يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۲۲:۰۱:۴۸
گزارش
گزارشی از منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان مرودشت
boletآبخیزداری و منابع طبیعی مرودشت
کد خبر: ۵۷۸۶۸
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۷
پیشنهاد کتاب
از همان روزهای اول اسارتم سعی کردم دیده بان اتفاقات و حوادث ماندگار اسارتم باشم.

"تاکنون هیچ کتابی نخوانده وهیچ سخنی نشنیده ام که صحنه های اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد."...

این جملات را مقام معظم رهبری بعد از خواندن کتاب «پایی که جا ماند»  در تجلیل از آن نوشته اند.

کتاب پایی که جا ماند،یادداشت های روزانه ی اسارت ،سید ناصرحسینی پور است. او شانزده ساله بوده است که در آخرین روزهای جنگ،3/7/67 ، در جزیره مجنون به اسارت عراقی ها در می آید. به شیوه وطرز جالب خاطرات اسارت را با کد و رمز در لوله عصایش جاسازی می کند و بعد از آزادی ،خاطرات ِصدو هشتادو هفت روز از هشتصدوهشت روز اسارتش را بازنویسی میکندو می شود کتاب: پایی که جا ماند

حسینی پور می گوید: اسیر که شدم ،شاهد وقایع دردآوری بودم.قبل از اسارت در واحد اطلاعات، دیده بان بودم. کارم رصد کردن خطوط دشمن بود.از همان روزهای اول اسارتم سعی کردم دیده بان اتفاقات و حوادث ماندگار اسارتم باشم. دیگر نیازی به دوربین و دکل نبود. بالای دکل دانستنی هایم از دشمن محدود بود. در اسارت رفتارهای خوب وبدشان را شاهد بودم. دوست داشتم وقتی آزاد شدم گزارش دیده بانی ام  را از زندان های عراق بنویسم.    این گزارش، یادداشت های روزانه ام شد.

قسمتی ازمتن کتاب:  پوست بدنم مثل بادمجان سیاه شده. پایم به خاطر عفونت شدید گندیده.زخم هایم کرم زده وبه خاطر نبود دارو، بی توجهی عراقی ها،شرایط غیربهداشتی زندان و از همه مهم ترنبردن به بیمارستان پایم سیاه شده است. عفونت شدید موجب تکثیرکرم ها شده. کرم ها تمام بدنم را گرفته وکلافه ام کرده اند.شبانه روز از سر وصورتم بالا می روند..........

 پایی که جا ماند( یاد داشت های روزانه سید ناصرحسینی پور از زندان های مخفی عراق)

چاپ انتشارات سوره مهر- بیش از چهل وسه بار چاپ شده است

/224224

مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: