يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۰۴:۵۱:۲۷
آخرین اخبار
گزارش
یادداشت و گفتگو
بدون اجازه آمریکا یک تیر هم شلیک نمی‌کنیم
اعترافات تکان‌دهنده یک فرمانده ارتش آزاد؛
boletبدون اجازه آمریکا یک تیر هم شلیک نمی‌کنیم
کادرسازی منافقین با نقاب شبکه «جم»
تلاش برای بازسازی سازمان نفاق؛
boletکادرسازی منافقین با نقاب شبکه «جم»
کد خبر: ۵۳۷۵۱
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۲
القاب حضرتش: زهرا، صدّيقه، طاهره، مباركة، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدثَّه و بتول ميباشد.

به گزارش تنویر ارسنجان حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)، دختر گرامي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) و خديجه كبري، چهارمين دختر پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) است.
القاب حضرتش: زهرا، صدّيقه، طاهره، مباركة، زكيّه، راضيه، مرضيّه، محدثَّه و بتول ميباشد.

بيشتر مورّخان شيعه و سنّي، ولادت با سعادت آن حضرت را در بيستم جماديالثّاني سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه ميدانند.
برخي سال سوم و برخي سال دوم بعثت را ذكر كرده اند.

يك مورّخ و محدّث سنّي، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.
بديهي است روشن ساختن زاد روز يا سالروز درگذشت شخصيّت هاي بزرگ تاريخ هرچند كه از نظر تاريخي و تحقيقي باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحليل شخصيّت چندان مهم به نظر نميرسد.

آنچه مهّم و سرنوشت ساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاريخ ميباشد.
پرورش زهرا(عليها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانه اي كه محلّ نزول وحي و آيه هاي قرآن است.
آنجا كه نخستين گروه از مسلمانان به يكتايي خدا ايمان آوردند و بر ايمان خويش استوار ماندند.
آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، اين تنها خانه اي بود كه چنين بانگي از آن برميخاست: اللّه اكبر.
و زهرا تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنين جنب و جوشي را در كنار خود ميديد.

او در خانه تنها بود و دوران خردسالي را به تنهايي ميگذراند.
دو خواهرش رقيّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.

شايد راز اين تنهايي هم يكي اين بوده است كه بايد از دوران كودكي همه توجّه وي به رياضت هاي جسماني و آموزشهاي روحاني معطوف گردد.
حضرت زهرا(عليها السلام) بعد از ازدواج با اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)، به عنوان بانويي نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشيد.
دختر پيامبر همچنان كه در زندگي زناشويي نمونه بود، در اطاعت پروردگار نيز نمونه بود.

هنگامي كه از كارهاي خانه فراغت مييافت به عبادت ميپرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براي ديگران.
امام صادق(عليه السلام) از اجداد خويش از حسن بن علي(عليه السلام) روايت كرده است كه : مادرم شبه هاي جمعه را تا بامداد در محراب عبادت ميايستاد و چون دست به دعا برميداشت مردان و زنان باايمان را دعا ميكرد، امّا درباره خود چيزي نميگفت.
روزي بدو گفتم: مادر! چرا براي خود نيز مانند ديگران دعاي خير نميكني؟ گفت: فرزندم! همسايه مقدّم است.

تسبيح هايي كه به نام تسبيحات فاطمه(عليها السلام) شهرت يافته و در كتابهاي معتبر شيعه و سنّي و ديگر اسناد، روايت شده نزد همه معروف است.
فاطمه(عليها السلام) تا وقتي كه رسول خدا از دنيا نرفته بود، سختي ها و تلخي ها زندگي را با ديدن سيماي تابناك پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) بر خود هموار مينمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش ميزدود و به او آرامش و قدرت ميبخشيد.

امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونيهايي كه پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) ـ به فاصله اي اندك ـ در سنّت مسلماني پديد آمد، روح و سپس جسم دختر پيغمبر را سخت آزرده ساخت.
چنان كه تاريخ نشان ميدهد، او پيش از مرگ پدرش بيماري جسمي نداشته است.
داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و ميخواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنيده ايد.
خود اين پيشامد، به تنهايي براي آزردن او بس است، چه رسد كه رويدادهاي ديگر هم بدان افزوده شود.دختر پيغمبر، نالان در بستر افتاد. زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.

آن بانوي دو جهان، خطبه اي بليغ در جمع آن زنان بيان فرمود كه با نقل بخشي كوتاه از آن، گوشه اي از دردِ دين و سوز و گداز مكتبي زهرا(عليها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولايت را درمييابيد.

از درد سخن گفتن و از درد شنيدن با مردم بيدرد نداني كه چه دردي است!?به خدا سوگند، اگر پاي در ميان مينهادند، و علي را بر كاري كه پيغمبر به عهده او نهاد، ميگذاردند، آسان آسان ايشان را به راه راست ميبُرد، و حقّ هر يك را بدو ميسپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد و چه بازيچه ها يكي پس از ديگري برون ميآرد.
راستي مردان شما چرا چنين كردند؟ و چه عذري آوردند؟ دوست نماياني غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كيفر ستمكاري خويش گرفتار.

سر را گذاشته و به دُم چسبيدند! پي عامي رفتند و از عالم نپرسيدند! نفرين بر مردمي نادان كه تبهكارند و تبهكاري خود را نيكوكاري ميپندارند!?سرانجام، دختر پيغمبر، دنيا را به دنيا طلبان گذاشت و به لقاي پروردگارش شتافت.

فاطمه را شبانه دفن كردند و علي(عليه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او اين گونه مظلوم و شهيد از دنيا رفت.
در تاريخ شهادت آن بانوي بزرگ نيز محدّثان اقوال گوناگوني دارند كه مشهورتر از همه، سيزده جمادي الاولي سال يازده هجري و ديگري سوم جمادي الثّاني همان سال است.

 

دانش اندوزي فاطمه(عليها السلام)

فاطمه(عليها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحي فرا گرفت.

آنچه را از اسرار و دانش ها، پدر براي او باز ميگفت، علي(عليه السلام) مينوشت و فاطمه آنها را گرد ميآورد كه كتابي به نام مصحف فاطمه شد.

 

آموزش ديگران

فاطمه زهرا(عليها السلام) با بيان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظايفشان آشنا ميساخت.

فضّه خدمتگزار فاطمه(عليها السلام)، كه از شاگردان و پرورش يافتگان مكتب اوست در مدّت بيست سال جز با آيات قرآن سخني نگفت و هر گاه قصد بيان مطلبي را داشت با آيه اي متناسب از قرآن، منظور خويش را بيان ميكرد.

فاطمه(عليها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نميشد، بلكه در ياد دادن مسائل دين به ديگران از حوصله و پشتكار فراواني برخوردار بود.
روزي زني نزد او آمد و گفت: مادري پير دارم كه در مورد نماز خود اشتباهي كرده و مرا فرستاده تا از شما مسأله اي بپرسم.
زهرا(عليها السلام) سؤال او را پاسخ فرمود.

زن براي بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسيد و پاسخ شنيد، اين كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوي بزرگوار، سؤال وي را پاسخ فرمود.
زن از رفت و آمدهاي پي در پي شرمگين شد و گفت: ديگر شما را به زحمت نمياندازم.

فاطمه(عليها السلام) فرمود: باز هم بيا و سؤالهايت را بپرس، تو هر قدر سؤال كني من ناراحت نميشوم، زيرا از پدرم رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)شنيدم كه فرمود: روز قيامت علماي پيرو ما محشور ميشوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاي گرانبها عطا ميگردد و اندازه پاداش به نسبت ميزان تلاشي است كه براي ارشاد و هدايت بندگان خدا نمودهاند.

 

عبادت فاطمه(عليها السلام)

حضرت زهرا(عليها السلام) بخشي از شب را به عبادت مشغول ميشد.

آن قدر نمازهاي شب او طولاني ميشد و بر روي پاهايش ميايستاد كه پايش ورم ميكرد.

حسن بصري متوفّاي 110 هجري گويد: هيچ كس در ميان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسايي از فاطمه(عليها السلام)والاتر نبود.

 

گردن بند با بركت

روزي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.
پير مردي با لباسهاي ژوليده و حالتي رقّت بار از راه رسيد، ضعف و پيري توان را از او ربوده بود، پيامبر به سويش رفت و جوياي حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، فقيري پريشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بينوايم گرهي از كارم بگشا.
پيامبر فرمود: اكنون چيزي ندارم ولي ?راهنماي خير چون انجام دهنده آن است.? سپس او را به منزل فاطمه(عليها السلام) راهنمايي كرد.
پيرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(عليها السلام) را طي كرد و دردش را براي او گفت.

زهرا(عليها السلام) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزي نداريم، سپس گردن بندي را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هديه كرده بود از گردن باز كرد و به پيرمرد فقير داد و فرمود: اين را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسي.مرد بينوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
پيامبر همچنان در ميان اصحاب نشسته بود.
عرض كرد: اي پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، فاطمه(عليها السلام) اين گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نيازمنديام برسانم.
پيامبر گريست.
عمّار ياسر عرض كرد: يا رسول الله! آيا اجازه ميدهي من اين گردن بند را بخرم؟ پيامبر فرمود: هر كس خريدارش باشد خدا او را عذاب ننمايد.
عمّار ياسر از اعرابي پرسيد: گردن بند را چند ميفروشي؟ مرد بينوا گفت: به غذايي از نان و گوشت كه سيرم كند، لباسي كه تنم را بپوشاند و يك دينار خرجي راه كه مرا به خانه ام برساند.

عمّار پاسخ داد: من اين گردن بند را به بيست دينار طلا و غذا و لباسي و مركبي از تو خريدم.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سير كرد، لباسي را به او پوشاند، او را بر مركبي سوار كرد و بيست دينار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اي پيچيد و به غلام خود گفت: اين را به رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)تقديم كن، خودت را هم به او بخشيدم.
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نيز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشيد.
غلام نزد فاطمه آمد.

آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
غلام خنديد.
فاطمه(عليها السلام) راز خنده اش را پرسيد.
پاسخ داد: اي دختر پيامبر! بركت اين گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اي را سير كرد، برهنه اي را پوشاند، فقيري را غني نمود، پياده اي را سوار نمود، بنده اي را آزاد كرد و عاقبت هم به سوي صاحب خود برگشت.

 

نقش فاطمه(عليها السلام) در نبردهاي صدر اسلام

در طول 10 سال حكومت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در مدينه 27 يا 28 غزوه و 35 تا 90 سريّه در تاريخ ذكر شده است.
غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هايي گفته ميشود كه شخص پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، فرماندهي مستقيم آن را به عهده داشت و پا به پاي سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاي نظامي بود.

سريّه كه جمع آن سرايا است به جنگ هايي گفته ميشود كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بي آن كه خود در آن شركت كند، گروهي را به فرماندهي شخصي به جبهه ها و مرزهاي كشور اسلامي، براي نبرد يا دفاع احتمالي، اعزام ميكرد.

گاهي برخي از اين مأموريت هاي رزمي به خاطر فاصله زياد جبهه ها از مدينه، حدود دو يا سه ماه به طول ميانجاميد.
به تحقيق ميتوان گفت علي(عليه السلام)در طول زندگي مشتركش با حضرت زهرا(عليها السلام) بيشتر اوقاتش را در ميدانهاي جهاد يا مأموريّت هاي تبليغي گذراند و در غياب او همسر وفادارش فاطمه(عليها السلام)وظيفه اداره خانه و تربيت فرزندان را به عهده داشت و اين كار را به نحوي شايسته انجام ميداد تا همسر رزمنده اش با خاطري آسوده، وظيفه مقدّس جهاد را به انجام برساند.

در اين مدّت، فاطمه(عليها السلام) به ياري خانواده هاي رزمندگان و شهيدان ميشتافت و با آنها اظهار همدردي ميكرد و گاهي هم، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظايف خطيرشان، به مداواي جراحت محارم خويش ميپرداخت.
در جنگ اُحد، فاطمه(عليها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كيلومتري مدينه) رفت.
در اين نبرد، رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به شدّت زخمي شد و علي(عليه السلام) نيز جراحاتي برداشت.

فاطمه(عليها السلام)خون را از چهره پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) ميشست و علي(صلي الله عليه وآله وسلم) با سپر خود آب ميريخت.
هنگامي كه فاطمه(عليها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نميآيد، قطعه حصيري را سوزانيد و خاكستر آن را بر زخم پاشيد تا خون بند آمد.
آن روز پيامبر و علي، شمشيرهاي خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشويد.

در نبرد احد، حمزه سيّدالشهدا، عموي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به شهادت رسيد.
پس از نبرد، ?صفيّه? خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه(عليها السلام) كنار پيكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گريستن كرد، فاطمه(عليها السلام) نيز ميگريست و پيامبر هم با او گريه ميكرد و خطاب به حمزه ميفرمود: هيچ مصيبتي مثل مصيبت تو به من نرسيده است.

آن گاه خطاب به صفيّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم اكنون جبرئيل به من خبر داد كه در آسمانهاي هفتگانه، حمزه شير خدا و شير رسول خداست.
پس از نبرد اُحد، فاطمه زهرا(عليها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز يك بار به زيارت شهداي احد ميرفت.

در نبرد خندق، فاطمه زهرا(عليها السلام) ناني را براي رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) برد، پيامبر پرسيد: اين چيست؟ فاطمه(عليها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا اين كه برايتان آوردم.پيامبر فرمود: اين اوّلين غذايي است كه پس از سه روز در دهان ميگذارم.

در نبرد موته، جعفربن ابيطالب به شهادت رسيد و پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به خانه وي رفت و همسر و فرزندانش را دلداري داد و از آنجا به خانه فاطمه(عليها السلام)رفت.فاطمه ميگريست.

پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: بر مثل جعفر بايد گريه كنندگان بگريند.
سپس رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود: براي خانواده جعفر غذايي تهيّه كنيد، زيرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند.
فاطمه زهرا(عليها السلام) در فتح مكّه نيز حضور داشت.

?امّ هاني?، خواهر علي(عليه السلام)گويد: در روز فتح مكّه دو نفر از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند كه ناگهان برادرم علي(عليه السلام)، در حالي كه سواره و زرهپوش بود، پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد.
ميان او و ايشان ايستادم و گفتم: اگر بخواهي آن دو را بكشي، بايد مرا هم پيش از آنها بكشي! علي(عليه السلام) بيرون رفت، در حالي كه چيزي نمانده بود آنها را بكشد.

من خود را به خيمه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم، ولي فاطمه را ديدم و ماجرا را برايش گفتم.
ديدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است.
او با تعجّب گفت: تو هم بايد مشركان را پناه دهي؟ در اين هنگام رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) رسيد و از حضرتش براي آن دو امان طلبيدم.
پيامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براي او آب فراهم كند تا شستشو نمايد.
هنگامي كه هند، همسر ابوسفيان، و ديگر زنان مشركين براي اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) رسيدند، فاطمه(عليها السلام)، همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و گروهي از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.

در ماه رمضان سال دهم هجري، علي(عليه السلام) از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) براي يك مأموريّت مهّم رزمي، تبليغي و به فرماندهي سيصد سواره نظام به يمن، كه در قلمرو حاكميّت پيامبر بود، اعزام شد.مأموريّت با موفقيّت كامل انجام گرفت و عدّه زيادي نيز به اسلام گرويدند.

علي(عليه السلام) طي نامه اي گزارش كار خود را از يمن براي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)فرستاد.
پيامبر در پاسخ علي(عليه السلام) امر فرمود كه براي انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رسانَد، و پيك با اين پيام به سوي علي(عليه السلام) باز گشت.
پيامبر در ماه ذيقعده آن سال به مردم مدينه و قبايل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاي آورد و بدين ترتيب، عدّه زيادي براي سفر حجّ مهيّا شدند.
آن حضرت در روز 25 ذيقعده سال دهم هجري قمري از مدينه حركت نمود و در ذوالحليفه احرام بست.

همه همسران پيامبر نيز در اين سفر همراه شدند، آنها به هودج ها سوار بودند، فاطمه(عليها السلام) نيز با آنان بود و در اين سفر عبادي، مناسك حجّ را به دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)انجام ميداد.
علي(عليه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموريت، در ايّام حجّ به مكّه رسيد و در آنجا همسرش فاطمه زهرا(عليها السلام) را ديد.
پس از مراسم با شكوه حجّةالوداع، رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، هنگام بازگشت به مدينه در غديرخم، در يك اجتماع صدهزار نفري، علي(عليه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشيني خود منصوب نمود.

با توجّه به حضور فاطمه زهرا(عليها السلام) در حجّةالوداع با اطمينان ميتوان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غديرخم حضور داشته است.

 

زهرا و آخرين لحظات زندگاني پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)

بيماري رسول خدا در روزهاي آخر عمرش شدّت يافت.
فاطمه(عليها السلام) در كنار بستر پيامبر، چهره نوراني و ملكوتي پدر را مينگريست كه از شدّت تب عرق ميريخت.
فاطمه در حالي كه به پدر نگاه ميكرد به گريه افتاد، پيامبر نتوانست ناآرامي دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخني گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد.
لبخند زهرا(عليها السلام) در آن حال شگفت آور بود.
از او سؤال كردند كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)چه رازي را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نميكنم.
پس از رحلت پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) راز آشكار شد.
فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستين كس از اهل بيت من هستي كه به من ملحق ميشوي، و از اين رو شاد شدم.

در ميان سخنان اندكي كه از دختر گرامي رسول خدا در مجامع روايي فريقين نقل شده، چهل حديث را، كه هر يك درسي از فضيلت و فهم دين و حيا و دعوت به توحيد است، برگزيدم، تا دل هاي حقجويان و جويندگان معارف خاندان نبوي و علوي بدان روشني يابد و با الهام از اين كلمات نوراني، چراغ حكمت و هدايت ولايت شبستان فاطمي را به هنگام تحيّر و ضلالت، در پيش پاي خود برافروخته و فروزان بينند.

 

چهل حديث

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(عليها السلام) :

1- موقعيت اهل بيت در نزد خدا
? وَاحْمَدُوا الَّذي لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ يَبْتَغي مَنْ فِي السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ، وَ نَحْنُ وَسيلَتُهُ في خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ في غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِيائِهِ.?
خدايي را حمد و سپاس گوييد كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمين است به سوي او وسيله ميجويد، و ما وسيله او در ميان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جايگاه قدس او و حجّت غيبي و وارث پيامبرانش هستيم.

2- حرمت مست كننده ها
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): يا حَبيبَةَ أَبيها كُلُّ مُسْكِر حَرامٌ، و كُلُّ مُسْكِر خَمْرٌ.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به من فرمود:اي دوستِ پدر! هر مست كننده اي حرام است، و هر مست كننده اي خمر است.

3- بهترين زنان كيستند؟
قالَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) في وَصْفِ ما هُوَ خَيْرٌ لِلنِّساءِ: خَيْرٌ لَهُنَّ أَنْ لايَرينَ الرِّجالَ، وَ لا يَرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف اين كه بهترين چيز براي زنان چيست، فرموده اند: اين كه زنان، مردان را نبينند، و مردان هم زنان را نبينند.

4- نتيجه عبادت خالص
عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(عليها السلام) :? مَنْ أَصْعَدَ إِلَياللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.?
هر كه عبادت خالصش را به سوي خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترين بهره و سودش را به سوي او پايين فرستد.

5- فاطمه در مقام شكوه از دو خليفه
?قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(عليها السلام) لِلاَْوَّلَيْنِ:أَرَأَيْتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ يَقُولُ:?رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاي، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطي، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتي فَقَدْ أَحَبَّني، وَ مَنْ أَرْضي فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضاني، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَني?؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّي أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُماني وَ ما أَرْضَيْتُماني وَ لَئِنْ لَقيتُ النَّبِي لاََشْكُوَنَّكُما إِلَيْهِ.?
حضرت زهرا(عليها السلام) خطاب به خليفه اوّل و دوّم فرمود:آيا اگر حديثي را از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كنم به آن عمل خواهيد كرد؟ گفتند: آري.
فرمودند: شما را به خدا آيا نشنيده ايد كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)فرموده اند:?خشنودي فاطمه خشنودي من، و خشم فاطمه خشم من است، هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه را خشمگين نمايد مرا خشمگين نمود هاست?؟ گفتند: آري، چنين حديثي را از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدهايم.
فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه ميگيرم كه شما دو نفر مرا خشمگين نموديد و خشنودم نساختيد، و چون پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) را ملاقات نمايم حتماً از شما به او شكايت خواهم نمود.

6- بدترين امّت
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتي الَّذينَ غَذُّوا بِالنَّعِيم، الَّذينَ يَأكُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ يَلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّيابِ وَ يَتَشَدَّقُونَ فِي الْكَلامِ.
بدترين امّت من كساني هستند كه: از انواع نعمتها تغذيه ميكنند و خوراكي هاي رنگارنگ ميخورند، و لباسهاي گوناگون ميپوشند، و هر چه بخواهند ميگويند.

7- نزديكترين اوقات زن به خدا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِي؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتي تَكُونُ أَدْني مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ يَدْرُوا.
فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(عليها السلام) ذلِكَ قالَتْ: أَدْني ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِها.
فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّي.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) از اصحابش پرسيد: زن چيست؟ گفتند: زن ناموس است.
فرمود: زن چه موقع به خدايش نزديكتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گويند.
چون اين سخن به گوش فاطمه(عليها السلام)رسيد، فرمود: نزديكترين اوقات زن به خداي خود هنگامي است كه در كُنج خانه خود باشد.
پس از اين جواب، پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود: حقّا كه فاطمه پاره تن من است.

8- نتيجه صلوات بر زهرا(عليها السلام)
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) يا فاطِمَةُ مَنْ صَلّي عَلَيْكِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بي حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به من گفت: اي فاطمه! هر كه بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بيامرزد و به من، در هر جاي بهشت باشم، ملحق گرداند.

9- علي(عليه السلام)، رهبر و پيشوا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِي(عليها السلام) قالَ:?مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِي وَلِيُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِي إِمامُهُ?.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:هر كه من سرپرست اويم، پس علي سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اويم، پس علي رهبر اوست.

10- حجاب فاطمه
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَراني فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ يَشُمُّ الرّيحَ.
فَقالَ النَّبِي(صلي الله عليه وآله): أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّي.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) همراه با مرد نابينايي به خانه فاطمه(عليها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(عليها السلام)خود را كام پوشاند.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندي با اين كه او تو را نميبيند؟ فاطمه(عليها السلام) فرمود: اي پيامبر خدا! اگر او مرا نميبيند، من كه او را ميبينم و او بوي مرا حس ميكند! پيامبر اكرم فرمود: گواهي ميدهم كه تو پاره دل مني.

11- دستور العملي جامع
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشي لِلنَّوْمِ، فقالَ: يا فاطِمَةُ لا تَنامي إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِياءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَيْتِ الْمُؤْمِنينَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِي الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّي أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: يا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَيْها في هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلي الله عليه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّيْتِ عَلَي وَ عَلَي الاَْنـْبِياءِ قَبْلي كُنّا شُفَعاءَكِ يَوْمَ الْقِيمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنينَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.
در وقتي كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اي فاطمه! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهي: قرآن را ختم كني، و پيامبران را شفيعت گرداني، و مؤمنين را از خود راضي كني، و حجّ و عمره اي را به جا آوري.
اين را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتم: يا رسول اللّه! به چهار چيز مرا امر فرمودي در حالي كه بر آنها قادر نيستم! آن حضرت تبسّمي كرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخواني مثل اين است كه قرآن را ختم كردهاي، و چون بر من و پيامبران پيش از من صلوات فرستي، شفاعت كنندگان تو در روز قيامت خواهيم بود، و چون براي مؤمنين استغفار كني، آنان همه از تو راضي خواهند شد، و چون بگويي: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبرُ، حجّ و عمره اي را انجام دادهاي.

12- رضايت شوهر
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): وَيْلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبي لاِمْرَأَة رَضِي عَنْها زَوْجُها.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: واي به حال زني كه شوهرش را خشمگين سازد، و خوشا به حال زني كه شوهرش از او خشنود باشد.

13- ثواب انگشتر عقيق
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقيقِ لَمْ يَزَلْ يَري خَيْرًا.
كسي كه انگشتر عقيق به دست كند، هميشه خير ميبيند.

14- علي(عليه السلام)، بهترين داور
قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(عليها السلام) عَنْ أَبيها(صلي الله عليه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِكَةِ تَشاجَرُوا في شَيء فَسَأَلُوا حَكَمًا مِنَ الاْدَمِيّينَ، فَأَوْحَي اللّهُ تَعالي إلَيْهِمْ أَنْ تَخَيَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلِي بْنَ أَبيطالب.
گروهي از فرشتگان درباره چيزي با يكديگر مشاجره نمودند، حاكم و داوري را از بنيآدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحي فرمود كه خودتان انتخاب كنيد و آنان علي ابن ابيطالب(عليه السلام) را برگزيدند.

15- زنان دوزخي
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) ... يا بِنْتي أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِها فَإِنَّها كانَتْ لا تُغَطّي شَعْرَها مِنَ الرِّجالِ، وَ أَمـَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسانِها فَإِنَّها كانَتْ تُؤْذي زَوْجَها،... وَ أَمَّا الَّتي كانَ رَأْسُها رَأْسَ خِنْزير، وَ بَدَنُها بَدَنَ الْحِمارِ فَإِنَّها كانَتْ نَمّامَةً كَذّابَةً.
وَ أَمَّا الَّتي كانَتْ عَلي صُورَةِ الكَلْبِ فَإِنَّها كانَتْ قينَةً نَوّاحَةً حاسِدَةً.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخيان در شب معراج) فرمود: دخترم! امّا زني كه به مويش آويخته شده بود ، كسي بود كه مويش را از مردان نميپوشانيد، و آن كه به زبانش آويزان بود، زني بود كه شوهرش را آزار ميداد... و آن كه سرش سرِ خوك و بدنش بدنِ الاغ بود، زني بود كه سخنچين و دروغگو بود، و آن كه صورتش به شكل سگ بود، زني بود كه آواز ميخواند و نوحه سرايي ميكرد و حسد ميورزيد.

16- شرايط روزه دار
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: ما يَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِيام إِذا لَمْ يَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.
روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضايش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نيست.

17- داناترين و نخستين مسلمان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): زَوْجُكِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترين مردم و نخستين مرد مسلمان و در بردباري، برترين مردم است.

18- كمك به ذراري پيامبر
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم): أَيُّما رَجُل صَنَعَ إِلي رَجُل مِنْ وُلْدي صَنيعَةً فَلَمْ يُكافِئْهُ عَلَيْها، فَأَنَا الْمُكافِئُ لَهُ عَلَيْها.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: هر كسي براي فردي از فرزندان من كاري انجام دهد و بر آن كار پاداشي نگيرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.

19- علي و شيعيان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ أَبي(صلي الله عليه وآله وسلم) نَظَرَ إِلي عَلِي(عليه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شيعَتُهُ فِي الْجَنَّةِ.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به علي(عليه السلام) نگريست و فرمود: اين شخص و پيروانش در بهشت اند.

20- شيعه علي در قيامت
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: إِنَّ رَسُولَاللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) قالَ لِعَلِي(عليه السلام) : يا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّكَ وَ شيعَتُكَ فِي الْجَنَّةِ.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به علي(عليه السلام) فرمود: اي اباالحسن! آگاه باش كه تو و پيروانت در بهشت هستيد.

21- قرآن و عترت در آخرين سخن پيامبر
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: سَمِعْتُ أَبي رَسُولَ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) في مَرَضِهِ الَّتي قُبِضَ فيهِ يَقُولُ ـ و قَدِ امْتَلاََتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحابِهِ ـ أَيُّهَا النّاسُ يُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضًا يَسيرًا، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَيْكُمْ، أَلا إِنّي مُخَلِّفٌ فيكُم كِتابَ رَبّي عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتي أَهْلَ بَيْتي.
ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِ عَلِي فقالَ: هذا عَلِي مَع الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِي لا يَفْتَرِقانِ حَتّي يَرِدا عَلَي الْحَوْضَ، فَأَسْئَلُكُمْ مَا تَخْلُفُوني فيهِما.
از پدرم رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) در هنگام مرضي كه به سبب آن از دنيا رفت ـ و در حالي كه خانه، مملوّ از اصحاب بود ـ شنيدم كه فرمود:اي مردم! نزديك است كه به آساني از ميان شما رخت بربندم، و به تحقيق سخني كه عذر را بر شما تمام كند پيش فرستادم.
بدانيد كه من در ميان شما، كتاب پروردگارم و عترتم، اهل بيتم را بر جاي ميگذارم.
آن گاه دست علي را گرفت و فرمود : اين علي با قرآن است و قرآن با علي است، از هم جدا نميشوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
من در قيامت از شما از آنچه درباره اين دو پس از من انجام دهيد، خواهم پرسيد.

22- شستن دستها
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم)، لا يَلُومَنَّ إِلاّ نَفْسَهُ مَنْ باتَ وَ في يَدِهِ غَمَرٌ.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: سرزنش نكند جز خود را، كسي كه شب كند، در حالي كه دستش چرب و بدبو باشد.

23- نتيجه گشاده رويي
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: أَلْبِشْرُ في وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ.
گشاده رويي در چهره مؤمن براي صاحبش، بهشت را سبب ميشود.

24- رنج خانه داري
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: يا رَسُولَ اللّهِ لَقَدْ مَجَلَتْ يَداي مِنَ الرَّحي، أَطْحَنُ مَرَّةً، وَ أَعْجَنُ مَرَّةً.
اي رسول خدا! دو دستم از سنگ آسيا پينه بسته، يك بار آرد ميكنم و يك بار خمير ميسازم.

25- زيان بخل
? عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): إِيّاكِ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَكُونُ في كَريم. إِيّاكِ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِي النّارِ، وَ أَغْصانُها فِي الدُّنْيا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْن مِنْ أَغْصانِها أَدْخَلَهُ النّارَ.?
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: از بخل ورزيدن بپرهيز، زيرا كه بخل آفتي است كه در شخص بزرگوار نيست.
از بخل بپرهيز، زيرا كه آن درختياست در آتش دوزخ كه شاخه هايش در دنياست، هر كه به شاخه اي از شاخه هايش درآويزد، داخل جهنّمش گردانَد.

26- نتيجه سخاوت
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): وَ عَلَيْكِ بِالسَّخاءِ، فَإِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، أَغْصانُها مُتَدَلِيَّةٌ إِلَي الاَْرْضِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْها غُصْنًا قادَهُ ذلِكَ الْغُصْنُ إِلَي الْجَنَّةِ.?
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزيدن، زيرا كه سخاوت درختي از درختان بهشت است كه شاخه هايش به زمين آويخته است، هر كه شاخه اي از آن را بگيرد، او را به سوي بهشت ميكشاند.

27- نتيجه سلام و تحيّت بر رسول خدا و دخترش زهرا
? عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ لي أَبي وَ هُوَ ذاحَي: مَنْ سَلَّمَ عَلَي وَ عَلَيْكِ ثَلاثَةَ أَيّام فَلَهُ الْجَنَّةُ.?
پدرم در زمان حياتش به من فرمود:هر كه بر من و تو تا سه روز تحيّت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.

28- خنده اسرار آميز
?لَمّا مَرِضَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) دَعَا ابْنَتَهُ فاطِمَةَ فَسارَّها، فَبَكَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِكَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِكَ، فَقالَتْ: أَمّا حَينَ بَكَيْتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَني أَنَّهُ مَيِّتٌ، فَبَكَيْتُ، ثُمَّ أَخْبَرَني أَنّي أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِكْتُ.?
هنگامي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) مريض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت.
فاطمه(عليها السلام) گريه كرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا كرد، فاطمه(عليها السلام) خنديد.
عايشه گويد: در اين باره از حضرت زهرا(عليها السلام) پرسيدم، فرمود: چون پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) مرگش را به من خبر داد، گريستم، پس از گريه ام به من خبر داد كه نخستين كسي كه او را ملاقات كند من هستم، در نتيجه خنديدم.

29- پيامبر، پدر فرزندان زهرا
?عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(عليها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِي(صلي الله عليه وآله وسلم): إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّيَّةَ كُلِّ بَني أُمٍّ عَصَبَةً يَنْتَمُونَ إِلَيْها إِلاّ وُلْدَ فاطِمَةَ(عليها السلام)فَأَنـَا وَليُّهُمْ وَ أَنـَا عَصَبَتُهُمْ.?
فاطمه(عليها السلام) از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود:همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّيّه هر يك از فرزندان مادري را سبب ارتباط و خويشاوندي قرار داده كه به وسيله آن ذرّيّه به او منسوب ميشوند، مگر فرزندان فاطمه(عليها السلام)كه من سرپرست و خويشاوند آنها هستم [و به من منسوب ميشوند].

30- خوشبخت واقعي
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): هذا جَبْرَئيلُ(عليه السلام)يُخْبِرُني: إِنَّ السَّعيدَ، كُلَّ السَّعيدِ، حَقَّ السَّعيدِ، مَنْ أَحَبَّ عَلِيًّا في حَياتي وَ بَعْدَ وَفاتي.?
فاطمه(عليها السلام) از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود: اين جبرئيل(عليه السلام)است كه مرا خبر ميدهد: همانا خوشبخت، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعي، كسي است كه علي را، در زندگيام و پس از مرگم، دوست داشته باشد.

31- پيامبر در جمع اهل بيت
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: دَخَلْتُ عَلي رَسُولِ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) فَبَسَطَ ثَوْبًا وَ قالَ لي: إِجْلِسي عَلَيْهِ، ثُمَّ دَخَلَ الْحَسَنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَها، ثُمَّ دَخَلَ الحُسَيْنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُما، ثُمَّ دَخَلَ عَلِي(عليه السلام) فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بِمَجامِعِ الثَّوْبِ فَضَمَّهُ عَلَيْنا ثُمَّ قالَ: أَلّلهُمَّ هُمْ مِنّي وَ أَنَا مِنْهُمْ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ كَما أَنّي عَنْهُمْ راض.?
بر رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) وارد شدم، جامه اي را گستراند و فرمود: بنشين، در اين وقت حسن(عليه السلام) آمد، فرمود: نزد مادرت بنشين، بعداً حسين(عليه السلام)آمد. فرمود: با اينها بنشين. پس علي(عليه السلام)آمد. فرمود: تو نيز با اينان بنشين، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روي ما انداخت. فرمود: خدايا! اينها از من اند و من از اينهايم، خدايا! از اينان راضي باش، همان طور كه من از اينها راضيام.

32- دعاي پيامبر در وقت ورود و خروج از مسجد
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: كانَ النَّبِي إِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ يَقُول: ?بِسْمِ اللّهِ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ اغْفِرْ ذُنُوبي وَ افْتَحْ لي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ?.
وَ إِذا خـَرَجَ يَقـُولُ: ?بِسْـم اللّـهِ، أَللّهُمَّ صَـلِّ عَلي مُحَمَّد وَاغْفِرْ ذُنُوبي وَ افْتَحْ لي أَبْوابَ فَضْلِكَ?.
فاطمه(عليها السلام) فرموده است: پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) چون داخل مسجد ميشد ميفرمود: ?به نام خدا، خدايا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بيامرز و درهاي رحمتت را برايم باز كن!? و چون خارج ميشد ميفرمود: ?به نام خدا، خدايا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بيامرز و درهاي بخششت را برايم باز كن!?

33- سحر خيزي
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: مَرَّ بي رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) وَ أَنـَا مُضْطَجَعَةٌ مُتَصَبَّحَةٌ فَحَرَّكَني بِرِجْلِهِ وَ قالَ يا بُنَيَّةُ قُومي فَاشْهَدي رِزْقَ رَبِّكِ وَ لا تَكُوني مِنَ الْغافِلينَ، فَإِنَّ اللّهَ يُقَسِّمُ أَرْزاقَ النّاسِ ما بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلي طُلُوعِ الشَّمْسِ.?
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) بر من گذشت، در حالي كه در خواب صبحگاهي بودم، مرا با پايش تكان داد و فرمود: دخترم! برخيز شاهد رزق و روزي پروردگارت باش و از غافلان مباش، زيرا كه خداوند روزي هاي مردم را بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسيم ميكند.

34- مريض در پناه خدا
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِي(صلي الله عليه وآله وسلم): إِذا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْحَي اللّهُ إِلي مَلائِكَتِهِ أَنِ ارْفَعُوا عَنْ عَبْدِي الْقَلَمَ مادامَ في وَثاقي، فَإِنّي أَنـَا حَبَسْتُهُ حَتّي أَقْبَضَهُ أَوْ أُخَلِّي سَبيلَهُ. كانَ أَبي يَقُولُ: أَوْحَي اللّهُ إِلي مَلائِكَتِهِ أُكْتُبُوا لِعَبْدي أَجْرَ ما كانَ يَعْمَلُ في صِحَّتِهِ.?
فاطمه(عليها السلام) فرموده است: پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: چون بنده خدا بيمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحي ميكند: قلم تكليف را از بنده ام ـ تا وقتي كه در عهد و پيمان من است ـ برداريد، زيرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگيرم يا آزادش گذارم. پدرم ميفرمود: خداوند به فرشتگانش وحي فرستاد كه براي بنده بيمارم پاداش كارهايي را كه در وقت سلامتش انجام ميداد، بنويسيد.

35- نرمخويي در مقابل ديگران و احترام به زنان
عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم): خِيارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَناكِبَهُ وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرموده است: بهترين شما نرمخوترين شما به اطرافيان و بزرگوارترين شما به زنان است.

36- پاداش آزادي بردگان
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم): مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً كانَ لَهُ بِكُلِّ عُضْو مِنْها فَكاكُ عُضْو مِنَ النّارِ.?
پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود :هر كه بنده مؤمني را آزاد كند، به اِزاي هر عضوي از آن بنده، عضوي از او از آتش جهنّم آزاد گردد.

37- زمان استجابت دعا
?عَنْ أَبيها رَسُولِ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) قالَتْ: قالَ: إِنَّ فِي الْجُمُعَةِ لَساعَةً لا يُوافِقُها عَبْدٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللّهَ تَعالي فيها خَيْرًا إِلاّ أَعْطاهُ إِيّاهُ، إِذا تَدَلّي نِصْفُ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ.?
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود : در روز جمعه ساعتي است كه بنده مسلمان در آن وقت چيزي از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتي است كه نيمه خورشيد به سوي مغرب نزديك گردد.

38- سستي در نماز
?عَنْها(عليها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبي رَسُولَ اللّهِ(صلي الله عليه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ.
قال(صلي الله عليه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:يَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ يَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ يَمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سيماءَ الصّالِحينَ مِنْ وَجْهِهِ، وَكُلُّ عَمَل يَعْمَلُهُ لا يُوجَرُ عَلَيْهِ، وَ لا يَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلي السَّماءِ، وَ لَيْسَ لَهُ حَظٌّ في دُعاءِ الصّالِحينَ، وَ أَنّهُ يَمُوتُ ذَليلاً، وَ يَمُوتُ جائِعًا، وَ يَمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِي مِنْ أَنْهارِ الدُّنْيا لَمْ يُرْوَ عَطَشُهُ، وَ يُوَكِّلُ اللّهُ مَلَكًا يَزْعَجُهُ في قَبْرِهِ، وَ يَضيقُ عَلَيْهِ قَبْرُهُ وَ تَكُونُ الظُّلْمَةُ في قَبْرِهِ، وَ يُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا يَسْحَبُهُ عَلي وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ، وَ يُحاسَبُ حِسابًا شَديدًا، وَ لا يَنْظُرُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ لا يُزَكّيهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَليمٌ.?
از پدرم رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)درباره مردان و زناني كه در نمازشان سستي و سهل انگاري ميكنند، پرسيدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردي كه در امر نماز، سستي و سهل انگاري داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا ميگرداند:1ـ خداوند، بركت را از عمرش ميگيرد،2ـ خداوند، بركت را از رزق و روزياش ميگيرد،3ـ خداوند، سيماي صالحين را از چهره اش محو ميكند،4ـ هر كاري كه بكند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعايش مستجاب نخواهد شد،6ـ برايش بهره اي از دعاي صالحين نخواهد بود،7ـ ذليل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه كام خواهد مرد<

نام:
ایمیل:
* نظر: