گزارش
نشست روشنگری و بصیرتی
نشست
boletنشست روشنگری و بصیرتی
حوزه امام جواد(ع)سرچهان
یادداشت و گفتگو
همیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
دل نوشت مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان فارس؛
boletهمیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
سالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
مصاحبه با همسر اولین طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور
boletسالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
کد خبر: ۵۰۲۴۱
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۵
در گفت و گو با مجاهد انقلابی دیروز و استاد دانشگاه امروز:
در سی و ششمین سال پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی دست داد تا خاطرات یک مجاهد انقلابی را با هم مرور کنیم. معلمی فرهیخته که به پیروی از امام (ره) پای در میدان مبارزه گذاشت و زندان های مخوف ساواک را به چشم دید و بعد از آن در سالهای دفاع مقدس به نبرد با دشمن بعثی پرداخت و هم اکنون در کسوت مدرس دانشگاه به تربیت جوانان این مرز و بوم مشغول است.
سلام، لطفا خودتون رو به طور کامل معرفی کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم، بعد از سلام و احوال پرسی و صلوات بر پیامبر رحمت و خاندان پاکش و روح نورانی امام راحل و ارواح پاک شهیدان و با آرزوی سلامتی و طول عمر با برکت مقام معظم رهبری. بنده سیدابوالفتح معزی، مدرس دانشگاه و مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه هستم.

فعالیت سیاسی خودتون رو از کی و با چه فعالتی شروع کردید؟
 بطور رسمی از سال 51 فعالیت های سیاسی خودم را بعنوان عضو فعال انجمن اسلامی در دانشسرای مقدماتی شروع کردم.

آیا فقط در سطح شهرستان فعالیت می کردید؟

علاوه بر سطح شهرستان، در سطح استان فارس نیز با دوستان مذهبی و انقلابی فعالیت داشتم.

صحبت های امام و اعلامیه ها رو از کجا تهیه می کردید؟
از طریق دوستان انقلابی در استان فارس، شیراز و دوستان همفکر و انقلابی در سطح شهرستان.

چطور و کجا بدست مامورین ساواک دستگیر شدید؟
در شب17 ماه مبارک رمضان در سال57 توسط ماموران شهربانی استهبان دستگیر شدم. که یکی از بچه های فعال در صحنه انقلاب بعد از دستگیری نام چند نفر را برده بود، از جمله بنده و حاج ابوالقاسم تقوی، که هر دومان را دستگیر کردند سپس با حضور 20پلیس و شخص رئیس شهربانی و عوامل اطلاعاتی او به منزل ما ریختند و تمام منزل را تفتیش کردند تا مدرکی و اعلامیه ای پیدا کنند؛ ولی موفق نشدند، علت آن این بود که مدارک بسیاری و اعلامیه های حضرت امام(ره)  و کتاب های ممنوعه "از نظر رژیم طاغوت" قبلا همه را در یک کارتون آماده کرده بودم. همین که دستگیر شدم در شهربانی از پلیسی  که آهسته برای پلیس دیگری می گفت می خواهند به خانه آقای معزی بریزند و تفتیش کنند ، با توکل بر خدا و زرنگی با اینکه پلیسی مراقب من بود، از طریق تلفن هندلی به منزل زنگ زدم و گفتم که کارتون را خارج کنند، که الآن به خانه می ریزند. اطلاع رسانی بسیار کمک کرد، لذا قبل از ریختن به منزل مدارک برده بودند و چیزی بدست آنها نیفتاد، ولی پس از سه روز بازجویی، نیمه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ماسه نفر را به شیراز انتقال دادند. ابتدا کمیته به اصطلاح خرابکاری بردند و هر کدام در سلول انفرادی زندانی کردند و سپس بعد از چند روز به زندان عادل آباد شیراز منتقل نمودند که در آنجا ده ها نفر زندانیان سیاسی در بند سیاسی زندانی بودند.

اونها از شما چی می خواستند؟
آن ها از ما می خواستند که فعالیت های سیاسی خود و رفقا و مرتبطین با فعالیت های سیاسی را معرفی کنیم و رابطه خودمان را با حضرت آیت الله العظمی خمینی(ره) توضیح و برای آنها بیان کنیم.

در مورد شکنجه هایی که مامورین ساواک نسبت به زندانیان اعمال می کردند، توضیح بدید.
ساواک حقیقتا یک جهنم بود، انواع و اقسام شکنجه ها داشتند. ماموران ساواک که در اسرائیل آموزش دیده بودند، از ابزار های بسیار درناک و پیشرفته استفاده می کردند، مانند شوک الکتریکی بسیار درناک، آویزان کردن زندانی در لباس آهنی، سوزاندن زندانی ها، کشیدن ناخن دست و پا، زدن شلاق های شدید که هر روز کار عادی بود، گذاشتن افراد در آپولو که وسیله بسیار درناکی بود و حتی دربرخی زندان ها آوردن خانواده زندانی ها و شکنجه های طاقت فرسا برای این که زندانیان را به اعتراف بکشانند وجود داشت. البته در زمان ما در عادل آباد شکنجه های جسمی فروکش کرده بود، بیشتر شکنجه های روانی بود، مثلا جسارت به مقدسات انسان که بدتر از شکنجه جسمی بود. محلی در زیر زمین زندان عادل آباد بود به نام «هشتی» که برخی زندانیان را آنجا می بردند و بشدت شکنجه می کردند. اینها که گفته شد گوشه کوچکی از شکنجه های ساواک و شهداری و زندان های رژیم جلاد پهلوی بود.

زمانی زندانی بودید، خانواده تان در چه وضعیتی بودن؟ ساواکی ها با اون ها کاری داشتند؟
با خانواده ما کاری نداشتند زیرا در آن زمان مرحوم پدرم رحمه الله علیه بیماری شدید داشت و در منزل بستری بود، هنوز ازدواج هم نکرده بودم، لذا به خانواده ام ظاهرا کاری نداشتند.

بین این شکنجه ها و سختی های زندان، شد که از کار خودتون پشیمون بشید؟
نه تنها پشیمان از کارمان نبودیم و نشدیم، خدا را شاکریم که همین مقدار توانستیم آن زندان ها را تحمل کنیم.

شما چطور مقابل این همه شکنجه طاقت می آوردین؟

گفتم شکنجه های جسمی غیر قابل طاقت در زمان ما فروکش کرده بود بدلیل اوج گرفتن انقلاب و ترس رژیم و فشار سیاسی از بیرون، ولی شکنجه های روحی و روانی بود و آن ها را با توکل بر خدا و الگوگیری از مجاهدان با استقامت و یاد آوری الگو های تاریخ اسلام (مانند بلال حبشی) تحمل می کردیم. در سلول که بودم اتاق کوچک دو در یک بود که جای خوابیدن نبود هیچ روزنه نداشت جز یک لامپ پنج با نور بسیار کم، ساعت هم نداشتیم نمی دانستیم چه وقت روز و چه وقت شب است. تنها یک پتوی کهنه سیاه رنگ داشتیم ولی روی دیوار های همین سلول، زندانیان با چیزی، تعداد روزهایی که زندان بودند با خط کشیدن، مشخص کرده بودند، مثلا یک مورد شمردم بیش از 100 روز در این سلول زندانی بود. آنها نوشته بودند:«درود بر خمینی، سلام برصدوقی، استقامت کن، فَبَشِّر الصابرین و...» این شعار ها در سلول انفرادی بسیار روحیه می داد و انسان را به مقاومت وا می داشت.

 هم بندی هاتون رو به خاطر دارین؟
هم بند های ما، حضرت آیت الله موحد که اکنون در شیرازند، جناب آقای حاج تَقا (اولین استاندار فارس) که مجدداً در شیرازند و از مجاهدان راستین هستند، جناب آقای انصاری که هم اکنون مسئول دفتر آثار حضرت امام (ره) هستند، جناب آقای مهندس طاهری و عده ای دیگر... . جناب حجه الاسلام عدالت از علما و روحانیون اصطهباناتی که در فیروز آباد با جمعی دستگیر شده بودند که هم اکنون در رودان منشا خدمات و آثار پر خیر و برکتی هستند و عده ای دیگر از دانشگاهیان و روحانیون، البته بنده و مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم تقوا و یکی از دوستان، آقای حسن صداقت پیشه در یک سلول بودیم.

 زمانی که در زندان بودید کسی از زندانی ها و دوستان تون شهید شدند؟
در آن زمان خیر، ولی پس از پیروزی انقلاب مرحوم آقای تقوا که در جبهه شلمچه بودیم در سال 67 در خط مقدم شلمچه، گفته شده که ایشان شهید شدند و ظاهرا آثاری هم از ایشان پیدا کرده اند ولی شهادت ایشان را به چشم ندیم اما در این باره هم خاطرات زیادی دارم که در جای دیگر باید توضیح دهم.

آیا تجربه زندان انفرادی هم داشتین؟
تجربه زندان انفرادی نداشتم ولی در زندان به پیروزی نهضت و حضرت امام(ره) و تشکیل حکومت اسلامی فکر می کردم و اینکه در حد توان و استعدادم چه کاری از من ساخته است و چگونه به ندای حضرت امام پاسخ دهم تا حدی انجام وظیفه کرده باشم، فکر می کردم.

از میان آدم هایی که در زندان دیدید تصویر کدومشون در ذهنتون به یادگار مانده؟ علتش چی بوده؟
تصویر اغلب آنها، ولی حضرت حجه الاسلام آیت الله موحد، زیرا در زندان شرح و تفسیر نهج البلاغه می گفتند و زندانیان استفاده زیادی می کردند. همچنین جناب آقای حاج تقا و مهدی هاشمی که ایشان متاسفانه منحرف شدند و بعد از انقلاب دست به کارهای خلاف و فساد ها زدند و اعدام شدند.

وقتی توی زندان بودین فکر می کردین انقلاب پیروز بشه؟

فکر می کردم عاقبت پیروزی از آن حق است ولی هرگز تصور نمی کردم به این زودی، انقلاب در 22 بهمن پیروز گردد. شاید هیچکس چنین تصوری نداشت.

شما امام رو از نزدیک دیدید؟ در آن زمان چه احساس داشتیدید؟
 امام(ره) را چند بار از نزدیک زیارت کردم. اولین بار سال41 که مرحوم پدرم رحمه الله علیه، بنده و اخوی را در قم به خدمت ایشان بردند و بار دیگر در قم در روز بعثت در حسینیه جماران و یکبار دیگر هم در همان حسینیه ایشان را از نزدیک زیارت کردم. ولی آن چه باعث عشق عمیق و محبت بنده نسبت به امام(ره) و ارادتی زیاد شد،  ایشان را انسان کامل عصر، رهبری از هر جهت شایسته و عارفی متشرع و فیلسوفی با ورع و سیاست مداری شجاع و مجاهد راه خدا و در یک کلمه اسلام واقعی را در زندگی و چهره اودیدم و همواره به او عشق می ورزم و خدا می داند او را الگو خود قرار دادم.

شیرین ترین و دردناک ترین خاطره دوران انقلاب و مبارزتون رو بیان کنید.
شیرین ترین خاطره: آمدن حضرت امام(ره) به ایران در 12 بهمن و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن و تلخ ترین آن ارتحال آن حضرت در 14 خرداد سال 1368 بود.

رمز پیروزی انقلاب رو در چی می دونید؟

رمز پیروزی انقلاب اسلامی در رهبری پیامبر گونه حضرت امام(ره)، بیداری اسلامی و مجاهدت و فداکاری مردم و نترسیدن از طاغوت و ساواک و شکنجه و خلاصه نترسیدن از مرگ و سوم یاری و نصرت الهی که؛ «اِن تَنصُر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم» می دانم.

به نظر شما تفاوت وظیفه جوانان امروز با جوانان زمان شما در چیه؟
 اگر امکان می داشت فقط یک هفته جوانان امروز را ببرند در زمان شاه و طاغوت پهلوی و آن را درک کنند و فضای آن روز را حس کنند و سپس به فضای امروز بیاورند، آنگاه می فهمیدند چه بوده است و چه انقلاب عظیمی در تاریخ رخ داده و چقدر دستاورد عظیم به بار آورده است. ولی می دانم جوانان امروز اغلب که من با آنها در دانشگاه ها سر وکار دارم فهم و بصیرت و دیانت آنها نه تنها کمتر از جوانان عصر انقلاب نیست که تحقیقا بیشتر هم هست ولی باید جداً مواظب ترفند های پیچیده دشمنان ایران و اسلام و این انقلاب باشند و در دام دشمن قرار نگیرند که امروز بیشترین خطر، خطر فرهنگی است. اگر این هوشیاری و بصیرت را داشته باشند این انقلاب را به صاحب اصلی آن یعنی امام عصر(عج) تحویل می دهند. ان شاء الله.

صمیمانه از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می کنم.


انتهای پیام / 224224.4
نام:
ایمیل:
* نظر: