يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۲۰:۵۶:۴۳
گزارش
گزارشی از منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان مرودشت
boletآبخیزداری و منابع طبیعی مرودشت
کد خبر: ۷۲۶۴۲
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۵
ویژه نامه
سرود نوستالژیک دهه شصتی‌ها به نام «رضا رضا و خیلی مطالب دیگر را در این صفحه ملاحظه فرمایید.

به گزارش بسیج مهندسین فارس،


آنلاین به زیارت حرم باصفای شمس‎الشموس بروید


والپیپر "ضامن آهو" +دانلود


من، با خودِ امام رضا کار دارم!


حجت الاسلام محمدحسن لواسانی: مثل همه ی پیرمردهای روستائی، او هم زندگی ساده ی خودش را داشت؛ امّا با یک تفاوت؛ و آن اینکه از بچگی همیشه یک عصا همراهش بود. با همین عصا و همین پا، زندگی کرده بود. ازدواج کرده بود و پا به سن گذاشته بود.

روزی همسر سالخورده اش گفت: «حسین آقا! تو که دیگه پیر شدی. تا جائی هم که از دستمون بر می اومد؛ دکتر و دوا کردیم ولی فائده ای نکرد! همه جا رفته ایم. بیا این آخر عمری، بریم حرم امام رضا و از خودش بخوایم. شاید شفا بده!»
حاج حسینِ پیرمرد، خودش را به مشهد رساند و پرسان پرسان به هر سختی ای بود حرم را پیدا کرد و با همراه دیرینه اش «عصا» به سمت ورودی صحن رفت.
امّا باز، دلِ ساده اش آرام نمی شد. با خودش گفت: «بگذار از خادم حرم هم بپرسم تا اشتباهی نروم!»
ورودی صحن، خادمی سیاهپوش با شال و کلاه مفصّلی ایستاده بود. پیرمرد گفت: «آقا ببخشید! امام رضا کجاست؟! آخه من با خودِ خودِ امام رضا کار دارم!»

خادم که از حرف پیرمرد خنده اش گرفته بود، به شوخی گفت: «اگه با خودِ خودِ امام رضا کار داری، اینجا نیستند! باید بری اون طرف صحن، نزدیک گنبد. بعد از پلّه ها بری بالا. «خودِ» امام رضا زیرِ گنبد نشسته اند!»

شادی، تمام وجود پیرمرد ساده دل را گرفت و با پاهای ضعیفش به سمت دیگر صحن رفت. نزدیک گنبد مطهّر، پله ها را پیدا کرد و در حالی که نفس نفس می زد؛ با خودش گفت: «چیز زیادی نمونده حسین! باید از پله ها بالا بروی!»
کمی عصایش را به زمین کوبید تا برفهای رویش به زمین بریزد. که شاید سبکتر شود!

و خیس عرق، دو سه پله را بالا آمد. ناگهان صدای دلنواز قطب عالم، حضرت علی بن موسی الرضا -که هزاران سلام و تحیّت بر او باد- به گوشش رسید.
_ حاج حسین! آرام باش! تو نمی خواهد زحمت بکشی و بالا بیائی. من پیش تو پائین می آیم!
سرش را بالا آورد و حضرت را دید که بالای پله ها ایستاده اند! قبول کرد و ایستاد تا حضرت پایین آمدند و او را در آغوش گرفتند! بعد نگاهی به پایش فرمودند:
_ خوب حاج حسین! مشکلت چه بود که این همه راه پاشدی و آمدی؟!
با خوشحالی و خستگی گفت: «آقاجان! خدا شما رو خیر بده! از بچگی این پای علیل همراه من بوده. می خواستم یه دستی روش بکشین و شفاش بدین!»
حضرت هم به همان سادگی فرمودند: «باشد! تو را شفا می دهم. بگذار دستی به پایت بکشم تا از این عصا برای همیشه راحت بشی!»
پیرمرد، دستان مبارک حضرت شمس الشموس را روی پاهای نحیفش حس کرد و چشمهایش را بست. بعد، احساس کرد که می تواند بدون عصا راه بیافتد. چشمهایش را گشود و برای آخرین بار، چهره پر عظمت امام بی پناهان را دید و تشکر کرد.
_ آقا! دستت درد نکنه! دستت درد نکنه! الهی بلا نبینی!
و عصایش را برای همیشه انداخت و خوشحال به سمت خروجی صحن رفت. خادم که از حالت پیرمرد، متعجب شده بود؛ فوراً پرسید: «پیرمرد! عصات کو؟!»
پیرمرد در حالی که از صحن خارج می شد؛ با صدای لرزانی که بوی خوشحالی اش تا عرش می رسید، جواب داد: «ممنونم! آدرسی که دادی درست بود! خودِ امام رضا منو شفا داد! خودِ خودِ امام رضا»
و خادم را در بُهت و حسرت، تنها گذاشت.
و این داستان، دهان به دهان، بین خادمان حضرت گشت، تا امروز. هنوز هم اگر از خادمان قدیمی حضرت بپرسید، شاید به یاد داشته باشند.
به قربان قدمهایت ای مولای همه همه خوبی ها. ای خودِ خودِ امام رضا!



شاه طوسمداحی «السلام علیک یا غریب وطن» با نوای محمود کریمی + فیلم


شاه طوسچرا پیکر امام حسن(ع) را پس از شهادت تیرباران کردند؟

داستان جان‌گداز تیرباران کردن جنازه‌‏ی امام حسن(ع) در میان شیعه  معروف است و بسیاری از بزرگان آن‌را ذکر کرده‌اند. برای اولین بار ابن شهر آشوب مازندرانی به نقل ازکتاب ربیع الابرار زمخشری که از اهل سنت بوده، روایت کرده است. وی می‌‏نویسد:«و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا»؛[1] 
جنازه‌‏ی آن‌ حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌‏ی تیر به تابوت آویخته شد. - البته ما در ربیع الابرار چاپ جدید آن‌را نیافتیم در حالی‌که در روض الجنان که خلاصه آن کتاب است این عبارت موجود است، پس احتمالا در چاپ‌های بعدی آن‌را حذف کرده‌اند- این عبارت را ابن شهر آشوب به دنبال عبارتی که دیگران، از جمله شیخ مفید در باره وصیت آن‌حضرت ذکر کرده‌اند، آورده است، ولی خود مفید آن‌را ذکر نکرده است.
شیخ عبّاس قمی نیز از صاحب مناقب(ابن شهر آشوب) نقل می‌کند که: جنازه امام حسن(ع) را تیرباران کردند و هنگام دفن هفتاد چوبه تیر از آن بیرون آوردند.[2] علامه مجلسی نیز به دنبال نقل کلام شیخ مفید آن‌را از قول ابن شهر آشوب بیان کرده، ولی در باره آن اظهار نظری نکرده است.[3]

اکنون برای روشن شدن این موضوع به وصیت امام حسن(ع) مبنی بر دفن آن‌حضرت کنار رسول خدا(ص) که آن‌را اساس و بهانه این جسارت دانسته‌اند می‌پردازیم.  در تاریخ نقل شده است، امام حسن مجتبی(ع) در وصیت خود به امام حسین(ع) فرمودند؛ جنازه مرا کنار قبر پیامبر دفن کنید؛ چون من سزاوارتر هستم از کسانی که بدون اجازه وارد شدند...، ولی اگر مشکلی پیش آمد، راضی به خون‌ریزی نیستم، بلکه جنازه مرا به بقیع ببرید و کنار مادر بزرگم(فاطمه بنت اسد) دفن نمایید.
این مطلب در بیشتر منابع اهل سنت آمده است از آن جمله؛ الاستیعاب،[4] انساب الاشراف،[5] تاریخ یعقوبی،[6] و ابن اعثم کوفی در الفتوح.[7]  در کتب شیعه هم برای اولین بار در امالی شیخ طوسی، نقل شده است که آن‌حضرت به امام حسین(ع) در ضمن وصیت خود فرمود:«...وَ أَنْ تَدْفِنَنِی‏ مَعَ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَإِنِّی أَحَقُّ بِهِ وَ بِبَیتِهِ مِمَّنْ أُدْخِلَ بَیتَهُ بِغَیرِ إِذْنِهِ»؛[8] مرا کنار جدم رسول خدا به خاک بسپارید؛ زیرا من به او خانه‌اش سزاوارترم از کسانی که بدون اجازه او وارد خانه‌اش شدند.

پس از شیخ طوسی دیگر کتب شیعه مثل بشارة المصطفی[9] و ... به نقل از وی آن‌را ذکر کرده‌اند، ولی در کتبی مثل ارشاد مفید بیانی از این قسمت از وصیت نیامده است و حتی در کافی از قول امام باقر(ع) نقل شده است که امام حسن(ع) وصیت کرده بود که فقط برای تجدید عهد با پیامبر اکرم(ص) جنازه‌اش را کنار مرقد پیامبر ببرند نه برای دفن، و در دنباله روایت کافی آمده است که امام حسین(ع) در جواب عائشه فرمود تو هتک حرمت خانه پیامبر کردی و پدرت و کسی را که پیامبر او را دوست نداشت آن‌جا وارد کردی و باید در پیشگاه خداوند جواب‌گو باشی ... و بدان‌که برادرم به من امر کرده که برای تجدید عهد او را پیش رسول خدا ببرم و او آگاه‌تر از همه به کتاب خدا است که فرمود: «لا تَدْخُلُوا بُیوتَ‏ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکُم»؛[10] بدون اجازه وارد اطاق‌های پیامبر نشوید. ‏... و ای عایشه تو کنار پیامبر (برای دفن پدرت و عمر) صدای کلنگ را بلند کردی در صورتی که خداوند از بلند کردن صدا کنار پیامبر نهی کرده بود. ... و اگر دفن جایز بود دفن می‌کردیم تا بدانی که چیزی نیستی ... .[11]

مجلسی در مرآة العقول،[12] در بیان این روایت می‌فرماید: شاید این کلام بنابر مصلحت گفته شده باشد و بیان بدی کار دفن آن‌دو بدون اذن پیامبر را بیان نماید، و گرنه امام حسن(ع) در حال حیات پیامبر مأذون در دخول بود و بعد  از آن نیز... وی در تأیید کلام خود روایت امالی طوسی را که دلالت بر وصیت بر دفن می‌کرد، ذکر می‌کند.

همچنین در ارشاد مفید در بیان وصیت آن‌حضرت آمده است: «هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان، مرا غسل ده، کفن نما و بر تختخه‌ای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر، تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده‏‌ام فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آن‌جا به خاک بسپار.

سپس آن‌حضرت فرمود: به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مى‌‏خواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مى‌‏آیند و مقابلتان می‌ایستند. اکنون به تو سفارش مى‏‌کنم برای خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. ... مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپارند؛ از این‌رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. همین‌که امام حسین بدن مبارک را به سوی مزار شریف پیامبر حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی‌که می‌گفت: ما را با شما چه کار؟! می‌خواهید کسی را وارد خانه من کنید که  من محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟

مروان نوکر معاویه که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.

نزدیک بود فتنه‌ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:« ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ » برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می‌سپاریم.

مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچک‌تر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، و لکن آن‌حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می‌دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن‌حضرت(ص) به خانه‌اش وارد شدند.

و باز در ارشاد آمده است: ابن عباس پیش آمد و خطاب به عائشه گفت: این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می‌خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! و از آنچه می‌ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را این‌جا دفن نمی‌کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى، ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنان‌شان خواهد گرفت.

«وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»؛ و امام حسین(ع) فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرها جان شما را می ستاند، شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آن‌را باطل ساختید.
 آن‌گاه جنازه امام حسن مظلوم (ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده‌‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[13]

این عبارت شیخ مفید بود که استاد این فن است، ولی در آن بحث از وصیت بر دفن نیامده بود، به هر جهت، امام حسین(ع) بنابر وصیت برادر، جنازه را به سمت بقیع برد و در آن‌جا دفن نمود. در این زمینه کتب اهل سنت مثل تاریخ ابن عساکر[14] نیز این موضوع را بیان کرده‌اند، همچنین نقل شده است که هر دو طرف لباس جنگ پوشیده و میان آنان تیر اندازی شد.[15]

اکنون با توجه به آنجه از این دو کتاب معتبر شیعه نقل کردیم در چند بند به نتیجه‌گیری و جواب از سؤال مربوط  می‌پردازیم:

1. اصل وصیت آن‌حضرت مبنی بر دفن کنار پیامبر اکرم(ص)، دلیل محکمی ندارد، حتی بنابر روایت کافی شخص دیگری هم چنین قصدی را نداشته است، و کار ناصوابی محسوب می‌شده است.
2. پس از آگاه شدن از عدم قصد، همان‌طور که خود امام مجتبی(ع) پیش‌بینی کرده بود بهانه‌ای بر چنین قصد شومی نبود، گرچه از بنی امیه و کینه‌های آنان هر آنچه بگوئی بر می‌آمد.
 3. عملی کردن چنین تهدیدی برای عائشه که در جنگ جمل بی‌آبرو شده بود، هم پیامد خوبی نداشت با توجه به آنچه مردم مدینه از امام مجتبی(ع)سراغ داشتند جوری که مروان با آن همه خباثت در تشیع جنازه شرکت کرد و از حلم و بزرگواری آن‌حضرت صحبت نمود.
4. بنابر این، اصل تهدید مسلّم است، ولی عملی شدن آن قطعی نیست، و گرنه بنی هاشم هم آرام نمی‌نشستند و لا اقل در اشعار و یا صحبت‌های آنها بعدها، بیش از این بیان می‌شد.
۵. کشیدن تیر از تابوت قطعا ملازم با برخورد با جنازه و خونی شدن کفن نیست، چون چه بسا به چوبه تابوت برخورد کرده و به جنازه شریف نرسیده باشد؛ لذا ذکری از تعویض کفن در تاریخ نیامده است.
۶. در منابع اهل سنت راجع به تیراندازی غیر از آنچه ابن شهر آشوب از زمخشری نقل کرده و الآن در کتاب او نیافتیم چیزی بیان نشده است. بله وصیت به دفن را بسیاری از آنها نقل نموده بودند.



بهترين و بدترین مردم در کلام امام مجتبی(ع)

این حدیث از امام حسن مجتبی علیه‌السلام در کتاب بحارالانوار آمده است:

اَلنّاسُ اَرْبَعَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ لَهُ خُلقٌ وَ لا خَلاقَ لَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خَلاقٌ وَ لا خُلقَ لَهُ، قَدْ ذَهَبَ الرّابِـعُ وَ هُوَ الَّذى لا خَلاقَ وَ لا خُلقَ لَهُ وَ ذلِكَ شَرُّ النّاسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَهُ خُلقٌ وَ خَلاقٌ فَذلِكَ خَيْرُ النّاسِ؛

امام حسن مجتبى عليه السلام فرمودند: مردم چهار دسته اند: دسته اى از آنها اخلاق دارند، امّا بهره اى (از دنيا) ندارند.دسته اى بهره ای از دنیا دارند ، اما اخلاق ندارند. دسته اى نه بهره اى (از دنيا) و نه اخلاق دارند كه اينها بدترين مردم اند. و دسته اى كه هم اخلاق دارند و هم (از دنيا) بهره مندند  اينان،بهترين مردم اند. (بحارالأنوار، ج 70، ص 10)  


غربت مقام علمی امام حسن(ع) در میان مردم

آیت‌الله سید طه موسوی هشترودی، استاد حوزه و دانشگاه در گفتگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان اظهار داشت: آنکه برای امام حسن مجتبی(ع) از کلمه غریب آل الله استفاده می‌کنند فقط به دلیل نداشتن حرم و زائر نیست بلکه معنای آن غربت جایگاه علمی و اجتماعی حضرت میان مردم است.

وی ادامه داد: پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند «هر کس که امام زمان خود را نشناسد مانند کسی است که به مرگ جاهلیت از دنیا رفته» برای شناخت هر امامی باید به پیشوای قبل از او رجوع کرد، اگر می‌خواهیم حضرت مهدی(عج) را درک کنیم باید ابتدا جایگاه علمی و اجتماعی و زندگی امام حسن عسکری(ع) را بفهمیم و همچنین برای شناخت آن حضرت (ع) باید به رهبر قبل از او برگردیم و به ترتیب سیره و زندگانی همه ائمه اطهار را بشناسیم تا به سرگذشت پیامبر اسلام (ص) برسیم.

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: امام حسن مجتبی(ع) یکی از محدثین بزرگ احادیث نبوی است و دلیل آن به برخی از روایات بر می‌گردد که حضرت(ع) در دو سالگی به مسجد پیامبر اکرم(ص) می‌رفتند و آیات و خطبه‌هایی که رسول‌ خدا می‌فرمودند را گوش می‌کردند و سپس زمانی که به منزل بر می‌گشتند با همان لحن، آیه‌ها و احادیث را برای حضرت صدیقه کبری(س) بیان می‌کردند.

وی ادامه داد: روزی امام علی(ع) وارد خانه شد، مشاهده کرد حضرت زهرا(س) آخرین آیاتی که بر پیامبر نازل شده را تلاوت می‌کند، امیرالمومنین فرمود: این آیه‌ها را از کجا یاد گرفته‌ای در حالی که این آیات به تازگی بر پیامبر خدا (ص) نازل شده؟ حضرت زهرا(س) فرمودند: آن‌ها را حسن(ع) از زبان پدرم برای من نقل کرده است.

این استاد حوزه اظهار داشت: بزرگان نقل می‌کنند که روزی یک مرد عرب با یک چماق و هیبت وحشتناکی وارد مسجد شد و با لحن خشمناکی عرضه داشت محمد مصطفی(ص) چه کسی است؟ پیامبر (ص) فرمود: من هستم. آن شخص گفت شنیدم ادعای نبوت کرده‌ای آیا ادله و برهانی برای نبوتتان بیان‌می‌کنید؟ حضرت (ص) فرمود: یکی از اعضای من برای تو آن‌ را می‌گوید و آیا تو آن را قبول می‌کنی؟

آیت الله هشترودی ادامه داد: آن مرد عرب گفت بله قبول می‌کنم و حضرت(ص) به امام حسن مجتبی(ع) که یک نوجوان بود فرمود برخیز و جواب او را بده، برخواست و قبل از آن که جواب آن را بدهد، تمام اتفاقاتی که در مسیر برای او افتاده بود و همچنین مشخصات او را همراه با نیت آن عرب را برای این سؤال بیان کرد، زمانی که مرد عرب چنین دید که امام(ع) نسبت به همه امور عالم است، جواب خود را گرفت و مسلمان شد.

وی خاطرنشان کرد: تعابیر و احادیث بسیاری راجع‌ به این امام (ع) بزرگوار وجود دارد که حتی امام علی(ع) در قضاوت‌ها با امام حسن مجتبی(ع) مشورت می‌کرد و این کار را به دلیل آگاه کردن مردم از علم حضرت(ع) انجام می‌داذ.

این استاد حوزه افزود: امام علی (ع) زمانی که به مسجد وارد می‌شدند، مردم به دور او حلقه می‌زدند مانند تشنه‌ای که به دریا رسیده لذا وظیفه حقیقی شیعیان آن است که در مورد این معصوم (ع) تحقیق کنند و زندگی و معرفت او را از همه ابعاد به خصوص بعد علمی بشناسند.


شاه طوسسرود نوستالژیک دهه شصتی‌ها به نام «رضا رضا»


شاه طوسبه مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت امام رئوف، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) این آهنگ زیبا را بشنوید.
نام:
ایمیل:
* نظر: