شد شروعِ شعرِ من ، نامِ خداوند کریم
ای خدای مهربان،ستار و غفار و عظیم
آمدیم اردو شویمفرماندهانِ مدرسه
تنبلی و سستی و خوابِ زیاد دیگه بسه
ما مثه سرباز ، بیداریم از کله سحر
وقت خواب ما گهی تا نیمه شب هم میرسه
ما جوانان بهر کسب اطلاعات آمدیم
بهر آموزش با یک کم کمبودِ خواب آمدیم
آمدیم و خسته از میدانِ بالا آمدیم
ما خرامان از ره پرشیبِ آنجا آمدیم
یک عدد لیوانِ شیشه همدمِ ما میشود
بهر حفظ آن بسی نالان و گریان آمدیم
آمدیم اینجا مشقت های بسیاری کشیم
ای فدای خانه هامان،چون اسیران آمدیم
آمدیم گوشی ز کف بیرون برفت و این چنین
گیج و حیران از پس این باد و بوران آمدیم
آمدیم پرورده و زیبنده و اوستا شویم
با وجود مشکلات ،سازندهء فردا شویم
آمدیم با تقّ آقای توکل از توخواب
بپریم و یک کمی آماده ی فردا شویم
آمدیم حاجی گمار مارا بخنداند کمی
بلکه آموزش دهد رسمِ قشنگ آدمی
آمدیم در صف بایستیم و کمی گرما کشیم
بهر یک ذره غذا آه از تهِ دنیا کشیم
آمدیم از نیشِ زنبورانِ وحشی بگذریم
سوژهء عکاس گردیم و کمی رویا کشیم
آتش و باد و بی برقی ،همرهِ ما میشود
آمدیم اینجا بسی سختی و بیداری کشیم
می رویم بالا به امّیدِ هوای تازه تر
باد می آید و ما آهی ز دلها میکشیم
ای خداوند بزرگ ما هرکدام از گوشه ای
آمدیم و جمع شدیم تا هرکدام فرمانده شیم
چشمامید همه سوی کمک های خداست
می رویم آماده شیم،فردا از آن کلِ ماست
شاعر: خواهر سیده زهرا افکانه
انتهای مطلب/224224.4
موفق باشی بسیجی پر تلاش