يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
berooz
۱۵:۵۲:۴۰
گزارش
گزارشی از منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان مرودشت
boletآبخیزداری و منابع طبیعی مرودشت
کد خبر: ۶۱۰۷۶
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۹
تمام این داستان واقعی است.

به گزارش بسیج مهندسین فارس، داستان"مسیح کردستان" ناگفته های زندگی شهید محمد بروجردی است.

نویسنده آن نصرت الله محمود زاده و   انتشارات ملک اعظم آن را منتشر نموده است . در ادامه مختصری از کتاب را می خوانیم و توصیه می نماییم شما هم این داستان پر هیجان را مطالعه فرمایید.

هو الله العلی الاعلی

پسر حق حرف زدن نداشت. حق نداشت، بگوید، پس از تعطیل شدن مدرسه، باید تا پاسی از شب کار کند.مادر هم آبرو داری می کرد و نمی گفت که بچه ده ساله اش ، ده ساعت در روز، کار می کند که ده ریالی مزد بگیرد. برای همین پسرک ترجیح داد، پرونده اش را زیر بغلش بزند و از مدرسه اخراج شود، تا دلیل دیر کردن او را بگوید. مدرسه را ترک کرد ، مدرسه ای را که مدعی بود، بابا نان داد، در صورتی که او به چشم خود می دید:  «مادر نان داد».

با خواننده های این مطالب یک حرف دارم. شما چقدر پشت پرده انقلاب را می شناسید؟

پشت پرده انقلاب اسلامی ناگفته های فراوانی بایگانی شده است که اگر یک نسل،از عمر این پرونده در غفلت بگذرد، یقینأ صفحاتی از تاریخ کشورمان، برای همیشه محو خواهد شد.

کتاب مسیح کردستان ضمن معرفی یکی از قهرمانان و مدافعان انقلاب( شهید محمد بروجردی) رویدادها و مراحل انقلاب را از زوایایی دلچسب به رشته تحریر در آورده است. نویسنده  با کمک گرفتن از دوستان شهید؛ مدعی است: تمامی این داستان واقعی است.

حاج محسن به اتاق امام برگشت. امام نگاهی به او انداختند و پرسیدند: اتفاقی افتاده است؟

-      حاج آقا! امروز دویست نفر از خانم ها در ازدحام جمعیت بی هوش شدند، فردا ممکن است بدتر شود. اگر اجازه بفرمایید، ملاقات خانم ها را تا اطلاع ثانوی تعطیل کنیم.

 امام تأملی کردند و گفتند: شما فکر می کنید، اعلامیه های من و فعالیت امثال شما شاه را بیرون کرد؟ نخیر، همت همین مادران  بود که سلسله پهلوی را سرنگون کرد.  آنها صاحب این انقلاب هستند، این حق طبیعی آنهاست.

 

 نام کتاب:

/224224
مطالب مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر: