به گزارش تنویر ، در ميان نظریههاي سياست خارجي، استادان انقلابي نتوانستهاند مفاهيم خاص
انقلاب را به خوبی نظریهپردازی كنند. در نتيجه مطالعه تطبيقي سياست خارجي
تا حدودی دشوار است. در حقيقت، نظریه از درون واقعيتها و مشاهده عملکردها
گرفته میشود و در خلأ ايجاد نميشود. بر اساس این، با استفاده از اين
عملكردها سياست خارجي را میتوان به پنج دسته تقسيم كرد:
۱ـ سياست خارجي تهاجمي:
در سياست خارجي تهاجمي ما همواره عليه دشمن تهاجم داريم؛ در اين سياست
دشمن ضربهپذير است و دشمني دشمن تا نابودي آن از بين نخواهد رفت. در این
سیاست قدرت ما بيشتر از دشمن است و غلبه بر دشمن از اهداف سياست خارجي
ماست. اين نوع سياست اساس انقلاب ما را شکل میدهد. استكبارستيزي، نابودي
استكبار، مرگ بر آمريكا و... باور انقلاب و حضرت امام(ره) بود و امروز نیز
باور رهبر انقلاب است.
۲ـ سياست خارجي تدافعي:
در اين نوع از سياست خارجي، دشمن زودتر از ما حمله ميكند و مقاومت بر
همين اساس است. در واقع، شاكله اين سياست خارجي بر مقاومت است. در اين نوع
از سیاست، سازش معنايي ندارد و بايد تا آخرين نفس جنگيد؛ اين مقاومت اصل
اوليه سياست است تا زماني كه دشمن عقبنشيني كند. در دوران جنگ تحميلي حضرت
امام(ره) بارها و بارها فرمودند كه جنگ و دفاع از خود اصل اوليه برنامه
ماست.
۳ـ سياست خارجي تنشزدايي: در
اين سياست در عين اينكه دشمن، دشمن است؛ ولي ما نوعي آتشبس را قبول
ميكنيم و اختلافات را به تعويق مياندازيم. در اين سياست اجازه معامله،
مراوده و برقراري ارتباط داده ميشود. برای نمونه، میتوان به دوره آقاي
هاشمي اشاره کرد که براي بازسازي جامعه از سیاست تنشزدایی استفاده شد که
همين مذاكره مستقيم هم از جانب عطاءالله مهاجراني مطرح شد و ماجراي مك
فارلين هم از درون همين سياست درآمد.
۴ـ سياست خارجي انفعالي:
در اين شكل از سياست خارجي، قدرت دشمن فرض گرفته ميشود و اعتقاد بر اين
است كه اختلافات به رقابت تبديل شود و حتي جذب به سود دشمن صورت گيرد. در
اين نگاه، سعي ميشود حتي به مكتب دشمن هم نزديك شد.
۵ـ سياست خارجي واداده:
در اين سياست، برتري و ترس از دشمن، حرف اول را ميزند و كليدواژه آن،
تسليم است. در واقع در اين نگاه، بايد در نظام دشمن هضم شد. به عبارتی، به
نظر ميرسد، سياست دولت يازدهم، از نوع سياست پنجم است. وقتي اعلام ميشود
خزانه ما خالي است، آمريكا ميتواند با يك بمب ما را نابود كند، بيآبي ما
نيز به تحريم ربط دارد، آيا چيزي غير از وادادگي متصور است؟
اگر در اين
دوره ۳۷ ساله، بخواهيم به سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بنگريم، بايد
گفت كه سياست خارجي حضرت امام و آقا و قانون اساسي ما و مردم، از نوع
تهاجمي است؛ اما وقتي اين سياست به دست دولتها افتاده، شكل ديگري به خود
گرفته است. دولت وقت به نحوي اسلام رحماني را مبناي سياست خارجي خود گذاشته
بود. در دوره جنگ تحميلي، دفاع و مقاومت، ضرورت كشور بود. البته در همان
برهه، افرادي نظير بنيصدر ميگفتند كه بايد مانند اشكانيان بجنگيم، زمين
بدهيم و زمان بخريم. در حالي كه امام ميفرمودند حتي يك وجب كشور هم نبايد
تسليم بعثيها شود. جام زهر نوشيدن امام هم از آن روست كه كاري خلاف سياست
خارجي تهاجمي صورت گرفت. در دوره سازندگي، نگاه مسئولان بر اين بود كه با
توجه به فروپاشي شوروي، باید به سمت تعامل با آمريكا پيش رفت. اين سياست
تنشزدايي، ۸۰ ميليارد دلار بدهي براي كشور به بار آورد و تورم را به حدود
۵۰ درصد رساند. در دوره آقاي خاتمي، تنشزدايي صرف كافي نبود، بلكه تعديل و
ادغام ارزشها مطرح شد و سياست خارجي، حالت انفعالي به خود گرفت؛ اما در
دوره آقاي روحاني، به دلیل سياست وادادگي با آمريكا تعامل شد. البته اين
شكل از تعامل به پيش از دوران رياست جمهوري ايشان بازميگردد؛ از این رو در
تطبيق سياست خارجي حضرت امام(ره) با سياست دولت يازدهم، بايد گفت: تفاوت
اين دو سياست بسیار است.
گفتنی است، وقتي از آقاي ظريف در مجلس متن
مذاكرات را ميخواهند، ميگويد که من اجازه ندارم و حتي در جلسات خصوصي با
جان كري نه مترجم ميبرند و نه كس ديگر. در شوراي روابط خارجي هم ميگويند
اگر با ما راه نياييد، فاتحه ما خوانده شده است. اين وضعيت به سياست خارجي
مربوط میشود، اینها هرگز به اقتصاد مقاومتي اعتقاد ندارند و جالب اينكه
درست ضد آن عمل ميكنند. برای نمونه، آقاي جهانگيري دستور میدهد، منع ورود
كالاهاي تجملاتي حذف شود. همچنین، میتوان به سفرهاي آقاي روحاني به
ايتاليا و فرانسه اشاره کرد که براي پيوند دادن بيشتر ما با هم و حل مشكلات
اقتصادي آنها بود، چه خريد هواپيما و چه خريد خودرو(!) و چه هفتاد هزار تن
گوجه که از فرانسه خريدند و قراردادها را هم به كسي نشان ندادند. حال این
پرسش مطرح میشود که وظيفه ما چيست؟ وظيفه ما روشنگری و بصیرت افزایی در
مسیر امام و انقلاب است.