کد خبر: ۸۹۵۴۰
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۳
دانش یکی از موارد اولیه راه اندازی استارتاپ است اما تجربه شاید از دانش هم مهمتر باشد. در طول دهه‌های اخیر با ورود تکنولوژی‌ و ابزار‌های الکترونیکی متنوع، عادات و رفتار‌های اجتماعی متناسب با این ابزار‌ها و مفاهیم جدید پدید آمده‌اند.
در طول دهه‌های اخیر با ورود تکنولوژی‌ و ابزار‌های الکترونیکی متنوع، عادات و رفتار‌های اجتماعی متناسب با این ابزار‌ها و مفاهیم جدید پدید آمده‌اند. حتی کارکردهای جدیدی برای تکنولوژیها پس از چند سال بوجود می آید.به عنوان مثال می‌توان ورود پیامک به عنوان یک سرویس ارزش افزوده را در نظر گرفت. از همان ابتدای ورود تدبیری برای فرهنگ سازی و موارد استفاده این سرویس در نظر گرفته نشد و در ابتدا تنها برای فرستادن جوک از آنها استفاده می شد.و پس از سال‌ها استفاده به عنوان اولین قدم پیامک جایگزین کلمه اس‌ ام‌ اس شد.
 
 اکنون هم  کاربران از این سرویس هم می‌توانند برای فرستادن  لطیفه استفاده کنند و هم اطلاعات کاربردی حساب‌های بانکی و الکترونیکی خود را دریافت کنند.و هم شرکتهای بسیاری از طریق پیامک در حال پول ساختن هستند. در نتیجه مفهوم یک سرویس، فرهنگ استفاده از آن و تاثیرات ناشی از آن تنها پس از سال‌ها استفاده مورد توجه قرار می‌گیرد. البته این مشکلات به دلیل ورود سریع این مفاهیم و تکنولوژی‌ها به صورت یکباره اتفاق می‌افتد.
 

بسیار پیش آمده که در خبرها از خرید و فروش های میلیون دلاری در بین شرکت های دنیای تکنولوژی دیده ایم. سرویس های بسیاری در سراسر جهان با ایده هایی ناب به وجود می آیند و در مدتی کوتاه موفق می شوند مسیری صد ساله را در یک شب طی نمایند.بطور مثال سایت علی بابا در چین فروش آخر سالش از مرز صد میلیارد دلار گذشت و همچنین سایتهای داخلی مثل دیجی کالا و...نیز در حد خود موفقیتهای بزرگی داشته اند.

موفقیت این شرکت های نو پا توجه دیگر افراد را نیز به مفهوم «استارت آپ» جلب کرده است. این روز ها مقالات بسیاری در رابطه با چگونگی راه اندازی یک استارت آپ موفق در سطح اینترنت منتشر می شوند و کاربران بسیاری رؤیاهای خود را در راه اندازی استارت آپی متفاوت جستجو می کنند.

«استارت آپ» چند سالی می شود که در ایران نیز رونق پیدا کرده است. برگزاری رویداد های مختلف و گردهمایی های متعدد در طول سال های گذشته کمک کرده تا همزمان با دیگر کشور ها، کاربران ایرانی نیز در تب و تاب استارت آپ راه انداختن قرار بگیرند.

داشتن یک استارت آپ آنقدر جذاب است که بسیاری از ما حاضر هستیم هم اکنون از کار خود استعفا دهیم و به سمت راه اندازی کسب و کار خود روانه شویم. اما آیا قبل از انجام این کار، به عواقب آن فکر کرده ایم؟ آیا به اندازه کافی نسبت به مفهوم استارت آپ آشنایی داریم؟

حمیدرضا احمدی، دبیر کانون کارآفرینی و یکی برگزار کنندگان رویداد استارت آپ ویکند در ایران، معتقد است که کاربران هنوز به درک درستی از مفهوم «استارت آپ» دست نیافته اند و بیشتر درگیر و دار تب و تاب جهانی آن هستند.وی در مورد استارت آپ میگوید:



 یکی از بزرگترین اشتباهات کانون کارآفرینی ایران و بقیه فعالان حوزه استارتاپ‌ها، این بوده‌ است که کمتر در مورد معنی یک کسب و کار استارتاپی بحث و گفتگو کردیم و بسیار زیاد به معرفی استارتاپ ویکند، رویدادها و دورهمی‌های مختلف توجه کردیم. نتیجه‌اش هم این شده‌ است که یک گروه «استارتاپ» را با «استارتاپ ویکند» اشتباه می‌گیرند، و گروهی هم هستند که استارتاپ‌ها را یک جور مد روز می‌پندارند و به ارزش‌هایی که شروع کردن یک استارتاپ می‌تواند برایشان داشته باشد باور ندارند.

 در ادامه 3 تعریف از یک استارتاپ آمده است که از منابع مختلف و تجربه شخصی به دست آمده اند. البته خیلی از جوانب کارآفرینی شهودی است و از طریق تعاریف و روش‌های بی‌شمار دیگری نیز می‌توان یک استارتاپ را تشریح کرد.

تعریف خیلی ساده یک استارتاپ: استارتاپ یک کسب و کاری است که قسمتی از آن مبتنی بر فناوری است. هر کسب و کار که بر پایه فناوری است، لزوما استارتاپ نیست، ولی همه استارتاپ‌ها به طرزی از وب، موبایل، اینترنت و تکنولوژی های جدید استفاده می‌کنند تا رشد بالایی داشته باشند و به تعداد کاربران بالایی برسند.

1

اگر هیچ علاقه‌ای به استارتاپ‌ها ندارید و تا صد سال دیگر هم نمی‌خواهید یک استارتاپ راه اندازی کنید، همین توضیح برای شما کافی است. توضیحات بهتر و دقیقتری هم هست که در ادامه خواهد آمد ولی همین توضیح کار شما را راه می‌اندازد. همانطور هم که می‌بینید، استارتاپ‌ها چیز عجیب غریبی نیستند که بعد از مدتی از «مد» بیافتند.

تنها وقتی حباب استارتاپ‌ها خواهد ترکید که چه در ایران، چه در سیلیکون ولی، مشتری‌ها از استفاده از تکنولوژی خسته بشوند. مثلا اگر یکی از مشتریان ثابت آمازون با خودش فکر کند که، نه خرید از طریق سایت آمازون همچین هم خوب نیست و ترجیح بدهد سوار ماشین شده، در ترافیک بشیند و به یک فروشگاه فیزیکی رفته و لپ تاپ جدیدش را حضوری با پول نقد بخرد. در آن حالت، احتمال سقوط استارتاپ‌ها بسیار بالا خواهد بود. در غیر این صورت به از مد افتادن این کلمه امیدوار نباشید.

 توضیح قدری پیچیده تر یک استارتاپ: در کنار رشد سریع و نسبتا ارزان، امکانی که نرم افزار و فناوری به این کسب و کارها می دهد Scalabity است، که مقیاس پذیری یا گسترش پذیری ترجمه شده است. مقیاس پذیری یکی از مهمترین شرط‌های یک استارتاپ است که توضیح آن کمی سخت و به شرح زیر است:

نا متناسب بودن رشد بالای یک کسب و کار، نسبت به هزینه‌های آن، مقیاس پذیری نام دارد.

آنچه گفته شده به چه معنی است؟ یعنی اگر به فرض درآمد کسب و کار شما نسبت به سال گذشته 10 برابر شده باشد ولی هزینه هایتان ثابت مانده باشد، احتمالا به مقیاس پذیری رسیده اید.یا برعکس، اگر به فرض با 2 برابر شدن درآمد کسب و کار شما، هزینه‌هایتان نیز 2 برابر شود، این کسب و کار مقیاس پذیر نیست (حداقل در آن مقطع). توجه داشته باشید مقیاس پذیر بودن یا نبود ربطی به موفقیت کسب و کار شما ندارد و در حالت دوم سود شما نیز قاعدتا 2 برابر شده و کسب و کارتان رو به رشد و پیشرفت است. ولی مقیاس پذیر نیست.

2
3

کسب و کارهایی که مقیاس پذیر نیستند، معمولا خیلی زود به سقف میخورد. رستوران سر کوچه شما فقط ظرفیت پذیرایی از 100 نفر را دارد. اگر آن رستوران بخواهد درآمد روزانه خود را 2 برابر کند، باید یک شعبه دیگر با آشپز، میز و صندلی و گارسون جدید بزند که هزینه هایش نیز 2 برابر میشود. ولی استارتاپی مانند اینستاگرام را در نظر بگیرید که از صفر تا 30 میلیون کاربر را در 24 ماه طی کرد، ارزش یک میلیادر دلاری را از فیسبوک گرفت، ولی کلا 13 تا کارمند بیشتر نداشت. هزینه های اینستاگرام نسبت به رشد و تعداد کاربرانش بسیار ناچیز بود. یا استارتاپ واتس اپ، که 450 میلیون کاربر جذب کرده بود، به قیمت 13 میلیادر دلار فروخته شد و 50 تا کارمند بیشتر نداشت. این شرکت‌ها مقیاس پذیر‌ اند، و دقیقا ارزش بالای آنها هم بخاطر مقیاس پذیری آنها است.

4

نرم افزار، وب، موبایل، تکنولوژی‌های جدید خیلی می‌توانند به مقیاس پذیری کسب و کار شما کمک کنند. چون یک سایت می‌تواند در ماه اول  به 10 نفر سرویس دهد، همان سایت با سرور های قوی‌تر (که قیمت ناچیزی دارند) می‌تواند ماه بعد همان سرویس را به 10 میلیون نفر عرضه کند.

پس استارتاپ‌ها کسب و کارهایی هستند که رشد بالایی دارند و (معمولا از طریق نرم افزار و فناوری) میخواهند به مقیاس پذیری برسند.

توضیح پیچیده‌تر: حالا شاید با خودتان بگویید که چه خوب، اگر می‌شود سرویس با ارزشی ارائه کرد که با هزینه‌های ناچیز میلیون‌ها کاربر داشته باشد، چرا همه استارتاپ نمی زنند؟

چون در حال حاضر هیچ فرمول ثابتی برای راه اندازی و رشد یک سرویس استارتاپی وجود ندارد. هیچ کس نمی‌تواند به شما بگوید که اگر فلان کار را شروع کنید و کیفیت محصولتان خوب باشد، بی شک در ظرف 3 یا 4 سال می‌توانید مثل زاکربرگ دنیا را بگیرید و میلیادر شوید.

همه استارتاپ‌ها در حال جستجو برای پیدا کردن مدل تجاری ای هستند که 1) مقیاس پذیر باشد و 2) مشتریان زیادی جذب آن شود. ترکیب این 2 مورد باعث می‌شود که خیلی از استارتاپ‌ها شکست بخورند. آمار جهانی می‌گوید که از هر 100 استارتاپ 90  تا از آنها شکست می‌خورند، و از 10 تای باقی مانده فقط شاید یکی از آن‌ها به موفقیت استارتاپ‌های معروفی مثل آمازون و فیسبوک و گوگل برسند. اکثر استارتاپ ها هیچ وقت نمی‌توانند مشتریان زیادی را جذب کنند.

5

احتمال بالای شکست باعث شده است که استارتاپ‌ها به روش‌های چابک و ناب، بیشتر و بیشتر رو بیاورند. بجای اینکه از روز اول شرکتی ثبت کنند و سر سهم شراکت با هم دعوا کنند، یک گروه موقت تشکیل میدهند که از طریق آزمون و خطا، راه‌های مختلفی را امتحان کند. بجای اینکه 6 ماه درب اتاق خود را ببندند و کد بزنند، در ظرف 6 روز یک محصول اولیه ای به تعدادی مشتری عرضه میکنند تا ارزش‌های محصول خود را با توجه به بازخورد مشتریان بسنجند. بجای اینکه طرح تجاری 100 صفحه‌ای تالیف کنند و سعی کنند پنج سال آینده را پیش بینی کنند، در 10 ساعت مدل تجاری خود را بر روی بوم کسب و کار پیاده می کنند و قدم به قدم با مصاحبه با مشتریان اولیه خود، به اعتبارسنجی فرضیات کسب و کارشان می پردازند. استارتاپ‌ها لازم است با برداشتن قدم‌های کوچک‌تر، حساب شده‌تر و با ریسک پایین‌تر جلو بروند.

پس تعریف آکادمیک یک استارتاپ می‌شود:

یک سازمان موقت که در جستجوی یک مدل تجاری مقیاس پذیر و پایدار است.

ولی خوب این تعریف هم کاملا تمام زوایا و شرایط یک استارتاپ را توضیح نمی‌دهد. استارتاپ‌ها مثل شطرنج می‌مانند، قواعد بازی را می‌توان در چند دقیقه یاد گرفت ولی حرفه‌ای شدن، پیش‌بینی نیازهای بازار آینده، و ضریب موفقیت بالا، سال‌ها تمرین لازم دارد.

دلیلی که شور و شوق زیادی در ایران پیرامون مباحث استارتاپی است، جمعیت بالا، تحصیل کرده و جوان، به علاوه نفوذ اینترنتی بالای این کشور نسبت به کشورهای منطقه است. همچنین به دلیل راه اندازی 3G توسط اوپراتورهای نسل اول و دوم و رشد بسیار بالای استفاده از تلفن‌های هوشمند، فضای مانور و گسترش بالایی در اختیار کسب و کارهای حوزه تجارت الکترونیک و استارتاپ ها قرار گرفته است. امیدواریم موفقیت آنها باعث انگیزه بیشتر در نسل بعدی از کارآفرینانی شود که صرفا به کارمندی و یا داشتن یک کسب و کار کوچک قانع نیستند.



 
 چگونه با آمادگی بیشتر استارتاپ خود را راه اندازی کنیم
 

پنج تصور اشتباه در مقابل واقعیت استارت اپ ها


موضوع خیلی مهم و اساسی که وجود دارد این است که بدانید همیشه تصورات و افکار ما در رابطه با موضوعات مختلف درست نیست!! مخصوصا برای کارآفرینان و افرادی که می خواهند کسب و کاری تازه را راه اندازی کنند. در ادامه 5 تصور اشتباه و در مقابل واقعیت آن ها را بررسی می کنیم.

1) تعداد کارآفرینانی که یک کسب و کار موجود را خریداری می کنند با افرادی که یک کسب و کار شکل گرفته را خریداری می کنند برابر است.

واقعیت: نزدیک به سه چهارم کسب و کار ها و مشاغل از صفر آغاز می شوند.

2) زمانی که برای شکل گرفتن یک کسب و کار لازم است بیشتر از چندین سال می باشد.

واقعیت: معمولا کسب و کار ها در 6 ماه راه اندازی می شوند و شکل می گیرند.

3) مشاغل و کسب و کارهای کوچک در ابتدا بازدهی ندارند.

واقعیت: درآمد میانگینی که افراد از راه اندازی کسب و کار در ابتدای راه اندازی کسب و کار جدید برای خود در سال اول پیش بینی می کنند نصف درآمد واقعی است.

4) داشتن ایده و طرح تجاری اساسی ترین عنصر شروع یک کار جدید است.

واقعیت: در اغلب اوقات برای اینکه بتوان سرمایه اولیه مورد نیاز برای راه اندازی یک کسب و کار جدید را فراهم آورد نیاز به داشتن یک طرح تجاری مناسب خواهد بود. اما کارآفرینان و افراد موفق می دانند که پیگیری ایده ها از مهم ترین و اساسی ترین عنصرهای شروع کار است.

5) گرفتن وام بانکی در ابتدای راه اندازی یک کار جدید دشوار است.

واقعیت: گرچه ممکن است که دادن وام از سوی بانک ها به کسانی که سابقه مالی و اعتباری زیادی ندارند کمی سخت باشد اما در کل معمولا 10 الی 20 درصد درخواست های وام توسط بانک ها رد می شود.
با توجه به سیاست های اقتصادی حاکم بر جوامع در برهه های مختلف زمانی، امکان دارد روند اعطای وام پیچیده تر و یا ساده تر گرد.
 
همانند دیگر محصولات، خدمات و روش‌های زاده تکنولوژی، استارتاپ نیز وارد فرهنگ ما شده است و بطور حتم تولید محتوا، مطالعه و به اشتراک گذاشتن تجربه‌های افراد پیشکسوت می‌تواند کمک شایانی به جوانان بکند. اما چه تصورات ناقص و مشکلاتی در رابطه با استارتاپ‌ها در بین جوانان وجود دارد؟

تصور رسیدن به موفقیت‌های بزرگ

راحت‌ترین راه تعریف استارتاپ‌ ذکر نمونه‌ها و استارتاپ‌های موفق در دنیا مانند فیس‌بوک، تلگرام، اینستاگرام و به طور کلی بیشتر اپلیکیشن‌هایی است که در تلفن هوشمند خود نصب دارید. با شنیدن این نام‌هاکم‌تر کسی به این واژه جذب نمی‌شود. چرا که بسیاری از استارتاپ‌های بنام چندین میلیارد دلار ارزش دارند و موسسان آن‌ها در بازه‌های زمانی کوتاه چند ساله توانسته‌اند از چند صد دلار به چند صد میلیون دلار یا حتی ده‌ها میلیارد دلار برسند.
 
اما به واقع فیس‌بوک شاید از بین چند ده هزار استارتاپ فیس‌بوک شده است و شاید هزاران یا حتی میلیون‌ها جوان دیگر در این راه شکست خورده‌اند تا یک فیس‌بوک از بین تمامی آن‌ها به موفقیت برسد. البته بسیاری هم در این راه تجربه‌های گران‌بهایی را با شکست خود بدست آورده‌اند اما شاید بدست آوردن یکسری از این تجربیات نیاز به شکست نداشته باشد.
 
هرچه کارآفرینان نوین موفق ایرانی، رسانه‌ها، دانشگاه ها و مراکز دولتی مرتبط در این رابطه بیشتر اطلاع رسانی و تولید محتوا کنند شاید بتوان از درصدی از شکست‌ها جلوگیری و راه را برای جوانان روشن‌تر کرد. با دانستن این مطالب جوانان با فکر ،اندیشه، برنامه‌ریزی اصولی‌تر و دانش بیشتر پا در این مسیر خواهند گذاشت.

دانش کم

"من استارتاپ خودم رو می‌خوام راه بندازم”  این عبارتی است در بین جامعه جوان مشتاق کارآفرینی ایران زیاد شنیده می‌شود.همه درباره استارتاپ صحبت می‌کنند اما واقعا چند درصد معنا و مفهوم و متد‌های پشت این واژه را می‌دانند؟ قشر جوان ابتدا استارتاپ می‌خواهد راه اندازی کند و سپس در عمل با دریایی از مشکلات و ناتوانی‌ها مواجه می‌شوند. و پس گذراندن چندین ماه از زمان خود یا به این نتیجه می‌رسد که استارتاپ سراب است یا اگر کمی مطالعه کند متوجه می‌شود که باید با آمادگی بیشتری در این راه قدم بگذارد.
 
اما چالش اصلی بعد از این تجربه (که بدون آمادگی بوده است) رخ می‌دهد. جوانی که به نظر خود زمانی استارتاپ یا شرکت داشته است به سختی می‌تواند در شرکت دیگری مشغول به کار شود، زیرا او زمانی شرکت داشته و نمی‌تواند در جای دیگری به عنوان کارمند مشغول به کار شود. حتی درصدی نیز بدون داشتن تخصص خاصی به دلیل مشغول بودن در یک استارتاپ تصویری غلط از خود در ذهن خود می‌سازند و به آینده خود و فرصت‌های احتمالی پشت پا می‌زنند.
 
شاید همین جوان اگر استارتاپ ناموفقی می‌داشت و حاضر می شد در شرکت دیگری مسیر شغلی خود را ادامه دهد به موفقیت می‌رسید یا حتی در آینده با بهبود و ایجاد مهارت‌های لازم شانس خود را برای استارتاپ جدیدی امتحان می‌کرد. اما در عمل بخشی از جوانان این مسیر را انتخاب نمی‌کنند و خود را در مسیر‌های سخت و ناشدنی قرار می دهند.

بی تجربگی

دانش یکی از موارد اولیه راه‌اندازی استارتاپ است اما تجربه شاید از دانش هم مهم‌تر باشد. جدای از ضعف ذکر شده در رابطه با دانش کم، بی‌تجربگی یکی دیگر از مشکلات متداول در این حوزه است. جوانی که اولین برخوردش با استارتاپ‌ها و کارآفرینی اولین تجربه کاری زندگیش است به احتمال زیاد با مشکلات عدیده‌ای در راه مواجه می‌شود. یک مهندس کامپیوتر که اولین تجربه کاریش در تولید یک محصول در استارتاپ خودش است و تجربه تولید محصول و پیچیدگی‌ها و ظرافت‌های آن را نمی‌داند با چالش‌ها و مشکلات متعددی مواجه خواهد شد.
 
اما اگر حداقل دو تا چهار سال را در یک شرکت مرتبط کار می‌کرد، با کسب تجربه‌های لازم و استفاده از دانش مدیران دیگر و بهبود مهارت‌های خود می‌توانست کسب و کار خود یا به اصطلاح استارتاپ خود را با اطمینان و آمادگی بیشتری شروع کند.

موارد متعددی وجود دارند که جوانان باید خود آن را تجربه کنند و استارتاپ‌ هم ممکن است یکی از آن موارد باشد. اما با اطلاع رسانی و فرهنگ سازی می‌توان هوشمندانه‌تر و مطمئن‌تر در این راه قدم گذاشت و احتمال موفقیت را چندین برابر کرد.
(وب‌سایت آی تی ایران - علیرضا صادقیان )(حمید رضا احمدی -دایجتیو) و بابک بنیادیو ...  ..
نام:
ایمیل:
* نظر: