رُ شکستن

در گوشۀ خرابه بچه های تو حسین

دیدن که خاک و خونه رو لبای تو حسین

رقیت نیومد چقد گریه کردم      دعا کن عزیزم دیگه بر نگردم مدینه

*****************************************

ترک 07 ـ زمینه[10]

داره می رسه یه قافله از تو بیابون     داره می رسه یه قافله با دل پرخون

کربلا کربلا رسیده زینب روضه بخون

قافله سالار کجاست      عباس علمدار کجاست

زینب قد خمیده       به کربلا رسیده

چهل شبه می بینه    خواب سر بریده

موذن کربلا       اذون بگو دوباره

همه هستن به غیر از        رقیۀ سه ساله

غریب مادر من      حسین بی سر من

 

می باره رو خاک قبرتو نم نم بارون   بلند شو ببین برای تو اومده مهمون

کربلا کربلا رسیده زینب روضه بخون

غنچۀ پرپر کجاست       شیرخوارمون اصغر کجاست

معلومه که تو دل     رباب یه دنیا درده

داره دنبال قبر     علی اصغر می گرده

خواهر تو تو گودال     دوباره رفته از حال

گذشته این چهل روز     براش مثه چهل سال

غریب مادر من    حسین بی سر من

*****************************************

ترک 08 ـ واحد[11]

عزیزِ دل و جان خواهر منم    نگا کن منم پاره پیکر منم

منم پارۀ قلب مادر منم

منم زینب تو    اومدم از   کوفه و شام

به تیغ کلامم     زنده کردم      دین اسلام

نبودی ببینی توی کوچه ها     نبودی ببینی زیر دست و پا

نبودی ببینی من و بچه ها    چقدر گریه کردیم پای نیزه ها

 

پاشو گریۀ خواهراتُ ببین   پاشو صورت دختراتُ ببین

لباسِ تن زائراتُ ببین

سرت روی نی بود   پیش چشمام   ای برادر

دیگه جون نمونده     توی دستام   ای برادر

نبودی ببینی محله یهود       نبودی ببینی گلای کبود

نبودی ببینی تو آتیش و دود     می گشتم پی تک تک بچه ها

*****************************************

ترک 09 ـ  واحد[12]

زینب آمد به کربلا با آه سوزان

گفت و ای نازنین آمده بهرت مهمان

ای فدای سرت     ای تن بی کفن

با گلوی پاره پاره      با من حرف بزن

 

شام را با دم حیدری ویران کردم

تو که قرآن خواندی تفسیر قرآن کردم

تو شدی حیدر و      من شدم فاطمه

شد چراغِ دلم         راس ماه علقمه

 

کی رود از خاطرم که رفتی ازحرم

با لب تشنه به گوشم گفتی خواهرم

التماس دعا        این تو این خیمه ها

شد یار و یاور         من در سفر مادرم

 

من رفتم از کربلا با تازیانه

مانده جای کعب نی بر روی شانه

شرمنده هستم        ای شه بی سر

رقیه ات مانده در     گوشۀ ویرانه ها

*****************************************

ترک 10 ـ واحدسنگین

مونده به قبر تو نگاه من    پاشو رفیق نیمه راه من

یه اربعینه بی تو سر کردم     من هم نوای ناله و دردم

با دست پی قبر تو می گردم

یه نیم نگا کن چقدر شبیه مادر شدم

می بینی تو این سفرچه شکسته تر شدم

آخه با سر تو روی نیزه همسفر شدم

شکر خدا بردم ثوابِ این زیارت  برگشتم از در به دری و از اسارت

از فصل غارت

سالار زینب یا حسین

 

هنوز اسیرم و توی بندم    موندم چطور بعد تو من زندم

ما رُ به زنجیر بلا بستن     دستامونُ از کربلا بستن

چه تهمتایی که به ما بستن

چی می شه که لاله رُ دست باغبون بدم

آرزوم اینه داداش پیش قبرت جون بدم

کاشکی می شد که به تو تنمُ نشون بدم

همش می گم با گریه و افسرده حالی    جای رقیه کنار قبر تو خالی

جاش خیلی خالی

سالار زینب یا حسین

***************************************

[1]دانلود صوت با نوای : حاج سعید حدادیان

[2]دانلود صوتی با نوای : حاج حسن خلج

[3]. مصیبت اربعین چه بسا سخت تر و سنگین تره، تحملش حتی شاید مشکل تر از مصائب عاشورا باشه. چرا؟ چون عاشورا زخم خوردن اهل بیت، اما اربعین این زخما دوباره دهن باز کرد.. آدمی که زخم خورده گاهی اون لحظه ای که بهش زخم می رسه، می گه اصلا متوجه نشدم زخم برداشتم. اما همون زخم یه چند روزی که ازش می گذره دهن می بنده، اشاره بهش بکنی دادش بلند می شه. زخم دل زینب دهن باز کرد...

 

[4] دانلود صوتی با نوای : حاج محمود کریمی

[5]دانلود صوتی با نوای : حاج سید مهدی میرداماد

[6]. می گه از بالای شتر ها نذاشتن شتر ها زمین بشینن، تا رسیدن کربلا همه زن و بچه خودشونُ پرت کردن رو خاک...

[7]. دید حریف زینب نمی شه، دید صدای تو ساکت نمی شه، دید آبروش داره می ره دیدم چوب خیزرانُ بلند کرد...

[8].   دانلود صوتی با نوای : حاج مهدی سلحشور

[9].   دانلود صوتی با نوای : حاج محمود کریمی

[10]دانلود صوتی با نوای : حاج سید مهدی میرداماد

[11]دانلود صوتی با نوای : حاج محمود کریمی

[12]دانلود صوتی با نوای : حاج محمود کریمی


نام:
ایمیل:
* نظر: