کد خبر: ۷۷۵۸
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۶
گذری کوتاه برزندگی شهید نسرین افضل
دگر بار سخن از شهیدی است شاهد بر قله بلند تاریخ انقلاب اسلامی از فاضله گرانقدری که کیمیای سعادت را در پیروی از زینب به دست آورده و تاج شهادت را با دستان با کفایت سید الشهداء بر سر نهاده است .

به نام او که همه چیز مان  از اوست. به نام او که زندگیمان درجهت اوست. به نام او که زنده به اوئیم و زندگیمان برای اوست و
به یاد شهیدان.

دگر بار سخن از شهیدی است شاهد بر قله بلند تاریخ انقلاب اسلامی از فاضله گرانقدری که کیمیای سعادت را در پیروی از زینب به دست آورده و تاج شهادت را با دستان با کفایت سید الشهداء بر سر نهاده است . از نسترن زار فضیلتآمده بود و عطر باغ و بهار صداقت با خود داشت و از باران نور و نیایش سرشار از طراوت شده بود.پرهیزکاران و پارساییان در بوستان سحر و سپیده به نکهت ندبه و انابه و بوی بهار ، اخلاص می گرفتند و زائران ضریح احمدی به  زمزم زیارت، دل مهتابی داشتند .در شیراز، در خانه ای مه آیین آفتاب محمدی (ص) بر آن می تابید و چل چراغ دوستی خاندان عصمت و طهارت در آن روشن بود و بوی خوش صفا و صداقت می داد نوزادی سپید سیرت در سحر گاه 26 بهمن ماه سال 1338 چشم آیینه گونش را به جهان آفرینش می گشاید و در کانونی گرم و پر محبت گام می گذارد و به یمن میلادی مسرت بخش نام نسرین را بر او می نهند.

نسرین که وجودش عطر نسترن انقلاب اسلامی را  می پراکند، فاضله ای بود که در ردیف افضل ترین زنان شهید انقلاب اسلامی مان قرار گرفت. و روزها و سال های شیرین و شهد انگیز کودکی را به عطر رأفت و عطوفت مادری نیک روشن و به همت و اهتمام پدر ی مخلص و متدین به سر برد. وی نپتحصیلات دوره ی ابتدایی و راهنمایی را در مدارس شیراز به پایان می رساند و به برکت و بهره معارف و تعالیم عالیی اسلامی زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه ای می گذراند. حجب و نجابت، زیور و زینت جانش بود و با گذراندن فریضه هایی چون نمازو روزه روح و روانش را جلا می بخشید. نسرین با ورود به دبیرستان به عنوان یکی از دانش آموزان پر شور و فهیم بر بسیاری از نابسامانی های رژیم شاه خردمندانه اعتراض می کندتا آنجا که یک بار نیرو های امنیتی او را مورد تعقیب قرار دادند و به جستجویش پرداختند. ایمان و استعداد شکوفای او باعث شد که او با رتبه عالی موفق به اخذ مدرک دیپلم گردد. وی با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت، کمر به خدمت خلق خدا بست و قدرت خویش را صرف خدمت در کمیته امداد امام (ره) ، سپاه و جهاد سازندگی نمود. وی مطلوب خود را در جهاد سازندگی یافته و با خدمت به محروم ترین قشر جامعه، بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب نمود. وی در نخستین تلاش های خدا پسندانه اش به عنوان جهاد گری آراسته به گوهر اندیشه و خرد در یکی از روستا های مجاور شیراز (دودج) برای زنان و دختران جوان آن دیار به برگزاری کلاسهای فرهنگی همت گماشت و آنان را به اصول و معارف انسان سازی اسلام مانوس و مالوف نمود . سپس فعالیت پر بارش را در روستای دیگر (دشمن زیاری) ادامه داد و در منطقه ی (فراشبند) از توابع استان فارس به برگزاری نمایشگاه عکس و کتابهای انقلابی مبادرت ورزید.در آغاز سال 1360 نسرین از فقر فرهنگی شدید کردستان آگاه شد و با برادر بزرگوارش احمد افضل (مفقودالاثر) در مورد رفتن به آنجا مشورت نمود،در همین زمان بود که جهاد اعلام کرد که جهت رشد هرچه بیشتر خواهران در کردستان احتیاج دارد که تعدادی از خواهران متعهد به آن خطه عزیمت نمایند و مجدانه به کار بپردازند. دگر بار شهید افضل فضیلت الهی خویش را هویدا کرد و با کوشش فراوان خواهران دیگری را جمع کرد و با مشورت با علمای شهر راهی کردستان شد وی با ایمان و اخلاصی که به خداوند داشت ، و به مثابه آیه: 

( ان الذین ءامنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا) ...

سوره مریم آیه 96

\" همانا آنانکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند خدای رحمان آنها را محبوب می گرداند .\"

 

 

به وعده همیشگی خود با او عمل کرد و در همان روز های اول مستقر شدن در مهاباد و در اولین بر خورد با زنان مهابادی، محبت او در دل آنها جای گرفت و کلامش را پر نفوذ ساخت تا دعوت به حق و تقوی نماید. چیزی نگذشت که گوهر وجود الهی شده نسرین عزیز بر همه نمایان شد و همه ی ارگان ها سعی در به خدمت گرفتن او داشتند و او که هدفش به جز قرب الهی نبود تا آنجا که توان  داشت ارگان های ضعیف و مردم محروم آنجا را توان الهی می بخشید.  حتی وقت استراحت شبانه خویش را در فرمان داری و برای تقسیم کوپن های مردم مهاباد صرف می نمود .گاهی تا نیمه های شب با وجود خطر های فراوان آن شهر ( چون شهر به تاراج رفته، در اختیار ضد انقلاب بود ) برای آموزگاران آن دیار جلسه می گذاشت . در شهریور ماه 1360 خبر پیوستن برادر بزرگوارش  به تبار پیروان حسین (ع) را شنید و راهی شیراز شد و مطلع شد برادر ارجمندش به درجه رفیع شهادت نائل آمده و وجود گهر بارش به شهیدان مفقود الاثر انقلاب پیوسته است . نسرین دل مادر را مملو از غمی زهرا گونه یافت و برای تسلی دل او چند صباحی در کنار مادر ماند اما او اکنون دیگر نسرین تنها نبود که با زینب کبری (س) دست بیعت داده بود و پیام برادر را بر دوش می کشید . با مسئولیت سنگین ابلاغ اندیشه برادر، شوق آرمیدن در جوار زینب و ملاقات برادر ارشدش ، دیدار زهرا و بوسیدن دستان حسین او را آرام نگذاشت و دگر بار به مهاباد بازگشت و با شوق پیوستن به او و امید آنکه خداوند او را برگزیده  به کار بیشتر پرداخت .

این بانوی فاضله در نخستین روز های بهار سال 1361 که عطر گل های محمدی بوی خوش شهیدان را همراه داشت با یکی از جوانان مجاهد مومن که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خدمتی خالصانه مشغول بود پیمان ازدواج می بندد و زندگی شیرین و مشترک خود را آغاز می کند .

در نخستین سالهای انقلاب که مهاباد در آرامش مطلوبی به سر نمی برد نسرین در نهضت سواد آموزی آن شهر، فروغ خواندن و نوشتن را بر دل و دیده سواد آموزان می افشاند .او همانند یک بانوی نمونه آن گاه که به کاشانه اش باز می گشت با ذوق و ظرافتی ستودنی خانه ساده و بی پیرایه را به بهشتی روح بخش تبدیل می کرد . ایشان که پیوسته جمله ای از امیر المومنان علی (ع) \" الهی قلبی محبوب و نفسی معیوب \" بر ذهن و زبانش جاری بود و با توسل جستن به نیایش و ستایش ،گلشن جانش را عطر آگین می کرد، او که زینب و ار همه وجودش را وقف خدمت گذاری به محرومین کرده بود سرانجام در شبانگاه روز چهارم دی ماه سال 1361 پس از تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر در حالی که از مراسم پرشکوه دعای توسل باز می گشت به دست نیروهای مزدور و پلید آمریکایی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در اوج خلوص و خدمت به اسلام به سوی معشوق بال گشود .

او جهادگری آراسته به گوهر اندیشه و صداقت بود .

انتهای متن/
نام:
ایمیل:
* نظر: