اینکه ما وارث خونهای شریفی هستیم که در رگهای روح و روانمان جاری است. کافی است به فطرت خود مراجعه و به اطرافمان نگاه کنیم.
بهمنماه هر سال یادآور حماسه عظیم ملت ایران است. ایرانی که بیش از 2500
سال زیر سلطه شاهان از اقوام و نژادهای مختلف بوده است. شاهانی که با قدرت
لشکر و اسلحه و بیشتر از طریق تهاجم نقطه به نقطه توانستند بر سرزمین کهن
ایران زمین حکومت کنند، امر و نهی نمایند، کشتار راه بیاندازند و گهگاه با
فرهنگ، مدنیت و سنتهای ما مقابله نمایند. در این گیرودار تاریخی و
زورآزماییهایی که هر یک از آنها مسیر تاریخ کشور و بعضاً جهان را تغییر
داده آنچه شکستناپذیر بوده، همان ایران است. ایرانی که مردمش اگر به دین،
آیین و یا بعضاً به سنتها و فرهنگ غالب تن دادهاند، اما آنها را در فرهنگ
و سنتهای دیرینه خود هضم نمودند. همانند درختی که پیوندهای همجنس را به
خود پذیرفته، میوههای هفترنگ با خاصیتهای فرهنگی مشابه از خود بروز داده
است. از این رو زمان، قومیت، فرهنگ، ادبیات و سنتها و دین و مذاهب در این
مرز و بوم با ذائقه و طعم ایرانی پذیرفته شده و همین رویکرد تاریخی رمز
ماندگاری ماست.
ایران بعد از انقلاب اسلامی هم هر چند انقلابی دینی و اسلامی را به منصه ظهور رساند اما نه انقلابی عربی کرد، نه داعشی و نه خواهشی.
انقلاب
ایران همانند انقلابهای بزرگ جهان، امری توصیهای یا بخشنامهای نبود.
انقلابی خودجوش از نوع ایرانی آن بود که ارزشهای دینی و مذهبی، نیروی
محرکه آن را شکل داد و مردی با قاطعیت و شجاعت ایرانی و روح اللهی در رهبری
آن قرار گرفت تا از دو نیروی مکمل هم برخوردار شود.
یکم نیروی عظیم مردمی به عنوان پشتوانهای بینظیر در تمامی مراحل سخت و دشوار قبل و بعد از پیروزی انقلاب.
دوم
نیرویی معنوی که خود در باورش طی سالیان دراز ریاضت و رنج اندوخته بود و
همانند یک انفجار عظیم این دو نیرو به موازات و در پی هم آزاد شدند.
بعد
از آزادسازی نیروی عظیم مردمی انقلاب اسلامی اقتداری جهانی پیدا کرد و بر
سر زبانها افتاد تا آنجا که ایران تسلیم شده شاهی که جزیره آرامشش
میخواندند و به تعبیری ایالت دیگری از آمریکا بود و با اسراییل خواهر
خواندگی داشت، قدرتی شد مقابل آمریکا و غرب تجاوزگر.
قدرتی که ابزار و
تجهیزات پیشرفته نظامی، بمب اتم یا قدرت سرمایهداری ندارد. بلکه قدرتی
معنوی و تأثیرگذار به حساب میآید که میتواند در رهایی کشورهای تحت سلطه و
زیر ستم دیگر منجمله کشورهای مسلمان تأثیرگذار باشد.
و این چنین هم بود، لذا مقابلههایی به شیوههای گوناگون روی ایران اسلامی و انقلابی انجام شد.
نتیجه
آنکه هر یک از مقابلههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینهساز
مصونیت بیشتری برای بقاء و دوام انقلاب شدند با خسارات و صدمات جانی و مالی
بسیار و حتی در بعضی مواقع آبرویی هم شد.
و اما بعد.
آنکه پس از
گذشت 36 سال نسل جدید و نیروی جوان که چندان ذهنیتی از گذشتههای قبل از
انقلاب ندارد از خود سؤال میکند، انقلاب اسلامی برای ما چه کرده است؟
اینجاست
که نسل جوان امروز تحت تأثیر بمباران اطلاعات از طریق رسانههای موجی و
دیجیتالی به این پرسش برسد و حق هم هست که ذائقه تحریک شده جوانان چنین
سؤالی در ذهنشان به دنبال پاسخ باشد.
حال اگر بنا باشد مخالفان و
کجاندیشان فراری به این سؤال پاسخ دهند و یا رادیوها و رسانههای
برونمرزی که با هزینههای هنگفت غربیها اداره میشوند بالطبع خواهند گفت:
انقلاب اسلامی به ملت ایران جنگ، خرابی، خسارتهای مادی، تهدید نظامی و
کشتههای بسیار تحمیل کرده است. چنانکه سالهاست در بوقهای تبلیغاتی خود
میدمند اما اگر تحلیلگران منصف، تاریخنویسان بیغرض و پیامآوران شهدا
بخواهند قضاوت کنند، آنها پاسخ میدهند، انقلاب اسلامی برای ملت ایران
استقلال، جمهوریت و آزادی از قید و بندهای وابستگیهای سیاسی را به ارمغان
آورده است که حاصل همگی آنها مصونیت است.
مصونیتی که توانسته 36 سال
تحریم و تهدید و یک جنگ تحمیلی 8 ساله را پشت سر گذارد و از فراز و فرودهای
تاریخی عبور کند و الگویی شود برای رهایی کشورهای اسلامی.
اما اینکه
چرا کشورهای اسلامی قیام کردند ولی انقلاب نکردند و انقلابشان در میانه راه
عقیم ماند و دوباره با حکومتهای دیکتاتوری و دستنشانده مواجه شدند
داستان غمانگیزی دارد که مهمترین آن درسی بود که آمریکاییها و کشورهای
اروپایی برای پیشگیری از انقلاب مسلمانان در دیگر کشورها از انقلاب اسلامی
ایران آموختند و برای مقابله با دیگر انقلابات آماده و متحد شدند.
اگر در ایران انقلاب نشده بود آیا چیزی بیشتر از آنچه در زمان شاه سابق داشتیم میداشتیم؟
و یا اینکه کشوری به لحاظ اقتصادی قدرتمندتر از عربستان و ترکیه میشدیم؟
و
یا اگر شرایط دیپلماسی جهانی و وقایع ناگوار جهان به همان حال زمان شاه
میبود که نمیبود، شاه بیمار و فرزند بیتجربهاش چه میتوانستند بکنند جز
آنکه ایران را حداقل در همان وضعیت وابستگی و دلبستگی به مظاهر و تمدن غرب
نگه دارند یا مانند دیگر کشورهای منطقه با قدرتی پوشالی نیازمند حمایت
آمریکا بمانند.
به راستی که انقلاب اسلامی نه فقط یک تجربه تاریخی برای
ملت ایران بود، بلکه زنگ بیدارباشی بود که نه انقلابی کمونیستی و نه
لیبرالی از نوع سرمایهداری میتواند ناجی ملتها باشد بلکه انقلاب اسلامی
موجب شد درون پوسیده و متزلزل مکتبهای الحادی رونمایی شود.
و اما سؤالی
دیگر و آن اینکه جوانان امروز (و نه دیروز که جانفشانیهای بسیار کردند)
برای انقلاب چه کردهاند که بعضاً توقعی بیش از آنچه هست دارند؟
آیا
جوانان امروز هنوزاهنوز فشار اهرمهای انقلاب را بر دوش خود دارند و آن را
پیش میبرند. همان جوانهایی که در مراکز علمی، پژوهشی، مراکز صنعتی و
خدماتی و مراکز و پادگانهای نظامی و اداری از آن مایه میگذارند و اندکی
هم تحت تأثیر فضاسازیهای مجازی بیگانگان به دنبال مدینه فاضلهای هستند که
در هیچ کشوری نمیتوانند بیابند. چرا که هیچ نقطه در جهان غیر از وطن با
فطرت آدمی سازگار نیست و آدم خارج از وطن مرغ در قفسی است هر چند خوشخوان
باشد به اندک آب و دانهای برای خوشآوازی، که نفعش به بیگانه میرسد.
بگذاریم
و بگذریم که انقلاب مسیر خود را یافته و به پیش آمده هر چند شاهد
خیانتها، ندانمکاریها و ضعف مدیریتهایی هم باشد که بالطبع از عوارض
تحریمها و تهدیدها و جنگی است که بر ما تحمیل شد. چه نیروهای عظیمی که از
دست رفتند و چه خسارتهایی که از این دست نصیبمان شد.
اینکه ما وارث خونهای شریفی هستیم که در رگهای روح و روانمان جاری است. کافی است به فطرت خود مراجعه و به اطرافمان نگاه کنیم.
چه میبینیم؟
ما در کجای تاریخ جای داریم؟
چه دینی به بشریت پرداختهایم؟
این رود خروشان به کدام دریا میریزد؟
اسلام به ما چه داد و ما چگونه از آن حراست میکنیم؟
شهداء چه دینی به گردن ما دارند؟
و بسیار سؤالات دیگری که پاسخ به آنها چندان ساده نیست برای کسانی که امروز مصدر امورند و جوانانی که از وضعیت دیروز اطلاعی ندارند.
والسلام