گزارش
22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
bolet22 بهمن 93
هانیه پورحسین/ خبرگزاری ایسنا
22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
bolet22 بهمن 93
محسن تورع/ خبرگزاری نسیم
کد خبر: ۸۷۱۶۷
تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۵
شهيد غلامحسين (حميد) عارف، از شهدای شناخته شده استان فارس است كه انس و الفت او با قرآن كريم همچنان زبانزد هم‌رزمانش است، در اين گزارش، شرحی از خاطره‌هايی از اين شهيد قرآنی را از زبان يكی از هم‌رزمانش می‌خوانيم.
به گزارش روابط عمومی سازمان بسیج رسانه به نقل از خبرگزاری ایکنا؛ ملت ایران هماره و در طول تاریخ، ملتی آزاده، حق‌طلب و موحد بوده‌اند كه دین‌داری و پایبندی به قوانین ادیان الهی را جزو لاینفك زندگی خود قرار داده‌اند. نگاهی به تاریخ پر افتخار ایرانیان در طول قرن‌های متمادی و شكل‌گیری تمدن‌های مختلف ایرانی ـ اسلامی خود گواهی بر این ادعاست و به طور قاطع می‌‌توان گفت كه موحد بودن ایرانیان هماره امری بدیع و واضح است.

اصولاً شكل‌گیری انقلاب اسلامی نیز در عصر حاضر تنها به دلیل احیای آموزه‌های اصیل اسلام ناب محمدی(ص) بود. آنجا كه بنیان‌گذار كبیر انقلاب اسلامی تنها به همین دلیل قیام كرد و ملت آزاده ایران نیز همواره او را در تمام مراحل شكل‌گیری، پیروزی و تقویت انقلاب اسلامی همراهی كردند.
خون شهدا، ضامن تداوم راه انقلاب اسلامی است.

چه بسیار انسان‌های آزاده، موحد و دین‌داری كه در این راه جان شیرین خویش را در طبق اخلاص نهادند و جانفشانی كردند تا ریشه‌‌های این انقلابی كه تنها برای احیای آموزه‌های اسلام شكل گرفته بود، را با خون خود آبیاری كنند و بدین طریق ضمانتی را از پروردگار عالمیان بگیرند كه خون آن‌ها پایمال نمی‌شود و راه این انقلاب نیمه تمام نمی‌ماند.

به راستی خداوند چه زیبا وعده داد كه عاقبت، صالحان وارث زمین می‌شوند و این‌گونه بود كه خیل عظیم مردان حق به شوق تحقق این وعده الهی به راه افتاد و چه عشق‌بازی‌های جانانه‌ای با معبود را در این راه خلق كردند تا افتخاری بس درخشان بر تارك تاریخ این مرز و بوم به یادگار بماند.
تمام شهدای انقلاب اسلامی، قرآنی بودند.

داستان‌‌ها و حكایت‌های فراوانی را از این مردان حق‌جو و عاشق بندگی حق از ابتدای شكل‌گیری انقلاب اسلامی شنیده و خوانده‌ایم كه چگونه سر بر سجده بندگی سائیدند و آسمانی شدند. به راستی تمام این دلاوران بی‌ادعا، شهدایی بودند كه در راه قرآن و اسلام جان دادند تا این دین و مكتب و مرز و بوم حفظ شود بنابراین به طور قاطع می‌توان گفت تمام شهدای این انقلاب، قرآنی بودند اما گاهی اوقات حكایت‌هایی از برخی از شهدا درباره انس و الفت جانانه‌شان با كلام وحی شنیده می‌شود كه به عمق جان‌ها می‌نشیند و دل‌ها را بیش از پیش متحول می‌كند كه آری اینان همان سربازان مكتب اسلامند كه در راه عمل به آموزه‌های قرآن، جان دادند.

بازخوانی و شرح این انس و الفت‌ها آن هم از زبان یادگاران دوران دفاع مقدس و همرزمان شهدای قرآنی، جلوه و جذابیت خاصی دارد تا اتمام حجتی برای همه آزادگان و حق‌جویان باشد كه غایت بندگی و سرساییدن به درگاه ربوی، چیزی جز سعادت و كمال و عروج به سوی آسمان نیست.
سردار سرتیپ دوم پاسدار مجتبی مینایی‌فرد، یكی از یادگاران دوران دفاع مقدس در این روزها كه مصادف با سالروز شهادت غلامحسین (حمید) عارف، یكی از همرزمان قرآنیش در دوران جنگ بود، خاطره‌ای را برای خبرگزاری ایكنا ارسال كرد كه در ادامه می‌خوانیم.

بازخوانی خاطره‌ای از یك فرمانده قرآنی دوران دفاع مقدس

»بیست و دوم تیر هر سال نگام به تقویم می‌دوزم تا مبادا خاطرات آن مرد عارف روحانی حتی برای لحظاتی از خاطرم محو شود. اولین بار بود بچه‌های شیراز را به تیپ المهدی(عج) فرستاده بودند. 

چون هر شهری یگان مخصوص خودش را داشت. به هر حال چند روزی نگذشت که با رسول تاجیک و محمد کاوه وارد گردان ۹۳۸ به فرماندهی حمید عارف شدیم. چند روزی آموزش‌های اولیه در مدرسه شهید رجایی سه راه آبادان را گذراندیم که آقای بهادری از بچه‌های جهرم آمد و تعدادی از جمله ما سه نفر را برای آموزش زرهی با خودش به لشکر ۳۰ زرهی که از مجاهدان عراقی بودند برد و معرفی کرد، اصلاً رغبتی به این آموزش نداشتیم به خصوص اینکه یگان‌های زرهی خط شکن نیستند بیشتر اوقاتم را تلخ کرده بود به هر حال ادای تکلیف هرجا باشد فرقی نمی‌کند.

به سختی آموزش را گذراندیم و خدا را شکر دوباره به لشکر المهدی(عج) مأمور شدیم، اما این بار با کوهی از آهن به‌نام خودرو زرهیBMP۲ که برای خودمان کلاسی می‌گذاشتیم، وارد خط دوم شدیم. چند روزی با نیروها تمرین سوار و پیاده شدن می‌کردیم که متوجه شدیم برای اولین بار است که بناست پا به پای نیروهای پیاده و شبانه به خط مرزی عراق در پاسگاه زید بزنیم.

سر از پا نمی‌شناختیم و خوشحالی زیادی بین‌مان به‌وجود آمد. صبح زود برای دیدن حمید آقا رفتم، طبق عادت همیشگی خودش جلو گروهان می‌دوید و ورزش می‌کرد و بعد از آن تذکرات اخلاقی و آن روز تفسیر سوره عادیات؛ آن‌قدر با صدای رسا می‌خواند و تفسیر می‌کرد تا « فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا؛ و بدان [هجوم] در دل گروهى درآیند» (آیه ۵ سوره عادیات) قسم به وقتی که سم اسبان که در جنگ آنچنان به سنگ‌ها می‌خورد و قسم به جرقه‌های آن و معرکه‌ای که چکاچک شمشیرها و آن‌چنان گرم که صحنه نبرد را مجسم می‌کرد و ناگهان صدایی که قطع شده و خطاب به جمع بچه‌ها که چقدر زیباست کشته شدن در این گرما گرم نبرد که انسان صد تکه شود...

آن صدای بغض‌آلود همیشه در گوشم مانده است که دیگر ادامه نداد و او را صبحی که پر کشید، دیدم که مانند گلوله‌ای که رها شود از روی پی ام پی‌ها که با تکان‌های شدید روی موانع و سیم خاردارهای دشمن می رفت تا جلو کانال دشمن متوقف شد. حمید با چالاکی هرچه تمام نارنجک‌هایش را به‌طرف تیربارها می‌انداخت و حالا نیروها مجالی گرفته بودند تا با نعره‌های الله اکبر خود را به دژ بلند روبه‌رو برسانند.

هوا کم کم روشن می‌شد که برای آخرین بار در همان صحنه‌ای که خود تفسیر و مجسم می‌کرد گلوله دشمن، سینه‌اش را شکافت و چندین تکه شد و همان‌طور که می‌خواست در معرکه‌ای سنگین که از سم اسبان جرقه می‌خیزد و آنجا که خدا خریدار انسان‌های صد در صد خالص است به شهادت رسید به‌طوری که فقط نیمی از پیکر او ماند و وصیت بسیار زیبایش مصداق واقعی کلامش شد. آن‌گونه که در همان صحنه که بعدها به جبهه ابرویی پاسگاه زید گردید شهید والا مقام دیگری به او اقتدا کرد، گویا رمز ماندگاری را شهید حسینی‌‌نژادیان که از بچه‌های پیشکسوت زرهی و اهل رامهرمز بود بلافاصله اقتدا کرد و با هم به لقاء دوست شتافتند.

خداوندا! قدرشناسی از این همه ایثار و اخلاص را به ما که در چرب و شیرین دنیا گرفتار آمده‌ایم به احسن وجه عطا فرما».

قسمتی از وصیت شهید عارف
...»خدایا من خجالت می‌کشم که روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم. بار پروردگارا! از تو می‌خواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت می‌دهم که مرگ در رخت‌خواب را نصیبم نکنی، اگر شهادت نصیبم شد بدنم تکه تکه شود که شرمنده نباشم.«
نام:
ایمیل:
* نظر: