گزارش
نشست روشنگری و بصیرتی
نشست
boletنشست روشنگری و بصیرتی
حوزه امام جواد(ع)سرچهان
یادداشت و گفتگو
همیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
دل نوشت مسئول سازمان بسیج دانش آموزی استان فارس؛
boletهمیشه پایِ «امام رضا» در میان است!
سالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
مصاحبه با همسر اولین طلبه شهید مدافع حرم محمد مسرور
boletسالهاست در فضای شهدا هستم و آرزویم شهادت است
کد خبر: ۵۴۵۱۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۸
                      «زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست»                       
    امام خامنه ای(مدظله العالی)

مجموعه خاطرات سردار شهید هاشم اعتمادی:
خاطره اول:
روزهای انقلاب بود. همه محو نوشته مرگ بر شاه که روی دیوار مدرسه شده بود،بودیم. ناظم بداخلاق مدرسه آمد.
گفت کی این رو نوشته:...؟؟
- جوابی نیامد.
 محکم گفت:جاوید...
- باز سکوت بود.
دوباره گفت:جاوید...
ناگهان هاشم بلند شد و گفت:فقط خدا جاویده!
تا ناظم آمد به خود بجنبد صدای رسای هاشم پیچید:مرگ بر شاه!

 خاطره دوم:
رفته بود تو گروه جنگ های نامنظم دکتر چمران. دکتر گفته بود:این پسر خیلی کوچیکه, چرا به جبهه اومده!
گفته بودن نگاه سن و جثه اش نکنین, یه ماموریت به اون بدید ببینید چه نترس و شجاعه!
وقتی با موفقیت برگشت, دکتر او را در آغوش کشید, صورتش را بوسید و معذرت خواست.

 خاطره سوم:
شب عملیات قدس سه بود . تعدادی از بچه ها جامانده بودن. هاشم اومد سراغ من گفت:چرا معطلی یه کاری بکن!
گفتم از دست تبلیغات چه کاری بر میاد؟
گفت:دعای توسل. 
شروع کردیم به خواندن دعای توسل. اواخر دعا بود که خبر پیدا شدن بچه ها آمد.


خاطره چهارم:
خیلی مادرش را دوست داشت. روی دوشش میگذاشت و اونقدر میچرخوند که سرگیجه میگرفت و میگفت: بگو هاشم شهید بشه تا بزارمت زمین. میگفت مادر دعا کن مثل حضرت ابوالفضل شهید بشم. رفتیم برا دیدنش ، تا دیدم یه تیر به چشمش خورده یکی هم به بازوش کمرم تیر کشید . نتونستم بایستم نشستم . مادرش آمد تا هاشم رو دید خودش روی هاشم انداخت و گفت شیرم حلالت مادر....
ای حسین، ای ابوالفضل  این هدیه را از من قبول کن.

خاطره پنچم:
هاشم در نامه ای نوشته بود : خدایا انقلاب خمینی عشق است و اگر در این راه خاکستر شوم خاکسترم در هوا معلق گردد، در تک تک ذرات خاکسترم نام خمینی و لبیک یا خمینی منعکس خواهد بود .

تولد: اسفند 1341- سپیدان - روستای سنگر.
شهادت :1365/10/25 - شلمچه
فرمانده تیپ مستقل امام حسن (ع)



هدیه به شهید هاشم اعتمادی صلوات .
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

انتهای خبر/224224


نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: 0
انتشار یافته: 2
زهرا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
08:41 - 1394/03/06
0
1
سلام اخلاق وسیره پاک شهدارابیشتر درخود ایجادکنیم فقط بهشعاردادن وتبلیغات اکتفانکنیم
محمدرضا خداکریم
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
12:07 - 1394/04/03
0
1
زمان بادی است که می وزد. هم هست و هم نیست. آنانرا که ریشه در خاک استوار دارند، از طوفان هراسی نیست.پندار ما اینست که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آنست که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. آنروزها مانده و باد زمان ما را با خود برده است. حقیقت همین است.
شهید مرتضی آوینی
نام:
ایمیل:
* نظر: